به گزارش خبرنگار مهر، شیوع ویروس کرونا در کشور درد و رنجهای شدیدی را به گرده ملت ایران تحمیل کرده است. بجز هراس از بیماری، کمرنگ کردن همبستگی اجتماعی، ضرر به اقتصاد و… این ویروس باعث شد تا یکی از شخصیتهای فرهنگی برجسته کشور که تاریخ زندهای بود و آثار گرانبهایی را در اختیار نسل جوان قرار داد، روی در نقاب خاک بکشد و علاقهمندانش حتی امکان و فرصت عزاداری برای او را نداشته باشند.
حجتالاسلاموالمسلمین سید هادی خسروشاهی، پنجشنبه هشتم اسفند ۱۳۹۸ بر اثر بیماری کورنا درگذشت. او از دوران جوانی در عموم جریانهای فرهنگی و سیاسی ایران حضور داشت. ارتباط او با علمای برجسته و همچنین شخصیتهای فرهنگی و سیاسی ایران و جهان اسلام باعث تولید مکتوبات عمدهای از جانب زندهیاد خسروشاهی (در سه عرصه تاریخ تحلیلی، تاریخ شفاهی و انتشار اسناد) شد. این مکتوبات شناخت مهمی را از آن شخصیتها به نسل فعلی منتقل کرده و مورخان نیز توانستند با بهرهگیری از آنها به جریانشناسی فرهنگ و سیاست در دورههای مختلف بپردازند. آثار زندهیاد خسروشاهی بسیار است و ضرورتی به اشاره دوباره به آنها نیست.
به مناسبت درگذشت این تاریخ نگار و شخصیت فرهنگی اثرگذار با حمید قزوینی به گفتوگو نشستیم. حمید قزوینی، مورخ و پژوهشگر حوزه تاریخ شفاهی است. قزوینی که مدیر پروژه تاریخ شفاهی موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر است، برای دومین مجلد از این مجموعه به سراغ زندهیاد خسروشاهی رفت که در دوره مهمی از اصحاب امام موسی صدر بود. حاصل گفتوگو و پژوهش قزوینی کتاب «حدیث روزگار؛ خاطرات استاد سید هادی خسروشاهی» شد. این کتاب نکات مهم و مغفولی را از حضور امام موسی صدر و زندهیاد خسروشاهی در مجامع علمی عربی در دهههای ۴۰ و ۵۰ روشن کرد و بسیار مورد استقبال علاقهمندان و پژوهشگران قرار گرفت.
از خاطرات زندهیاد حجتالاسلام خسروشاهی کتابهای متعددی منتشر شده است و این نکته به دلیل کثرت ارتباطات او با چهرهها و شخصیتها، عجیب نیست. منتها روی جلد این کتابها این قید درج شده: «خاطرات مستند خسروشاهی درباره…». دلیل تاکید بر مستند بودن چه بود؟
پیش از هر چیز باید تاسف خودم را به دلیل درگذشت زندهیاد آقای خسروشاهی بیان کنم. برای این فقید سعید آرزوی رحمت و مغفرت و همچنین علو درجات، از درگاه حق تبارک و تعالی دارم. مرحوم حجتالاسلام خسروشاهی در حوزه تاریخ نگاری، چه در زمینه پژوهشهای اسنادی، مانند کتابهایی که درباره سیدجمالالدین اسدآبادی منتشر کرد و چه کتابهایی که درباره اخوانالمسلمین نوشت و چه در زمینه خاطره نگاری، سبک و روش خود را داشت.
امتیاز زندهیاد خسروشاهی در این بود که خاطراتش را نگه نمیداشت و از جمله کسانی نبود که انگیزه انتشار خاطرات خود را نداشته باشند یا خاطرات را با ملاحظاتی منتشر کنند. او وقتی تصمیم به انتشار خاطرات خود گرفت برای اینکه به مخاطبان و یا برخی دیگر - که ممکن بود روشش را در تاریخ نگاری نپسندند – ثابت کند که کارش دقیق و قابل دفاع است، از عنوان «خاطرات مستند» استفاده میکرد. برای اثبات این مستند بودن نیز تلاش کرد تا خاطراتش را همراه با اسناد، مدارک، دست نوشتهها، کپی نامهها و عکسهایی که داشت، در دسترس مخاطبان بگذارد. به همین دلیل نیز در کتابهایش تصاویر زیادی از اسناد هست. او از قدیم عادت داشت که این اسناد را جمع آوری کند.
