اعتراف عجیب دختر دانشجو به دزدیدن دختر دو ساله ای به نام باران
حوادث رکنا: دو زن و یک مرد که متهم هستند دختر دو سال و نیمه ای به نام باران را از خانوادهاش ربودهاند دیروز در دادگاه به پای میز محاکمه ایستادند و هر کدام ادعا کردند از نقشه آدم ربایی مطلع نبوده اند .
ربودن باران کوچولو
به گزاش رکنا، رسیدگی به این پرونده از بهمن سال ۹۵ به دنبال شکایت یک خانواده افغان آغاز شد. زن جوان که به پلیس آگاهی رفته بود به مأموران گفت: دختر دو سال و نیمه ام به نام باران از سوی یک زن جوان دزدیده شده است .
وی در تشریح شکایتش گفت: دیروز یک زن جوان به نام مهناز که خودش را خیر معرفی کرده بود مقابل خانه مان در دروازه غار آمد . او از من خواست تا همراه دختر دوساله و نیمه ام هم برای خرید بیرون برویم. او ما را به میدان خراسان برد و برایمان خرید کرد .اما هنگامی که من برای پرو مانتو به داخل اتاق پرو رفته بودم باران را برداشت و گریخت .
ردیابی خیر قلابی
در حالی که تلاش برای ردیابی عامل ربودن دختر خردسال آغاز شده بود پلیس به بررسی فیلم دوربین های مداربسته مانتوفروشی پرداخت و یک زن جوان را شناسایی کردند. شواهد نشان میداد مهناز ۴۷ ساله در دانشگاهی در مشهد دانشجو است .
به این ترتیب وی بازداشت شد و گفت : از سوی زنی به نام نگار برای آدم ربایی اجیر شده و به دستور نگار و با کمک پسر جوانی به نام مرتضی، باران را ربود و آن را تحویل نگار داد ه است.
با اطلاعاتی که این زن به پلیس داد باران در خانه نگار در سعادت آباد شناسایی و تحویل خانوادهاش شد.
در دادگاه
به این ترتیب 3 متهم روز گذشته در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستادند .
در ابتدای جلسه مادر باران در جایگاه ویژه ایستاد و برای هر 3 متهم که در ربودن فرزندش نقش داشتند خواستار مجازات شد.
وی گفت :ما مهاجر افغان هستیم .من صاحب یک پسر ودو دختر هستم. دو سال قبل از ربوده شدن باران ، پسرم را به مدرسه برده بودم که آنجا برای اولین بار نگار را دیدم .آن زمان باران چهارماه داشت. نگارمیگفت زن خیری است که به منطقه دروازه غار آمده و به خانواده های فقیر کمک کند. من به او گفتم شوهرم کارگر است و پول کافی برای تهیه پوشک و شیرخشک نداریم. او اطلاعاتی را از باران گرفت و در دفترچه اش نوشت و به من مقداری پول داد . حدود دوسال از این ماجرا گذشته بود که این بار زن دیگری به نام مهناز مقابل خانه ما آمد و خودش را خیر معرفی کرد. او از من خواست تا همراه دخترم برای خرید همراه او برویم . من می خواستم باران را پیش خواهرم بگذارم اما زن خیر اصرار کرد تا دخترم را هم همراهم ببرم. ما برای خرید به مانتوفروشی رفته بودیم . من داخل اتاق پرو رفته بودم اما وقتی بازگشتم متوجه شدم مهناز دخترم را ربوده است.
انکار آدم ربایی
سپس مهناز که از زندان به دادگاه منتقل شده بود در جایگاه ویژه ایستاد و گفت : 20 سال با همسرم زندگی کردم و صاحب دو دختر هستم . اما همسرم عاشق راننده سرویس مدرسه یکی از دخترانم شد و مرا طلاق داد و با او ازدواج کرد و من چون درآمد نداشتم، نتوانستم سرپرستی دخترم را قبول کنم . من در این سالها درس خواندم و در دانشگاه مشهد در رشته مترجمی زبان قبول شدم. می خواستم منبع درآمدی داشته باشم تا بتوانم سرپرستی دخترانم را به عهده بگیرم .
وی ادامه داد: در این سالها با نگار و خانواده او آشنا شدم. نگار صاحب یک پسر بود و دیگر بچه دار نمی شد. او دلش می خواست دختر داشته باشد و همیشه با من درد دل می کرد تا اینکه در تعطیلات میان ترم دانشگاه بودم که نگار با من تماس گرفت و از من خواست تا به تهران بیایم . او گفت خانواده ای را می شناسد که می خواهند دخترشان را بفروشند .اما چون از خانواده شان خجالت می کشند می خواهند به خانواده هایشان بگویند فرزندشان گمشده است.
این زن ادامه داد: من برای کمک به تهران رفته بودم و نگار از من خواست تا پیش خانواده فقیر بروم و دخترشان را تحویل بگیرم . من وقتی با خانه مادر باران رفتم گمان می کردم او می خواهد با میل خودش فرزندش را به نگار تحویل دهد . من همراه مادر باران به مانتوفروشی رفتم و وقتی که او در اتاق پرو بود بچه را برداشتم و از فروشگاه بیرون رفتم . نگار آنجا با پسر جوان به نام مرتضی که پیک موتوری بود ایستاده بودند. او از من خواست تا همراه بچه سوار موتور شوم. مرتضی ما را به حوالی میدان امام حسین برد من آنجا باران را تحویل نگار دادم و به مشهد برگشتم. من اصلا در جریان آدم ربایی نبودم .
سپس نگار که با قرار وثیقه آزاد بود روبه روی قضات ایستاد و اتهام کودک ربایی را انکار کرد و گفت : من صاحب یک پسر هستم اما دیگر بچه دار نمی شوم. من بارها به بهزیستی رفتم تا سرپرستی یک دختر را به عهده بگیرم اما نشد. من با افسردگی شدید مبتلا شده بودم که خواهر مهناز پیشنهاد داد تا بعد از زلزله کرمانشاه به آنجا بروم و سرپرستی دختری را بگیرم .من به کرمانشاه رفتم و با مقامات مسئول صحبت کردم اما این بار هم نتوانستم دختری را به فرزند خواندگی بگیرم .مهناز که دوست صمیمی ام بود گفت خانواده ای را می شناسد که تصمیم دارند دختر دو نیم ساله شان را بفروشند. من فکر میکردم پدر و مادر باران با میل خودشان می خواهند دخترشان را به من بدهند ،اما تصمیم دارند ماجرا را کودک ربایی جلوه دهند .
این زن ادامه داد: مرتضی هم از ماجرای آدم ربایی اطلاعی نداشت . او پیک موتوری بود که قرار بود به من کمک کند .
سپس مرتضی نیز به دفاع پرداخت و منکر اتهام مشارکت در آدم ربایی شد و ادعا کرد از ماجرای کودک ربایی اطلاعی نداشته است و بیگناه است.
بنا به این گزارش، در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.