تفسیر پارادایمی بهترین روش برای حل چالشهای تفسیری است/ خدشه بر نظریه تفسیری مشهور در مورد جمال یوسف
گروه حوزههای علمیه ــ نشست نقد و رونمایی از کتاب «پارادایم جمال یوسف(ع) در تفسیر قرآن از انگاره تا گفتمان» برگزار و در آن بیان شد: با وجود چالشهای متعدد فراروی روشهای تفسیری موجود، بهترین روش برای راه حل این مشکلات، تفسیر پارادایمی است.
به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین علی راد، استادیار دانشگاه پردیس فارابی دانشگاه تهران، امروز، 16 بهمنماه در نشست نقد و رونمایی از کتاب «پارادایم جمال یوسف(ع) در تفسیر قرآن از انگاره تا گفتمان» که در دفتر قم بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی برگزار شد، به عنوان مولف و نویسنده این اثر گفت: سوره یوسف یک ویژگی دارد که درصدر سوره به آن اشاره شده و آن تعبیر «احسن القصص» است.
وی با اشاره به چرایی احسن القصص بودن این سوره، افزود: زمخشری بر این باور است که دلیل آن، این است که بهترین روایتگری را در فن قصه دارد؛ طبرسی هم معتقد است که بین مقاطع و فقرات این سوره، مناسبات و اتصالاتی وجود دارد که آن را در اوج فصاحت و بلاغت قرار داده است.
راد اظهار کرد: وقتی خداوند پدیدهای را به احسن توصیف میکند، به معنای این است که آخرین نمونه ممکن در عالم برای عرضه بوده و بیبدیل است و بهتر از آن امکان خلق نداشته است، لذا نمیتوان بر آن خرده و ایراد گرفت، همان طور که انسان هم صنع احسن الهی است.
استاد دانشگاه تهران با بیان اینکه احسن بودن این قصه، لوازمی دارد، تصریح کرد: اول اینکه در القاء معنا و مقصود به مخاطب نباید نیازی به شارح و گوینده متن داشته باشد؛ باید زلال در معنا، سرشار از گویایی و بینیاز از روای و مفسر و ضمیمه به غیر باشد، در غیر این صورت ذکر احسن از روی تفنن خواهد بود که از معجزبودن قرآن و شأن خداوند حکیم و علیم دور است.
راد اظهار کرد: اگر این ماجرا، احسن القصص است نباید در این سوره آیهای باشد که مخاطب در فهم آن دچار احتمالات چندگانه غیرقابل جمع باشد؛ متاسفانه در میراث تفسیری ما سوره یوسف مبتلا به آیات مشکل و متشابه است؛ مثلا در آیه 53 «وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحِیمٌ» برخی گوینده این تعبیر را یوسف و برخی زلیخا میدانند و البته نمونههای دیگری هم وجود دارد که میتوان از جمله به آیه مرتبط با قطع انگشتان دست از سوی زنان درباری اشاره کرد.
وحدت تاریخی سوره یوسف
وی با اشاره به وحدت تاریخی این سوره و غرض و هدف از نزول آن بیان کرد: بنده معتقدم که قصص مکی، پیوند، تناسب و وحدت با شرایط پیامبر دارند. براین اساس، آیه 21 این سوره «وَقَالَ الَّذِی اشْتَرَاهُ مِنْ مِصْرَ لِامْرَأَتِهِ أَکْرِمِی مَثْوَاهُ عَسَى أَنْ یَنْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَکَذَلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی الْأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحَادِیثِ وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ» به عنوان غرر این سوره است؛ این سوره پیوندی با شرایط پیامبر دارد و آیه ذکر شده به مخاطب مکی معاند رسول خدا میفرماید که این محمد، یوسف من است و همانگونه که در داستان یوسف، من او را از گزند تهدیدات و آسیبها رها کردم، محمد(ص) را به کرسی صدر نشاندم.
راد با اشاره به شیوه روایتگری خداوند در سوره یوسف که از آن تعبیر به بلاغت تصویری کرد، افزود: خداوند برخی موارد را در این سوره سربسته گفته، جاهایی را نگفته و برخی حلقات، مفقوده و مجمل است که در انتهای سوره آشکار میشوند؛ در میراث تفسیری ما پرسش از مکر و حیله زنان در مهمانی زلیخا مورد توجه نیست، در حالی که در سوره با صراحت تعبیر مکر وجود دارد و یوسف حتی وقتی میخواهند او را از زندان بیرون کنند، قبول نمیکند و آن را منوط به پرسش شاه از زنان دربار میکند.
