از زندگی
این بازیگر در زمان زیارت مرگ ۷۶ سال داشت. او اصالتی باکویی داشت و اجدادش پس از مهاجرت به ایران در گیلان ساکن شده بودند. سیروس گرجستانی با نام اصلی علی اکبر محمدزاده گرجستانی روز ۲۵ اسفند سال ۱۳۲۳ در بندرانزلی به دنیا آمد: «فکر میکنم ۹-۸ ساله بودم که به تهران آمدم. منتها کلاس اول دبستان را در مدرسه عنصری یا اگر درست گفته باشم در مدرسه رودکی در شهر رشت گذراندم... در آن سن و سال، یک روز پدرم مرا به «لالهزار» برد. دیدن آن فضا برایم خیلی جذاب بود. در آن زمان ویترین مغازههای لاله زار خیلی دیدنی بود، بنابراین همیشه به پدرم اصرار میکردم که فرصت بیشتری برای دیدن مغازهها به من بدهد. مثلا یک کلاه فروشی بود که کلاههای خیلی شیکی داشت،«کلاه فروشی محمدزاده» را به خوبی به یاد میآورم. داخل مغازه، یک پیرمرد خوش تیپی هم پشت میز مینشست که او هم مرا مجذوب خود میکرد. آن مغازههای لوکس و شیک را تا آن زمان ندیده بودم»
سیروس گرجستانی دو بار ازدواج کرد؛ «سالها پیش وقتی میخواستم بروم خواستگاری خانمم، کسی را نداشتم. خسرو شکیبایی و خانمش با من آمدند و به خواستگاری رفتیم.» او از همسر اول خود دو دختر دارد که هر دوی آنها در سنین پایین به انگلیس مهاجرت کرده و ازدواج کردند. وی از همسر دوم خود نیز دو دختر و یک پسر دارد و سرجمع صاحب ۶ نوه بود؛ «همیشه آرزو دارم که یک روزی با جیب پر پیش دخترانم در خارج بروم و پس از سالها دیداری تازه کنم، خوشبختانه صدایشان را از راه دور (تلفن) میشنوم.»
دو حسرت بزرگ
زمانی که نوجوان بود، پدر و مادرش از هم جدا شدند و سیروس پیش مادر و ناپدریاش بزرگ شد. اما پدرش که پیرمردی دستفروش و دورهگرد بود، خرجش را میداد. در نوجوانی از بازیکردن فوتبال در کوچهها و زمینهای خاکی محله به سمت فوتبال حرفهای کشیده شد. با تشویق دور و بریها به باشگاه شاهین (پرسپولیس فعلی) رفت و در تیم نوجوانان آن عضو شد. بعد از بازی در ردههای پایین باشگاه، به دسته اول رسید و چهار سال در سطح اول فوتبال آن زمان در کنار بازیکنانی مثل همایون بهزادی و ناصر ابراهیمی بازی کرد. آرزویش بازی در تیم ملی بود: «وقتی دوستانم مانند حمید شیرزادگان و همایون بهزادی توانستند وارد تیم ملی بشوند و من نتوانستم خیلی ناراحت شدم و دوست داشتم بیشتر تلاش کنم اما بعد از اینکه با هزار زحمت دیپلمم را گرفتم، یک روز به خودم گفتم: این نامردیه سیروس که تو بخوای ورزش کنی، فوتبال بازی کنی، بری تیم ملی، این پیرمرد کار کنه بده به تو» این شد که عشق و احترام او به پدرش به علاقهاش به فوتبال چربید و سیروس گرجستانی بعد از گرفتن دیپلم، فوتبال را برای همیشه کنار گذاشت و رفت سر کار: «وقتی اولین حقوقم را گرفتم، با شوق و ذوق گفتم برم پیش پدر. میخواستم اولین حقوقم را به او بدهم و از این به بعد من از او مراقبت کنم. رفتم به آن مسافرخانه محقر در ناصرخسرو که پدرم آنجا بود اما کسی از پیرمرد خبری نداشت. به پاتوق او که قهوهخانهای بود هم رفتم اما باز خبری نبود. بعد از ماهها جستوجو و حتی سر زدن به پزشکی قانونی، خبری از پدر نشد که نشد. با همان حقوق ماه اول کاری که