ملتی سوار بر امواج خون
جهان تاریک است و جهان ما ساکنان این خاک تاریک تر و سیاه تر. گیریم که کرونا پاک شود، با تروریسم، سلطه خواهی قومی و بعضا مذهبی، فقر و بیکاری، فساد و خویش خوری، تجاوز و تعدی به جان مال و عرض دیگران و انواع تبهکاری و بزهکاری های دیگر چگونه...
جهان تاریک است و جهان ما ساکنان این خاک تاریک تر و سیاه تر. گیریم که کرونا پاک شود، با تروریسم، سلطه خواهی قومی و بعضا مذهبی، فقر و بیکاری، فساد و خویش خوری، تجاوز و تعدی به جان مال و عرض دیگران و انواع تبهکاری و بزهکاری های دیگر چگونه بسازیم؟
سراسر در تاریکی و سیاهی و غبار زدگی زیسته ایم و راه رفته ایم، هیچ روشنایی و افق دیدنی تر پیدا و هویدا نمی شود. زانوان و بازوان ما زیربار جهالت و خرافات، خم شده است و چشمان ما از دیدن این همه صحنه های وحشت و درنده خویی و زشت خسته گردیده است.
سرگردان تر از ساکنان صحرای محشر، و راه گم کرده تر از هر راه گمی هستیم و نمی توانیم هیچ مسیری را بسوی نجات پیدا کنیم. هر روز بر مشکلات ما، افزوده می شود و هر آن در خطر قرار گرفتن در مسیر سیلاب های جهل و جفا و نا مردمی هستیم.
در و دیوار شهر و خانه های ما، با خون رنگین است و از آب چشمان ما آسیاب به گردش در می آید. هیچ هنر مند و رمان نویس قهار و قاهری، توان به تصویر کشیدن این وضعیت دوزخی را ندارد و هیچ فرزانه دهر و دانای عالمی از عهده پیچیدن نسخه به این همه درد و رنج و مشکلات بر نخواهد آمد.
تصادفی زنده مانده ایم، و معجزه گرانه هنوز به حیات بیولوژیک مان ادامه می دهیم. زمان در اینجا متوقف است و مکان پر از جنگ و جنون و جفا و ریا و تزویر. خیلی درمانده و بسیار گیر مانده هستیم، اما شاید امیدی هنوز در قلب های ما سو سو می زند که بازهم قصد زنده ماندن داریم.
کلیت این کشور، همچون جسدی در دریای خون شناور است و سوار بر امواج این دریای سرخ، رو به ساحل دارد اما هیچ گاه مسیر اش کوتاه نمی شود و به مقصد نمی رسد. کرونا زندگی را بیشتر تیره تر و ملال انگیز تر کرده است، و این پدیده البته کمابیش برای همگان یک هدیه داشته است.
شاید چند روزی از برکت کرونا، همسان دیگران شده باشیم ولی این موج زود گذر خواهد بود و ما بازهم یکه و تنها در وادی نا پیدای دهشت های رنگارنگ طی طریق خواهیم کرد.
صفرمحمد مظفری