پشتون، تاجیک، درصدی هزاره ها!
ملی گرا ها، میهن پرستان (انقلابی یا رفرمیست) کجایند؟ چرا امریکایی ها و تمام غربی ها نفوس هزاره ها، تاجیک ها و ازبک ها را کم نشان میدهند؟ چرا امریکا در کنفرانس بن انتخاب ستارسیرت را برای ریاست دولت محترم نشمرد و خواست یک پشتون را در...
ملی گرا ها، میهن پرستان (انقلابی یا رفرمیست) کجایند؟
چرا امریکایی ها و تمام غربی ها نفوس هزاره ها، تاجیک ها و ازبک ها را کم نشان میدهند؟
چرا امریکا در کنفرانس بن انتخاب ستارسیرت را برای ریاست دولت محترم نشمرد و خواست یک پشتون را در پست رییس دولت تحمیل کند؟
برای پاسخ به این سوالات بطور خیلی فشرده باید گفت که این عقیده محصول خوانش شکلی و حقوقی تاریخ است، نه خوانش جامعه افغانستان، از نگاه جامعه شناسی و یا سرشماری علمی درقرن بیست و بویژه نیمه دوم قرن بیست بعد از ایجاد کشور پاکستان است.
عواملی که این عقیده را تقویت میکند چنین اند:
۱ ـ پشتونها (احمد ابدالی) افغانستان و دولت آنرا ساخته اند، پس نه تنها مشروعیت قدرت توسط یک پشتون تآمین میشود بلکه آنها بطور طبیعی اکثریت باشندگان آنرا تشکیل میدهند.
۲ ـ در قرن ۱۹ و اوایل قرن بیست حملات و تلاشهای امپراطوری هند بریتانوی برای مستعمره نمودن افغان همیشه از شرق و جنوب (محل بودو باش پشتونها) صورت میگرفت. در تمام این دوره که هنوز پاکستان ایجاد نشده بود، سرحدات افغانستان تمام مناطق پشتون نشین که امروز مناطق قبایلی پاکستان میباشند را در برمیگرفت و اکثریت نفوس آن زمان افغانستان را تشکیل میداد. ولی با تشکیل دولت مستقل پاکستان تمام این مناطق جز خاک پاکستان شدند (پشتون و بلوچ ۱۱ درصد جمعیت پاکستان = ۲۱ میلیون نفر). ولی در اذعان انگلیسی ها هنوز پشتونها اکثریت دارند و باید قدرت را در دست داشته باشند. در مقاله ای بمناسبت صدمین سال افغانستان نوشته بودم و ترجمه آنرا در همین صفحه گذاشته بودم از تآثیر تحلیل های انگلیسی ها روی امریکا در مورد افغانستان حرف زده بودم و اینکه تصادفی نیست که رهبری سه جناح در گیر روند صلح: خلیلزاد، ملا برادر، اشرف غنی احمدزی هر سه به یک قوم تعلق دارند.
۳ ـ مجاهدین افغانستان، بویژه رهبران تاجیک و هزاره، هم در حاکم بودن این ذهنیت مسوولیت دارند. در مرحله سرنوشت ساز تاریخ نو افغانستان در کنفرانس بن آنها در برابر تطمیع و تهدید امریکا به سادگی تسلیم شدند وقدرتی را که در اختیار داشتند دو دسته به حامد کرزی تسلیم نمودند و برای اینکار برهان الدین ربانی را تنها گذاشتند. هزاره ها (حزب وحدت) که به هر صورت در اقلیت قرار داشتند، با بی میلی از نمایندگان "جمهوری اسلامی" در واقع جمعیت اسلامی پیروی کردند.
در جریان کنفرانس بن با یکی از مهمترین رهبران حزب وحدت با بیسم در بامیان تماس گرفتم و وی را از اخبار دیپلوماتیک که در اختیار داشم مطلع ساختم تا مواضع خود را بهتر تنظیم کنند. در میان صحبت با ناراحتی گفتت: "اگر اینطور است که امریکا میخواهد یک پشتون را به قدرت برساند، خو یک کس دیگری را پیدا کند ما که حامد کرزی را میشناسیم، آدم ضعیفی است". متاسفانه این اصل که فقط پشتونها میتوانند رییس جمهور شوند هنوز در میان تاجیکها، هزاره ها و ازبکها حاکم است. کاندیاتوری داکتر عبدالله برای سومین بار یک واقعیت ناگفته را در خود دارد : " وی از نگاه قومی تا حد زیادی پشتون است". دو سال قبل با یکی از رهبران طراز اول هزاره در مورد انتخابت بعدی ریاست جمهوری صحبت میکردم. وی عقیده داشت که بطور طبیعی ریاست جمهوری تعلق به پشتونها دارد و" در میان پشتونها بازهم همین اشرف غنی بد نیست".
نتیجه: رهبران دولتی و سیاستمداران دست از عوام فریبی بردارند و بگویند که افغانستان یک دموکراسی نیست. یک دولتی است که در شکل افزارهای تحمیل شده از خارج را به عاریت گرفته ولی در متن همان دولت قومی گذشته است که برخی از افراد و شخصیتهای اقوام دیگر (نه احزاب سیاسی که در واقعیت وجود ندارند) را به خدمت میگیرد. یک دولت تقسیم قدرت میان اقوام که در آن پشتون ها باید "ولسمشر" باشند است. یک دولتی است که در شکل افزارهای تحمیل شده از خارج را به عاریت گرفته ولی در متن همان دولت قومی گذشته است که برخی از افراد و شخصیتهای اقوام دیگر (نه احزاب سیاسی که در واقعیت وجود ندارند) را به خدمت میگیرد.
در یک دموکراسی قدرت روی تعلق به قوم و مذهب بنا نیافته، روی برنامه سیاسی، پروژه های اقتصادی، اجتماعی و موضعگیری ها در سیاست خارجی و سرانجام شخصیت، شایستگی وصداقت یک کاندید و روی آرای آزاد و شفاف و صادقانه مردم مبتنی بر اصل "یک فرد یک رای" استوار است.
بدبختانه ما سال های زیاد دیگری، تا زمانی که قشرجوان تحصیلکرد ورای منافع صرفآ قومی یا مذهبی و گاهی منطقوی، به سیاست روی نیآورده اند و یا به ارزشهای دموکراسی اعتقاد پیدا نکنند، در همین جامعه قومی خواهیم بود و حتا با برگشت طالبان این خصلت اساسی جامعه عقب مانده تقویت خواهد شد.
کریم پاکزاد