قرار بود خرج نگهداری پدر باشد، دست آخر دو عروسک چینی خریدم، گذاشتم سر طاقچه که نگاه کردن به آنها، یاد پدرم را زنده نگه دارد». گویا سرنوشت پدر او همچنان مبهم است. گرجستانی در ۲۶ سالگی کار در تئاتر را شروع کرد. او پس از سالها حضور در حرفه بازیگری با حضور در سریالهای تلویزیونی دهه هشتاد که عمدتا با حضور رضا عطاران و سعید آقاخانی، علی صادقی و مریم امیر جلالی ساخته میشد، شهرت پیدا کرد و توانست نامش را بهعنوان یک بازیگر بسیار مطرح و محبوب در آثار طنز ماندگار کند. او اگرچه کارهای جدی و غیرکمدی نیز در کارنامه دارد اما کمدیهایش بیش از هر کار دیگری در ذهن و خاطره مردم ماندگار شده است. این بازیگر در نیم قرن فعالیت حرفهایش در حدود ۱۵۰ اثر نمایشی بهعنوان بازیگر حضور داشت و سرانجام صبح روز پنجشنبه بر اثر سکته قلبی درگذشت.
مراسم تشییع پیکر این هنرمند امروز شنبه از ساعت ۱۰:۳۰ صبح در بهشتزهرا (س) برگزار میشود.
قابهای مهم گرجستانی در تلویزیون
«مخمصه» آقای شهریاری
نوروز سال 1363 با سریال «مخمصه» به کارگردانی «فرهاد مجدآبادی» که از شبکه یک پخش میشد در قاب تلویزیون ظاهر شد. پیش از آن در تله تئاتر تلویزیونی به کارگردانی هادی مرزبان با عنوان «هنگامه شیرین وصل» بازی کرده بود؛ اما حضورش در سریالها با «مخمصه» ادامه پیدا کرد. در آن مجموعه نقش اول را برعهده داشت و داستان از آن قرار بود که آقای شهریاری که کارمند شهرداری رژیم سابق است در یک شهرک تازهساخت به نام رحمت آباد صاحب خانهای کوچک و محقر شده است. او که با مدیر شهرداری روابط صمیمانهای دارد و مرد سادهدلی است به اهالی رحمتآباد قول میدهد تا برای شهرک آب لولهکشی بیاورد اما با وجود تلاشهای زیاد موفق نمیشود. گرجستانی در آن سریال خوب بازی کرده بود، اما واقعیت این است که «مخمصه» اثر قابل اعتنایی نبود. اولین سریال کارگردان به حساب میآمد و مردم هم توجهی به آن نشان ندادند. با این حال اما راه ورود گرجستانی به تلویزیون از این مجموعه گذشت و همین نکته مهم بهشمار میآید.
شوهر اختر در یادداشتهای کودکی
«یادداشتهای کودکی» به کارگردانی پریسا بختآور و نویسندگی اصغر فرهادی در رمضان ۱۳۸۰ از شبکه تهران پخش شد. فرهادی، گرجستانی را در تئاتر «معرکه در معرکه» اثر داوود میرباقری دیده بود و از بازیاش خوشش آمده بود. همین باعث شد او را دعوت کند تا در یادداشتهای کودکی یکی از شیرینترین نقشها را برعهده بگیرد. نمایش «معرکه در معرکه» برای گرجستانی اتفاق خوبی به حساب میآمد. باعث شد بعدها در «امام علی»، «شاهگوش»، «دندونطلا»، «مسافر ری»، «ساحره» و «آدمبرفی» هم حضور داشته باشد. داستان یادداشتهای کودکی از این قرار بود که خانبابا و ربابه سرایدار خانه آقابزرگ از جوانی در آن خانه خدمت میکردند و حالا که به سن پیری رسیدهاند، اهالی خانه دیگر سری به آنها نمیزنند. یک روز قبل از ماه رمضان حمید یکی از نوههای آقابزرگ زنگ خانه را میزند و از خانبابا میخواهد یک ماه او را در سرداب خانه زندانی کند و ...گرجستانی در آن مجموعه هم به راحتی از پس نقش برمیآمد و دیگر میدانست کارگردان و مخاطب از او چه میخواهند.
