افغانستان پس از 11 سپتامبر 2001 (16)


تراژدی خموش؛ داستان تراژدی خموش اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جامعه افغانستان در چهار دهه ی اخیر و به ویژه در 20 سال پس از اشغال کشورمان بوسیله ایتلاف بین المللی به رهبری امریکا و هموار شدن دسترخوان هرج و مرج سیاسی حکومت دموکراسی...

تراژدی خموش؛
داستان تراژدی خموش اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جامعه افغانستان در چهار دهه ی اخیر و به ویژه در 20 سال پس از اشغال کشورمان بوسیله ایتلاف بین المللی به رهبری امریکا و هموار شدن دسترخوان هرج و مرج سیاسی حکومت دموکراسی ریاستی حامد کرزی و اشرف غنی، که انواع فساد ها و تفرقه ملی را آورده است که با امواج جدید حملات سه ضربتی خون باری بهاری، تابستانی، خزانی و زمستانی طالبانِ آی اس آی بر فرزندان ارتش و پولیس و نیروهای مقاومت مردمی و به خون خاک کشیدن آنها و کشتار مردم غیرنظامی و ترور سازمان یافته شخصیت های ملی آزادیخواه و روحانیون ضد امریکا، پاکستان و طالبان و دولت دست نشانده کابل و ماتم و فریاد و شیون چشمان اشک به خون دل در دیده ی هزارها مادر و پدر و برادر و خواهر و همسران و کودکان بی پناه یتیم افغانستانی همراه است، تراژدی خموش نیم قرن عذاب جنگ های تحمیلی هولناک آتش خون و فولاد است که جسم و روح اکثریت مردم فقیر زیرخط فقر سقوط کرده و روان نسل روشنفکر جدید افغانستانی وفادار به خط آزادی و بطور کلی روح جمعی جامعه افعانستان را در افسردگی، اضطراب، عصبانیت و مایوسی و خشونت و بی تفاوتی و سرخوردگی و نامیدی از آینده مرفه و شکوفا در چرخه اشک و ماتم فصل جدی بازی ها در تیاتر سیاسی دوحه پیچیده و بسته کرده است که با تراژدی برگشت دوباره طالبان ایدیولوژیک شلاق و قمچین دهه ی 90 قرن بیستم، نسل جدید مافیایی طالبانی قاتلان مردم افغانستان عجین شده است قسمی که شوربحتانه، امروز دردمندانه مشاهده می کنیم.

داستان تراژدی خموش مردم افغانستان در میدان گرگ های تیز دندان داخلی و خارجی، که چشم ها را به ثروت های معادن و سنگ های قیمتی و موقعیت ژیوپولیتیک کشور تسخیر ناپذیرمان سرخ کرده اند به درازای نزدیک به نیم قرن است که هنوز ادامه دارد.

در بعُد داخلی این تراژدی خموش در قلمرو جامعه و تقسیم ثروت شاهد تراژدی منقسم شدن جامعه افغانستان به یک اقلیت انکشت شمار قارون های اشرفیت جدید صاحبان شهرک ها و شرکت های خانواده های کرزی، غنی، خلیلزاد، فهیم قسیم، بسم الله خان، یونس قانونی، نادری، محقق، خلیلی، ضیا مسعود ولی مسعود از طلاسالاران و عطامحمد نور، عبدالرب رسول سیاف، امان الله گذر، حاجی الماس و مافیایی راه شتران و سایر دزدان راه گردنه که دستگاه های هوشیار ردیابی ماین و بمب های فرش شده را با مهارت از راه دور شناسایی و کشف و خبر می داد، در بدل پول های کلان در زمان فساد کرزی به پاکستان انتقال دادند و فروختند و یک اکثریت فقیر زیر خط فقر سقوط کرده در افسردگی ها و اضطراب ها و عصبیت و خشونت شب و روز را با سرگردانی ها و دستنگی ها با روزمزد دو تا پنج دالر می گذرانند و در کلبه های فقر فراموش شدگان هستند که زانوی غم در بغل دارند.

