«مریم نشیبا» 31 سال هر شب قصه میگوید! /ماجرای ساخت «لالایی» معروف رادیو+فیلم
منبع خبر /
فرهنگی و هنری /
10-04-1399
«سلام کوچولو» در حالی 31 ساله میشود، که «مریم نشیبا» گوینده پیشکسوت رادیو با همان لحن مادرانه و با همان ذوق و شوقهای کودکی همچنان برای بچههای ایران زمین قصه میگوید.
صراط:
عقربه های ساعت تقریبا زمان 21:35 را نشان می دهد، پیچ رادیو را که بچرخانید و روی رادیو ایران ثابتش کنید، صدای مریم نشیبا(نشیبی) را می شنوید که به آرامی برایتان حرف می زند: به نام خدای بزرگ. سلام به همه کوچولوهای نازنین خودم. سلام به همه گلای روی زمین، به شما که مثل ستاره اید توی آسمون زندگی...
جادوی صدای گرم و مهربانش، از جعبه رادیو بیرون می زند... حالتون چه طوره؟ احوالتون چطوره؟ گلای من خوبین؟ نشیبا به قدری گرم و صمیمی با کودکان احوال پرسی می کند که آنها گمان می کنند دارند صدای مادربزرگشان را می شوند...ببینم امروز چی کار کردین؟ خونه دوستتون رفتین؟ آفرین چقدر خوب، با مامان و بابا رفتین خرید؟ نکنه دوباره توی بازار پاتونو کردین توی یه کفش و گفتین من عروسک می خوام؟، یا گفتین من ماشین می خوام؟ آره...؟ اگه این جوری بوده و مامان و بابا به حرفتون گوش دادن و براتون ماشین و عروسک خریدن مواظب باشین خرابشون نکنید.
مادر قصه گو با بیان این جملات و معرفی قصه که اسمش «جشن تولد» است، روایت قصه امشبش را آغاز می کند: شقایق خانوم امروز یه جایی دعوت بود، اگه گفتین کجا؟ خونه دوستش زهرا که تولدش بود، بله جشن تولد بود، شقایق هم به همراه بقیه دوستاش که به این جشن دعوت بودند قرار بود به جشن تولد بره...
او با آب و تاب خواندن را ادامه می دهد و در انتها می گوید: خب... نقل و نباتا، این هم از قصه امشب ما. خب شبتون بخیر و خدا نگهدارتون عزیزای من... بعد از این خداحافظی، تیتراژ معروف برنامه روی آنتن می رود... لالایی معروف گنجشک لالا، سنجاب لالا، آمد دوباره مهتاب لالا، لالالالالالایی لالالالایی لالالالایی، گل زود خوابیده مثل همیشه، قورباغه ساکت خوابیده بیشه، لالالالایی لالالالایی لالالالایی لالالالایی، جنگل لالا، برکه لالا، شب بر همه خوش تا صبح فردا، شب بر همه خوش تا صبح فردا...
**برنامه محبوب دهه شصتی ها
اگر از بچههای دهه 60 و دهههای بعد از آن بپرسیم برنامه محبوب شما در دوران کودکی که از رادیو میشنیدید چه بوده است؟ بدون تردید بیشتر آنها خواهند گفت «شب به خیر کوچولو». شاید بچههای نسل امروز هم همین باور را داشته باشند. هرچند که دیگر امروزی ها خیلی رادیو گوش نمی دهند.
اما در همین اوقات که رادیو از میان خانه ها رخت بربسته، نشیبا، مادر قصه گوی ما هنوز هر روز به ساختمان شهدای رادیو می رود. او از تیرماه سال 69 هر روز همین کارش است. او 31 سال است که برای کودکان سرزمینش قصه می گوید.
در سالگرد راه اندازی برنامه «شب بخیر کوچولو» که در استودیو شماره 25 ساختمان شهدای رادیو ضبط می شود، جشن کوچکی برای 31 سالگی این برنامه برپا شده است.برنامه ای که حتی لالایی آن برای کودکان امروز هم گوش نواز است.
**دلم را به دریا زدم و خواندم!
جالب است که بدانید خواننده ترانه لالایی «پرشات پیروزکار» است. او زمانی که فقط هشت سال داشته این لالایی را خوانده و شعر آن سروده مصطفی رحماندوست است که پس از زلزله رودبار در سال 1369، کودکی را زیر آوار دیده که با خود لالایی می خوانده است. این شاعر پیشکسوت آن چنان تحت تأثیر این صحنه قرار میگیرد که شعر زیبای لالایی را برای تمام کودکان ایران زمین میسراید.
