«موسیقی میرزاده یا به عبارت روشنتر، دنیای ملودیها و تنظیمهایی که آفریدۀ ذوق و خلاقیت نیرومند زندهیاد مجتبی میرزاده است، برای آنهایی که گوششان با انواع ساختههای باکلام و بیکلام آشنا است، برای آنها که دلباخته ملودیهای شیرین و دلفریب هستند و از تنظیمهای ارکستریِ پُرشور و حال لذت میبرند، خیلی آشناتر است تا نام و تصویر و گفتههای او، که در مدت چهل سال آنها را ساخت و اجرا کرد». [۱] این توصیفِ کوتاهِ سید علیرضا میرعلینقی، پژوهشگرِ نامآشنای موسیقی ایرانی، از مجتبی میرزاده است؛ توصیفِ مُجمَلی که با همۀ اختصارش، بهراستی جانِ کلامِ همۀ گفتنیها را درباره یکی از برجستهترین و کاربلدترین موسیقیدانانِ معاصر دارا است: موسیقیدانی استاد که شهرتش بهاندازه اعتبار و مرتبه والای موسیقاییاش نیست؛ موسیقیدانی به نام مجتبی میرزاده.
برخی از مخاطبانِ موسیقی که با آهنگهای متنوعی در گونههای مختلفِ موسیقایی خاطره دارند از موسیقی سنتی و محلی گرفته تا موسیقی انقلابی و دفاع مقدس و موسیقی کوچه و بازاری و موسیقی پاپ و نیز موسیقی فیلم، شاید خودشان ندانند که آهنگساز یا تنظیمکننده یا نوازنده آهنگِ دلخواهشان، مجتبی میرزاده بوده است؛ مردی که در بیست و هفتم از اسفند ۱۳۲۴ در کرمانشاه به دنیا آمد و گرچه در شصتسالگی در ۲۶ تیر ۱۳۸۴ در تهران به رحمت حق پیوست اما تا نغمه و نوا در این عالم به گوش میرسد، نام و یاد و هنرِ او نیز باقی و جاوید خواهد بود؛ و بهراستی هنرمند را چه مُزدی برتر از این تواند بود که نامِ نیکش تا همیشه ماندگار بماند که شیخ اجلّ بهزیبایی گفته است:
«سعدیا مردِ نکونام نمیرد هرگز /// مرده آن است که نامش به نکویی نبرند».
تنوّعِ موسیقایی
در موسیقی ایران شاید هنرمندانِ کمی باشند که گستره و تنوعِ گونههای موسیقاییِ فعالیتهایشان همچون مرحوم استاد مجتبی میرزاده باشد. به نام این خوانندگان دقت کنید: اکبر گلپایانی (موسیقی ایرانی)، حسین خواجه امیری (موسیقی ایرانی)، علیرضا افتخاری (موسیقی ایرانی)، محمدرضا شجریان (موسیقی ایرانی)، نادر گلچین (موسیقی ایرانی) رضا سقایی (موسیقی لری)، حسن زیرک (موسیقی کردی)، محمد گلریز (موسیقی انقلابی و دفاع مقدس)، مظهر خالقی (موسیقی کردی)، محمد اصفهانی (موسیقی پاپ)، ملکمحمد مسعودی (محلی بختیاری)، جمشید نجفی (پاپ)، محمدرضا عیوضی (پاپ)، پیام عزیزی (موسیقی مقامی کردی)، جهانگیر افشین (پاپ)، عزیز شاهرخ (کردی)، امانالله تاجیک (موسیقی کوچه و بازاری)، همایون کاظمی (اصیل ایرانی)، افشین مقراضی (پاپ) و چنگیز حبیبیان (پاپ). به این نامها بیافزایید نام آنهایی را که پس از انقلاب از کشور رفتند و نیز اضافه کنید عنوانِ فیلمهایی را که میرزاده موسیقی متنِ آنها را ساخته است؛ فیلمهایی چون «مسافران مهتاب» (مهدی فخیمزاده)، «گلها و گلولهها» (ناصر مهدیپور)، «پنجمین سوار سرنوشت» (سعید مطلبی)، «خانه عنکبوت» (علیرضا داوودنژاد»، «درشکهچی» (نصرت کریمی).