در سیلان این تراژدی خموش ماتم ملی، در 20 سال اخیر، قوم پرستان زیر چپن و کلاه کرزی و سپس زیر شال اشرف غنی که هردو به تقلب آشکار بر گرده مردم افغانستان سوار شدند و در بعُد داخلی تراژدی خموش ملی نقش اصلی را در دامن زدن به نقاضت های قومی و زبانی بازی کرده اند، در پی اخته کردن روان هویت تاریخی اجتماعی و فرهنکی اقوام تاجیک، هزاره و ازبیک و ترکمن و ایماق هستند، تا در پروژه تذکره هویت الکترونیکی با افغان نامیدن اقوام غیرپشتون، مساله ملی را ماست مالی سیاسی نمایند. صدای اقوام دیگر را که از هویت فرهنگی و قومی و زبانی شان حمایت می کنند و می خواهند در تذکره هویت دولت افغانستان به نام هویت ملیت و قوم خود نامیده شوند، زیر نام «تفرقه اندازان» و «جاسوسان ایران» و «مهاجرین» و حتی ضد ملی می نامند و به حکم قانون خودساخته ملی، به دادگاه می کشانند و از کشور فراری می سازند.

البته، در این تراژدی بزرگ ملی که مردم افغانستان از افسرده ترین و عصبانی ترین مردم افسرده جهان وحشت های جنگ های خانمانسوز هستند که با اندکترین بگو و مگو زود و جوش در خون گرامی های لحن تند دچار خشونت افسردگی می شوند و همدیگر را زشت و لعن می کنند، قارون های نو به دوران رسیده اقوام تاجیک، هزاره، ازبیک و ترکمن و ایماق که با سیاست های قوم گرایانه ارگ مماشات در معامله گری های می کنند تا آرگاه و بارگاه و مقام را حفظ کنند و با سفارت های خارجی چینل اندازی های برای بقا و ماندگاری دارند، نیز، نقش بازی کرده اند. از سوی دیگر، گرگان خارجی از جمله انکلیس و امریکا و پاکستان و سعودی که زیر بغل یک اقلیت خاین بی ریشه و نه ناشناخته در جامعه افغانستان را برای منافع و اهداف شوم شان گرفتند در تراژدی خموش مردم افغانستان از دهه ی 80 قرن بیستم، تا امروز نقش بازی کرده اند.

نقش امریکا و غرب در شکل گرفتن تراژدی خموش؛
یادمان هست قسمی که در آیینه تاریخ 20 سال اخیر شفاف است که جرج دبلیو بوش، در 7 اکتوبر 2001، فرمان حمله به طالبان تروریست پرور و قلع و قمع کردن جنگجویان القاعده و نابود کردن پایگاه های نظامی القاعده و بنیادگران و دستگیری اسامه بن لادن و ملا محمدعمر و سایر رهبران ارشد طالبان و القاعده به شمول الظواهری را صادر کرد و از نجات مردم رنج دیده افغانستان از چنک تروریستان، سخن ها گفت که مردم امریکا و مردم افغانستان دوستان هم هستند. هنگامیکه ما تروریست ها را هدف قرار می دهیم به مردم افغانستان بسته های مواد غذایی و لباس و کمپل و آب آشامیدنی از هوا می رسانیم.

نیجه چه بود؟ یک جنگ زرگری با طالبان و نشانه گرفتن القاعده و تندروان اسلامی و زولانه ساختن تعدادی از سران طالبان یاغی در زندان گوانتاناما و سایر زندانیان سیا در آسیا و اروپای شرقی و سپس مجازات های آنچنانی دور از دسترس وزارت عدلیه و وکلای قانونی و معامله گری با سران رام شده طالبان و رهایی آنها و این که پس از بحران اقتصادی اگوست 2008، جرج دبلیو بوش در امتداد خط پروژه انگلیسی پلان صلح با طالبان، یکباره از صلح با طالبان در حالی سخن گفت که نام سران طالبان به شمول ملا محمدعمر و همچنان گلبدین حکمتیار در لیست سیاه سازمان ملل و دفتر نمایشی حقوق بشر سازمان ملل به عنوان جنایتکاران جنگی ثبت است که باید محکمه شوند.

رییس جمهور بارک اوباما، برنده جایزه «صلح نوبل جهانی»، نیز در خم و پیچ جنگ زرگری با طالبان، زیر نام جنک با طالبان، در جنوری 2012، فرمان افتتاح دفتر سیاسی طالبان در شهر قطر دوحه را صادر کرد قسمی که شرح فشرده آنرا قلبا خاطرنشان ساخته بودیم.
دونالد ترامپ، در کمپاین مقدماتی انتخابات ریاست جمهوری در انتقاد از دولت جرج دبلیوش و بارک اوباما، گفت: دولت بوش و اوباما صدها میلیارد دالر پول کلان را خرج جنگ و کمک به بازسازی افغانستان کردند. مکاتب، سرک، پل و پلچک ساختیم، شفاخانه اعمار کردیم، آتشش زدند و ویران کردند و تازه با ما دشمنی و نفرت هم دارند. او به مردم امریکا وعده داد که عساکر امریکا را از افغانستان بیرون می کند. پولی که صرف جنگ افغانستان می شود را در داخل امریکا به مصرف می رساند.