اما پیروزکار درباره خواندن این لالایی می گوید: آن زمان هشت سال بیشتر نداشتم و دایی ام محمود منتظم صدیق که آهنگسازی شب بخیر کوچولو را برعهده داشت، از من خواست تا این ترانه را بخوانم. من هم چند بار تمرین کردم و در نهایت با استرسس بسیاری دل را به دریا زدم و شعر را خواندم.
او ادامه می دهد: چندبار اشتباه کردم و حتی تپق زدم وی در نهایت چیزی شد که طی این سالها گوش کرده اید. البته من هنوز هم رادیو را عاشقانه دوست دارم هرچند که آن زمان کسی برای فعالیت در رادیو از من دعوت نکرد.
**نشیبا: هیچ وقت تلویزیون وسوسه ام نکرد
مادر قصه گوی ما با دقت و وسواس متن قصه را می خواند. حواسش جز به خواندن به چیز دیگری نیست. باید صبر کنیم تا بعد از پایان کارش با ما همکلام شود.
او در پاسخ به این سوال که چطور 31 سال برای بچه ها قصه گفته و در این مدت چه تغییری کرده؟ عنوان می کند: قصه گویی من در این سالها هیچ فرقی با قبل نداشته و ندارد. البته این را باید بگویم که عشق به بچه ها من را در این راه ثابت قدم کرده است. مخصوصا کودکانی که در محرومیت ها و با مشکل زندگی می کنند. تمام تلاشم این است که با کودکان همراه شوم و راه دلشان را پیدا کنم.
او درباره اینکه این روزها بچه ها کمتر حوصله قصه شنیدن دارند، شما چطور قصه ها را به روز می کنید تا هنوز شنونده داشته باشند؟ می گوید: بله. درست است که این روزها بچه ها کمتر رادیو گوش می کنند. اما ما نباید یادمان برود که غریزه و ذات بچهها با گذشت زمان عوض نمیشود و به همین خاطر است که قصه ها همیشه در طول تاریخ خریدار داشته اند.قصه هیچ وقت تکراری نمی شود و از آنجایی که بچه ها بسیار پاک هستند و به همین دلیل به دنبال زیبایی و صداقت می روند. البته ما هم تلاش می کنیم که این روحیه را تقویت کنیم.
طی این سالها از عشق نشیبا به رادیو کم نشده و به خاطر این علاقه جعبه جادو را بوسیده و کنار گذاشته است. او درباره اینکه چرا هیچ وقت قصه هایش را به تلویزیون نبرده توضیح می دهد: راستش روزی یک بزرگی به من گفت هیچ وقت برای رفتن به تلویزیون وسوسه نشو. من هم همین توصیه را عملی کردم و دلم نمی خواهد تصویر ذهنی که کودکان از من دارند با تلویزیون مخدوش شود.
**اشتباهی انتخاب شدم...
این بانوی 74 ساله درباره آمدن به رادیو هم خاطره جالبی دارد. او با اصرار معلمش در سال 56 تست گویندگی می دهد و از بین 2 هزار نفر انتخاب می شود. نشیبا درباره انتخابش می گوید: آن زمان کارم را با خبر شروع کردم و خبر می خواندم اما بعد از مدتی فهمیدند که من را اشتباهی انتخاب کرده اند!
او درباره دلیل این اشتباه نیز عنوان می کند: آخر من همه خبرها را با احساس می خواندم. نمی توانستم بدون لحن خبرها را بخوانم. خب خبرها هم که همیشه خبر خوش نیست... یکبار در برزیل هواپیما سقوط کرده بود، آمدم خبر را بخوانم گریه ام گرفته بود. به همین خاطر قید گویندگی را زدم و به تحریریه خبر رفتم. دو سال هم آنجا بودم تا اینکه آقای ساعد باقری با من تماس گرفت و درباره برنامه شب بخیر کوچولو توضیحاتی داد. رفتم تست دادم، ایشان پسندیدند و حالا 31 سال است که هنوز برای بچه ها قصه می گویم.
**آیا «شب بخیر کوچولو» 100 ساله می شود؟
عوامل برنامه مریم نشیبا را با کیک و یک دسته گل غافلگیر می کنند. او خوشحال است و می گوید: تا جایی که بتوانم برای بچه ها قصه می گویم. هیچ وقت از این عشق تا زنده ام دست برنمی دارم.
