افغانستان پس از 11 سپتامبر 2001 (10)
ظهور ناگهانی طالبان؛ مساله ظهور طالبان از پیچیده ترین رویدادهای سیاست توطئه در تاریخ است: طالبان بار اول بطور ناگهانی در 24 دسامبر 1994 ، تحت پوشش کرنیل امام از افسران آی اس ای از راه چمن پاکستان وارد چمن افغانستان شدند و از آنجا به...
ظهور ناگهانی طالبان؛
مساله ظهور طالبان از پیچیده ترین رویدادهای سیاست توطئه در تاریخ است: طالبان بار اول بطور ناگهانی در 24 دسامبر 1994 ، تحت پوشش کرنیل امام از افسران آی اس ای از راه چمن پاکستان وارد چمن افغانستان شدند و از آنجا به شهرک سرحدی «اسپین بولدک، حمله برند.
قوماندانان پشتون حزب اسلامی که با آی اس آی روابط دیرینه داشتند، نمایش جنک براه انداختند طالبان بر شهر; اسپین بولدک سلطه را قایم کردند. در جنوری 1995 به شهر قندهار دست یافتند و از آنجا سیلاب آسا به نیروی مرموز پول و پشتون والی قوماندانان پشتون حزب اسلامی و حزب جمعیت و حزب اسلامی مولوی یونس خالص، حزب حرکت انقلاب اسلامی مولوی نبی محمدی را در حوزه جنوب غرب مهار کردند.
طالبان در یک حمله برق آسا از راه وردک بسوی چهار آسیاب مقر حزب اسلامی گلبدین در اواخر فبروری 1995، سرازیر شدند که حکمتیار بسوی سروبی فرار کرد. طالبان عبدالعلی مزاری رهبر حزب اسلامی شیعه مذهب افغانستان را در غرب کابل بدام انداختند و به طور بسیار بی رحمانه در چهار آسیاب بقتل رساند.
نیروهای طالبان با نیروهای دولت ربانی در چهار آسیاب در ماه مارچ 1995، درگیر شدند که بوسیله حکومت ربانی عقب زده شدند. طالبان بسوی هرات و فراه و نیمروز و هلمند روی کردند ، در یک چپه گرمگ جنگ استخباراتی اسماعیل خان و علاوالدین خان و همراهان شام بسوی ایران پناهنده شدند. طالبان آی اس آی در سپتامبر 1995، هرات را تسخیر و فرمان را بر فراه، نیمروز، هلمند، ازرگان قایم ساختند.
امام کرنیل در قونسلکری پاکستان در هرات به حیث فرمانده کل قوای طالبان ایفای وظیفه می کرد. ابوالمصعب الزرقاوی یکی از مغزهای متفکر نزدیک به اسامه بن لادن در هرات پایکاه نظامی القاعده را ساخت. ملا محمد عمر آخوند در شهر قندهار پس از تشکیل شورای علمای ساخت پاکستان در سال 1375، امیرالمومنین شد. فرمان های آنچنانی صادر کرد.
ماشین نظامی طالبان را خلقی های پشتون شهنواز تنی و افسران نظانی ملبس به لباس افغانی برطبق پلان آی اس آی و جنرال های اصلی حاکم بر سیاست خارجی بین المللی و منطقه ای پاکستان، در افغانستان به گردش می آوردند.
طالبان در سپتامبر 1996، کابل پایتخت افغانستان را فتح کردند. حکومت ربانی بسوی تخار عقب نشست. نیروهای طالبان و القاعده تحت پوشش آی اس آی در یک چشم برهم زدن به شمالی و دهنه دروازه دخولی پنجشیر در هندوکش رسیدند. دشمنان سیاسی نجیب الله از یاران شهنواز تنی زیر نام طالبان دکتر نجیب الله و برادرش را نیمه شب فتح کابل از مهمانخانه ملل متحد در شهر نو بیرون می کنند و عذاب کش ساخته به پایه ها اویزان ساختند.