برخی این نقد را به کتابهای زندهیاد خسروشاهی داشتند که علیرغم مستند شدن خاطرات به اسناد مختلف، در این کتابها دقت چندانی در جزییات تاریخی نشده است. نظر شما در این باره چیست و آیا این نقد به خاطرات زندهیاد خسروشاهی وارد است؟
همانطور که اشاره کردم، سبک مرحوم خسروشاهی با دیگران تفاوت داشت. او پیش از اینکه تاریخنگار یا پژوهشگر تاریخ باشد، روزنامه نگار بود. در حوزه و در بین همصنفیهای آقای خسروشاهی، به او بیشتر از همه میتوان صفت روزنامه نگار بودن را داد. اصولاً زندهیاد خسروشاهی کار فرهنگی را نیز با فعالیت مطبوعاتی آغاز کرد. در اواسط دهه ۳۰ یعنی در روزگاری که کار مطبوعاتی چندان در بین روحانیت رواج نداشت، زندهیاد خسروشاهی به این حرفه علاقهمند شد و بسیار در این حرفه تجربه اندوزی کرد.
امتیاز زندهیاد خسروشاهی در این بود که خاطراتش را نگه نمیداشت و از جمله کسانی نبود که انگیزه انتشار خاطرات خود را نداشته باشند یا خاطرات را با ملاحظاتی منتشر کنند پس از پیروزی انقلاب نیز زندهیاد خسروشاهی کار مطبوعاتی را ادامه داد و میتوان گفت که با همین حرفه فعالیت خود را در حکومت اسلامی آغاز کرد. او بجز انتشار نشریات تخصصی، مدام به نوشتن یادداشت و مقاله در نشریات مختلف و رسانهها میپرداخت. ورود زندهیاد خسروشاهی در عرصه تاریخ نگاری نیز از دریچه روزنامه نگاری بود. به عبارتی او یک پژوهشگر تاریخی به معنای متعارف کلمه نبود. تلاش میکرد تا به سوالات تاریخی از منظر روزنامهنگاری جواب دهد. معمول است که برای روزنامه نگاران در موضوعاتی که درگیرشان میشوند، سرعت عمل در پژوهش و انتشار خبر، اهمیت بسیاری دارد، چرا که مطلب باید سریعتر به دست مخاطب برسد. البته این سریع رسیدن مطلب به دست مخاطب باید از دو صافی و فیلتر صداقت و درستی هم عبور کند. برای یک روزنامه نگار فرصتی برای زماندار کردن مطلب و دیدن منابع مختلف نیست. زندهیاد خسروشاهی نیز به عنوان یک روزنامهنگار به عرصه تاریخ ورود کرد و این نکته را باید پذیرفت. در عین اینکه آثارش و کتابهای خاطراتی که از او منتشر شدند دو ویژگی «صداقت» و «درستی» را به معنای دقیق کلمه دارند.
شما برای کار روی کتاب حدیث روزگار» مدتی را با زندهیاد خسروشاهی مانوس بودهاید. ارزیابی شما از نگاه او به مسائل و رویدادهای تاریخی چیست؟
ما ابتدا یک جلسه خدمت آقای خسروشاهی رسیدیم و ضمن توضیح پروژه تاریخ شفاهی موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر، گفتیم که ما باید روی کتاب و روی خاطرات شما کار کنیم. زندهیاد خسروشاهی پیشتر با همان رویکردی که داشت متنی را درباره امام موسی صدر آماده کرده بود. آن کتاب که منتشر شد ما گفتیم که نکات و ابهاماتی در این خاطرات وجود دارد که اگر اجازه دهید با شما در میان بگذاریم و کار را تکمیل کنیم. مرحوم خسروشاهی پذیرفت، در صورتی که هرکس دیگری جای او بود ممکن بود نپذیرد و همان کتاب خودش را معتبر بداند.
طبیعتاً برخی از سوالاتمان را حضوری خدمت او مطرح کردیم و پاسخ گفت و به برخی از سوالات هم به صورت کتبی جواب داد. محتوا که تکمیل شد، اسناد و مدارکی را هم که در اختیار خودشان بود در اختیارمان گذاشت تا اینکه کتاب شکل خودش را پیدا کرد. الحمدالله کتاب «حدیث روزگار» پس از انتشار مورد استقبال قرار گرفت و چاپ دوم آن هم چندی است که روانه بازار اندیشه شده است.
