به گزارش عصرایران، با قطعی شدن انتخاب جو بایدن بعنوان کاندیدای دموکرات ها، رقابت ریاست جمهوری ۲۰۲۰ وارد فاز نهایی خود و دوئل دو نفره میان کاندیدای دموکرات ها و دونالد ترامپ شده است.
مهمترین سوالی که مطرح می شود این است چه کسی برنده انتخابات می شود؟ قطعاً نمی شود گفت صد در صد فلان کاندیدا برنده خواهد شد، اما با توجه به فاکتورهایی نظیر نظرسنجی، اوضاع کشور و وضعیت الکترال کالج ایالت ها می توان در این رابطه پیش بینی انجام داد.
اگر انتخابات امروز برگزار شود، قطعاً بایدن برنده انتخابات خواهد بود. شرایط بد اقتصادی، میزان بیکاری بالا، اوضاع نابسامان مدیریت کرونا (corona) و عقب بودن در نظرسنجی ها، همگی نشانه های شکست ترامپ در مقطع فعلی هستند.
در نظرسنجی سی ان بی سی، بایدن ۹ درصد، نظرسنجی اکونومیست، بایدن ۸ درصد، نظرسنجی نیویورک تایمز، بایدن ۱۴ درصد، نظرسنجی هاروارد، بایدن ۱۲ درصد، نظرسنجی فاکس نیوز، بایدن ۱۲ درصد، نظرسنجی کوئینیپیاک، بایدن ۸ درصد و نظرسنجی سی ان ان، بایدن ۱۲ درصد جلوتر از ترامپ است. میانگین نظرسنجی های انجام شده توسط آر سی پی، در ماه اخیر نشان می دهد که بایدن با ۹.۵ درصد اختلاف پیشتاز است.
در میانگین نظرسنجی های نیت سیلور هم بایدن با ۹.۶ درصد جلوتر است.
بیان این نکته که در سال ۲۰۱۶ هم کلینتون در همه نظرسنجی ها جلوتر بود ولی شکست خورد، درست است، اما باید به چند نکته دقت کرد. به طور مثال در نظرسنجی نیویورک تایمز در مقطع مشابه در سال ۲۰۱۶، کلینتون و ترامپ در ۴۰ درصد با هم برابر بودند، اما نظرسنجی امسال بایدن ۱۴ درصد فاصله دارد.
درست است در سال ۲۰۱۶ هم کلینتون ۴ تا ۱۰ درصد در نظرسنجی ها از ترامپ جلوتر بود، امروز هم میانگین رضایت از عملکرد ترامپ ۴۱ درصد است و بایدن ۹ تا ۱۰ درصد از وی جلوتر است. اما فرق مهم امسال با سال ۲۰۱۶ این است که ترامپ دیگر یک شخص غیرسیاسی نیست که بتواند از اوضاع سیاسی و فساد واشینگتن انتقاد کند، امروز باید در رابطه با عملکردش پاسخگو باشد.
فرق دیگر انتخابات امسال با دوره قبل این است که در آن زمان نسبت محبوبیت کلینتون به عدم محبوبیت در نظرسنجی کوئینیپیاک، منفی ۲۰ درصد بود. اما امروز بیشترین حد نسبت برای بایدن منفی ۴ درصد است. همچنین براساس نظرسنجی نیویورک تایمز، ۵۰ درصد از رای دهندگان دیدی بسیار منفی نسبت به ترامپ دارند، این درحالی است که این میزان برای بایدن ۲۵ درصد است. این یعنی ترامپ نمی تواند همانند سال ۲۰۱۶، بایدن را مانند کلینتون، منفور نشان دهد.
شرایطی که کرونا (corona) در آمریکا به وجود آورده و بیکاری بیش از ۴۰ میلیون نفر موجب شده تا شانس ترامپ برای پیروزی بسیار کاهش پیدا کند، چون تنها نقطه قوت ترامپ در اوضاع اقتصادی و ایجاد شغل بود که آنها هم از دست رفتند. یعنی رشد اقتصادی مثبتی که در این ده سال وجود داشت و مشاغلی که در این دوره ایجاد شده بود، همگی با ویروس کرونا (corona) از بین رفتند.
به اعتقاد نگارنده، حتی قبل از اوضاع اقتصادی فعلی هم شانس بایدن برای پیروزی بیشتر بود. اما چرا؟ مهمترین نکته در انتخابات آمریکا بحث الکترال کالج است. دلیل پیروزی ترامپ در انتخابات ۲۰۱۶ با وجود این که اکثریت مردم به وی رای ندادند و وی حدوداً ۳ میلیون رای کمتر از هیلاری کلینتون داشت، کسب اکثریت آرای الکترال بود.
