ناگفته ها از قتل عام خانوادگی در برج سپید تهران / عذاب وجدان عجیب قاتل+ فیلم اختصاصی و عکس محل قتل


ناگفته ها از قتل عام خانوادگی در  برج سپید تهران / عذاب وجدان عجیب قاتل+ فیلم اختصاصی و عکس محل قتل

حوادث رکنا، عامل قتل عام اعضای یک خانواده در محدوده اشرفی اصفهانی تهران، هنوز بازداشت است و همه سرنخ ها علیه او است.

به گزارش رکنا،جنایت پسرخاله با سلاخی دختر 6 ساله و همسر مقتول به شدت دل افکار عمومی را به لرزه درآورد. صدای وحشت زده زن جوان در تماس با کلانتری باغ فیض پرده از یک درگیری خونین در طبقه هفتم "برج سپید" اشرفی اصفهانی برداشت. ماموران پلیس خیلی زود به محل رسیدند و رد خون را در راهرو برج مشاهده کردند. همزمان شاهد قسمتی از ماجرا، خانمی پا به سن گذاشته در خانه اش را باز کرد و شروع به تعریف کردن ماجرا کرد.

صدای التماس های مقتول مبنی بر اینکه، من و تو مثل برادریم به زن و بچه ام رحم کن از خانه مرگ شنیده شده بود. همسایه روبه رویی از همسرش می خواهد ماجرا را پیگیر شود که مرد میانسال نخواست در زندگی مردم دخالت کند. دقایقی بعد زن همسایه در خانه را باز کرد و لحظه درگیری قاتل و مقتول را دیده است. قاتل ناگهان زن همسایه را دید و سرش فریاد کشید که به خانه ات برگرد. زن همسایه لحظاتی از درگیری را مشاهده کرد تا اینکه متهم پا به فرار گذاشت. مضنون به قتل عام خانواده تهرانی هنگام فرار با سرایدار بر می خورد و از او می خواهد خون های مرغ را که مقابل خانه مقتول ریخته شده را تمیز کند. سرایدار برج زمانی که قصد این کار را داشت زن همسایه جلوی او را گرفت و با پلیس تماس برقرار کرد.

فردای آن روز متهم با دایی اش تماس گرفته و سراغ مقتول را می گیرد دایی خانواده که همراه قاتل و مقتول برج های لوکس سپید را ساخته بود و جزو نخستین کسانی بود که از این جنایت خبر دار شده بود. دایی خانواده متهم را به محل قتل می کشاند و ماموران پلیس او را دستگیر می کند.

متهم در اعترافات نخست گفت که، قرار بود با مقتول برای به نام زدن سند به دفترخانه بریم که هرچقدر با او تماس گرفتم جواب نداد. به دایی ام زنگ زدم که او از من خواست به برج سپید بروم تا اینکه شما مرا دستگیر کردید.

به گزارش خبرنگار رکنا، تعدادی از اهالی برج از وحشت خانه شان را ترک کردند و تعدادی هم اصلا از ماجرا خبر نداشتند.

نگهبان برج مقابل خبرنگار رکنا قرار گرفت تا نگذارند گزارشش را تهیه کند. او گفت: پلیس از من خواسته خانواده و بستگان مقتول و قاتل وارد برج نشوند پس شما را هن نمی توانم راه بدم. حتی اگر یکی از اهالی این برج از من بخواهد. خلاصه زنگ های برج را یکی پس از دیگری به صدا درآوردم، یکی از همسایه ها عکس جنازه ها را نشانم داد یکی دیگری می گفت آدم خوبی بود. طفل معصوم دختر 6 ساله اش.

پیرمردی که پس از قتل در محل خضور یافته بود به خبرنگار کنا گفت: اتفاق خیلی فجیعی بود، دختر من از ترس نمی تواند بخوابد، روی اهالی برح خیلی تاثیر گذاشته است. ساعاتی پس از قتل چند نفر که نمی شناختمشان مقابل برج ایستاده بودند که از من پرسیدند چه اتفاقی رخ داده است. هنگامی که ماجرا را تعریف کردم، زن جوانی که بین آنها بود از هوش رفت و یک مرد دیگر هم شوکه شد. آنها خواهر و برادر مقتول بودند، متاسفانه من این موضوع را نمی دانستم. اما ببینید که پول چه به سر آدم ها می آورد که فامیل به فامیل رحم نمی کند.

تحقیقات پلیس همچنان ادامه دارد تا زوایای پنهان این جنایت برملا شود.

