افغانستان پس از 11 سپتامبر 2001 (5)
استراتژی بارک اوباما در افغانستان؛ باراک حسن اوباما در انتخابات ریاست جمهوری اکتوبر 2008، با شعار «سیاست تغییر» در کمپین مقدماتی در برابر هیلاری کلینتون، جان مکین قرار گرفت. زیرکی او و ستاد تبلیغاتی اش این بود که ذهنیت افکار عمومی...
استراتژی بارک اوباما در افغانستان؛
باراک حسن اوباما در انتخابات ریاست جمهوری اکتوبر 2008، با شعار «سیاست تغییر» در کمپین مقدماتی در برابر هیلاری کلینتون، جان مکین قرار گرفت. زیرکی او و ستاد تبلیغاتی اش این بود که ذهنیت افکار عمومی مردم و روانشناسی بافت اجتماعی و نیازهای ضروری همگانی و بیزاری آنها از جرج دبلیو بوش و وضع موجود بسوی تغییر را می فهمیدند و پیکار تبلیغاتی مردم پسند را با شعار کردن سیاست تغییر، براه انداختند که دل های فرب خوردکان و ناراضیان از حکومت ناکام جرج دبلیو بوش که کشور را به بحران و ورشکستکی مالی کشید را صید سیاسی به شعار و سخن کرد. جمعیت های میلیونی با شعار سیاست تغییر و هورا ها و زنده باد گفتن ها به دور ستاد انتخاباتی اوباما حلقه زدند.
شعار سیاست تغییر همراه با وعده های اوباما از جمله بیمه بهداشتی دولتی به خرج دولت برای همه امریکایی ها، دو میلیون شغل جدید و خروج از افغانستان و بازگشت سربازان به آغوش فامیل های شان، بستن زندان گوانتوناما، حمایت از بیزنس های کوچک و متوسط الحال، جمعیت های میلیونی را بسوی اوباما آورد.
نخستین سیاه پوست افریقایی-امریکایی در 23 جنوری 2009، بر کرسی ریاست جمهوری در قصر سفید عالی ترین مقام جهانی نشست. اوباما ریچارد هولبرگ را به حیث نماینده خاص در مورد افغانستان تعیین نمود. جنرال مک کریستال به حیث فرمانده کل قوای امریکا و ناتو در افغانستان تعیین کرد.
به فرمان اوباما 21 هزار سرباز جدید امریکا از فبروری تا اپریل 2009، وارد افغانستان شدند. این نیروها در ولایات هلمند،قندهار، وردک و لوگر مستقر شدند. اوباما مبارزه علیه القاعده و طالبان و بنیادگرایی را تا پیروزی شعار داد. این در حالی بود که حملات طالبان سی درصد افزایش یافته بود. در جنوری 2009، طالبان در یک رشته حملات انتحاری به وزارت عدلیه افغانستان، ریاست زندان های شهر کابل، حمله انتحاری به وزارت معارف ، شمشیر جنگ شورای مصالحه کرزی کشیدند. نفرهای راهزن گلبدن در سروبی 20 نفر از سربازان فرانسوی را بقتل رساندند و عده ای را زخمی کردند.
استراتژی اوباما در افغانستان در جنگ با طالبان سردر گم و مبهم در هاله ی شعارهای سیاسی از جمله ادامه مبارزه با القاعده و طالبان و بنیادگرایان پیچیده بود. اوباما بازیگری ماهر بود. با فرستادن سربازان و شعارهای آنچنانی و به حرکت درآمدن نیروهای امریکا و افغانستان در 21 اگست 2009، در ولسوالی های نادعلی و سنگین به فرماندهی جنرال مک کریستال فرمانده کل قوای امریکا و ناتو و نبردهای سهگین با طالبان، این فکر را در ذهن مردم افغانستان به وجود آورد که استراتژی امریکا در افغانستان پاک کردن القاعده و طالبان و بنیادگرایان است. تاریخ نشان داد هنگامیکه جنرال کریستال در یک جنگ تصفیه ای محل به محل و خانه به خانه طالبان را تعقیب و مناطق متصرفه را دوباره از آنها گرفت و آرامش در هلمند و ارزکان بوجود آمد، در فکر راندن طالبان از قندهار و فراه و نیمروز شد. او از اوباما خواست که چهل هزار سرباز تازه به افغانستان بفرستد تا کار تصفیه و شکست طالبان و القاعده و بنیادگران به سرانجام برسد.