در آن زمان دولت بیل کلینتون و خانم را فایل معاون سیاسی وزارت خارجه امریکا و رهبران اروپا به شمول کرزی، خلیلزاد، اشرف غنی از طالبان بنام «فرشتگان صلح» یادمی کردند.
راست ترین سخن در مورد ظهور ناگهانی طالبان در افغانستان، از زبان بی نظیر بوتو در سال 200 مطبوعاتی شد. بی نظیر گفت که: «پلان طالبان را انگلیس به امریکا داد. سفیر امریکا در اسلام آباد پلان روی کارشدن طالبان را داد. عربستان بانکدار و حکومت من وسایل کار را آماده ساخت».
با اشاره به خاستگاه ظهورغیرمردمی طالبان مدارس پاکستان، سعی کردیم که پای انگلیس را زیرریرش ملا فضل الرحمان، وزیرریش ملایان شورای کویته رونمایی کنم و این که خانم رافایل معاون سیاسی وزارت خارجه امریکا، در دیدار با شهید مسعود، به او گفته بود که «طالبان انتخاب امریکا است.» آنها به زودی به پنجشیر می رسند. شما کجا خواهید رفت؟
جمله مشهوری از شادروان مسعود در جلوه قهرمان ملی، در تاریخ سیاسی مبارزات مقاومت ملی به یادگار مانده است که در پاسخ به رافایل عاشق «فرشتگان صلح»، با بلند کردن کلاه شتری رنگ لبه بلند بالا اش از سرش و نهادن آن روی زمین پیش پایش و با اشاره به مکان که کلاه در زمین قرار داشت، طبع آزادمنش و استقلال سیاسی را به رخ خانم رافایل کشید و گفت که «اگر به اندازه همین کلاه جا در افغانستان باقی بماند برضد پاکستان و طالبان می جنگد.».
نیروهای مقاومت ملی از رهبران احزاب سیاسی اقوام تاجیک و هزاره و ازبیک و ترکمن و پشتون های مخالف پاکستان گرد فرمانده مسعود در پنجشیر حمع شدند. ماشین جنگی پاکستان با همه توطئه ها و فشارها و سیاست زمین سوخته در کشتارهای اگست 1998 و سال های 1999 تا 2001، در مزار، صفحات مرکزی هزاره نشین شیعه مذهب و مردم شمالی و کوهستان و مردم ازبیک، قادر نشدند که صدای مقاومت ملی را در افغانستان خفه سازند.
مسعود هم پروژه انگلیس طالبان و هم پروژه نظم نوین اسب سوران اقیانوس اطلس را در جنوب آسیا به شکست کشیده بود. مسعود سد راه گسترش نظم نوین جهانی در منطقه واقع شده بود و جنرال های پاکستانی را در خم و پیچ جنگ ها بدام های گیر انداخت و کوفت که در دهه ی 80 با تکتیک های دیگر هفت بار حملات قوای شوروی و کابل را در دره استراتژیک پنجشیر شکست داد. مسعود سد راه ابرقدرتمندان نظم نوین جهانی که بازی بزرک را در جنوب آسیا افغانستان براه انداخته بودند تا ثروت های نفتی و معادنی کشورهای آسیای مرکزی را غارت کنند و محاصره روسیه و چین و ایران را در منطقه تکمیل سازند، قرار گرفته بود باید حذف می شد که حذف اش کردند.
در هرصورت، «فرشتگان صلح» که با شعار «ورک دوی جنایتکاران» وارد صحنه شدند، بزرگ ترین جنایتکاران قسی القلب شدند.
چهره هولناک طبیعت مخوف طالبان آی اس آی ، وقتی روشن تر شد که در اکوست 1998، طالبان القاعده حمام خون در شهر و حومه های مزار برپا کردند.