همان طور که قبلاً گفته ام، هر ایالت با توجه به جمعیتش رای الکترال دارد. ۵۳۸ الکترال کالج بین ۵۰ ایالت تقسیم شده است. هر کاندیدایی که بتواند ۲۷۰ رای الکترال کسب کند، برنده انتخابات خواهد بود. هر کاندیدایی که برنده یک ایالت شود تمام آرای الکترال آن ایالت را از آن خود خواهد کرد، به طور مثال بایدن با پیروزی در کالیفرنیا تمام ۵۵ رای الکترال آن ایالت را به دست می آورد و ترامپ با پیروزی در تگزاس، تمام ۳۸ رای الکترال آن ایالت را کسب می کند.
علت شکست کلینتون در انتخابات ۲۰۱۶، شکست وی در سه ایالت مهم پنسیلوانیا( ۲۰ الکترال)، میشیگان( ۱۳ الکترال) و ویسکانسین( ۱۰ الکترال) بود. دموکرات ها در ۶ انتخابات اخیر در هر سه ایالت پیروز شده بودند. یعنی بیل کلینتون دو بار، ال گور و جان کری یک بار و باراک اوباما دو بار این ایالت ها را برده بودند. اما کلینتون به طرز عجیبی و البته با فاصله بسیار کم( کمتر از ۱ درصد) در این سه ایالت رقابت را به ترامپ واگذار کرد.
پس اگر کلینتون در این سه ایالت برنده شده بود، در انتخابات ۲۰۱۶ پیروز می شد. بنابراین با پیروزی بایدن در تمام ایالت هایی که کلینتون در ۲۰۱۶ به دست آورد ( که امری بسیار محتمل است) و پیروزی در این سه ایالت وی برنده انتخابات خواهد بود. اما چرا معتقدم شانس بایدن برای پیروزی در این سه ایالت بالا است؟
فضای این سه ایالت پس از سال ۲۰۱۶ تغییر کرده است و هر سه مجدداً به سمت دموکرات ها متمایل شده اند، نشانه آن هم پیروزی کاندیداهای دموکرات در انتخابات فرمانداری، مجلس نمایندگان و سنا در سال ۲۰۱۸ است.
۶ ایالت مهم انتخابات امسال که بسیار نزدیک و رقابتی هستند، ایالت های میشیگان، ویسکانسین، پنسیلوانیا، فلوریدا، آریزونا و کارولاینای شمالی هستند. ترامپ در سال ۲۰۱۶ در هر ۶ ایالت پیروز شد. در سه ایالت اول با فاصله ای کمتر از ۱ درصد و در سه ایالت دیگر به ترتیب بیشتر از ۱ درصد و ۴ درصد.
براساس نظرسنجی ها بایدن در هر ۶ ایالت جلوتر است. پیشتازی بایدن در سه ایالت اول، دو رقمی است و این نشانه اوضاع خوب وی در آن ایالت ها و به تبع آن پیروزی در انتخابات نهایی است. بحث جزئی تر ایالت ها و سناریوهای آرای الکترال را در مقاله های بعدی بررسی خواهم کرد.
آیا بولتون باعث سقوط ترامپ می شود؟
مشخص است که بولتون مرد اصول در سیاست خارجی است که حضور خود در دولت را آخرین فرصتش برای سیطره بر عقل کسی می دانست که در تمام عمرش یک تاجر بوده و اهتمامی به خارج از مرز های ایالات متحده نداشته است.
پرسش:الشرق الاوسط نوشت:بولتون تقریباً در تمام پرونده های سیاست خارجی، به استثنای پرونده ایران، در کتابش، به ترامپ حمله کرد. وی از ترامپ به خاطر منصرف شدنش از تصمیم خود برای حمله به ایران انتقاد کرد. همانطور که دیدار بین رئیس جمهور آمریکا و طالبان، که دستشان به خون آمریکایی ها آلوده است را نادرست دانست. بولتون حامی دیدگاه جمهوری خواهان است که به نقش آمریکا در حمایت از جهان ایمان دارند. مخالفت بولتون با توافق بین دولت آمریکا و طالبان نیز یکی دیگر از عواملی است که باعث شد زمان حضورش در کاخ سفید محدود شود.