اما اوباما و جو بایدن معاون رییس جمهور، به درخواست جنرال کریستال سر راست جواب ندادند. در جولای 2010، جنرال کریستال در یک نشست جلسه نظامی در افغانستان در حضور صاحبمنصبان امریکا و ناتو، اوباما و جوبایدن را منهم به توطئه علیه خود کرد. او گفت آنها نمی خواهند با طالبان بجنگند. آنها ما را دست انداخته اند تا در زمین شوره زار گندم بکاریم». جنرال کریستال مورد غضب اوباما قرار گرفت. به قصر سفید احضار و استعفا نامه اش به وی سپرده شد. اوباما جنرال دانفوذ را به جای کریستال در افغانستان تعیین کرد. روشن شد که اوباما قصد جنگ ندارد. روشن شد گه استراتژی اوباما در افغانستان استراتژی بحران آفرینی است برای حفظ جنگ به عنوان آله فشار بالای مردم و دولت که کرزی موفق میگردد باب مذاگره صلح را با طالبان مستقل از چینل امریکا، پیش ببرد.
اجلاس لاهه: استراتژی خروج از افغانستان؛
اوباما در جریان کمپاین مقدماتی انتخابات ریاست جمهوری امریکا، در مورد افغانستان گفته بود که «دولت افغانستان ضعیف و رهبر آن بی کفایت است» یکی از خبرگزاران در جولای 2008، از کرزی پرسید که شما به گفته های اخیر آقای اوباما چه پاسخی دارید؟ کرزی با بی اعتنایی پاسخ داد: «افغانها باید ذهنیت خود را از بیگانه بشویند». قسمی تنش سیاسی میان اوباما و کرزی رقم خورد. رییس جمهور اوباما در جنوری 2009، چهار نفر از منتقدین کرزی را به قصر سفید دعوت کرد که عبارت بودند از: علی احمد جلالی، عبدالله عبدالله، اشرف غنی و گل آغا والی ننگرهار.
اجلاس لاهه در گرماگرم تنش های سیاسی میان کرزی و مخالفان اش از جمله احمدضیا مسعود که او را متهم به نهادینه نمودن فساد در افغانستان می کردند در اپریل 2009، در کشور هالند تشکیل شد. در این اجلاس هفتاد و هفت کشور جهان به شمول نماینده ایران شرکت ورزیده بودند. در اجلاس لاهه، اوباما، کوردون بروان، سارکوزی رییس جمهور فرانسه و خانم مرکل صدراعظم آلمان حکومت کرزی را فاسد خواند. از کرزی خواستند که جلوی فساد را بگیرد. کرزی در حمله متقابل در قسمی مصلحت سیاسی به امریکا و اروپا اتهام وارد کرد که در کار مبارزه با موادمخدر در نابودی کشتزارهای تریاک در افغانستان سهل انگاری و غفلت کرده اند. کرزی به آنها فهماند که فشار را کم سازید.
در اجلاس لاهه اوباما در یک چپه گرمگ سیاسی که طالبان پاکستان به رهبری ملافضل الله سوات را فتح کرده و به 150 کلیومتری شمال اسلام آباد نزدیک شده بودند، از سرنوشت سیاسی افغانستان و پاکستان به رهبری آصف زرداری یاد کرد و افزود که که بنیادگرایی و خشونت هردو کشور را یکسان تهدید می کند.
از رهبران هردو کشور خواست که در مبارزه با بنیادگرایی و خشونت یکجا باهم کار کنند. اوباما روی تعهدات مالی امریکا به پاکستان تاکید کرد و افزود که در حال حاضر 500 میلیون دالر به اسلام آباد امداد مالی می گردد تا دولت پاکستان، در بیرون راندان بنیاد گرایان و طالبان پاکستان از سوات و وزیرستان استفاده نماید.