به دستور ملا محمدعمر برای یک هفته طالبان شهر مزار را غارت کردند. طالبان مردم شیعه مدهب مزار، صفحات مرکزی هزاره جات و بامیان و غزنی و جاغوری و سنگ ماشه و بهسود و سرکاریز و یکاونک و همچنان مردم ازبک را در مزار و جوزجان و فاریاب و سرپل و همچنان مردم تاجیک شمالی را در سال های 1998 و 1999 و 2000 به صورت های متفاوت در یک جنگ قومی و مذهبی قتل عام ها کردند که داستان جزییات آن به کار دیگری ضرورت دارد.
«فرشتگان صلح» که با شعار «ورک دوی جنایتکاران» در میدان عمل به بزرگترین جنایتکاران آدمکشان در یک جنگ قومی و مذهبی چهره اصلی تاب دادند.
درگیری امریکا با طالبان بر سر اسامه بن لادن؛
در اکوست 1998، دو بمب پرقدرت در سفارتخانه های امریکا در تانزنیا و کینیا منفجر شد که 500 کشته و 3000 زخمی به جا گذاشت که بیشتر آنها مردم سیاه پوست غیرنظامی محلات نزدیک به سفارتخانه ها بودند. بیل کلینتون انگشت اتهام را بسوی اسامه بن لادن گرفت. او از طالبان خواست که اسامه را تحویل دهند. طالبان انکار کردند. بیل کلینتون دموکرات خندان که از طالبان بنام «فرشتگان صلح» یاد می کرد و خانم رافایل طالبان را انتخاب امریکا تعریف کرده بود، طالبان را تروریست پرور و همدست تروریست ها خواند. بفرمان کلینتون به تاریخ 28 اکوست قوای دریایی امریکا در خیلج 75 مرمی کروز رهبری شده را بسوی پایگاه های تربیت نظامی القاعده در پکتیا و ننگرهار و قندهار و هرات و کابل فیر کردند.
جرج دبلیو بوش پس از حادثه 11 سپتامبر همراه با تونی بلر عزم را جزم نمودند تا طالبان یاغی شده را گوشمالی های آنچنانی بدهند و از القاعده جدا سازند. القاعده تندرو اسامه بن لادن و بنیادگریان الظواهری را همراه با رهبران تندرو طالبان وزیرستان شمالی و جنوبی مجازات های مرگ در زمین و هوا کنند.
روز 7 اکتبوبر 2001 قوای مشترک امریکا و انگلیس به افغانستان حمله کردند. با طالبان تحت پوشش عربستان و آی اس آی رام بفرمان مدارا کردند. اجازه دادند تا هلیکوپترهای پاکستانی شبانگاه هزاران طالب پناه آورده به نیروهای امریکا در میدان هوایی قندوز را به پاکستان انتقال بدهند.
پس از سقوط طالبان در نوامبر 2001، صلح و آرامش نسبی در سراسر افغانستان از سال های 2002 تا 2005، برقرار بود.
در جنوری 2006، زیر ریش جنرال مشرف حاکم نظامی پاکستان و جنرال های ناتو و امریکا، مفرزه های طالبان آی اس آی بار دیگر در صحنه جنگ و سیاست افغانستان ظاهر شدند. حملات سه ضربتی طالبان در پکتیا، هلمند، قندهار، غزنی، ننگرهار، وردک و کابل پایتخت افغانستان از جنوری 2006، تا امروزه جون 2020، مردم افغانستان را در سراسر کشور هدف قرار می دهد. پس از انتخابات 1993، موج جدید حملات خونین طالبان، کابل و سایر ولایات کشور از حمله قندوز را به خون مردم غیرنظامی و به خون سربازان افغانستان رنگین کرده است.
موج جدید جنایات خونین طالبان؛
طالبان در گرماکرم انتخابات ریاست جمهوری در 25 مارچ 2014 طالبان به هوتل سرینا در قلب کابل حمله کردند که 9 نفر غیرنظامی و چهارتن از شهروندان خارجی کشته شدند. اکثر کارکنان هتل سرینا پاکستانی بودند که در شب حادثه در هتل حضور نداشتند. به جز یکنفر پاکستانی بی خبر از داستان. ریاست امنیت ملی اعلام کرد که حمله به هتل سرینا کار استخبارات پاکستان است. طالبان شب پنجشنبه 29 حوت 1393، ساعت 8:30 دقیقه به هتل مجلل پنج ستاره در همجواری ارک و کاخ سپیدار حمله کردند.