وی تصریح کرد: بنابراین در تفاسیر، پرسش از مکر زنان و رابطه آن با بریدن دستشان شایسته و بایسته مورد توجه نبوده است؛ بنده در تحقیقات خودم متوجه شدم که سوره یوسف در آیات مکر و قطع دست زنان، نیازمند مطالعات تکمیلی است تا از چهره این سوره غبار ابهام را برداریم و تلاش کردهام در این اثر این مسئله را تبیین کنم.
نظریات جمال زیبای یوسف
راد با اشاره به نظریات مختلف در مورد جمال یوسف اظهار کرد: برخی میگویند چون یوسف، بسیار بسیار زیبا بود، زنان دستشان را بریدند که بنده از آن تعبیر به «جمال بدیع» کردم؛ این جمال در نزد نفس دیگران مهم است و احساسات دیگران را بر میانگیزد و در اراده آنان موثر و موجب پدیداری حالات ویژه میشود یعنی در مجموع، زنان متأثر از جمال بدیع یوسف دستشان را بریدند؛ این نظریه، نظریه مشهوری در تفاسیر بوده است؛ نظریه دومی که ردپای آن در تفاسیر وجود دارد، معتقد است که بریده شدن دستان زنان متأثر از جمال بدیع یوسف نبوده، بلکه ترفندی زنانه برای دستیابی به هدفی نامشروع است که همان مکر و کید آنان بوده است.
روایات قابل اعتماد برای نظریه جمال یوسف نداریم
این پژوهشگر قرآنی با بیان اینکه در طول تاریخ در جهان اسلام، یوسف اسطوره جمال و زیبایی است، افزود: نخستین بار مسئله توجه به جمال یوسف در مدرسه بصره و بعد در شام مطرح و تا قرن 5 به عنوان نظریه در عرفان اسلامی پذیرفته و ثابت میشود، به گونهای که در ذهنیت مفسران و عرفای بعد موثر است، در حالی که هیچ روایت قابل اعتمادی برای این پارادایم وجود ندارد.
راد با بیان اینکه مهمترین روش پژوهش در تفسیر قرآن، تفسیر استنطاقی است و بنده پیشنهاد مطالعه پارادایمی تفسیر را دارم که البته این روش در آیاتی خاص قابل اعمال است، تصریح کرد: معتقدم که روشهای تفسیری گذشته اعم از ترتیبی، تطبیقی و استنطاقی و ... نمیتوانند به حل برخی چالشها از جمله مسئله جمال یوسف بپردازند، ولی مطالعه پارادایمی میتواند قدرت ترجیح را به محقق بدهد.
پیشنهاد روش پارادایمی در تفسیر
وی افزود: این روش ضمن اینکه انسان را با انواع اختلافات و چالشهای میان تفاسیر آشنا میکند، طبقهبندی و راهکار مورد قبول همه مذاهب و اصولیون و اخباریون و حتی مستشرقان را ارایه میدهد؛ این روش میتواند تا حدودی فهم آراسته و پیراسته از هر نوع آمیختگی و اثرپذیری پیدا و پنهان و اسارت ذهن در بند میراث را عرضه کند؛ زیرا ذهن مفسران در روشهای دیگر اغلب در اسارت گذشته است.
رئیس بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی در قم با بیان اینکه دعوت به تقریب، سرکوب، قلع و قمع اندیشهها و راهکارهایی است که عمدتاً در رفع اختلاف میان مفسران شیعه و سنی عنوان میشود که قطعاً غیرعلمی است، گفت: روش پارادایمی ابتدا به اختلاف میپردازد؛ در درجه دوم این مسئله بررسی میشود که آیا این اختلاف حلپذیر است یا خیر و اگر هست روش آن چیست؟
اشکال در مبانی و نتایج
در ادامه این نشست، حجتالاسلام والمسلمین فتحالله نجارزادگان، استاد دانشگاه تهران در نقد سخنان حجتالاسلام راد و مطالب کتابش گفت: آنچه ایشان فرمودند در مبانی و نتایج دچار خطاست و الگوی تفسیری خود را نتوانسته طی کند؛ اینکه میگویند روش پارادایمی را برویم که همه مذاهب و تفکرات بپذیرند، باید دارای ادله قوی باشد که بتواند اندیشههای رقیب را از میدان به در کند ولی چنین چیزی در این کتاب مشاهده نمیشود.
