وطن سجل شده به نام یک قوم، وطن نمی شود
کوه های سر بفلک، رود های خروشان، دریاهای آرام و پهناور، جنگل های انبوه، میلیارد ها سال قبل از پیداش انسان بوده است و میلیاردها سال دیگر هم خواهد بود، اما انسان این موجود حقیر چون ذره ای ناچیزی بر پهنای گسترده جهان می آید و لحظه ی مختصری...
کوه های سر بفلک، رود های خروشان، دریاهای آرام و پهناور، جنگل های انبوه، میلیارد ها سال قبل از پیداش انسان بوده است و میلیاردها سال دیگر هم خواهد بود، اما انسان این موجود حقیر چون ذره ای ناچیزی بر پهنای گسترده جهان می آید و لحظه ی مختصری چون جرقه ای می درخشد و خاموش می شود و میمرد، اما انسان برای همین خاک و کوه وسنگ و بیابان چه مرزهایی نمی کشد؟ چه نژاد هایی نمی تراشد و چه خون هایی نمی ریزد؟ و چه افسانه های جعلی برای دربند کشیدن انسان دیگری نمی بافد، کوه های سر بفلک دریاها و خاک و سنگ شاهد شقاوت انسان است که می آید به آتش می کشد، می درد، می کشد و قلب فرزند مادری را می شگافد و خون جوان و گرمش را روی خاک و سنگ و کوه و مرز می ریزد و می رود، برایش ارزش کوه و سنگ و چوب بالاتر از ارزش خون انسان است!
من استغاثه می کنم که دره ها و سنگ ها، سیراب از خون انسان شده اند، خاک این سرزمین انبار از آتش و باروت است، مرزبانان تبار می سازند و قبیله و قوم، مرز بندان ایدیولوژی و نژاد می آفرینند و مرز شکنان فریاد بر می دارند که انسان محکوم به زیستن در این جهان است، ناگزیر با حجم تنش باید در یک نقطه زمین بایستد و زندگی کند، نمی شود از کره خاکی بیرونش افگند و یا در فراسوی مرزهای ابدیت تبعیدش کرد و خاک را به نام بابای یک قوم و قبیله سجل کرد و گفت "دا زمونژ بابا وطن!" کدام بابا؟ کدام وطن؟ کدام خاک؟ خاکی که چون میراث بابا هرروز خرید و فروش می شود؟ وطنی که پر از ماین ها و پر از گودال های سنگسار زنان است؟ خاکی که پر از گورهای بی نام و نشان، پر از اجساد جوانانی است که در پولیگونهای پلچرخی زنده زنده زیر خاک شدند؟ وطنی که پر از تن ظریف، کوچک و نا شگفته کودکانی است که در زیر بمباردمان اشغالگران روسی و امریکایی جان سپرده اند؟ وطنی که پر از پیکر خشمگین زنان خود به آتش کشیده ای است که با قلب سوخته زیر خاک خفته اند؟ وطنی که پر است از تکه پارچه ها تن هزاران هزار قربانیان انفجار و انتحار طالبان، وطنی که پر از سنگر های سرد و خموش دیروز و سنگر های گرم و خونین امروز و فردا است، خاکی که پر از کشتزار های افیون برای تباهی بشریت است، خاکی که پر است از سلاح بدوشان مافیای جهان و خاکی که آبستن فلسطین دیگری است در بستر زمان؟
ثریا بها