در ادامه حملات خونین دو مهاجم انتحاری طالبان در 31 حمل 1395، ساختمان واحد محافظت رجال برجسته مربوط اداره امنیت ملی افغانستان را در شهر کابل هدف قرار دادند. مهاجم اول کامیون پر از مواد منفجره را در یک ایستگاه پر ازحام در کنار شعبه اداراه امنیت ملی منفجر کرد و سپس مهاجمان به داخل ریاست دهم امنیت ملی در منطقه پل محمودخان جمله ور شدند. در این جمله 64 نفر کشته و 247 نفر زخمی شدند. یک بمبگذار انتحاری طالبان ساعت 7 شام اسد 1394 در غرب کابل در منطقه افشار، در دروازه ورودی مرکز آموزش پولیس افغانستان در شهر کابل و اسکت انفجاری را منفجر کرد که 27 نفر کشته شدند، چهل نفر دیگر زخمی گردید.
طالبان در ماه قوس 1393، به ولایت پکتیا حمله کردند که 45 کشته و شصت زخمی به جا گذاشت. طالبان در 18 سرطان 1393، حوالی ساعت 11 روز به دفتر والی ولایت وردک و مقر پولیس حمله کردند و در این جمله 22 مهاجم و 5 پولیس و 61 تن دیگر زخمی شدند. در سرطان 1394 طالبان به ولسوالی جلریز ولایت وردک حمله کردند که 22 نفر سرباز کشته شدند. سربازان اسیر را به رسم بربریت مثله قطع قطع کردند. این سربازان 24 ساعت در محاصره طالبان بودند، دولت غنی به آنها کمک نرساند.
داستان جنایات جنگی حملات انتحاری و بمب گذاری طالبان و شبکه حقانی و داعش در کشتار مردم افغانستان و بمب گذاری و حملات انتحاری به مساجد شیعه مذهب افغانستان در غرب کابل دشت برچی و قلعه فتوح از جمله حمله به مسجد امام زمان و همچنان کشته شدن تعداد از مردم هزاره ارزکان از جمله دختر خُردسال خوشنما و زیبای هزاره بنام تسنیم بدست جلادان طالبان، حمله به شفاخانه 100 بستر مادران {زایشکاه در غرب کابل در دشت برچی منطقه هزاره نشین شیعه مذهب چند ماه پیش در سال جاری که جان مادران و اطفال بی گناه را گرفت که داغ بر داغ های ماتم مردم هزاره نشین شیعه مذهب در اشک و ماتم افزوده شد، خیلی طولانی و دور و دراز اشک و ماتم ملی است به درازای سی سال جنایت که تا به امروزه به شدت جنون آسایی ادامه دارد که بیان آن وحشت ها از حوصله این نبشته خارج است. به چند جنایت کلیدی دیگر طالبان از جمله حمله به شهر قندوز، حمله به شفاخانه چهارصد بستر در شهرکابل و حمله به قول اردوی شاهین بصورت فشرده سخن می گویم و سپس، به دوره پایانی حکومت وحدت جان کری توجه می کنیم.
فاجعه جنگ قندوز؛
در 6 میزان سال 1390، نیروهای طالبان از سه جناخ بسوی شهر قندوز سرازیر شدند. شهر قندوز به دست طالبان سقوط کرد. گلاب منگل والی قندوز به تاجکستان پناهنده شد. طالبان در شهر قندوز بانک ها را غارت کردند. مقدار بزرگ سلاح و مهمات را از ریاست امنیت ملی و ذخیره گاه های پولیس به غنیمت گرفتند. بیرق سفید امارت طالبانی برافراشته شد.