از سوی دیگر، اوباما در اجلاس لاهه از استراتژی خروج از افغانستان سخن گفت. او گفت: ما به کمک و امداد به دولت افغانستان ادامه می دهیم. اما امریکا نمی تواند برای همیشه در افغانستان باقی بماند. دولت افغانستان باید خود از کشور دفاع کند. استراتژی خروج از افغانستان آنهم در اوضاع و احوال و شرایطی که ارتش و پولیس افغانستان بدون سلاح های سنگین و آتش پر قدرت هوایی در موقعیت ضعیف دفاعی در برابر طالبان تحت پوشش پاکستان در خط اول جبهه در سایه حمایت نیروهای زمینی و هوایی امریکا و ناتو، می جنگیدند و هنوز توانایی جنگ مستقل با طالبان را نداشتند، جزء لاینفک سیاست بحران آفرینی های اوباما بود برای صلح و توافق با طالبان و رها کردن کرزی در میدان جنگ با پاکستان در فصل جدید فشارها و دشمنی ها.
استقلال نمایی کرزی؛
پس از اجلاس لاهه که اوباما و یاران اروپایی با انداختن بار تمام فسادهای اقتصادی و سیاسی و فساد مواد مخدر مافیایی افغانستان که در آن سهم دارند به گردن حکومت ضعیف و رهبر بی کفایت-کرزی انداختند که فساد کرزی و دزدان زیر چپن از جمله عمر زاخیلوال و فاروق وردک را جهانی و رسمی سازند و پای خودشان را از دسترخوان فساد داخلی افغانستان جمع کنند، کرزی وقتی از اجلاس لاهه به افغانستان برگشت، جهره یک شخصیت ملی مستقل از امریکا از خود نشان داد.
او در مبازه علیه مخالفان داخلی که او را متهم به فساد می کردند از جمله احمدضیا می گفت که: «احمدضیا جزو توطئه امریکا است».
استقلال نمایی کرزی به عنوان یک چهره ملی حافظ منافع مردم افغانستان زمانی جالب تر شد که در اواخر فبروری 2010، سی آی ای و آی اس آی پاکستان در یک عملیات مشترک ملا عبدالغنی
کرزی برای استقلال نمایی های آنچنانی که باگفتن اینکه: «افغان ها شیر هستند. ما شیر هستیم» تا آنجا پیش رفت که کریم خلیلی معاون دوم ریاست جمهوری را به ایران فرستاد. به دعوت کرزی، احمدی نژاد رییس جمهور رژیم اسلامی ایران در اواخر اپریل 2010، وارد کابل شد.ا
احمدی نژاد از تربیون پارلمان افغانستان، از دوستی مردم ایران و افغانستان و پیوندهای مشترک فرهنگی و زبانی و دینی بین دوکشور یاد کرد. سیاست های امریکا در افغانستان، عراق را محکوم کرد و گفت امریکا در افغانستان و عراق شکست خورده است.
احمدی نژاد خاطرنشان ساخت که: حضور امریکا در منطقه صلح منطقه ای را به خطر انداخته است. امریکا سالانه 17 میلیارد دالر خرج جنگ افغانستان می کند. این پول را به دولت افغانستان بدهد همه مردم افغانستان از آن بهره مند می شوند. جنگ به پایان می رسد. حضور امریکا در افغانستان علت اصلی تشدید جنگ ها در افغانستان است.
پس از انقلاب اسلامی 22 بهمن (دلو) 1357، به رهبری امام خمینی رهبر روحانی آنکشور، با امریکا در افتاد. امام خمینی امریکا را شیطان بزرک نامید. دانشجویان پیرو خط امام سفارت امریکا در تهران را اشغال کردند و 52 تن از دیپلیومات های ساسی سفارت امریکا را 444 روز گروگان گرفتند.
دولت ایران اسناد جاسوسی امریکا در ایران و منطقه را زیر نام «لانه جاسوسی امریکا در تهران «منتشر ساخت. در دهه ی هشتاد قرن بیستم، حزب الله لبنان تعدادی از امریکایی ها را به گروگان گرفت. جنگ شدید رخ داد. جنگجویان حزب الله شیعه مذهب به رهبری سیدنصرالله، تعدادی از عساکر امریکا را در جنگ اسیر گرفتند. مقاومت سرسختانه حزب الله لبنان شیعه مذهب نزدیک به ایران، امریکا را مجبور کرد که لبنان را ترک کند. حزب الله گروگان های امریکایی را آزاد کرد. امریکا بار و بستره را از لبنان جمع کرد و رفت. نفوذ ایران در لبنان قایم شد. انقلاب اسلامی ایران را وارد قضایای منطقه ای و بین المللی کرد.