سبک مرحوم خسروشاهی با دیگران تفاوت داشت. او پیش از اینکه تاریخ نگار یا پژوهشگر تاریخ باشد، روزنامه نگار بود. در حوزه و در بین همصنفیهای آقای خسروشاهی، به او بیشتر از همه میتوان صفت روزنامه نگار بودن را داد. اصولاً زندهیاد خسروشاهی کار فرهنگی را نیز با فعالیت مطبوعاتی آغاز کرد من این روحیه زندهیاد خسروشاهی را که برای انتشار کتاب جدید از خاطراتش، مقاومتی نکرد بسیار پسندیدم. این نشان میدهد که او برای روشن شدن زوایای تاریک تاریخ، دغدغه و اهتمام داشت. اگر جزمیتی روی کار خود میداشت که درخواست ما را برای گفتوگو و تدوین کتاب «حدیث روزگار» نمیپذیرفت. زمانی که مرحوم استاد خسروشاهی در قید حیات بود، هرکسی که نقدی به آثارش داشت میتوانست با او ارتباط بگیرد و مطرح کند. شاید اگر کسانی که نقد و شبهاتی نسبت به آثار استاد خسروشاهی مطرح میکنند، اگر با او ارتباط میگرفتند، شبهاتشان برطرف میشد.
در زمینه پذیرش نقد، مرحوم خسروشاهی را چگونه ارزیابی میکنید؟
مهمترین ویژگی زندهیاد استاد خسروشاهی در «اهل گفتوگو» بودنش بود. به همین دلیل هم به راحتی میشد با ایشان ارتباط گرفت و حرف زد. برای گفتوگو هرکس روشی دارد و تکنیکهای گفتوگو و تعامل نیز با همدیگر متفاوت است. مرحوم زندهیاد خسروشاهی ذاتاً شخصیت میانهرویی بود و اهل تعامل. اگر کسانی صادقانه انگیزه و قصد گفتوگو با او را داشتند، میپذیرفت و ابایی نداشت، اما در مقابل کسانی از همان ابتدا با برخورد تند و دیدگاه انتقادی شدید به آثارش پرداخته و آنها را زیرسوال میبردند، ایستاده و به صورت جدی از کتابهایش دفاع میکرد.
یکی از بارزترین ویژگی شخصیتی زندهیاد خسروشاهی میانه رو بودن و تعامل با دیگران است. به همین دلیل هم با عموم شخصیتها و علما فارغ از هر طیفهای فکری و سیاسیشان در ارتباط بود و توانست به معرفی اکثر آنها هم بپردازد. به این ویژگی فرهنگی چگونه رسیده بود؟ در صورتی که ما میدانیم فضای برخی از محافلی که زندهیاد خسروشاهی در آنها تعلیم میگرفت، فضای بازی نبودند؟
به دلیل ارتباطش با رسانه و خصلت روزنامهنگار بودن و در قدم بعد ارتباطی که با کشورهای دیگر پیدا کرده بود. مرحوم استاد خسروشاهی از جوانی پای در سفر داشت و به همین دلیل توانست در دیگر کشورها و مجامع علمی حضوری جدی داشته باشد. همه این دلایل و البته زمینههای فکری و اخلاقیاش از ایشان شخصیتی متساهل ساخته بود. مرحوم خسروشاهی یاد گرفته بود که نباید در جامعه کسی را حذف و یا به طور کامل انکار کرد. یاد گرفته بود که نباید در فضای قطبی زندگی کرد و یا با این طرف سیاسی بود یا آن طرف.
مرحوم استاد خسروشاهی هم با جریان دارالتبلیغ آقای شریعتمداری کار میکرد و هم از اصحاب امام خمینی (ره) بود و در راه پیروزی انقلاب هزینه داد. از این دست شخصیتها بسیار معدود بودند. او بعدها این مسیر و این ویژگی شخصیتی را تا پایان عمر ادامه داد و نشان داد که ضرورتی ندارد انسان در فضای قطبی زندگی کند. او نشان داد که میتوان دلسوز و خیرخواه بود و دل در گرو انقلاب و آرمانخواهی داشت و دائماً برای اصلاح جامعه قدم برداشت. مساله اصلاح جامعه را دچار مصلحت اندیشی نمیکرد. به نظرم تاثیری که او از شخصیت و منظومه فکری سید جمال سیدجمالالدین اسدآبادی گرفته بود، این رویکردش را شکل داد.