وی با بیان اینکه منشهای اخلاقی فردی و اجتماعی و ... در سوره یوسف موج میزند، افزود: آنقدر منشهای دیگری غیر از پاکدامنی در این سوره از سوی یوسف وجود دارد که عجیب است؛ بنده معتقدم که شخصیت یعقوب که بسی برتر از یوسف است هم در این سوره به خاطر جلوههای ویژه یوسف به حاشیه رفته، البته از آیات این سوره برخلاف تصور رایج استنباط نمیشود که یعقوب بر یوسف سجده کرده است.
نجارزادگان تصریح کرد: ایشان میگویند اگر سوره احسن است، پس باید زلال باشد، ولی خود قرآن هم احسن الحدیث است، پس باید زلال باشد، ولی این طور نیست؛ وی به زمخشری استناد کرده، ولی او چنین چیزی را نگفته و مولف، خودشان مطالبی را به گفته وی اضافه کردهاند. همچنین گفته شد سور مکی با شرایط پیامبر پیوند دارند، ولی آیه «لَقَدْ کَانَ فِی یُوسُفَ وَإِخْوَتِهِ آیَاتٌ لِلسَّائِلِینَ» موید این است که چون برخی ماجرای قصه یوسف را پرسیدند. پیامبر هم از خداوند درخواست پاسخ کرد و این سوره نازل شد.
وی گفت: آقای راد میگویند که آیه «وَقَالَ الَّذِی اشْتَرَاهُ مِنْ مِصْرَ لِامْرَأَتِهِ أَکْرِمِی مَثْوَاهُ عَسَى أَنْ یَنْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَکَذَلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی الْأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحَادِیثِ وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ» در قله این سوره است، ولی چه دلیلی برای این دارید؟ چرا نمیگویید «قَالُوا أَإِنَّکَ لَأَنْتَ یُوسُفُ قَالَ أَنَا یُوسُفُ وَهَذَا أَخِی قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنَا إِنَّهُ مَنْ یَتَّقِ وَیَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ» در قله است؛ ایا استدلال و استناد زیبای یکی از ائمه به این آیه که خدا را باید با خودش شناخت نه با اوصاف همان طور که برادران یوسف او را دیدند و شناختند نمیتواند مویدی بر غرربودن این آیه باشد؟.
وی همچنین با تقدیر از مولف بیان کرد: قلم بسیار زیبایی در این کتاب وجود دارد و مولف ذهن خلاق و جوشانی دارد، ولی اشکالات جدی به آن وارد است. ایشان فرموده روایات در مورد جمال بدیع یوسف از عامه عارف مسلک نقل شده، ولی چنین چیزی را سراغ نداریم؛ یعنی آیا تنها مفسران عرفانی این برداشت را دارند؟ این طور نیست برخی مانند ابن جریر طبری و جساس و ... که تفسیرشان عرفانی هم نیست این برداشت را دارند.
استاد دانشگاه تهران تصریح کرد: گفته شده وجود خرافه و عقلستیزی سبب برخی برداشتها در مورد جمال یوسف شده است، در حالی که این درست نیست؛ همچنین گفته شده که از جمال یوسف میخواهند مسئله تفضیل یوسف را در میان انبیاء بیان کنند، ولی چه کسی این سخن را گفته است؟؛ موسی که قطعاً رتبهاش از یوسف بالاتر است، ظاهراً لکنت زبان هم داشته (گرچه آیتالله معرفت میگوید این طور نیست) پس ظاهر دلیلی برای تفضیل نیست. تناقض در سخنان شما وجود دارد؛ شما گفتهاید معیار تفضیل انبیاء، معجزات و نوع آن است، ولی اگر این مسئله درست باشد، نباید در افضلیت پیامبر با معجزه قرآن که مهیمن بر کتب قبلی است، دچار تردید شوید.