میانسالی تا دوران پیری شهریار
یکی از مهمترین بازیهایش در سریال «شهریار» اتفاق افتاد که اولین بار سال 1386 از شبکه دو پخش شد. او دوران میانسالی تا پیری شاعر مشهور را بازی کرد. گفته بود گزینه اول و آخر برای ایفای نقش شهریار بودم. برای اینکه به استاد شهریار به لحاظ ظاهری نزدیک شوم، گریم سختی روی من انجام میشد. شهریار یکی از بزرگترین شعرای ایران است و به همین دلیل شخصیتش برای من جذاب بود. هرچه بیشتر درباره او مطالعه میکردم، بیشتر به او جذب میشدم. کارگردان هم کاستهایی به من درباره استاد داد که آنها را گوش کردم. جالب اینکه وقتی درباره استاد شهریار مطالعه کردم، متوجه شدم که او شباهت عجیبی به لحاظ فیزیکی، راه رفتن، نوع نگاه و گویش با پدر من دارد. اینگونه بود که بیشتر از قبل مجذوبش شدم. با ایفای نقش شهریار، گویی نقش پدر خودم را بازی کردم. وقتی با الهام از پدرم یکسری کارها را انجام میدادم، برای آنها عجیب بود و میگفتند که شهریار هم دقیقا همین کارها را انجام میداد.
ماجراهای عزیز آقا در زن بابا
سریال «زن بابا» ساخته سعید آقاخانی که نوروز 89 از شبکه سه پخش شد، یکی از کارهای مهم سیروس گرجستانی به حساب میآید. در آن مجموعه نقش عزیز آقا را بازی میکرد. پیرمردی که بعد از مرگ همسرش با پسر کوچکش به تنهایی زندگی میکرد. پسرش تصمیم داشت تا با دختر داییاش ازدواج کند؛ ولی اختلافات خانوادگی مانع این کار شد. پسر از کمک کردن به پدرش خسته میشود و به پدرش توصیه میکند زن بگیرد و برای ارث پدر خود با اعضای خانواده به مشکل میخورد. در ادامه سریال اتفاقات جذابی میافتد که مخاطب را ترغیب میکند به تماشای سریال بنشیند. در این مجموعه رضا عطاران مشاور کارگردان بود و بیتردید در انتخاب گرجستانی در این سریال نقش داشت. این مجموعه اولین همکاری گرجستانی با سعید آقاخانی در مقام کارگردان بود که بعدها تکرار شد. آنها پیشتر در کنار هم بازی کرده بودند و در «متهم گریخت» تجربههای خوشی را برای مردم به یادگار گذاشته بودند.
اردشیر شمشیری خوشنشینها
در سریال «خوشنشینها» نقش اردشیر شمشیری، همسر آفاق، پدر سارا و دانیال را بازی کرد. سریالی طنز ساخته سعید آقاخانی که سال 1389 از شبکه سه پخش شد. دومین همکاریاش با آقاخانی در مقام کارگردان بود. بازی او در آن سریال بسیار مورد توجه قرار گرفت. داستان سریال از این قرار بود که آفاق همراه دانیال پسرش و سارا دخترش از سفر برمیگردند. دلهره از زمانی شروع میشود که اردشیر همسر آفاق که قرار بوده به استقبال آنها بیاید، نیامده است. آنها به ناچار با تاکسی به خانه میروند؛ اما متوجه میشوند که اردشیر در آنجا هم نیست. صدری دوستش هم از محل اردشیر اظهار بیاطلاعی میکند. آرامآرام مفقود شدن اردشیر برای خانوادهاش ماجراهایی را به وجود میآورد که اتفاقات سریال خوشنشینها را رقم میزند. حمید لولایی در نقش تورج صدری، شریک و دوست صمیمی اردشیر، مرجانه گلچین در نقش آفاق، همسر اردشیر، مادر سارا و دانیال، علی صادقی در نقش دانیال شمشیری، پسر اردشیر و حدیثه تهرانی از دیگر بازیگران این سریال بودند.