علاقه او به شخصیت سیدجمالالدین اسدآبادی باعث شد تا به شخصیتهای مشابه او در دوره معاصر یعنی کسانی چون امام موسی صدر هم علاقه پیدا کند؟
علاقهاش به شخصیت سیدجمالالدین اسدآبادی به دلیل ویژگیها و باورهایی بود که خودش از نظر شخصیتی به آنها رسید. در همین بستر هم با شخصیتهایی که میتوانستند بخشی از آرمانها، اعتقادات و روحیات او را ارضا کنند، ارتباط میگرفت.
مرحوم استاد خسروشاهی از جوانی پای در سفر داشت و به همین دلیل توانست در دیگر کشورها و مجامع علمی حضوری جدی داشته باشد. همه این دلایل و البته زمینههای فکری و اخلاقیاش از ایشان شخصیتی متساهل ساخته بود زندهیاد خسروشاهی از اواسط دهه ۳۰ با امام موسی صدر مانوس شد. شخصیت امام صدر برایش جذاب و جالب بود. بخشی از این علاقه به دلیل برخوردهایی بود که از امام موسی صدر در بزنگاههای مختلف دید و همین اتفاقات هم باعث شد تا علاقه او به امام موسی صدر دوچندان شود. به دلیل همین باورها و اعتقادات درونی خودش به چنین شخصیتهایی گرایش داشت. به عنوان مثال علاقهاش به مرحوم آیت الله طالقانی هم به همین دلیل بود. به دلیل علاقه به سیدجمالالدین اسدآبادی به شاگردان فکری او یعنی کسانی چون حسن البنا هم علاقهمند بود. همچنین چون به سیدجمال علاقهمند بود به کشورهای دیگری چون مصر، الجزایر، لبنان و دیگر کشورهای عربی رفت و با نخبگان آنها ارتباط گرفت.
بسیاری از شخصیتها پیش از انقلاب به کشورهای عربی رفته و ارتباط میگرفتند، اما کمتر کسی بود که با نخبگان عرب ارتباط گرفته باشد. او در همایشهای علمی کشورهای عربی شرکت کرده بود. این تفاوت داشت با نیروها و فعالانی که به مصر یا لبنان و یا عراق میرفتند و فقط با اهل سیاست ارتباط میگرفتند.
یکی از ابزارهای مهمی که زندهیاد خسروشاهی در اختیار داشت، تسلطش به زبان عربی معاصر بود. بسیاری از آقایان و مبارزان پیش از انقلاب زبان و گفتار عربی معاصر را نمیدانستند و نمیتوانستند ارتباط بگیرند. بسیاری از شخصیتهای عربی که به ایران و دارالتبلیغ میآمدند، مترجمشان آقای خسروشاهی بود. این مسائل کمک میکرد تا باورهای زندهیاد خسروشاهی تکامل پیدا کند.
در میان اهل سنت هم پیشروترین جریان فکری اخوانیها بودند و طبیعی بود که زندهیاد خسروشاهی با این طیف ارتباط برقرار کند. او بارها بیان کرد که یکی از خطاهای راهبردی جهان اسلام این است که ایران و مصر پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران ارتباطشان قطع شد. به باور زندهیاد خسروشاهی اگر ما ارتباط را حفظ میکردیم میتوانستیم با کمک الازهر و جریانهای اعتدالی اهل سنت، جلوی رشد افراطیگری در جهان اسلام را بگیریم و به اصلاح بپردازیم.
به هر حال مجموع اینها باورهایی بود که زندهیاد خسروشاهی داشت و این باورها را به مرور به تکامل رسانده بود. این ویژگی ممتاز این شخصیت برجسته بود که بسیاری این ویژگیها را نداشتند یا پس از انقلاب با این ویژگیها آشنا شدند که البته دیر هم بود، چرا که با رویکرد حکومتی به این مسائل و به این تعاملات نگاه میکردند، بنابراین نمیتوانستند موثر باشند. اما زنده یاد خسروشاهی هرچند که در مقاطعی پستهای حکومتی داشت، اما هیچگاه با نگاه حکومتی وارد تعامل و گفتوگو و مسائل فرهنگی نشد.
