آنچه بعد از خروج قشون سرخ اتفاق افتاد؟


امریکا بحیث یک قبیله سالار خود را درگیر خصومت های قبیلوی ساخت! یکی از افسانه هایی را که غرب برهبری امریکا بعد از سقوط طالبان و اشغال افغانستان در سال ۲۰۰۱م در خور مردم می داد این بود که ادعا می گشت این بار امریکا طوری که بعد ازخروج...

امریکا بحیث یک قبیله سالار خود را درگیر خصومت های قبیلوی ساخت!
یکی از افسانه هایی را که غرب برهبری امریکا بعد از سقوط طالبان و اشغال افغانستان در سال ۲۰۰۱م در خور مردم می داد این بود که ادعا می گشت این بار امریکا طوری که بعد ازخروج قشون سرخ صورت گرفت افغانستان را بحالش رها کردنی نیست. بکرات و مرات تکرار می شد که این بار امریکا تا وقتی در افغانستان می ماند که یک افغانستان پایدار و آباد بوجود آید. این وعده و نویدها هر افغانستانی را که عقل را از مغز بچشم و گوش متمرکز ساخته و یک ورق تاریخ خود و مردم و مملکت خود را بلد نیست طوری بوجد می آورد که گویا امریکا از افغانستان در بدر خاک بسر پنج هزار ساله یک کشور نمونه برق آسا در قلب قاره آسیا تیارکردنیست. افغان ها و افغانستانی ها اگر تاریخ را هم خوانده ولی معنی و مفهوم سرچپه از مطالعه خویش می گیرند.

امریکا در حالیکه سخت غرق غرور پیروزی جهاد افغانستان بود و فرار سربازان شوروی را در ماه فبروری ۱۹۸۹م جشن می گرفت غافل از آن بود که امریکا سرنوشت مشابه را در افغانستان تکرار کردنیست. بعد از خروج سربازان شوروی که بهانه ای برای تجهیز و تسلیح امریکا بمنظور آزادی سازی افغانستان توسط مجاهدین بود، امریکا تا توانست عقده مندانه با قضیه افغانستان برخورد کرد. در حالیکه در ژنیو امریکا تعهد سپرد که در راه یک حکومت همه شمول کار نماید ولی بشکل عادی حمایت خویش را از مجاهدین قطع نکرد و این بار سرنگونی رژیم نجیب را بهانه قرار داده به ماجراجویی ادامه داد. امید و توقع امریکا این بود که رژیم نجیب هر چه زودتر در کابل سرنگون گردد و مجاهدین ظفرمندانه حکومت خویش را تاسیس بدارند. امریکا تا توانست از طریق تبلیغات و آنهم از طریق برنامه های پشتو و دری صدای امریکا توسط چند شرفباخته افغان در برابر مصالحه و مفاهمه ملی در مخالفت با توافقنامه ژنیو عمل کرد. قرار اقرار چارلس کوگان (Charles Cogan) مسوول دستگاه استخبارات سیا بین سال های ۱۹۷۹-۱۹۸۴م امریکا با این سیاست تا توانست تراژیدی افغانستان را درازتر و بزرگتر ساخت. بر خلاف این ادعا که امریکا بعد از خروج سربازان شوروی از افغانستان دست از مداخله از امور داخلی افغانستان کشیده و افغانستان آزاد شده را به افغان ها تسلیم کرد، امریکا تا آخرین دقایق برای سقوط نظام و انحلال اردوی افغانستان به بهانه نجیب بحیث دست نشانده روس ها و روی کار آوردن جهادی ها سعی بلیغ بخرچ داد.

بعد از آنکه امریکا نتوانست از طریق پروپاگندهای تبلیغاتی و جاری ساختن جنگ های روانی توقیق بدست آورد و با شکست فضیحت بار مواجه گشت، این بار امریکا خواست قضیه را از طریق نظامی حل و فصل سازد. فتح جلال آباد توسط مجاهدین هدف قرار داده شد. مجاهدین زمانی تصمیم به فتح و آزادی جلال آباد می گیرد که سربازان شوروی یک سال قبل این شهر را تخلیه و اثری از حضور نظامی یا ملکی شوروی ها در آن شهر دیده نمی شد. هدف از اشغال جلال آباد ایجاد یک پایگاه برای حکومت مجاهدین و فعالیت های تخریبی به بهانه اشغال کابل و آزاد سازی افغانستان از سلطه رژیم نجیب بود. قبول که نجیب دست نشانده شوروی بود ولی نجیب از قوم و قبیله غلزی از ساکنین بومی افغانستان بود.