اما زمانی که در سال 69 بنا شد «شب بخیر کوچولو» از رادیو پخش شود، سیدمحمدمهدی سدیفی تهیه کنندگی آن را برعهده داشت. روایت او از ساخت لالایی معروف این برنامه هم جالب است: آن زمان ما با مشکل موسیقی کودک مواجه بودیم چون موسیقی های قبل از انقلاب که قابل پخش نبود و آن زمان هم هنوز چیزی برای حوزه کودک تولید نشده بود. برنامه ها هم کودکانه نبودند به همین دلیل به آقای متنظم صدیق سفارش یک لالایی دادم و گفتم موسیقی می خواهم که بچه ها با شنیدنش به خواب بروند. برای تاثیرگذاری بیشتر هم از صدای بچه چون قرار بود برنامه در ساعت خواب بچه ها پخش شود. همچنین برای تاثیر گذاری بیشتراز صدای بچه استفاده کردم.
اما امروز این برنامه یک تهیه کننده جوان دارد که خودش هم با همین لالایی بزرگ شده است. او «گلریز وکیلی» فرزند عذرا وکیلی گوینده و تهیه کننده برنامه صبحگاهی «سلام کوچولو» است. او حضور مادر در رادیو را در انس گرفتن با رادیو بی تاثیر نمی داند و امروز هم همکاری با مریم نشیبا برایش یک افتخار به حساب می آید.
**نوشتن برای کودکان لذتی ساده اما سخت
شاید برای شما هم جالب باشد که بخواهید بدانید مادر بزرگ قصه گوی ما این همه قصه را در طول این سالها از کجا آورده است و چطور همه این شبها قصه هایی گفته که تکراری نبوده اند؟ «شهربانو اورنگیان» یکی از نویسندگان قدیمی برنامه «شب بخیر کوچولو» است که از سال 72 تا به حال با برنامه همراهی می کند. او درباره نوشتن قصه برای کودکان و سختی های این کار می گوید: نوشتن برای کودکان کار دشواری است چون شما باید سوژه مناسبی داشته باشید که هم مفید باشد و هم بتوان نکات آموزش را در دل آن قرار داد و به زبان ساده و البته غیر مستقیم بیان کرد.
او تاکید می کند: قصه گویی به قدری سخت است که هرجا که هستم و به همه موضوعات به چشم سوژه نگاه می کنم. بالاخره خلق قصه آن هم با این تعداد کار راحتی نیست. هربار دست کم یکساعت طول می کشد تا بتوانم تنها 4 الی 5 صفحه بنویسم.
ضبط قصه های شبانه کودکان همچنان ادامه دارد و داستان ها می روند تا هر شب یکی از آنها به جان کودکان سرزمینمان بنشیند...
جادوی صدای گرم و مهربانش، از جعبه رادیو بیرون می زند... حالتون چه طوره؟ احوالتون چطوره؟ گلای من خوبین؟ نشیبا به قدری گرم و صمیمی با کودکان احوال پرسی می کند که آنها گمان می کنند دارند صدای مادربزرگشان را می شوند...ببینم امروز چی کار کردین؟ خونه دوستتون رفتین؟ آفرین چقدر خوب، با مامان و بابا رفتین خرید؟ نکنه دوباره توی بازار پاتونو کردین توی یه کفش و گفتین من عروسک می خوام؟، یا گفتین من ماشین می خوام؟ آره...؟ اگه این جوری بوده و مامان و بابا به حرفتون گوش دادن و براتون ماشین و عروسک خریدن مواظب باشین خرابشون نکنید.
مادر قصه گو با بیان این جملات و معرفی قصه که اسمش «جشن تولد» است، روایت قصه امشبش را آغاز می کند: شقایق خانوم امروز یه جایی دعوت بود، اگه گفتین کجا؟ خونه دوستش زهرا که تولدش بود، بله جشن تولد بود، شقایق هم به همراه بقیه دوستاش که به این جشن دعوت بودند قرار بود به جشن تولد بره...
او با آب و تاب خواندن را ادامه می دهد و در انتها می گوید: خب... نقل و نباتا، این هم از قصه امشب ما. خب شبتون بخیر و خدا نگهدارتون عزیزای من... بعد از این خداحافظی، تیتراژ معروف برنامه روی آنتن می رود... لالایی معروف گنجشک لالا، سنجاب لالا، آمد دوباره مهتاب لالا، لالالالالالایی لالالالایی لالالالایی، گل زود خوابیده مثل همیشه، قورباغه ساکت خوابیده بیشه، لالالالایی لالالالایی لالالالایی لالالالایی، جنگل لالا، برکه لالا، شب بر همه خوش تا صبح فردا، شب بر همه خوش تا صبح فردا...