به گزارش خبرنگار مهر، شیوع ویروس کرونا در کشور درد و رنجهای شدیدی را به گرده ملت ایران تحمیل کرده است. بجز هراس از بیماری، کمرنگ کردن همبستگی اجتماعی، ضرر به اقتصاد و… این ویروس باعث شد تا یکی از شخصیتهای فرهنگی برجسته کشور که تاریخ زندهای بود و آثار گرانبهایی را در اختیار نسل جوان قرار داد، روی در نقاب خاک بکشد و علاقهمندانش حتی امکان و فرصت عزاداری برای او را نداشته باشند.
حجتالاسلاموالمسلمین سید هادی خسروشاهی، پنجشنبه هشتم اسفند ۱۳۹۸ بر اثر بیماری کورنا درگذشت. او از دوران جوانی در عموم جریانهای فرهنگی و سیاسی ایران حضور داشت. ارتباط او با علمای برجسته و همچنین شخصیتهای فرهنگی و سیاسی ایران و جهان اسلام باعث تولید مکتوبات عمدهای از جانب زندهیاد خسروشاهی (در سه عرصه تاریخ تحلیلی، تاریخ شفاهی و انتشار اسناد) شد. این مکتوبات شناخت مهمی را از آن شخصیتها به نسل فعلی منتقل کرده و مورخان نیز توانستند با بهرهگیری از آنها به جریانشناسی فرهنگ و سیاست در دورههای مختلف بپردازند. آثار زندهیاد خسروشاهی بسیار است و ضرورتی به اشاره دوباره به آنها نیست.
به مناسبت درگذشت این تاریخ نگار و شخصیت فرهنگی اثرگذار با حمید قزوینی به گفتوگو نشستیم. حمید قزوینی، مورخ و پژوهشگر حوزه تاریخ شفاهی است. قزوینی که مدیر پروژه تاریخ شفاهی موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر است، برای دومین مجلد از این مجموعه به سراغ زندهیاد خسروشاهی رفت که در دوره مهمی از اصحاب امام موسی صدر بود. حاصل گفتوگو و پژوهش قزوینی کتاب «حدیث روزگار؛ خاطرات استاد سید هادی خسروشاهی» شد. این کتاب نکات مهم و مغفولی را از حضور امام موسی صدر و زندهیاد خسروشاهی در مجامع علمی عربی در دهههای ۴۰ و ۵۰ روشن کرد و بسیار مورد استقبال علاقهمندان و پژوهشگران قرار گرفت.
از خاطرات زندهیاد حجتالاسلام خسروشاهی کتابهای متعددی منتشر شده است و این نکته به دلیل کثرت ارتباطات او با چهرهها و شخصیتها، عجیب نیست. منتها روی جلد این کتابها این قید درج شده: «خاطرات مستند خسروشاهی درباره…». دلیل تاکید بر مستند بودن چه بود؟
پیش از هر چیز باید تاسف خودم را به دلیل درگذشت زندهیاد آقای خسروشاهی بیان کنم. برای این فقید سعید آرزوی رحمت و مغفرت و همچنین علو درجات، از درگاه حق تبارک و تعالی دارم. مرحوم حجتالاسلام خسروشاهی در حوزه تاریخ نگاری، چه در زمینه پژوهشهای اسنادی، مانند کتابهایی که درباره سیدجمالالدین اسدآبادی منتشر کرد و چه کتابهایی که درباره اخوانالمسلمین نوشت و چه در زمینه خاطره نگاری، سبک و روش خود را داشت.
امتیاز زندهیاد خسروشاهی در این بود که خاطراتش را نگه نمیداشت و از جمله کسانی نبود که انگیزه انتشار خاطرات خود را نداشته باشند یا خاطرات را با ملاحظاتی منتشر کنند. او وقتی تصمیم به انتشار خاطرات خود گرفت برای اینکه به مخاطبان و یا برخی دیگر - که ممکن بود روشش را در تاریخ نگاری نپسندند – ثابت کند که کارش دقیق و قابل دفاع است، از عنوان «خاطرات مستند» استفاده میکرد. برای اثبات این مستند بودن نیز تلاش کرد تا خاطراتش را همراه با اسناد، مدارک، دست نوشتهها، کپی نامهها و عکسهایی که داشت، در دسترس مخاطبان بگذارد. به همین دلیل نیز در کتابهایش تصاویر زیادی از اسناد هست. او از قدیم عادت داشت که این اسناد را جمع آوری کند.