نجارزادگان اضافه کرد: عجیب است که مؤلف گفته علاقه یعقوب به یوسف ناشی از جمال یوسف است و آن را به زیبایی مادر یوسف نسبت دادید، در حالی که چرا نمیگویید علت محبوبیت یوسف همان رویای صادقه یوسف و نبوت ایشان است.
استاد دانشگاه تهران اظهار کرد: مولف مدعی شده است که زنان درباری در مقام درخواست از یوسف عمدا دستانشان را بریدند، در حالی که بر اساس آیه، پیش از آنکه ما بیاندیشیم که زنان عمداً خواستند دستشان را ببرند، او را ملک کریم(فرشته ارجمند) دیدند، ضمن اینکه بحث زلیخا با زنان درباری این بود که زلیخا را سرزنش میکردند و او جمال یوسف را نشان داد؛ یعنی اگر شما هم جای من بودید، محو جمال یوسف میشدید؛ بنابراین با تعبیر به کار رفته از سوی مولف، نقشه زلیخا نقش بر آب میشود. همچنین یوسف هرگز با آبروی زنان دربار بازی نمیکند و به خراب کردن چند خانواده رضا نمیدهد.
مزایای کمنظیر کتاب
همچنین حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمود طیب حسینی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه هم در این نشست با بیان اینکه نوشته مولف، جذاب، خواندنی، علمی و روشمند و دارای نگاه جدید است، گفت: در حوزه علمیه از این مدل نوشتهها در مقایسه با نیاز محققان اندک است و میتواند برای رساله و پایاننامهنویسان الگو باشد و سبب توسعه مرزهای دانش تفسیر شود.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه اظهار کرد: مولف از یک آیه کوچک «فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَکْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَیْهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّکَأً وَآتَتْ کُلَّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ سِکِّینًا وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَیْهِنَّ فَلَمَّا رَأَیْنَهُ أَکْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلَّا مَلَکٌ کَرِیمٌ» کتابی 260 صفحه نوشته و نگاه تاریخی داشته و تأثیرات آن را بررسی کرده است؛ این سنخ نوشتهها باید تحسین و پررنگ شوند، زیرا نوشتههای روشمند از این دست در حوزه کم داریم. این مدل سبب میشود تا برداشت ما از قرآن گسترش یابد و افقهای جدیدی در تفسیر بگشاید.
طیب حسینی با بیان اینکه قرآن احسن الحدیث است، ولی مفسران، معصوم نبودهاند و ممکن است دچار اشکالاات روشی باشند، اظهار کرد: این روش سبب میشود که به این نتیجه برسیم که آیات متعددی در قرآن هست که در طول 1400 ساله گذشته در نزد مفسران دچار بدفهمی شده و میتوانیم برداشتهای جدیدی داشته باشیم.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه با بیان اینکه نکات سودمندی در مورد جمال یوسف بیان شده و جوانب مختلف دیده شده، همچنین خروج موضوعی خیلی کمی دارند، اضافه کرد: بنده از نگاه ادبی به این اثر پرداختهام؛ وی دو نظریه یکی جمال بدیع یا جمال بینظیر و اسطورهای و دیگری جمال زیبا ولی غیراسطورهای را برای یوسف ترسیم کرده و از ابن قتیبه در موضوع دوم کمک گرفته است و در مجموع مولف تصویر زیبایی ارایه داده است.
لزوم حذف واژه پارادایم
وی افزود: ایشان واژه پارادایم را به کار برده که امروزی و دچار اختلاف برداشت و واژهای متشابه در نزد اندیشمندان و برای اکثریت نامفهوم است، لذا اگر این واژه حذف شود، هیچ آسیبی به کتاب نمیزند.
این قرآنپژوه تصریح کرد: وی بحث را تاریخی جلو برده و چند روایت از شیعه و اهل سنت ذکر کرده ولی در نقد روایات غالباً نقد جدی و بسیار سنگین بر آن وارد کرده که خواننده اعتمادش نسبت به اصل این روایات از بین میرود و ضرورتی ندارد که چنین هجمه سنگینی به کتبی مانند عیاشی و تفسیر قمی وارد کنیم، زیرا این دو تفسیر با وجود اشکالاتی مانند ارسال از حیز انتفاع ساقط نیستند و از منابع مهم تفسیری شیعه هستند. نقد سندی فوقالعاده این کتب را در ذهن مخاطب ضایع میکند، در حالی که خواننده در تأیید آیات مباهله و تطهیر و ... به همین منابع نیاز دارد.