مجتبی میرزاده یا برای خوانندگانِ یادشده آهنگ ساخته است (مانند آثاری که برای حسن زیرک یا مظهر خالقی ساخته)، یا آهنگهایی را برایشان تنظیم کرده است (مانند آلبومِ «زار گل» با صدای علیرضا افتخاری) و یا در اجرای آهنگهایی با صدای آنان حضور داشته و نوازندگی کرده است. با مرور همین نامها و حوزه موسیقاییِ آنان مشخص میشود که مجتبی میرزاده تا چه حد تجربههای موسیقایی متنوعی را پُشت سر گذاشته بوده است.
نبوغ و سختکوشیِ نوجوانی کرمانشاهی
مجتبی میرزاده که از نوازندگان چیرهدست ویلون، کمانچه و سهتار به شمار میرفت، مانند هر هنرمندِ اصیل، نبوغ و استعدادِ خدادادی خویش را با پشتکار و سختکوشی و تلاش همراه کرد تا بشود «مجتبی میرزاده». وی در گفتوگویی بدین موضوع اشاره کرده است که به سبب اینکه مرحومِ پدرش با نوازندگی کردن وی مخالف بوده بهناچار به صورتِ خودخوانده و بیبهرهگیری از استادی جدّی مجبور بوده نواختنِ ویلون را با گوشدادن به نوازندگیهایی که از رادیو پخش میشده، فرابگیرد: «یادش بخیر؛ با چه مصیبتی کارم را شروع کردم. یواشکی و دور از چشم پدر شروع کردم به تمرین در یک اتاق کوچک...؛ بدون معلم. آن موقع ساز، تنها از رادیو پخش میشد. من شیفته نوازندگی آقای پرویز یاحقی بودم. خیلی سعی میکردم که او را الگوی خودم قرار بدهم. شب و روز من شده بود آرشهکشی. بعد هم که کمی گذشت، چند کتاب درخصوص ساز ویلون به دستم رسید که خیلی کمک حالم شد». [۲]
مجتبی میرزاده در همان نوجوانی از کرمانشاه به سنندج میرود و در آنجا میتواند با فراغت خاطر بیشتری به ساز زدن بپردازد. وی در سنندج با ارکستر حسن کامکار (پدر اعضای اصلی گروه کامکارها) همکاری میکند و پس از چندی دوباره در سال ۱۳۳۹ به کرمانشاه بازمیگردد: «من به رادیو کرمانشاه رفتم و صدای ساز من مورد تأیید استادانِ آن زمان قرار گرفت. آهنگهای متعددی تنظیم کردم که با صدای حسن زیرک، ابراهیم خوشنوا، مرتضی تندر، مظهر خالقی و خیلیهای دیگر ضبط و پخش شد». [۳]
مجتبی میرزاده در اردوهای دانشآموزیِ رامسر خوش درخشیده بود و در رشتههای گوناگونی چون نوازندگی ویلون، سنتور، تار و حتی نقاشی توانسته بود، رتبه برتر را به دست بیاورد. همین حضور موفق در اردوهای رامسر این نوجوان کرمانشاهی را با استادانِ موسیقی آشنا میکند و سببسازِ رفتنِ وی به تهران میشود. میرزاده در سال ۱۳۴۶ با کسب رتبه سوم آزمون در دانشگاه هنرهای زیبا پذیرفته میشود و یک سال بعد هم از آزمون رادیو با تأیید بزرگانی چون مرحومان استادان علی تجویدی، مصطفی کسری، حبیبالله بدیعی و محمد میرنقیبی سربلند بیرون میآید تا بدین ترتیب همکاری خود را با رادیو در تهران آغاز کند. [۴]
لحنِ شخصی مجتبی میرزاده
نوازندگان بسیاری در عالم موسیقی میآیند و میروند؛ برخی چهره میشوند، برخی مدرس و معلمِ سازِ خود میشوند و شماری به نوازندگی در ارکسترهای بزرگ میرسند، اما عده اندکی هستند که در سازِ تخصصی خویش، به لحنی خاص و منحصربهفرد دست مییابند. در موسیقی ایران الیماشاءالله نوازنده ویولن تربیت شده، اما از میانِ همه آنان، تنها یک نفر شده است پرویز یاحقی که به محض شنیدنِ اندکی از صدای سازش، میتوان تشخیص داد که نوازنده، پرویز یاحقی است و نه دیگری. مجتبی میرزاده نیز در سازهای ویلون و کمانچه به لحنی شخصی و متمایز از دیگران دست یافته بود.