برخی این نقد را به کتابهای زندهیاد خسروشاهی داشتند که علیرغم مستند شدن خاطرات به اسناد مختلف، در این کتابها دقت چندانی در جزییات تاریخی نشده است. نظر شما در این باره چیست و آیا این نقد به خاطرات زندهیاد خسروشاهی وارد است؟
همانطور که اشاره کردم، سبک مرحوم خسروشاهی با دیگران تفاوت داشت. او پیش از اینکه تاریخنگار یا پژوهشگر تاریخ باشد، روزنامه نگار بود. در حوزه و در بین همصنفیهای آقای خسروشاهی، به او بیشتر از همه میتوان صفت روزنامه نگار بودن را داد. اصولاً زندهیاد خسروشاهی کار فرهنگی را نیز با فعالیت مطبوعاتی آغاز کرد. در اواسط دهه ۳۰ یعنی در روزگاری که کار مطبوعاتی چندان در بین روحانیت رواج نداشت، زندهیاد خسروشاهی به این حرفه علاقهمند شد و بسیار در این حرفه تجربه اندوزی کرد.
امتیاز زندهیاد خسروشاهی در این بود که خاطراتش را نگه نمیداشت و از جمله کسانی نبود که انگیزه انتشار خاطرات خود را نداشته باشند یا خاطرات را با ملاحظاتی منتشر کنند پس از پیروزی انقلاب نیز زندهیاد خسروشاهی کار مطبوعاتی را ادامه داد و میتوان گفت که با همین حرفه فعالیت خود را در حکومت اسلامی آغاز کرد. او بجز انتشار نشریات تخصصی، مدام به نوشتن یادداشت و مقاله در نشریات مختلف و رسانهها میپرداخت. ورود زندهیاد خسروشاهی در عرصه تاریخ نگاری نیز از دریچه روزنامه نگاری بود. به عبارتی او یک پژوهشگر تاریخی به معنای متعارف کلمه نبود. تلاش میکرد تا به سوالات تاریخی از منظر روزنامهنگاری جواب دهد. معمول است که برای روزنامه نگاران در موضوعاتی که درگیرشان میشوند، سرعت عمل در پژوهش و انتشار خبر، اهمیت بسیاری دارد، چرا که مطلب باید سریعتر به دست مخاطب برسد. البته این سریع رسیدن مطلب به دست مخاطب باید از دو صافی و فیلتر صداقت و درستی هم عبور کند. برای یک روزنامه نگار فرصتی برای زماندار کردن مطلب و دیدن منابع مختلف نیست. زندهیاد خسروشاهی نیز به عنوان یک روزنامهنگار به عرصه تاریخ ورود کرد و این نکته را باید پذیرفت. در عین اینکه آثارش و کتابهای خاطراتی که از او منتشر شدند دو ویژگی «صداقت» و «درستی» را به معنای دقیق کلمه دارند.
شما برای کار روی کتاب حدیث روزگار» مدتی را با زندهیاد خسروشاهی مانوس بودهاید. ارزیابی شما از نگاه او به مسائل و رویدادهای تاریخی چیست؟
ما ابتدا یک جلسه خدمت آقای خسروشاهی رسیدیم و ضمن توضیح پروژه تاریخ شفاهی موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر، گفتیم که ما باید روی کتاب و روی خاطرات شما کار کنیم. زندهیاد خسروشاهی پیشتر با همان رویکردی که داشت متنی را درباره امام موسی صدر آماده کرده بود. آن کتاب که منتشر شد ما گفتیم که نکات و ابهاماتی در این خاطرات وجود دارد که اگر اجازه دهید با شما در میان بگذاریم و کار را تکمیل کنیم. مرحوم خسروشاهی پذیرفت، در صورتی که هرکس دیگری جای او بود ممکن بود نپذیرد و همان کتاب خودش را معتبر بداند.
طبیعتاً برخی از سوالاتمان را حضوری خدمت او مطرح کردیم و پاسخ گفت و به برخی از سوالات هم به صورت کتبی جواب داد. محتوا که تکمیل شد، اسناد و مدارکی را هم که در اختیار خودشان بود در اختیارمان گذاشت تا اینکه کتاب شکل خودش را پیدا کرد. الحمدالله کتاب «حدیث روزگار» پس از انتشار مورد استقبال قرار گرفت و چاپ دوم آن هم چندی است که روانه بازار اندیشه شده است.