نتیجه چه بود؟ یک بازی برای خوارک انتخاباتی و فریب فریب خوردگان. ماکیاوال در کتاب «شهزاده /شهریار» در توصیه به شهریار شهزاده مقتدر آورده است که به دنبال اخلاق نباش، دروغ سپر سیاسی برای رسیدن به هدف و استقرار حاکمیت سیاسی بر حریفان پیشه ساز تا در امان شوی از شر تیز دندانان، در جلوه شاه مقتدر. بدان که رسم زمانه ها چنین است که همیشه تعداد زیادی فریب خوردگان در هر عصر و زمانه ی یافت می شوند که از شنیدن حرف شهریار لایق در فن سخن مدهوش و سرباز هواخواه جان فدای شاه شوند. زنده باد فریب خوردکان. ترامپ، ماکیاول وار سخن از خروج امریکا از افغانستان گفت و وعده ها داد که هیچگاه قسمی که امروز می بینیم به آن باور نداشت و عمل نکرد.

ترامپ، پس از پیروزی چهره دیگر تاب داد و گفت: اوضاع و شرایط فعلی افغانستان ایجاب می کند که نیروهای امریکا برای مدتی در افغانستان باقی بمانند. در کار جنگ با تروریسم به دولت افغانستان کمک کند. ترامپ، پس از یک دور بازی سیاست ادامه بحران آفرینی ها سرانجام، در اجلاس سالانه ی ملل متحد در اواخر سال 2018، دولت جمهوری اسلامی ایران را حامی تروریسم در خاور میانه خواند و با الفاظ ناهنجار به مقامات ایران حمله کرد و سپس بر سر جنرال های پاکستانی که در دور جدید بازی ها به چین و روسیه در جنگ دوقطبی افغانستان نزدیک گردیدند، خشم اش را ریخت و گفت که: ما سالانه یک ملیارد دالر به حکومت پاکستان برای مبارزه با تروریسم می دهیم اما حکومت پاکستان به امریکا دروغ گفته و پاکستان به پناهگاه امن تروریستان تبدیل شده است. ما اجازه نمی دهیم که تروریست ها در لانه های شان در امان بمانند.

ترامپ، برای تحت فشار قرار دادن جنرال های پاکستان با احضار عمران خان نخست وزیر پاکستان به قصر سفید، از موضع قدرت به صدراعظم پاکستان گفت که: اگر امریکا بخواهد که جنگ در افغانستان از راه نظامی حل شود در یک هفته افغانستان از نقشه دنیا محو می شود. اما من نمی خواهم ده میلیون انسان را نابود کنم.
ترامپ، با این بیانات به نخست وزیر پاکستان بطور غیرمستقیم فهماند که اگر جنرال های حاکم بر سرنوشت سیاست خارجی پاکستان به چینل اندازی با حریفان آسیایی امریکا در افغانستان ادامه دهد، طالبان لشکر اسلام آباد محو خواهد شد و مجازات سختی در قبال پاکستان در پیش خواهد بود. عمران خان، سکوت کرده بود.
اندکی بعد، ترامپ استراتژی جنگ با طالبان و مجازات پاکستان را اعلام کرد. وزیر دفاع امریکا جمیز میتس و وزیر خارجه آن کشور وارد افغانستان شدند. ترامپ، با شعار «ما هرجا تروریست ها را پیدا کردیم می کشیم» قیافه ضد پاکستانی و طالبانی به خود گرفت. برای مدتی در سال 2019، ارتش افغانستان در حوزه جنوب غرب و جنوب و شمال شرق دست به حملات علیه مواضع طالبان زدند و نیروی هوایی امریکا و ناتو جمعاً 756 حمله هوایی را بر مواضع طالبان انجام دادند. برای نخستین بار امریکا در جنگ با طالبان، شدت عمل در سرکوبی مواضع طالبان و وارد کردن تلفات بر نیروهای آنها، به غرض فشار بر پاکستان و طالبان که شرایط امریکا را در بده و بستان صلح دوحه بپذیرند و در خدمت اهداف منطقه ای امریکا قرار بگیرند و تاج و تخت افغانستان را از آن خود کنند.