این درحالی بود که دولت غنی از حمله و پلان طالبان قبلا آگاه بود. اما به ارتش دستور حمله به مواضع طالبان داده نشد. خبرگزاران از وزیر دفاع و وزیر داخله علومی می پرسیدند که چرا دولت از سقوط قندوز که منجر به فاجعه انسانی و مالی و بمباران شفاخانه 100 بستر داکتران بدون مرز شد، در حالیکه قبلا می دانست، هیچ اقدام عملی نکرد؟
سه روز پس از تصرف شهر قندوز و ساختمان ولایت و بانک ها و شرکت ها و ریاست امنیت ملی و غارت پول و دارایی دولتی و شخصی در قندوز، نیروهای دولتی برضد طالبان وارد جنک شدند. در حالیکه طالبان تحت فشار زمینی و هوایی به حومه های شهر قندوز عقب نشینی می کردند، روز 3 اکتبر 2015، هلیکوپترهای جنگی نوع ای سی 130 امریکا چند نوبت شفاخانه 100 بستر داکتران بدون مرز در شهر قندوز را به ناحق و ناروا بمباران چند دوره ای کرد که به اثر آن 24 بیمار، 14 کارمند و 49 پرستار شفاخانه 100 بستر داکتران بدون مرز به ناحق کشته شدند.
بخش بزرگ تعمیر شفاخانه 100 بستر داکتران بدون مرز ویران و به آتش کشیده شد. مهم ترین مرکز تداوی زخمی ها و مریضان در شهر قندوز دود سیاه شد. داکتران بدون مرز شفاخانه 100 بستر امریکا و ناتو را به جنایت جنگی متهم کردند. جنرال جوزوف فوتل در اکتبر همان سال اعلام کرد «که بمباران شفاخانه یک «سهو-اشتباه» و «ناکامی انسانی» است. این حمله جنایت جنگی نبوده زیرا مردم ملکی بمباران نشدند.» داکتران بدون مرز اظهارات جنرال جوزوف را رد کردند. آنها می پرسیدند که چرا شفاخانه چند دور دوباره بمباردمان شد؟ چرا پس از آنکه دانستند که سهو است، حملات را متوقف نساختند؟ داکتران بدون مرز اظهارات جوزوف را شوخی به جنایت آشکار تعریف کردند. آنها خواهان هیات تحقیق شدند تا پس از تهیه شواهد امریکا و ناتو را به محکمه بین المللی بکشند. اوباما در سال 2011، از داکتران بدون مرز معذرت خواست. این یک شوخی سیاسی دیگر بود برای پوشش این واقعیت که امریکا و ناتو عمداً شفاخانه 100 بستر بدون مرز را هدف قرار دادند.
دولت غنی امرالله صالح را به حبث ریس هیات حقیقت یابی علت سقوط قندوز بدست طالبان تعیین کرد. صالح به قندوز سفر دیپلیوماتیک آنچنانی کرد.
حمله به شفاخانه 400 بستر؛
حمله به شفاخانه 400 بستر در 6 مارج 2007 جنایت دیگری از بی رحمی های وحشیانه افسران آی اس آی در همدستی مقامات عالی رتبه وزارت دفاع و ریاست امنیت ملی دولت کابل است. دولت وزیری سخنگوی وزارت دفاع افغانستان گفت که: «افرادی به شفاخانه 400 بستر سردار محمدداوود خان حمله کردند. ساعت 9 قبل از ظهر یک انتحاری خودش را در دروازه ورودی جنوبی شفاخانه منفجر کرد و سپس تروریستان به داخل شفاخانه حمله کردند».
نتایج تحقیقات بعدی نشان داد که تروریست ها قبلا روزی پیش از طریق در ورودی بوسیله موترهای شیشه سیاه دولتی به داخل شفاخانه منتقل شده بودند. انفجاری هم به دروازه رسانیده شده است. طالبان در منزل دوم و سوم و چهارم شفاخانه 400 بستر با انواع سلاح های ماشیندار و بمب های دستی و مواد انفجاری مسلح بودند. این آدمکشان در جنون خونریزی به جان مریض های اتاق ها و پرستاران و داکتران و اقارب مریضان افتادند. چنان سلاخی کردند که 30 کشته و 50 نفر زخمی شدند. کوماندوهای جالاک به وسیله هلیکوپتر وقتی بر بام شفاخانه فرود آمدند که کار از کار گذشته بود.