هدف امریکا در تبانی با آی اس آی پاکستان زیر نظر حکومت بی نظیر بهوتو صدراعظم وقت پاکستان، تعویض نجیب با گلبدین حکمتیار بود غافل از آنکه گلبدین حکمتیار نیز از قوم و تبار غلزی بود. هیچ جای شک نیست که گلبدین و نجیب خصومت های قبیلوی داشتند و خصومت های قبیلوی قرن ها دامنگیر افغانستان بوده است اما در این جاه امریکا بحیث یک ابر قدرت خود را درگیر خصومت های قبیلوی و آنهم بین دو شخص از یک قبیله ساخت. عربستان سعودی، متحد امریکا، عبدالرسول سیاف را که وی هم از قوم و قبیله غلزی افغانستان است در این گیر و دار در فاجعه افغانستان تخته کرد تا مرچ و مصاله تراژیدی افغانستان را مزه دار تر و پر رنگ تر ساخته باشد.

در اوایل مارچ ۱۹۹۰م مجاهدین زیر فرمان گلبدین حکمتیار و عبدالرسول سیاف که شمار شان به ده هزار تن می رسید با شرکت فعال تروریست های عرب زیر فرمان اوسامه بن لادن برای مسوول نظامی شهرک ثمرخیل پول داد تا وی بدون هیچ درگیری تسلیم گردد. از ثمرخیل بحیث پایگاه، مجاهدین فتح میدان هوایی شهر جلال آباد واقع در جنوب شهر را هدف بعدی قرار داد. در همان مرحله ابتدایی هفتاد تن از مدافعین میدان که داوطلبانه خود را تسلیم مجاهدین کرده بودند، بشکل بیرحمانه بعد از شکنجه و آزار تیرباران گشتند. برای عبرت، بی حرمتی های غیر قابل باور در مورد اجساد این جان باختگان توسط گلبدینی ها و سیافی ها صورت داده شد. این کار مجاهدین این پیام را برای سربازان تحت فرمان حکومت داد که مقاومت و مقابله با مجاهدین آبرومندانه تر از تسلیمی است.

سربازان فرقه ۱۱ جلال آباد عزم را جزم نموده دست به مقاومت می زنند. قوای هوایی رژیم کابل بالا از شعاع راکت های استینگر خاک مواضع مجاهدین را به توبره باد کرد. علاوتا استفاده از موشک های اسکاد با بورد دور، حکومت استحکامات مجاهدین را بیرحمانه کوبید. نجیب الله شخصا فرماندهی عملیات نظامی جلال آباد را در کنترول خویش داشت. در نهایت مجاهدین بشکل فضیحت بار شکست خوردند و جلال آباد سقوط نکرد. این کار تمام خیال و خواب امریکا را نقش بر آب ساخت. در اینجا انضباط، سوق و اداره نجیب ثابت تر گشت. در ماه جولای سربازان حکومتی شهرک ثمرخیل را از لوث مجاهدین تصفیه کردند. مسوولیت این شکست فضیحت بار متوجه شخص گلبدین حکمتیار و عبدالرسول سیاف گشت که بدون مدنظر گرفتن واقعیت های عینی صرف و صرف به تحریک آی اس آی پاکستان و تبلیغات روانی امریکا دست به چنین ماجراجویی زدند.

شکست مجاهدین در تسخیر جلال آباد پرستیژ حکومت نجیب را در بعد داخلی و بین المللی بالا برد و فضیحت مجاهدین را بیشتر ساخت. نجیب ثابت ساخت که جهاد به بهانه حضور قشون سرخ یک گپ بود و وی قادر بود به تنهایی مجاهدین را شکست دهد. اما وضعیت امریکا با روی کار آمدن اوباما در سال ۲۰۱۰ با وضعیت شوروی ها و وضعیت حامد کرزی زیر حمایت امریکا و ناتو با وضعیت نجیب فرق کلی داشت. در حالی که کرزی قادر به دفاع خود از ارگ نبود ولی نجیب مجاهدین زیر حمایت فعال امریکا و آی اس آی پاکستان را در جلال آباد درسی داد که در تاریخ ماجراجویی های امریکا بی سابقه است.

عبدالحمید


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

قتل خونین همسر با دستور زن خیانتکار+گفتگو با متهم