داستان کشمکش های رژیم جمهوری اسلامی ایران به در ازای تاریخ چهل دو سال تقربیاً نیم قرن است که تا امروز که دولت ترامپ با سیاست حد اکثر فشار بر ایران صنعت نفت قلب اقتصاد کالایی رژیم جمهوری اسلامی را هدف قرار داده و تحریم کرده تا فروش نفت ایران را به صفر برساند، ادامه دارد. حضور احمدی نژاد در افغانستان و نقادی امریکا رییس جمهور ایران از تریبیون پارلمان افغانستان و همچنان سفر کرزی به هندوستان و دیدار با موهن سنگ صدراعظم هندوستان و تقاضا از آنکشور برای دادن کمک های اقتصادی و نظامی و سهم گیری در مساح ساختن ارتش افغانستان به سلاح های جدید و مدرنیزه کردن آن، جلوه هایی از استقلال نمایی های کرزی در قسمی تنش سیاسی با اوباما را می نماید. او تا آنجا پیشرفت که از توطئه امریکا برضد حکومت اش سخن گفت.
کرزی پس از این نمایشات کمیسیون مبارزه با فساد را راه اندازی کرد. این در حالی بود که احسان الدین شهردار کابل در یک فقره رشوه ستانی یکصد هزار دالری از سوی محمکه به چهار سال حبس محکوم بود و باید زندانی می شد، در کمیسیون مبارزه با فساد همنشین کرزی بود. فسادی که کرزی و غنی در 19 سال اخیر در افغانستان نهادینه ساختند جزء لاینفک سیاست اشغالگرانه امریکا است، برای فاسد کردن تمام ارگان های قدرت دولتی و جامعه از طریق رشوه دادن به لایه های بالای قدرت سیاسی در افغانستان تمام بدنه دولت و جامعه و فرهنک و روابط اجتماعی مردم افغانستان را فاسد سازند.
تلاش های کرزی برای صلح با طالبان؛
کرزی با شعار صلح و مذاکره با «طالبان میانه رو و خوب» سیاست صلح و آشتی با طالبان را پس از اجلاس لندن، در دستور کار کمیسیون آشتی و صلح به ریاست صبغت الله مجددی قرار داد. کرزی با ملا عبدالغنی برادر و ملا منصور دادالله از منتقدین سیاست پاکستان چینل اندازی کرده بود تا از آن طریق ملا محمد را قانع کند که افغانها بین خودشان بنشینند و مشکلات خود را حل کنند.
طالبان پس از باختن تاج و تخت بر سر اسامه و فشار پاکستان در حفظ عنصر عرب در کشمکش های منطقه ای با هندوستان و مهار طالبان از سرکشی، با تجربه جدیدی که بدست آورده بودند، تشکیلات طالبان را همچون گادی دیدند که اشپ اش پاکستان و اسپ سوارش جنرال های آی اس آی است که بر اساس منافع پاکستان، گادی طالبان را به هر سمت و مسیر که بخواهد سوق می دهند.
ملایان شورای کویته به شمول ملاعمر و ملاغنی برادر به تجربه شخصی فهمیدند که بدون جایگاه مردمی در افغانستان به زور پاکستان حکومت کرده نمی توانند. کرزی سعی داشت تا از طریق ملابرادر که تمایل به مذاکرات بین الافغانی بدون مداخله پاکستان در حل قضیه افغانستان داشت، ملابرادر و سایر ملایان را راضی و متقاعد کند که مشکل خود را بین خودشان حل کنند.
امریکا و پاکستان که نمی خواستند مساله جنگ و صلح افغانستان از کنترول آنها خارج شود، نخست آی اس آی در سال 2009، ملامنصور دادالله را گرفتار کرد. سی آی ای و آی اس آی در اواخر فبروری ملابرادر را در شهر کراچی دستگیر کردند.