ممدوح المهینی در الشرق الاوسط نوشت:پس از آنکه اخباری مبنی بر انتصاب بولتون بعنوان مشاور امنیت ملی ترامپ شنیده شد، این نگرانی در بین جمهوریخواهان بوجود آمد که بولتون رئیس شان را به سمت جنگ های جدیدی سوق خواهد داد و باعث می شود ترامپ نتواند به دوره دوم ریاست جمهوری برسد. از این رو ، حملاتی سنگین را علیه بولتون ترتیب دادند تا نظر ترامپ را در مورد او تغییر دهند، اما هیچ یک از تلاش های آن ها مانع از علاقه ترامپ به بولتون نشد، تا اینکه ۱۷ ماه پس از انتصابش، رئیس جمهور ایالات متحده وی را برکنار کرد.
در ادامه این مطلب آمده است:اما چه اتفاقی افتاد که باعث ایجاد اختلاف بین بولتون و ترامپ شد تا آنجا که بولتون با نوشتن کتابی تلاش می کند رئیس سابقش را بد نام کرده و اجازه پیروزی او در دومین دوره انتخابات ریاست جمهوری را ندهد؟
اختلاف بین این دو ساده است و به شخصیت ها و اولویتهایشان باز می گردد. بولتون مرد اصول در سیاست خارجی است، یعنی به منظومه کاملی از افکار و اصول در خصوص نقش آمریکا در جهان پایبند است. مشکل ترامپ آن است که شخصیت بولتون را نفهمید. برای مثال ، بولتون نتوانست این مسئله را هضم کند که رئیس جمهور آمریکا، با رهبری از کره شمالی دیدار کرده و برای امضای توافق صلحی با آن تلاش کند. از این رو ، با وجود منصب مهمی که داشت، خود را از این مساله دور کرد و حتی حاضر نشد یک بار در صفحه تلویزیون حاضر شده و از این مذاکرات دفاع کند. در نهایت هم موفق به نابودی این توافق شد. ترامپِ پراگماتیست، می خواست توافق صورت گیرد، اما بولتون اصولگرا تصمیم به تخریب این توافق گرفت و از همین جا بود که اتش اختلاف بین این دو برافروخته شده و در نهایت منجر به برکناری بولتون شد.
با خواندن کتاب بولتون، متوجه اختلاف عمیق بین این دو مرد می شویم. بولتون تقریبا در تمام پرونده های سیاست خارجی، به استثنای پرونده ایران، به رئیسش حمله کرد. وی از ترامپ به خاطر منصرف شدنش از تصمیم خود برای حمله به ایران انتقاد کرد. همانطور که دیدار بین رئیس جمهور آمریکا و طالبان، که دستشان به خون آمریکایی ها آلوده است را نادرست دانست. بولتون حامی دیدگاه جمهوری خواهان است که به نقش آمریکا در حمایت از جهان ایمان دارند. مخالفت بولتون با توافق بین دولت آمریکا و طالبان نیز یکی دیگر از عواملی است که باعث شد زمان حضورش در کاخ سفید محدود شود.
مشخص است که بولتون مرد اصول در سیاست خارجی است که حضور خود در دولت را آخرین فرصتش برای سیطره بر عقل کسی می دانست که در تمام عمرش یک تاجر بوده و اهتمامی به خارج از مرز های ایالات متحده نداشته است. اما تلاش بولتون با موفقیت همراه نشد و این بود که وی تصمیم به انتشار کتابش گرفت.
اما ایا کتاب بولتون تاثیری روی شانس ترامپ برای انتخاب دوباره خواهد داشت؟ به احتمال زیاد نه. مردم آمریکا توجهی به سیاست خارجی ندارند و بولتون اختلاف شدیدی با دموکرات هایی دارد که وی را به دلیل عدم مشارکت با آن ها در اثنای تلاششان برای استیضاح و برکناری ترامپ سرزنش می کنند.
به این ترتیب، چه کسی از این کتاب بهره می برد؟ از نظر مادی، بولتون سود می کند، اما همزمان به شهرتش بعنوان ستیزه جویی در دولت آمریکا که در طول سال ها به دشمنی با ایرانی ها مشهور است، آسیب می زند. اکنون بولتون به دنبال سرنگونی دولت رئیس جمهوری است که او را برکنار کرد. می بینیم که او به یاوه گویی های تلخ و حاصل از خشم روی آورده است و برای گرفتن انتقام، در افشای اسراری که در طول حضورش در دولت با او در میان گذاشته شد، تردید نمی کند، ولو اینکه این موضوع برخلاف اصول دیدگاه های وی باشد.