سبک مرحوم خسروشاهی با دیگران تفاوت داشت. او پیش از اینکه تاریخ نگار یا پژوهشگر تاریخ باشد، روزنامه نگار بود. در حوزه و در بین همصنفیهای آقای خسروشاهی، به او بیشتر از همه میتوان صفت روزنامه نگار بودن را داد. اصولاً زندهیاد خسروشاهی کار فرهنگی را نیز با فعالیت مطبوعاتی آغاز کرد من این روحیه زندهیاد خسروشاهی را که برای انتشار کتاب جدید از خاطراتش، مقاومتی نکرد بسیار پسندیدم. این نشان میدهد که او برای روشن شدن زوایای تاریک تاریخ، دغدغه و اهتمام داشت. اگر جزمیتی روی کار خود میداشت که درخواست ما را برای گفتوگو و تدوین کتاب «حدیث روزگار» نمیپذیرفت. زمانی که مرحوم استاد خسروشاهی در قید حیات بود، هرکسی که نقدی به آثارش داشت میتوانست با او ارتباط بگیرد و مطرح کند. شاید اگر کسانی که نقد و شبهاتی نسبت به آثار استاد خسروشاهی مطرح میکنند، اگر با او ارتباط میگرفتند، شبهاتشان برطرف میشد.
در زمینه پذیرش نقد، مرحوم خسروشاهی را چگونه ارزیابی میکنید؟
مهمترین ویژگی زندهیاد استاد خسروشاهی در «اهل گفتوگو» بودنش بود. به همین دلیل هم به راحتی میشد با ایشان ارتباط گرفت و حرف زد. برای گفتوگو هرکس روشی دارد و تکنیکهای گفتوگو و تعامل نیز با همدیگر متفاوت است. مرحوم زندهیاد خسروشاهی ذاتاً شخصیت میانهرویی بود و اهل تعامل. اگر کسانی صادقانه انگیزه و قصد گفتوگو با او را داشتند، میپذیرفت و ابایی نداشت، اما در مقابل کسانی از همان ابتدا با برخورد تند و دیدگاه انتقادی شدید به آثارش پرداخته و آنها را زیرسوال میبردند، ایستاده و به صورت جدی از کتابهایش دفاع میکرد.
یکی از بارزترین ویژگی شخصیتی زندهیاد خسروشاهی میانه رو بودن و تعامل با دیگران است. به همین دلیل هم با عموم شخصیتها و علما فارغ از هر طیفهای فکری و سیاسیشان در ارتباط بود و توانست به معرفی اکثر آنها هم بپردازد. به این ویژگی فرهنگی چگونه رسیده بود؟ در صورتی که ما میدانیم فضای برخی از محافلی که زندهیاد خسروشاهی در آنها تعلیم میگرفت، فضای بازی نبودند؟
به دلیل ارتباطش با رسانه و خصلت روزنامهنگار بودن و در قدم بعد ارتباطی که با کشورهای دیگر پیدا کرده بود. مرحوم استاد خسروشاهی از جوانی پای در سفر داشت و به همین دلیل توانست در دیگر کشورها و مجامع علمی حضوری جدی داشته باشد. همه این دلایل و البته زمینههای فکری و اخلاقیاش از ایشان شخصیتی متساهل ساخته بود. مرحوم خسروشاهی یاد گرفته بود که نباید در جامعه کسی را حذف و یا به طور کامل انکار کرد. یاد گرفته بود که نباید در فضای قطبی زندگی کرد و یا با این طرف سیاسی بود یا آن طرف.
مرحوم استاد خسروشاهی هم با جریان دارالتبلیغ آقای شریعتمداری کار میکرد و هم از اصحاب امام خمینی (ره) بود و در راه پیروزی انقلاب هزینه داد. از این دست شخصیتها بسیار معدود بودند. او بعدها این مسیر و این ویژگی شخصیتی را تا پایان عمر ادامه داد و نشان داد که ضرورتی ندارد انسان در فضای قطبی زندگی کند. او نشان داد که میتوان دلسوز و خیرخواه بود و دل در گرو انقلاب و آرمانخواهی داشت و دائماً برای اصلاح جامعه قدم برداشت. مساله اصلاح جامعه را دچار مصلحت اندیشی نمیکرد. به نظرم تاثیری که او از شخصیت و منظومه فکری سید جمال سیدجمالالدین اسدآبادی گرفته بود، این رویکردش را شکل داد.