میرعلینقی درباره شیوه نوازندگی مجتبی میرزاده یادآور شده است که سلوکِ موسیقایی و فردیِ وی بهگونه ای بود که در پی رسیدن به نوازندگی در ارکستر سمفونیک نبود، او میتوانست نوازنده قطعات خود باشد. یک بداههنواز استثنایی و گاه در حدّ معیارهای بینالمللی، با ذهنیتی آزاد و بیمرز و با تواناییهایی که اندیشیدن به آنها در مخیلّه یک ویلونیست کنسرواتوارگذرانده و یا سهتارنوازِ حافظِ چند ردیف نمیگنجد. آنهایی که شگفتآفرینیهای او را در مجالس دوستانه دیدهاند، نیک به یاد دارند که قدرت تخیل و تنوع ایدههای ملودیک و نیرومندی لحن و بیان مجتبی میرزاده در نوازندگی چه بوده است.
مهمترین خصوصیت نوازندگی میرزاده، در کمانچه و ویلون، استفاده از افههای مخصوص، لحنهای گونهگون و دینامیسم منحصربهفردی بود که گاه با زیرکی و ظرافتِ بسیار اجرا میشد و در شنونده مؤثر میافتاد. جهان موسیقاییِ شخصیِ او حدّ و مرزی نمیشناخت. اگر سرحال و سر ذوق بود و میخواست با شیطنت معصومانه ای شنوندگانش را به شگفتی وادارد، میتوانست از یک ملودی قدیمی کُردی شروع کند، آن را به نغمه ای در ردیف پیوند بزند، باظرافت، از همان راه طرح ملودی مشهوری از یک اثر کلاسیک را بنوازد، از همان، به یک ترانه معروف مردمی- از همانها که به شیرینی و دلرباییِ بسیاری مینواخت- راه بازکند و ناگهان با یک آکورد چهارصدایی و افههای کولیوار روی ویلون یا کمانچهاش، بخشهایی از یک بداههنوازی معروف موسیقی «جَز»، تکههایی از یک راگای هندی و هرچه دلش میخواست، اجرا کند. او این شعبدهبازی عجیب در جهان صداها را طوری انجام میداد که واقعاً از هیچکس دیگری جز او ساخته نبود. تنها نوازنده ای بود که توانایی حضور و اجرا در هر نوع نظام موسیقایی را تا حدی داشت و در بعضی از نظامها تا حدّ بسیاری، که باعث حیرت و تحسین میشد». [۵]
نوازنده ای چیرهدست
استاد کامبیز روشنروان، از برجستهترین آهنگسازانِ موسیقی ایرانی و یکی از موسیقیدانانی است که بیآنکه درگیرِ تعارفهای صنفی و رودربایستیهای ناشی از رفاقتها و همکاریها شود، دیدگاهِ کارشناسانه خود را درباره افراد و موضوعهای موسیقایی بیان میکند. وی که در حوزه ساخت موسیقی فیلم نیز صاحباثر است و موسیقی زیبای مجموعه «امیرکبیر» (به کارگردانی سعید نیکپور)، حاصلِ هنر او است، دیدگاه خویش را درباره هنر مجتبی میرزاده اینطور شرح داده است:
«در بسیاری از ضبطهای استودیوییِ آثار خود، از او بهعنوان نوازنده ویلون، کمانچه و سهتار بهره گرفتم تا صدای گرم و دلنشین سازش زینتبخشِ موسیقیام باشد. در استودیو غالباً با جملات شیرین و گاه با اجراهای جذّاب و خلاقانه خود از آثار آهنگسازان داخلی و خارجی فضایی چنان شاد و سرگرمکننده به وجود میآورد که گاهی زمان را گم کرده، فراموش میکردم برای چه منظوری در استودیو هستم. ولی در هنگامِ ضبط بسیار جدّی، دقیق و بدون خطا و با رعایت تمامی حالات احساسی نوشتهشده در نُتها، مطالب مربوط به خود را اجرا میکرد.