حمله خونین به قول اردوی شاهین؛
روز 23 اپریل 2007، تعدادی از موترهای نظامی همراه با چند موتر امبولانس که 100 نظامی طالبان آی اس آی را برای حمله به قول اردوی شاهین 209، حمل می کردند در منطقه دهدادی در 15 کیلومتری جنوب غرب مرکز ولایت بلخ متوقف شدند. چند نفر از طالبان که ملبس با یونیفورم نظامی ارتش افغانستان بودند بسوی در ورودی قول اردوی شاهین نزدیک شدند و خودشان را با کارت های ساختگی به محافظین دروازه اول معرفی کردند و گفتند که از خط اول جنگ بر می گردند و بیمار زخمی با خود دارند. آنها از دروازه اول و دوم امنیتی شاهین گذشتند. در دروازه سوم محافظین بر تروریست ها مشکوک شدند. گفتگو رخ داد.
تروریست ها ابتدا با محافظین دروازه سوم درگیر و سربازان را با ماشیندارها پی کی روسی به قتل رساندند. همزمان با این درگیری تروریستان از داخل امبولانس ها پایین شدند و به دروازه اول حمله بردند و داخل شدند. در این کشمکش ها سربازان و افسران از مسجد بیرون شده بودند تا به سوی طعام خانه بروند که مورد رگبار گلوله ها قرار گرفتند. بیشترین گشته شدگان افسران و سربازان تاجیک بدخشان ، تخار ، سمنگان بغلان و همچنان ننگرهار ، پکتیا جوزجان و کابل انتقال داده شد.
اشرف غنی مجلس فاتحه خوانی ترتیب داد. حامدکرزی چهره غمناک تاب داد و گفت که: «دیگر طالبان را برادر خطاب نمی کند» پاول ریان رییس مجلس نمایندگان امریکا و بوریس جانسون وزیر خارجه انگلستان نیز، حمله به قول اردوی شاهین را محکوم کردند.
واقعیت این است که طالبان روکش سیاسی انگلستان، امریکا، عربستان و پاکستان برای رسیدن به مقاصد اصلی در جنوب آسیا هستند.
در عقب ماشین جنگی و مالی و عملیات های اپراتیفی و حمله به مراکز پولیس و ارتش و مکاتب و شفاخانه ها و مراکز آموزشی و کشتارهای آنچنانی که شرح مختصر آن بیان گردیده است، از دهه های 80 و 90 قرن بیستم تا امروزه آمریکا و انگلیس و عربستان و پاکستان و شیوخ سلفی خلیج در حرکت هستند..
اوباما در جنوری 2012، فرمان افتتاح دفتر سیاسی طالبان در قطر شهر دوحه را صادر کرد تا دست پاکستان را در قضیه جنگ و صلح افغانستان کوتاه سازد. طالبان را در خم و پیچ بازی ها بر محور سیاست اقتصادی سیاسی ژیوپلیتیک-استراتژیک آیالات متحده در جنوب آسیا به گردش و چرخش آورد.
هرچند، جنرال های پاکستان و آی اس آی پس از سیمای تغییر کرده جهان که امریکا در برابر قدرت های آسیایی قرار گرفته است و جنگ افغانستان دوقطبی شده است، با استفاده از تضادهای منطقه در جنوب آسیا، سعی کردند از طریق طالبان برای امتیازگیری های بیشتر اقتصادی و سلطه بر تصمیم گیری سیاسی در نفس قدرت سیاسی افغانستان، با دولت های اوباما و ترامپ، چانه زنی کنند. نگذارند که امریکا جلودار سیاسی طالبان شود. قضیه صلح و جنگ افغانستان برطبق منافع امریکا و ناتو رقم بخورد.