اباقطام سریال امام علی
یکی از سختترین بازیهایش را در سریال «امام علی» ساخته داود میرباقری به نمایش گذاشت. آن مجموعه سال 1375 از شبکه یک روی آنتن رفت و به یکی از مهمترین سریالهای تاریخ تلویزیون بدل شد. گرجستانی در کنار تعداد زیادی از بازیگران درجه یک سینما و تلویزیون در آن سریال حضور داشت و نقش «اباقطام» را ایفا کرد. درباره آن نقش گفته بود در سریال «امام علی (ع)» شخصیتهایی وجود داشتند که در مورد بسیاری از آنها در تاریخ مطالبی آمده است و برای بازی آنها به راحتی میشود تحقیق کرد؛ اما درخصوص برخی از شخصیتهای تاریخی هیچ اطلاعاتی وجود ندارد و بازی در قالب آنها بسیار سخت است؛ چراکه بازیگر باید خودش نقش را خلق کند. مالک اشتر از جمله شخصیتهایی است که اطلاعات بسیاری درباره او در تاریخ وجود دارد؛ اما در مورد نقشی مانند «اباقطام» اطلاعات چندانی وجود ندارد و بنده برای ایفای آن چندان پیشینهای نداشتم؛ به همین دلیل نقش سختی بود.
«هاشم آقا»ی متهم گریخت
طیف وسیعی از مخاطبان او را با «متهم گریخت» ساخته رضا عطاران به خاطر میآورند. سریالی که اولین بار ماه رمضان سال 1384 از تلویزیون پخش شد و به شدت مورد استقبال قرار گرفت. گرجستانی نقش هاشم آقا را بازی میکرد که اگزوزساز بود و همرا خانوادهاش از شهرستان به تهران آمده بودند. بازی درخشان گرجستانی یک تنه به نقطه قوت آن سریال بدل شده بود. در آن مجموعه هاشم در یکی از قسمتها فوت کرد و در قبرستان دوباره به دنیا برگشت. رضا عطاران درباره گرجستانی گفته بود: دلم میخواست آقای گرجستانی شبیه کارهای دیگرش نباشد. دو سه روز کار کردیم و به نتیجهای نرسیدیم. یا شبیه کارهای قبلیاش بود یا شبیه شخصیت دیگری که در سریال من بود. سرانجام، گفتم موها را از ته بزنیم. گرجستانی هم قبول کرد و گفت خودم هم داشتم به این نتیجه میرسیدم. همان موقع، یاد میخائیل گورباچف افتادم. من همیشه از زخم روی سرش خوشم میآمد. دوست داشتم جایی از آن استفاده کنم. بعد دیدم عجیب به سر آقای گرجستانی میآید.
پدر محمدعلی در شاهرگ
چهارشنبه شب گذشته در سکانسی از سریال «شاهرگ» نقش یک جنازه را بازی کرد. پسرش خواب دید که پدرش میمیرد و در سردخانه جنازه پدرش را دید و همان موقع با صدای پدر که سیروس گرجستانی نقشش را بازی میکرد از خواب پرید. ظهر پنجشنبه اما خبر فوت او منتشر شد و یکی از عجیبترین اتفاقات شکل گرفت. این سریال آخرین حضورش در تلویزیون بود. به همین دلیل شاید مهم به حساب میآید. از این پس دیگر در سریال جدیدی حضور نخواهد داشت. داستان این سریال به کارگردانی سید جلال اشکذری که این شبها از شبکه دو پخش میشود. در سالهای ناآرام پس از انقلاب در سال ۶۰ میگذرد، گروه ویژهای برای یک عملیات بزرگ فراخوانده شدهاند. این گروه مسوولیت بزرگی بر عهده دارند؛ چراکه عقربههای چندین بمب در تهران درحال حرکت است. گرجستانی در آخرین حضورش در تلویزیون یک نقش جدی را بازی کرد و برای همیشه رفت. البته این نقش جدی را هم با چاشنی طنز همراه کرده بود.