در ضبطهای استودیویی، نوازندگان برای اولین بار نُتهای مربوط به ساز خود را که باید اجراکنند، میبینند. بنابراین برای کسب آمادگی و اجرای بهتر موسیقی، قسمتهایی از نُتها را قبل از اجرا تمرین میکنند. ولی مجتبی گویی تمام آن نُتها را از قبل آماده کرده و اینگونه به نظر میرسید که موسیقی را بارها اجرا کرده است. چنان با تسلط، مهارت، شور و احساس مینواخت که به سختی میتوانستم باور کنم اولین باری است که نُتها را میبیند». [دولت عشق»؛ کامبیز روشنروان؛ روزنامه شرق؛ سهشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۲؛ شماره ۱۸۸۴.]
سهمِ میرزاده در خاطرهسازی با آهنگهای انقلابی
از صلابتِ ملّت و ارتش و سپاه ما
جاودانه شد از فروغ سحر، پگاه ما
صبح آرزو دمیده از کرانهها
شاخههای زندگی زده جوانهها
این پیروزی، خجسته باد این پیروزی...
بسیاری از ما ایرانیان این سرودِ غرورآفرین را با صدایِ سراسر خاطره استاد محمد گلریز شنیدهایم؛ سرودی که به یُمنِ آزادی خرمشهر از تصرف بعثیان ساخته شده است. آهنگِ «خجسته باد این پیروزی» را استاد احمدعلی راغب در مایه بیات ترک ساخته و شعرِ زیبای آن را هم روانشاد استاد حمد سبزواری سروده است. مرحوم استاد میرزاده هم آن را برای ارکستر تنظیم کرده است.
محمد گلریز درباره نقشِ میرزاده در خلقِ آثارِ اینچنینی گفته است که «یاد و خاطره مرحوم مجتبی میرزاده را گرامی میدارم. ایشان واقعاً خدمت بزرگی به آهنگسازی انقلاب کرد. اکثر آهنگهای انقلابی از یادگارهای او است. «این بانگ آزادی است» از نمونه کارهای او است...؛ ایشان تنظیم این کار را بر عهده داشتند و نیز اغلب سرودهای مربوط به شهید مطهری را تنظیم کردند» [۶]
از دیگر آهنگهای انقلابیِ مهمی که مجتبی میرزاده تنظیمکننده آن بوده است، سرودِ «ای مجاهد شهید مطهر» است که در رثای شهادت استاد شهید مرتضی مطهری با صدای محمد گلریز اجرا شده.
خونی که برای موسیقی فیلم صدقه داده شد
استاد مجتبی میرزاده همچنان که با کوشش و ممارست توانسته بود به ارکسترهای رادیو و فرهنگ و هنر راه یابد و در آنها به نوازندگی بپردازد با اعتمادبهنفس و تلاشِ هنرمندانه خویش توانست به عالمِ ساخت موسیقی فیلم نیز راه یابد؛ چیزی که تا پیش از آن، آرزویش بوده است. وی در اینباره گفته است که «هر وقت فیلمهایی را میدیدم که مثلاً آهنگ آن را آقای [مهدی] خالدی ساخته بود یا هر هنرمند دیگر، با ولع زیاد ملودی آن را از حفظ میکردم، بعد هم کلی غبطه میخوردم که خدایا آیا میشود، روزی بتوانم برای یک فیلم آهنگ بسازم». [۷]
اما این اتفاق با پیشنهاد نصرت کریمی برای ساخت موسیقی فیلم «درشکهچی» به میرزاده جوان داده میشود. مجتبی میرزاده جزو نوازندگانی بوده که در ارکستری که قطعه ضربیِ بخشی از فیلم درشکهچی را اجرا میکرده، حضور داشته است. هنگامِ اجرا و ضبط، نصرتِ کریمی از شیوۀ صحیحِ در دست گرفتنِ آرشه و نوازندگیِ ویلونِ میرزاده بسیار خوشش میآید. همین سبب میشود که پیشنهادِ ساختِ آهنگ فیلمِ خود را به وی بدهد. کریمی چگونگیِ دادنِ این پیشنهاد را اینطور شرح داده است:
«برای ساخت موسیقی متن «درشکهچی» بودجه کافی نداشتم تا از موزیسینهای مشهورِ آن زمان دعوت به همکاری کنم. در جستوجوی جوان بااستعدادی بودم که ضمن آشنایی با موسیقی ایرانی، از موسیقی پروگرام غربی، که توصیفی است، اطلاع داشته باشد. میرزاده با اجرای عملیِ آهنگ ضربی مرا قانع کرد که موسیقی سنتی را به خوبی میشناسد و اینکه دانشجوی دانشکده موسیقی بود و مبانی موسیقی علمی جهانی را تعلیم میگرفت، این نوید را به من میداد که به اصول موسیقی کلاسیک غربی، کمپوزوسیون، کنترپوآن و موسیقی سمفونیک پروگرام (توصیفی) نیز میتواند آشنایی داشته باشد. ضمناً چون جوان و در جستوجوی نام بود، استحقاق آن را داشت که حمایت شود. در پروبال دادنِ او احساس وظیفه کردم و فوراً با میرزاده در دفتر کارم قرار ملاقات گذاشتم. در ملاقات چند ساعته که با هم داشتیم، به او پیشنهاد همکاری کردم؛ قرار شد موسیقیِ متنِ درشکهچی را او بسازد». [۸]
اما ماجرا و ادامهاش را به روایت میرزاده بخوانیم تا بهتر به روحیه قوی آن هنرمند کمنظیر و اعتماد بهنفسِ برآمده از نبوغ، آگاهی و طلبگیاش در راه هنر و آموختن، پی ببریم. مجتبی میرزاده واکنشِ خویش در قبال پیشنهاد نصرت کریمی را اینگونه تعریف کرده است: «داشتیم موسیقیِ تصنیف را اجرا میکردیم که استاد کریمی بالای سر من ایستاد. بعد هم به من گفت تو بهتر از بقیه ویلون میزنی؛ آیا حاضری برای فیلم موسیقی بسازی؟ خجالت کشیدم که بگویم بلد نیستم! تا آن روز من با خیلی از سازهای ارکستر آشنایی نداشتم. ازطرفی، همکاری من با استاد کریمی یک شانس بود که نمیخواستم آن را از دست بدهم. با گستاخی گفتم بله استاد، حتماً. بعد شروع کردم به پُرسوجو در مورد سازها. از نوازنده کنترباس درمورد سازش پرسیدم. از [نوازنده] ویلونسل همینطور. وسعت و امکاناتِ سازش را جویا شدم و خلاصه رفتم دانشکده و از سایر همکلاسیهایم در مورد سازهای تخصصیشان پرسیدم. از نظر ملودی هم خیلی قوی بودم. بعد هم شروع کردم به پرورش ملودیهایی که در ذهنم انباشته بودم. تنظیم آنها برای ارکستر بزرگ کاری دشوار بود، اما باید از عهده آن برمیآمدم.
از استاد کریمی پرسیدم که برای موسیقی فیلمش تِمِ خاصی در نظر دارد؟ گفت قصه فیلم براساس ترانه معروف «دوستت دارم» است؛ میخواهم روی همین کار کنی. من هم ملودی این ترانه را به شکلهای مختلف بسط دادم که سرانجام شد اولین موسیقی متن فیلم که من ساختم... . من در موسیقی فیلم آنطور به موفقیت رسیدم که در طول مدت کوتاهی پیشنهادهای خوبی با دستمزد بالا داشتم. آن روز که از استودیو فیلمسازی بیرون آمدم، دلم میخواست تا به شکرانه این موفقیت صدقه بدهم، اما پولی نداشتم. همینطور که در خیابان ارباب جمشید (که بیشتر استودیوهای فیلمسازی در آنجا متمرکز بودند و درواقع هالیوود ایران به شمار میآمد) راه میرفتم؛ یک بانک خون دیدم. رفتم و خون خودم را اهدا کردم. دو واحد خون به شکرانه آن پیروزی». [۹]
مرحوم استاد میرزاده ساختِ موسیقی متنِ چهل و اندی فیلم را در کارنامه خویش ثبت کرده است که بیش از سه چهارم آنها مربوط به آثارِ پیش از انقلاب است. به جز فیلمهایی که پیشتر از آنها نام برده شد، آثاری چون «جایزه» (علیرضا داوودنژاد)، «اعدامی» (محمدباقر خسروی)، «قرنطینه» (مسعود اسداللهی) و «مدرک جرم» (منوچهر حقانیپرست)، از جمله دیگر فیلمهایی است که در سالهای پس از انقلاب، مجتبی میرزاده آهنگ آنها را ساخته است.