علاقه او به شخصیت سیدجمالالدین اسدآبادی باعث شد تا به شخصیتهای مشابه او در دوره معاصر یعنی کسانی چون امام موسی صدر هم علاقه پیدا کند؟
علاقهاش به شخصیت سیدجمالالدین اسدآبادی به دلیل ویژگیها و باورهایی بود که خودش از نظر شخصیتی به آنها رسید. در همین بستر هم با شخصیتهایی که میتوانستند بخشی از آرمانها، اعتقادات و روحیات او را ارضا کنند، ارتباط میگرفت.
مرحوم استاد خسروشاهی از جوانی پای در سفر داشت و به همین دلیل توانست در دیگر کشورها و مجامع علمی حضوری جدی داشته باشد. همه این دلایل و البته زمینههای فکری و اخلاقیاش از ایشان شخصیتی متساهل ساخته بود زندهیاد خسروشاهی از اواسط دهه ۳۰ با امام موسی صدر مانوس شد. شخصیت امام صدر برایش جذاب و جالب بود. بخشی از این علاقه به دلیل برخوردهایی بود که از امام موسی صدر در بزنگاههای مختلف دید و همین اتفاقات هم باعث شد تا علاقه او به امام موسی صدر دوچندان شود. به دلیل همین باورها و اعتقادات درونی خودش به چنین شخصیتهایی گرایش داشت. به عنوان مثال علاقهاش به مرحوم آیت الله طالقانی هم به همین دلیل بود. به دلیل علاقه به سیدجمالالدین اسدآبادی به شاگردان فکری او یعنی کسانی چون حسن البنا هم علاقهمند بود. همچنین چون به سیدجمال علاقهمند بود به کشورهای دیگری چون مصر، الجزایر، لبنان و دیگر کشورهای عربی رفت و با نخبگان آنها ارتباط گرفت.
بسیاری از شخصیتها پیش از انقلاب به کشورهای عربی رفته و ارتباط میگرفتند، اما کمتر کسی بود که با نخبگان عرب ارتباط گرفته باشد. او در همایشهای علمی کشورهای عربی شرکت کرده بود. این تفاوت داشت با نیروها و فعالانی که به مصر یا لبنان و یا عراق میرفتند و فقط با اهل سیاست ارتباط میگرفتند.
یکی از ابزارهای مهمی که زندهیاد خسروشاهی در اختیار داشت، تسلطش به زبان عربی معاصر بود. بسیاری از آقایان و مبارزان پیش از انقلاب زبان و گفتار عربی معاصر را نمیدانستند و نمیتوانستند ارتباط بگیرند. بسیاری از شخصیتهای عربی که به ایران و دارالتبلیغ میآمدند، مترجمشان آقای خسروشاهی بود. این مسائل کمک میکرد تا باورهای زندهیاد خسروشاهی تکامل پیدا کند.
در میان اهل سنت هم پیشروترین جریان فکری اخوانیها بودند و طبیعی بود که زندهیاد خسروشاهی با این طیف ارتباط برقرار کند. او بارها بیان کرد که یکی از خطاهای راهبردی جهان اسلام این است که ایران و مصر پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران ارتباطشان قطع شد. به باور زندهیاد خسروشاهی اگر ما ارتباط را حفظ میکردیم میتوانستیم با کمک الازهر و جریانهای اعتدالی اهل سنت، جلوی رشد افراطیگری در جهان اسلام را بگیریم و به اصلاح بپردازیم.
به هر حال مجموع اینها باورهایی بود که زندهیاد خسروشاهی داشت و این باورها را به مرور به تکامل رسانده بود. این ویژگی ممتاز این شخصیت برجسته بود که بسیاری این ویژگیها را نداشتند یا پس از انقلاب با این ویژگیها آشنا شدند که البته دیر هم بود، چرا که با رویکرد حکومتی به این مسائل و به این تعاملات نگاه میکردند، بنابراین نمیتوانستند موثر باشند. اما زنده یاد خسروشاهی هرچند که در مقاطعی پستهای حکومتی داشت، اما هیچگاه با نگاه حکومتی وارد تعامل و گفتوگو و مسائل فرهنگی نشد.