به دستور ترامپ، برای نشان دادن زهر خشم چشم سیاسی به پاکستان و طالبان نزدیک به چین و روسیه و ایران، به بهانه سرکوب داعشیان و تخریب تونل های زیرزمینی آنها، مادر بمب ها را در منطقه سیاه کوه ولسوالی ارچین ولایت ننگرهار بر زمین سوخته افغانستان آزمایش کرد، تا به حریفان هشدار دهد که اگر کنار نیایند و بازی را در جنوب آسیا با قدرت های بزرک آسیایی و منطقه ای پیش ببرند، با پرتاب مادر بمب ها بر مواضع شان روبرو خواهند شد که ضربات کمرشکن است که طالبان از شدت و قوت آن در مخفیگاه های عمق تونل ها در امن و امان نخواهند بود.

ترامپ، در حالیکه کابینه جنگی تشکیل داده بود که مایک پیمپیو و جان بولتون مشاور ارشد امنیتی ترامپ، از مخالفان سرسخت ایران و هواداران حمله نظامی امریکا به ایران و کوریای شمالی و گوشمالی دادن جنرال های پاکستان که به حریفان آسیایی نزدیک شده اند و بر سر قیمت جنک دوقطبی افغانستان با امریکا چانه زنی و بلندپروازی می کنند، بودند و زمزمه خطر حمله نظامی امریکا به ایران مطبوعاتی شده بود، ناگهان جان بولتون را ازسمت مشاور امنیت ملی کنار زده و خلیلزاد را مامور کرد که با طالبان قطر باب مذاکرت صلح را باز نماید.

تیاتر سیاسی دوحه؛
ترامپ، که بیشتریک بیزنیس مین هوشیار منفعت جو است به واقعیت جنگ دوقطبی افغانستان توجه داشت. او می فهمید که برای حفظ حضور در جنوب آسیا و انتقال مواد لوژیستکی و سلاح و مهمات نظامی به افغانستان و ادامه بازی در شرایط متفاوت به پاکستان نیازمند است. فشارهای نظامی بر ماشین جنگی پاکستان در افغانستان و قطع کمک های مالی و نظامی به پاکستان و نزدیک شدن امریکا و هند در منطقه در شوراندن روح ناسیونالیسم بلوچ که از اوایل دهه ی اول قرن بیست و یکم با نیروهای ارتش پاکستان به وقفه ها درگیری هایی داشته اند، جنرال های پاکستانی را بر سر دو راهه ی گیر انداخته بود که نزدیک شدن در یک وحدت استراتژیک در منطقه با چین و روسیه، پاکستان را در یک جنگ اعلام نشده روبروی امریکا و اروپا و ایتلاف بین المللی قرار خواهد داد که با تشدید رقابت های اسلام آباد در میدان جنگ گیر خواهد کرد که خواهی نخواهی آتش آن دامن مناطق قبیلوی همسرحد پشتون نشین پاکستان را نیز خواهد سوخت.
جنرال های پاکستان به شمول قمر جاوید باجوا رییس ستاد ارتش پاکستان و حکومت عمران خان و همچنان وزیر خارجه پاکستان شاه محمود قریشی در قسمی نرمش تن به مذاکرات دوحه دادند.

دور اول مذاکرات دوحه میان خلیلزاد و نمایندگان طالبان در 12 اکتوبر 2018 در شهر دوحه بطور مخفی صورت گرفت. اندکی بعد دور دوم مذاکرات در 16 نوامبر 2018 در دوحه انجام شد. دور سوم مذاکران در 17 و 18 دسامبر 2018 در شهر ابوظبی امارات متحده عربی صورت گرفت. خلیلزاد به کابل و اسلام آباد در سفر بود. روشن و واضح نشد که اصل متن مذاکرات روی چه موضوع های اصلی مخفی در گردش است. اما از ظاهر قضیه اینطور معلوم بود که ترامپ، در پی حفظ منافع در منطقه است. این مذاکرات حدود 18 ماه طول کشید. دوبار در گرماگرم شایعات امضای توافقنامه صلح میان امریکا و طالبان، ترامپ، دستور توقف مذاکرات را صادر کرد.
پس از چندین دور مذاکرات میان هیات طالبان که در آن ملاعباس استانکزی، سید اکبرآغا، ملاضعیف و دیگران حضور داشتند، در پنجمین دور مذاکرات دوحه در 25 فبروری 2019، برای اولین بار خلیلزاد و ملا عبدالغنی برادر معاون ملاهیبت الله رهبر طالبان، باهم روبروی میز مذاکرات نشستند. ظاهر قضیه مذاکرات حول کاهش خشونت علیه نیروهای امریکا و ناتو، خروج بخشی از نیروهای امریکا از افغانستان، آزاد سازی 5 هزار طالبان از زندان افغانستان، آغاز مذاکرات بین الافغانی می چرخید.