**برنامه محبوب دهه شصتی ها
اگر از بچههای دهه 60 و دهههای بعد از آن بپرسیم برنامه محبوب شما در دوران کودکی که از رادیو میشنیدید چه بوده است؟ بدون تردید بیشتر آنها خواهند گفت «شب به خیر کوچولو». شاید بچههای نسل امروز هم همین باور را داشته باشند. هرچند که دیگر امروزی ها خیلی رادیو گوش نمی دهند.
اما در همین اوقات که رادیو از میان خانه ها رخت بربسته، نشیبا، مادر قصه گوی ما هنوز هر روز به ساختمان شهدای رادیو می رود. او از تیرماه سال 69 هر روز همین کارش است. او 31 سال است که برای کودکان سرزمینش قصه می گوید.
در سالگرد راه اندازی برنامه «شب بخیر کوچولو» که در استودیو شماره 25 ساختمان شهدای رادیو ضبط می شود، جشن کوچکی برای 31 سالگی این برنامه برپا شده است.برنامه ای که حتی لالایی آن برای کودکان امروز هم گوش نواز است.
**دلم را به دریا زدم و خواندم!
جالب است که بدانید خواننده ترانه لالایی «پرشات پیروزکار» است. او زمانی که فقط هشت سال داشته این لالایی را خوانده و شعر آن سروده مصطفی رحماندوست است که پس از زلزله رودبار در سال 1369، کودکی را زیر آوار دیده که با خود لالایی می خوانده است. این شاعر پیشکسوت آن چنان تحت تأثیر این صحنه قرار میگیرد که شعر زیبای لالایی را برای تمام کودکان ایران زمین میسراید.
اما پیروزکار درباره خواندن این لالایی می گوید: آن زمان هشت سال بیشتر نداشتم و دایی ام محمود منتظم صدیق که آهنگسازی شب بخیر کوچولو را برعهده داشت، از من خواست تا این ترانه را بخوانم. من هم چند بار تمرین کردم و در نهایت با استرسس بسیاری دل را به دریا زدم و شعر را خواندم.
او ادامه می دهد: چندبار اشتباه کردم و حتی تپق زدم وی در نهایت چیزی شد که طی این سالها گوش کرده اید. البته من هنوز هم رادیو را عاشقانه دوست دارم هرچند که آن زمان کسی برای فعالیت در رادیو از من دعوت نکرد.
**نشیبا: هیچ وقت تلویزیون وسوسه ام نکرد
مادر قصه گوی ما با دقت و وسواس متن قصه را می خواند. حواسش جز به خواندن به چیز دیگری نیست. باید صبر کنیم تا بعد از پایان کارش با ما همکلام شود.
او در پاسخ به این سوال که چطور 31 سال برای بچه ها قصه گفته و در این مدت چه تغییری کرده؟ عنوان می کند: قصه گویی من در این سالها هیچ فرقی با قبل نداشته و ندارد. البته این را باید بگویم که عشق به بچه ها من را در این راه ثابت قدم کرده است. مخصوصا کودکانی که در محرومیت ها و با مشکل زندگی می کنند. تمام تلاشم این است که با کودکان همراه شوم و راه دلشان را پیدا کنم.
او درباره اینکه این روزها بچه ها کمتر حوصله قصه شنیدن دارند، شما چطور قصه ها را به روز می کنید تا هنوز شنونده داشته باشند؟ می گوید: بله. درست است که این روزها بچه ها کمتر رادیو گوش می کنند. اما ما نباید یادمان برود که غریزه و ذات بچهها با گذشت زمان عوض نمیشود و به همین خاطر است که قصه ها همیشه در طول تاریخ خریدار داشته اند.قصه هیچ وقت تکراری نمی شود و از آنجایی که بچه ها بسیار پاک هستند و به همین دلیل به دنبال زیبایی و صداقت می روند. البته ما هم تلاش می کنیم که این روحیه را تقویت کنیم.
طی این سالها از عشق نشیبا به رادیو کم نشده و به خاطر این علاقه جعبه جادو را بوسیده و کنار گذاشته است. او درباره اینکه چرا هیچ وقت قصه هایش را به تلویزیون نبرده توضیح می دهد: راستش روزی یک بزرگی به من گفت هیچ وقت برای رفتن به تلویزیون وسوسه نشو. من هم همین توصیه را عملی کردم و دلم نمی خواهد تصویر ذهنی که کودکان از من دارند با تلویزیون مخدوش شود.