آی اس آی ملا عمر رهبر طالبان که فکر استقلال طلبی و دور شدن از پاکستان در کله داشت را سر به نیست کردند. سال ها خبر مرک ملا عمر را پنهان ساختند. سی آی ای که چال بازی های جنرال های پاکستان و میل آنها در دور جدید بازی های جنگ دوقطبی افغانستان، بسوی چین و روسیه را شناسایی نمودند، مرگ ملاعمر را افشا کردند. کرزی فاتحه ملاعمر را در مسجد جامع شهر نو گرفت.
شورای کویته پس از مرگ ملاعمر از هم پاشید. پاکستان ملا منصور اختر را جانشین ملاعمر تعیین کرد. ملارسول و سایر ملایان دیگر از شورای کویته جدا و به منتقد پاکستان تبدیل شدند و به سپاه پاسداران انقلاب ایران نزدیک گردیدند. طالبان سرانجام از درون به چند پارچه در دشمنی باهم منقسم شده اند.
امریکا و پاکستان تلاش های کرزی را صفر ساختند. کرزی از پاکستان خواست که ملاعبدالغنی برادر را به افغانستان تسلیم کند. اسلام آباد سرباز زد. اوباما و گوردن براون صدراعظم انگلیس و سارکوزی و خانم مرکل و رییس عمومی ملل متحد بانکی مون سکوت اختیار کردند. کرزی در یک کنفرانس خبری در کابل {ایریل 2010، امریکا، اروپا، سازمان ملل را متهم کرد که سعی داشتند که حکومت وی را سرنگون کنند.
واکنش اپوزیسیون به صلح باطالبان؛
در داخل افغانستان روزنامه های داخلی از جمله آرمان ملی، هشت صبح، پیام مجاهد، آشتی با طالبان را رد نکردند ولی هشدار دادند که نباید بر سر سرنوشت سیاسی مردم افغانستان قمار زده شود. جبهه ی مخالف صلح با طالبان، حکومت کرزی را متهم می کردند که دست دوستی به سوی طالبانی دراز کرده است که پدران مردم افغانستان احمدشاه مسعود، استاد ربانی، عبدالعلی مزاری، سیدمصطفی کاظمی، مطلب بیگ، جنرال داوود داوود، جنرال سیدخیلی و جنرال شاه جهان نوری را ترور کرده اند و هزارها فرزندان، مادران و پدران اقوام تاجیک و هزاره و ازبیک و ترکمن و پشتون افغانستان را بقتل رساندند. سوال مرکزی این بود که چطور ملت و مردم افغانستان با قاتلان پدران، فرزندان، مادران و کودگان معصوم افغانستانی، آنهایی که همه روزه مردم افغانستان را در جاده ها می کشند، می توانند دور یک میز بنشینند؟
جبهه ی مخالف طالبان را اردوی ملیشایی بیرون مرزی پاکستان تعریف می کنند. کرزی که در پی استقرار دوباره پشتون های ناقل به شمال و شمال غرب بود تا در همدستی طالبان پشتون صفحات شمال افغانستان را زیر نگین انگشتری حاکمیت قوم پشتون سدوزایی و غلجایی و هوتک و اچکزی و... به رسم پشتونوالی بیاورد و مخالفان را ترور و نابود سازد، از طالبان جنایتکار مزدوران جنگی آی اس آی، که خوب و بد و میانه رو ندارند، «طالبان میانه رو خوب» ساخت. طالبان را «برادران ناراضی» خواند. از طریق شورای صلح 857 میلیون دالر بر شرایین ماشین جنگی طالبان ترزیق کرد.
کرزی، فهیم، قسیم در احیای مجدد طالبان در شمال نقش بازی کرده اند. فهیم قسیم در زمان حکومت برهان الدین ربانی در دهه ی 90 قرن بیستم، به حیث رییس امنیت ملی ایفای وظیفه می کرد. در همین ایام بود که با طالبان و باندهای مافیایی در المان و روسیه چینل اندازی کرد. احمدشاه مسعود پس از سقوط کابل 26 سپتامبر 1996، سرانجام، بر حضور فهیم در نزدیکی خودش چلیپا زد. این بحث طولانی است. عالی ترین کارنامه فهیم، رسیدن به ثروت و قدرت و ایتلاف دوامدار و فوق العاده زیان بخش او با طالبان و آزادی تمام ترویست ها از زندان ها بود که تا اکنون ادامه دارد.
محمد صدیقی