اما هم اوباما و هم ترامپ، به صورت های متفاوت فشار را قسمی بر پاکستان و طالبان حفظ کردند که نه در یک جنگ واقعی فیصله کن با طالبان درگیر شدند، نه پاکستان را به جرم صدور تروریسم به افغانستان در لیست سیاه ملل متحد قرار دادند، نه تحریمات اقتصادی بر اسلام آباد وارد کردند، نه منابع مالی طالبان را خشک ساختند، نه دست پاکستان و طالبان در دشمنی با مردم افغانستان را از دامن افغانستان کوتاه کردند. اما گاه گاهی با بمباردمان های شدید طالبان و پاکستان را فشار دادند، اجازه ندادند که طالبان بدون اطاعت از صاحبان اصلی تاج و تخت افغانستان به هیچ یک از مراکز ولایات افغانستان دست پیدا کنند. هم اوباما و هم ترامپ، طالبان و پاکستان را در افغانستان در وضعیتی گیر انداختند که بدون جورآمد با قصر سفید هرگز به ارک شاهی و سلطانی افغانستان درصدها سال هم نخواهند رسید. توافقنامه دوحه نشانه ی کوتاه آمدن پاکستان با امریکا است.
طالبان هم اکنون با امضای صلح با امریکا و دادن تعهدهای پنهانی عقب ماجرا در خدمت مقاصد مشترک امریکا-ناتو و پاکستان و عربستان و قطر در جنوب آسیا ماموریت دارد که مخالفان را نابود کند.
برطبق توافقنامه دوحه به امر ترامپ، پنتاگون بلک واتر طالبان را با پول کم حول سیاست منطقه ای در جنوب آسیا می چرخانند. ترامپ، کلاه ارگ شاهی سلطانی افغانستان را بر سر طالبان شورای کویته تحت قوماندانی پاکستان گذاشته است، تا ورق سیاسی جنگ دوقطبی افغانستان را که به نفع روسیه و چین و ایران در قسمی تبانی پاکستان و طالبان، تغییر کرده بود، در بده و بستان ها از نو به نفع امریکا و انگلیس برگرداند.
البته، پس از آفتابی شدن مرگ ملامحمد عمر رهبر طالبان در سال 2014 ، شکاف میان ملایان شورای کویته رقم خورد. طالبان به چند گروه منقسم شده است. طالبان شورای کویته، طالبان دفتر سیاسی قطر به شمول بخش از شبکه حقانی ، طالبان تحت پوشش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در زاهدان، و همچنان شاخه از طالبان تحت پوشش ترکیه.
طالبان در تمام گروه تحت پوشش کشورهای تمویل و حمایت کننده روکش سیاسی و نظامی برای پیشبرد مقاصد اربابان قدرت هستند. در همین زمینه منافع گروهی و شخصی و تباری شان را جستجو می کنند.
مردم افغانستان در یک جنگ استخباراتی با قدرت های بزرگ و کشورهای قدرتمند منطقه ای گیر افتاده اند. نبض سیاست خارجی حکومت های کرزی و غنی علیرغم ظاهر آزاد، در دست انگلیس-امریکا است. حکومت وحدت ملی نیز در ماهیت سیاسی شرکت سهامی احزاب سیاسی خانوادگی ایتلافی نامتجانس است.
دور اول دوسال حکومت وحدت ملی غنی و عبدالله با رویدادهای خونین سیاسی جنگ مردمی و حملات ترور خونین طالبان و فساد اقتصادی و سیاسی و اخلاقی، فقر، بیکاری پنجاه درصدی، فرار جوانان از کشور، شتاب پیدا کردن نقاضت های قومی و جنگ سیاسی میان غنی، دوستم، عبدالله، کرزی، عجین شده است. در دور دوم پایانی حکومت وحدت ملی به تضادهای درونی جامعه و جنک سیاسی تعبیضی قوم گرایانه غنی علیه جنرال دوستم و عبدالله و اپوژیسیون خواهیم پرداخت.
محمد صدیقی