از طنز انوری تا طنز حافظ
کندوکاوی در ماهیت طنز – بخش سوم
انوری ابیوردی، شاعر بزرگ خطه خراسان که در قرن ششم هجری میزیسته است، در سرودن اشعار طنز، لطیفهگویی، مدح و هجا مهارت زیادی داشته است. در اینجا برای نمونه، یکی از حکایات طنز وی را درباره اعرابی یی که به قصد سفر حج به دربار ملکشاه سلجوقی میرود تا هزینه سفر خود را از او دریافت نماید، نقل میکنیم. ملکشاه در صحت ادعای وی تردید داشته است، اما در عین حال او را از درگاه خود ناامید برنمیگرداند و دو برابر مخارج مورد نظر در اختیار او قرار میدهد. بدین شرط«که جوی به کعبه رسی هیچ یاد من نکنی»…..۱۳
حکایتی است به فضل استمـاع فرماییـد
به شرط آنکه نگیریـد از این سخـن آزار
به روزگـار ملـک شه، عرابی حجکـول۱۴
مگــر به بارگهـش رفت از قضـا گه بـار
سؤال کــرد که امسـال عـزم حـج دارم
مـرا اگــر بدهـد پادشــاه، صـد دینــار
چو پادشه بشنید این سخن به خازن گفت:
که آن چه گفت عرابی برو دو چنـدان آر
برفـت خـازن و آورد پیـش شـه بنهــاد
به لطف گفت شه او را که: ـ سیدی بردار!
سپاس دار و بدان کاین دویست دینار است
صد است زاد تـو را و کـرای و پای افـزار
صـد دگـر به خموشانـه میدهم رشـوت
نه بهــر مـن، ز بـرای خــدای را زنهـار
که چون به کعبه رسی هیچ یاد من نکنی
که از وکیــل مزور تبــاه گردد کــار!…
حافظ، شاعر بزرگ قرن هشتم که مستغنی از توصیف است، در غزلهای خود هرجا که مناسب تشخیص داده، به بهترین نحو از طنز استفاده کرده است. طنزهای حافظ جز در چند مورد استثنایی که مفهوم شفاف و روشنی دارند، از پیچیدگی و ابهام خاصی برخوردارند:
به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم
بهار توبه شکن میرسد،چه چاره کنم؟(۱۵)
همانطور که میدانیم، توبه کردن فعل واجبی محسوب میشود و چنین اقدامی به استخاره کردن احتیاج ندارد. خود حافظ نیز معترف است که:«در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست».
برآن سرم که ننوشم می و گنه نکم
اگر موافقِ تدبیرِ من شود تقدیر!(۱۶)
در مصرع اول، شاعر تصمیم منطقی و درستی اتخاذ کرده است و عزم آن دارد که باده ننوشد و گِرد گناه نگردد، اما در مصرع دوم شرط کرده است که این کار را در صورتی انجام خواهد داد که تقدیر موافق با تدبیر او باشد. در حالی که شاعر باید تدبیر خود را با تقدیر وفق دهد.
عیبم بپوش زنهار، ای خرقه میآلود
کان پاکِ پاکدامن، بهرِ زیارت آمد(۱۷)
معلوم نیست که دلق آلوده به می، چگونه میتواند عیب گوینده را پنهان نگهدارد تا در برابر دلدار نیک سیرت و پاکدامن که به دیدار او آمده است، احساس خجلت نکند؟
ای دل طریق رندی از محتسب بیاموز
مست است و در حق او کس این گُمان ندارد(۱۸)
اگر «رند» را به مفهوم امروزین آن(آدم زیرک، حیلهگر، لا ابالی و کسی که پایبند آداب و رسوم اجتماعی نباشد) درنظر بگیریم؛ رهنمود حافظ صحیح است و این کارها را میتوان از «محتسب» دوران حافظ آموخت، اما آیین رندی در مکتب حافظ، تفسیر دیگری دارد و محتسب واجد خصوصیات این آیین نیست.
در بیت زیر، حافظ افراد تازه به دوران رسیده را ـ که به داشتن غلام ترک و مرکب راهوار فخر میفروشند ـ مورد انتقاد قرار میدهد و از خداوند میخواهد که آنان را به جایگاه اصلیشان برگرداند:
یارب این نو دولتان را بر خر خودشان نشان
کاین همه ناز از غلامِ ترک و استر میکنند(۱۹)
باید توجه داشت که اسباب تفاخر و خودنمایی افراد نوکیسه و تازه به دوران رسیده، در هر دورهای فرق میکند. چنان که در عصر ما داشتن اتومبیل آخرین سیستم و ویلای مجلل در برخی از مناطق خوش آب و هوا و… میتواند ابزار فخر فروشی باشد.
طنزهایی که حافظ در غزلهای خود آورده است، همه از یک سِنخ نیستند و برخی از آنها بسیار پیچیده و رمز آلود هستند و در چهارچوب تعریفی که در آغاز سخن ارائه دادیم، نمیگنجند و جنبه انتقاد و اصلاح نیز ندارند:
قحطِ جود است،آبرویِ خود نمیباید فروخت
باده و گل از بهای فرقه میباید خرید(۲۰)
***
به عزم توبه نهادم قدح زکف صدبار
ولی کرشمه ساقی نمیکند تقصیر(۲۱)
پی نوشت:
۱۳- محمد مهدی حسنی، هزل و طنز در شعر انوری ابیووردی، به نشانی: HTTP://HASSANI.IR/POST-111.ASPX
14- واژه حجکول در برخی از فرهنگهای فارسی به معنی گدا یا کسی که پیاده به سفر حج رود، آورده شده است. رجوع شود به لغتنامه علیاکبر دهخدا، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳، ج ششم، ص ۸۳۸۵
۱۵- دیوان حافظ، انتشارات جرس، چاپ اول، تابستان ۱۳۷۱، ص۲۵۰
۱۶- همان، ص۱۸۳
۱۷- همان، ص۱۲۲
۱۸- همان، ص۹۰
۱۹- همان، ص۱۴۲
۲۰- همان، ص۱۷۱
۲۱- همان ص ۱۸۳٫
نویسنده : محمد علمی – روزنامه اطلاعات