سهیل شاهین سخنگوی طالبان قطر مذاکرات دوحه را مثبت تعریف کرد و از نهایی شدن امضای توافقنامه در 29 فبروری 2020 سخن گفت. مایک پیمپیو وزیر خارجه امریکا نیز یادآور شد که در صورت کاهش خشونت علیه نیروهای بین المللی در افغانستان توافقنامه صلح امریکا با طالبان به تاریخ 29 فبروی 2020، امضا خواهد شد.
دونالد ترامپ در حوت سال 1398، اعلام کرد: «زمان بازگشت به خانه است. آنها می خواهند که جنگ را متوقف بسازند. می دانند آن ها مدت ها است می جنگند. آدم های سرسختی هستند. ما هم آدم های سرسختی هستیم. اما 19 سال جنگ زمان طولانی است. اگر دوره کاهش خشومت موثر باشد، آماده امضای توافقنامه صلح با طالبان هستم». این سخنان قمار سیاسی است برای قربانی کردن سرنوشت سیاسی مردم افغانستان و برنده شدن در انتخابات اکتبر 2020 ریاست جمهوری امریکا و حفظ منافع در جنوب آسیا.

پاکستان برای حُسن نیت نشان دادن به امریکا، دستور توقف حمله به نیروهای امریکا و ناتو را به طالبان صادر کرد اما دست آنها را در حمله به ارتش و پولیس افغانستان باز ماند. محمود قریشی وزیر خارجه پاکستان گفت که: کشورش زحمات زیادی را برای حاظر حاضر کردن طالبان به میز مذاکره دوحه با امریکا، متقبل شده است. سرانجام، سازشنامه صلح بده و بستان امریکا با پاکستان در 29 فبروری 2020، در شهر دوحه قطر میان خلیلزاد و ملاعبدالغنی به امضا رسید. در روز اول توافقنامه طالبان به ولایت های بلخ، ارزگان و پکتیا حمله کردند و روشن شده که کاهش خشونت فقط در مورد عساکر امریکا و متحدان اش مرعی الاجرا است. توافقنامه دوحه، دست پاکستان را در تشدید خشونت ها و کشتار مردم افغانستان باز گذاشت.

نکته های مهم توافقنامه دوحه؛
متن اصلی توافقنامه سری امریکا و طالبان در دسترس مطبوعات گذاشته نشده است تا مواد اصلی پنهان عقب روکش صلح دوحه روشن شود. در هرصورت، در اینجا نکنه های مهم را می آوریم:
1-« ضمانت ها و میکانیسم های عملی برای جلوگیری از استفاده خاک افغانستان از سوی هیچ گروهی و یا فرد علیه امنیت امریکا و متحدانش»
2-« ضمانت ها و میکانیسم عملی و اعلام یک برنامه زمانی برای خروج نیروهای خارجی از افغانستان».
3-«پس از اعلام این ضمانت ها اشاره حضور شاهدان بین المللی، طالبان مذاکرات بین الافغانی را با جوانب افغان در دهم مارچ 2020 آغاز خواهد کرد.»
4- «آتش بس جامع و دایمی شامل اجندای مذاکرات باشد و شرکت کنندگان نشست بین الافغانی در مذاکرات شان روی تاریخ و چگونگی این آتش بس دایمی بحث و مشخص می کنند».