با این همه و با وجود نبوغ و استعدادِ چشمگیرِ مجتبی میرزاده در ساخت موسیقی فیلم، وی از اوایل دهه هفتاد دیگر در این حوزه به فعالیت نپرداخت و عمده وقت خود را به اجرا و تنظیمِ آهنگهای گوناگون آهنگسازانِ مختلف صرف میکرد. فریدون ناصری، آهنگساز و رهبر ارکستر نامدارِ موسیقی ایران که خود از بنیانگذاران کانون آهنگسازان سینمای ایران بوده است، در گفتوگویی ضمن ستایشِ ذوقِ میرزاده در آهنگسازی فیلم، از شرایطی که موجب شده بود، چون اویی در حوزه موسیقی فیلم کمکار باشد، گله کرده بود: «اگر بخواهم فرد پُرذوقِ دیگری در این زمینه معرفی کنم، از مجتبی میرزاده نام میبرم؛ اما شما ببینید آیا اصلاً در بعضی سالها از او نامی برده میشود؟ هر سه یا چهار سال، یک موسیقی سفارش میگیرد؛ اما این اسمهای جدید که فقط بلدند ادای دیگران را دربیاورند، کار و بارشان پُررونق است». [۱۰]
به هر روی، مجتبی میرزاده گرچه در سالهای اوج پختگیِ هنریِ خویش به مشیت حضرت باری تعالی همان راهی را رفت که پیش از وی بزرگانی چون خالدی، بدیعی و صبا رفته بودند و راهی دیاری شد که قبل از او بسیاری از اهل هنر و فرهنگ در آن اقامت گزیده بودند، اما با آثارِ زیبایی که از خود برجای نهاده، همچنان در جامعه ما به حیاتِ هنری خویش ادامه میدهد. خدایش بیامرزاد.
ارجاعها:
۱. «صاعقه استعداد: به یاد مجتبی میرزاده»؛ سید علیرضا میرعلینقی؛ مجله مقام موسیقایی؛ شماره ۴۱، شهریور ۱۳۸۴؛ ص ۴۱.
۲. «تا کی باشد که من بروم»؛ گفتوگوی فروغ بهمنپور با استاد مجتبی میرزاده؛ مجله مقام موسیقایی؛ شماره ۴۱، شهریور ۱۳۸۴؛ ص ۴۹.
۳. همان.
۴. همان. ص ۵۰.
۵. «صاعقه استعداد: به یاد مجتبی میرزاده»؛ سید علیرضا میرعلینقی؛ مجله مقام موسیقایی؛ شماره ۴۱، شهریور ۱۳۸۴؛ ص ۴۲.
۶. «گفتوگو با محمد گلریز پیرامون موسیقی دفاع مقدس: آوازخوان جنگ»؛ مجله سوره؛ مهر و آبان و آذر ۱۳۸۶؛ شماره ۳۵؛ ص ۹۵.
۷. «تا کی باشد که من بروم»؛ گفتوگوی فروغ بهمنپور با استاد مجتبی میرزاده؛ مجله مقام موسیقایی؛ شماره ۴۱، شهریور ۱۳۸۴؛ ص ۵۰.
۸. «خاطره فراموشنشدنی از زندهیاد مجتبی میرزاده»؛ نصرت کریمی؛ مجله بخارا؛ شماره ۴۳، مرداد و شهریور ۱۳۸۴؛ ص ۴۳۳.
۹. «تا کی باشد که من بروم»؛ گفتوگوی فروغ بهمنپور با استاد مجتبی میرزاده؛ مجله مقام موسیقایی؛ شماره ۴۱، شهریور ۱۳۸۴؛ ص ۵۰.
۱۰. «گفتوگو با استاد فریدون ناصری درباره موسیقی فیلم: موسیقی ایرانی و نیازهای تصویری»؛ مجله مقام موسیقایی؛ شهریور ۱۳۸۴، شماره ۴۱؛ ص ۱۱.