**اشتباهی انتخاب شدم...
این بانوی 74 ساله درباره آمدن به رادیو هم خاطره جالبی دارد. او با اصرار معلمش در سال 56 تست گویندگی می دهد و از بین 2 هزار نفر انتخاب می شود. نشیبا درباره انتخابش می گوید: آن زمان کارم را با خبر شروع کردم و خبر می خواندم اما بعد از مدتی فهمیدند که من را اشتباهی انتخاب کرده اند!
او درباره دلیل این اشتباه نیز عنوان می کند: آخر من همه خبرها را با احساس می خواندم. نمی توانستم بدون لحن خبرها را بخوانم. خب خبرها هم که همیشه خبر خوش نیست... یکبار در برزیل هواپیما سقوط کرده بود، آمدم خبر را بخوانم گریه ام گرفته بود. به همین خاطر قید گویندگی را زدم و به تحریریه خبر رفتم. دو سال هم آنجا بودم تا اینکه آقای ساعد باقری با من تماس گرفت و درباره برنامه شب بخیر کوچولو توضیحاتی داد. رفتم تست دادم، ایشان پسندیدند و حالا 31 سال است که هنوز برای بچه ها قصه می گویم.
**آیا «شب بخیر کوچولو» 100 ساله می شود؟
عوامل برنامه مریم نشیبا را با کیک و یک دسته گل غافلگیر می کنند. او خوشحال است و می گوید: تا جایی که بتوانم برای بچه ها قصه می گویم. هیچ وقت از این عشق تا زنده ام دست برنمی دارم.
اما زمانی که در سال 69 بنا شد «شب بخیر کوچولو» از رادیو پخش شود، سیدمحمدمهدی سدیفی تهیه کنندگی آن را برعهده داشت. روایت او از ساخت لالایی معروف این برنامه هم جالب است: آن زمان ما با مشکل موسیقی کودک مواجه بودیم چون موسیقی های قبل از انقلاب که قابل پخش نبود و آن زمان هم هنوز چیزی برای حوزه کودک تولید نشده بود. برنامه ها هم کودکانه نبودند به همین دلیل به آقای متنظم صدیق سفارش یک لالایی دادم و گفتم موسیقی می خواهم که بچه ها با شنیدنش به خواب بروند. برای تاثیرگذاری بیشتر هم از صدای بچه چون قرار بود برنامه در ساعت خواب بچه ها پخش شود. همچنین برای تاثیر گذاری بیشتراز صدای بچه استفاده کردم.
اما امروز این برنامه یک تهیه کننده جوان دارد که خودش هم با همین لالایی بزرگ شده است. او «گلریز وکیلی» فرزند عذرا وکیلی گوینده و تهیه کننده برنامه صبحگاهی «سلام کوچولو» است. او حضور مادر در رادیو را در انس گرفتن با رادیو بی تاثیر نمی داند و امروز هم همکاری با مریم نشیبا برایش یک افتخار به حساب می آید.
**نوشتن برای کودکان لذتی ساده اما سخت
شاید برای شما هم جالب باشد که بخواهید بدانید مادر بزرگ قصه گوی ما این همه قصه را در طول این سالها از کجا آورده است و چطور همه این شبها قصه هایی گفته که تکراری نبوده اند؟ «شهربانو اورنگیان» یکی از نویسندگان قدیمی برنامه «شب بخیر کوچولو» است که از سال 72 تا به حال با برنامه همراهی می کند. او درباره نوشتن قصه برای کودکان و سختی های این کار می گوید: نوشتن برای کودکان کار دشواری است چون شما باید سوژه مناسبی داشته باشید که هم مفید باشد و هم بتوان نکات آموزش را در دل آن قرار داد و به زبان ساده و البته غیر مستقیم بیان کرد.
او تاکید می کند: قصه گویی به قدری سخت است که هرجا که هستم و به همه موضوعات به چشم سوژه نگاه می کنم. بالاخره خلق قصه آن هم با این تعداد کار راحتی نیست. هربار دست کم یکساعت طول می کشد تا بتوانم تنها 4 الی 5 صفحه بنویسم.
ضبط قصه های شبانه کودکان همچنان ادامه دارد و داستان ها می روند تا هر شب یکی از آنها به جان کودکان سرزمینمان بنشیند...