راهکارهای عملی برای خروج امریکا؛
بر اساس سازشنامه دوحه بخش اول نیروهای امریکا ظرف 14 ماه از افغانستان خارج می شوند. نکته های مهم این راهکار عملی برای خروج امریکا از افغانستان را می آوریم:
1-«در ظرف 135 روز سطح نیروهای امریکایی به 8600 نفر خواهد رسید
2-«امریکا و متحدان آن باید نیروهای خود را از 5 پایگاه در افغانستان خارج سازند»
3-«امریکا و متحدان در مدت 9 ماه باقی نیروهای خود را از افغانستان خارج خواهند کرد»
4-« امریکا با طرف های مختلف برای رهایی 5 هزار طالب از زندان های افغانستان در گفتگو می شود. باید یک هزار زندانی طالبان تا 10 مارچ 2020 آزاد شوند».

تعهدات طالبان؛
1_« طالبان به اعضای خود اجازه و القاعده اجازه نمی دهد که از خاک افغانستان به امریکا و متحدانش حمله شود».
2-«طالبان به آنهایی که می خواهند امنیت امریکا و یا متحدانش را با تهدید روبرو سازند پیام واضح می فرستد که در افغانستان جای ندارند و به اعضای خود دستور می دهند که با چنین گروه هایی همکاری نکنند».
3- «طالبان جلوی هرگروهی را که بخواهد از افغانستان علیه امنیت امریکا و متحدانش تهدید ایجاد نماید، می گیرند و اجازه جذب نیرو، آموزش و شمول را به آنها میزبانی نخواهد کرد».
4-« طالبان متعهد است که با گروه هایی که در افغانستان پناه می گیرند مطابق به قوانین بین المللی مهاجرت و مواد این توافقنامه برخورد کنند تا آنها نتوانند امنیت امریکا و محتدان را تهدید کنند».
5- «طالبان به گروه هایی که امنیت امریکا و متحدان آن را تهدید می کنند ویزه پاسپورت جواز سفر و یا هیچ نوع اسناد قانونی نخواهند داد تا آنها بتوانند وارد افغانستان شوند.»

تایید و تصدیق موافقنامه از طرف شورای امنیت ملل؛
در بخش سوم توافقنامه دوحه آمده است که:
ا-« امریکا درخواست می کند این توافقنامه از سوی شورای امنیت ملل مورد تایید قرار بگیرد.»
2-«امریکا و طالبان در پی ایجاد روابط مثبت با یکدیگر هستند و انتظار دارند روابط دولت اسلامی جدید افغانستان که پس از مذاکرات بین الافغانی ایجاد خواهد شد با امریکا مثبت باشد».
3-« امریکا کوشش می کند برای بازسازی افغانستان با دولت جدید افغانستان همکاری اقتصادی داشته باشد و در امور کاری آن دخالت نکند». توافقنامه به سه زبان انگلیسی و پشتو و فارسی تنظیم شده است. در این توافقنامه در مورد مساله حقوق زنان و آزادی های مدنی و کاهش خشونت علیه دولت افغانستان و آتش بس بحث نشده است. توافقنامه در اصل سازشنامه میان پاکستان و امریکا برای حفظ منافع مشترک در جنوب آسیا است. ترامپ، سازشنامه دوحه را «توافق تاریخ» نامید.
طالبان پس از توافقنامه رسما به حیث بلک واتر افغانی حافظ منافع امریکا در منطقه استخدام شدند. عباس استانکزی گفت که "جنگ با امریکا به پایان رسیده است اما جنگ با دولت افغانستان ادامه خواهد داشت». طالبان از موضع قدرت با شعار «کاهش خشنونت» خشونت ها را سه ضربه ای افزایشی دادند، موج جدید حملات طالبان در ولایت های دایکندی، غرنی، پکتیا، لوگر، ننگرهار، هلمند، غور، ارزگان، فراه و شهر کابل از سر گرفته شد. طالبان در چندین نوبت اعلام کردند که آتش بس حتی در صورت موقت «غیر منطقی و زود رس است. این در حالی است که حکومت غنی و شورای عالی مصالحه بارها از طالبان خواستند که صلح و آتش بس برای آغاز مذاکرات بین الافغانی ضروری است.

رویدادهای سیاسی پس از توافقنامه دوحه که در ماهیت سیاسی فراهم ساختن زمینه برای تشکیل حکومت امارت اسلامی طالبان و جمع شدن دسترخوان دموکراسی اهدایی و برقرار دیکتاتوری مذهبی برای حفظ منافع امریکا و پاکستان در منطقه است را دنبال خواهیم کرد.

محمد صدیقی


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

دیدن پورن توسط بچه ها، چگونه برخورد کنیم؟