اعترافات پسرخاله حسود / یک بچه را کشتم و باید اعدام شوم

به گزارش رکنا، مرد جوان که بشدت درمانده و پریشان حال بود صبح دیروز وقتی در شعبه هفتم دادسرای جنایی تهران مقابل بازپرس عباس بخشوده نشست بی‌مقدمه گفت: «آقای قاضی! لطفاً مرا اعدام کنید.» میلاد که صبح یکشنبه در طبقه هفتم برج سپید در غرب پایتخت پسرخاله 40 ساله‌اش را به همراه همسر 37 ساله و دختر 6 ساله آنها کشته است ساعتی بعد از سوی پلیس بازداشت شد اما منکر ارتکاب قتل‌ها بود تا اینکه پس از حدود 12 ساعت تحقیق از سوی کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت به سرپرستی سرهنگ مسلمی، لب به اعتراف گشود. او در تحقیقات مدعی شد که حسادت باعث شده که دست به قتل‌های ناخواسته بزند و از آنچه کرده بشدت پشیمان و در انتظار قصاص است. با اعتراف متهم وی برای بررسی وضعیت روحی و سلامت روانی اش به پزشکی قانونی معرفی شد.

گفت‌و‌گو با متهم

چرا دست به قتل زدی؟

باور کنید با برنامه و قصد قبلی این کار را نکردم. حسادت کورم کرده بود نمی‌خواستم زن و بچه‌اش را به قتل برسانم. اما الان من یک بچه را کشته ام، چطوری می‌توانم خودم را ببخشم.

روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟

قرار بود آن روز صبح با کوروش برای سند زدن یک ملک به دفترخانه برویم. من بیماری «‌ام‌ اس» دارم آمپولم را تزریق کردم و به کوروش گفتم ساعت 8 صبح آماده باشد تا با هم برویم. ساعت 10 دقیقه به 8 پشت در خانه او بودم. با دست دو ضربه کوچک به در زدم. انگار کوروش پشت در بود، سریع در را باز کرد. همان‌طور که داشت پاشنه‌های کفشش را بالا می‌کشید شروع به حرف زدن کرد و گفت می‌خواهد املاک موروثی اش را بفروشد و یک خانه در جردن و یک خودروی لکسوس بخرد و از آن برج برود و دیگر برای خودش کار کند. من همیشه به کوروش حسادت می‌کردم، او وضع مالی خوبی داشت و ثروتش بیش از 20 میلیارد تومان بود. یک هفته قبل تلویزیونی به مبلغ 60 میلیون تومان خریده بود. همسرم هم مدام مرا سرزنش می‌کرد که چرا تو مثل پسر خاله ات پول نداری.

مگر وضع مالی تو بد است؟

نه. ولی کوروش به غیر از آپارتمان‌هایی که در این برج داشت یک خانه کلنگی و چند آپارتمان دیگر هم بعد از مرگ مادرش به او و خواهر و برادرش ارث رسیده بود. پول اجاره خانه‌ها و حتی پول ودیعه‌ای که مستأجرها داده بودند نیز دست کوروش بود. اما مادر من هنوز زنده بود و پول‌های ارثیه پدری اش دست او بود. من هر وقت می‌خواستم پول بگیرم باید به سراغ مادرم می‌رفتم اما کوروش نیازی به این کار نداشت.

بعد چه اتفاقی افتاد؟

با کوروش به‌سمت آسانسور رفتیم و در یک لحظه انگار تمام کینه و حسادتی که به کوروش داشتم مرا کور کرد چاقویی را که در کیفم بود بیرون آوردم و به گردن او ضربه زدم. نمی‌دانم من در را باز کردم یا کوروش، اما هر دوی‌مان به داخل آپارتمان کوروش افتادیم. به او چند ضربه زدم و در همین هنگام دخترش وارد پذیرایی شد. بچه گریه می‌کرد، نمی‌دانم بچه را چطوری کشتم؛ صدای همسرش از سمت اتاق خواب می‌آمد، او را هم با چاقو به قتل رساندم و از آپارتمان خارج شدم.

بعد چه کردی؟

به سرایدار گفتم که خون جلوی در ریخته است برو تمیزش کن. بعد به پارکینگ رفتم و آنجا را ترک کردم. ماشینم را در منطقه آریاشهر متوقف کردم و تصمیم گرفتم مقداری پول بردارم و به کردان بروم. در همین هنگام برادرم زنگ زدم و گفت ماجرای کوروش را شنیده ای. خودم را به ندانستن زدم، بعد دایی‌ام زنگ زد و از من خواست برگردم.

چرا به محل برگشتی؟

با خودم گفتم کسی مرا ندیده است. چطوری می‌توانند ثابت کنند که قاتل من هستم. خودم را به بی‌اطلاعی زدم و به خانه برگشتم.

توضیح رکنا: فیلم مصاحبه میدانی 12 ساعت قبل از اعتراف قاتل تهیه شده است.

برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

آیا این خبر مفید بود؟
2 0

منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

متن تبریک کریسمس | 70 پیام کریسمس فارسی و انگلیسی باکلاس