طیب حسینی با بیان اینکه در نقد آثار اهل سنت باید همه مطالب را با هم ببینیم و نقد کنیم، اظهار کرد: صحیح مسلم و بخاری کمک ما در برخی موارد هستند، لذا نباید در جایی نقد سنگین و در جای دیگر مدح کنیم.
فربه بودن اسناد روایات در مقایسه با متن
این پژوهشگر قرآنی با بیان اینکه تحلیل اسناد کتاب فربه شده است و در شش روایت ذکر شده، کمتر به بحث متن پرداخته شده، افزود: در بخشی از کتاب، به بحث جمال یوسف به مثابه ماه شب چهارده در معراج پیامبر اشاره شده که این بحث موید برای زیبایی یوسف در دنیا نیست؛ زیرا مومنانی در دنیا هستند که سیهچهره و ظاهر نازیبایی دارند، ولی در آخرت به خاطر تقوایی که داشتهاند، جمال آنان ماه زیبا بدرخشد.
طیب حسینی افزود: مؤلف آورده که رابعه ادویه مسیحی مسلک ایرانی تلفیق میان عرفان مسیحی و اسلامی کرده، ولی شواهد کافی برای این موضوع ارایه نکرده است. همچنین ایشان بحث خراش و جراحت دادن دست از سوی زنان در ماجرای مهمانی زلیخا را بیان کرده که با واژه «قطعن» از لحاظ ادبی سازگار نیست، زیرا قطعن به معنای بریدن عمیق است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه اظهار کرد: وی همچنین در بحث روایت «انا من اهل بیت لا یزنون» برداشت عصمت کرده که به نظرم درست نیست.
حجتالاسلام راد در بخش دوم سخنانش به دفاع پرداخت و گفت: آقای نجارزادگان بیشتر به دیدگاههای خود در مورد سوره پرداختند، نه نقد مولف و عمدتاً نقدشان جدلی بود؛ ایشان فرمودند که نظریه مشهور به خطا رفته است، در حالی که قرن به قرن ادله آورده شده است.
وی افزود: عمده نقدهای محتوایی ایشان هم به مطالبه بنده نیست، بلکه به نقلهایی است که در کتاب آورده شده است.
راد در پاسخ به بحث احسن القصص افزود: برای قرآن تعابیر احسن الحدیث آمده، ولی تنها در سوره یوسف، احسن القصص بیان شده است. همچنین زمخشری هم از لحاظ فن، قصهنویسی آن را احسن میداند.
راد در مورد بحث تفضیل انبیاء بیان کرد: گفتمان تفاضل در عهد نبوی به شدت مطرح بوده و یهود به همین دلیل که پیامبر بر موسی و دیگر انبیاء افضل نبوده، نبوتشان را نپذیرفتند، لذا به این دلیل این بحث را مرتبط دانسته و در کتاب آوردم؛ همچنین گفتمان جمال بدیع در این دوره رایج نبود، زیرا اگر بود یهودیان از آن در فروکاهیدن تفضل پیامبر استفاده میکردند.
وی افزود: همچنین از اینکه گفتید بنده در افضلیت پیامبر تردید دارم، بدنم به شدت لرزید، زیرا بنده بر افضلیت پیامبر تأکید موکد کردهام، گرچه آیهای در قرآن که با صراحت افضلیت پیامبر را با نام بیاورد نداریم، ولی به خصوص از روایات این افضلیت قابل اثبات است.
راد در مورد نقد بریدن دست اظهار کرد: اگر زنان دربار واقعاً یوسف را در مقام فرشته ارجمند میدیدند، آیا او را دعوت به مغازله و معاشقه میکردند؟ در آیات سوره صریحاً آمده که زنان مکر ریختند؛ آیا برای ملک ارجمند کسی مکری میریزد؟ همچنین آیه نمیگوید که دستشان بریده شد، بلکه میفرماید عمداً دستشان را بریدند.
انتهای پیام