زنده باد فساد!
اصطلاح فساد اداری هر چند ممکن است در افغانستان پیشینهی نسبتاً طولانی داشته باشد، ولی در دو دهه اخیر به یکی از اساسیترین اصطلاحات در مباحث حکومتداری بدل شده است. همه از فساد شاکیاند و ابراز انزجار میکنند، اما با وجود انزجار جمعی، فساد...
اصطلاح فساد اداری هر چند ممکن است در افغانستان پیشینهی نسبتاً طولانی داشته باشد، ولی در دو دهه اخیر به یکی از اساسیترین اصطلاحات در مباحث حکومتداری بدل شده است. همه از فساد شاکیاند و ابراز انزجار میکنند، اما با وجود انزجار جمعی، فساد روزبروز فربهتر از گذشته به حیات خود ادامه میدهد. پرسش این است که چرا با تمام هزینههایی که برای مبارزه با فساد صورت میگیرد، موفقیت در این مبارزه کم و حتا صفر بوده است؟ بر اساس برخی گزارشها مردم افغانستان سالانه سه میلیارد دالر برای پیشبرد کارهایشان در نهادهای دولتی، رشوه میپردازند. این رقم برای کشوری مثل افغانستان که سادهترین نیازهایش را از کمکهای مالیهدهندهگان کشورهای دیگر تامین میکند، رقمی نجومی و فاجعهبار است. فساد گسترده مالی و اداری فعلی سبب میشود که تمام بدنه حکومتداری در کشور صدمه ببیند و از کارآیی ساقط شود. پژوهشگران مسایل اجتماعی به این نتیجه رسیدهاند که دو سطح از فساد در کشورها را میتوان از یکدیگر بازشناخت.
نخست؛ فسادی که برای انجام کارها صورت میگیرد و به صورت پول و یا معادل آن پرداخت میشود. این سطح از فساد اگر افشا شود به دنبال خود رسوایی و آبروریزی اجتماعی را میآورَد. هرچند در افغانستان آن قدر فساد قباحتزدایی شده که در این سطح هم وقتی افشاگری صورت میگیرد، بسیاریها چندان خم به ابرو نمیآورند و رشوهستانی و اختلاس را بخشی از حق قانونی خودشان میدانند. سطح دوم از فساد را از این هم مهلکتر معرفی کردهاند و آن زمانی است که فساد نمود عینی پیدا نمیکند و به بخشی از عادت جامعه بدل میشود. اینجا است که مبارزه با چنین پدیدهای میتواند دردسر ساز شود. چنین فسادی در برنامهریزیها و قانونگذاریها رخنه پیدا میکند و از همان آغاز شرایط را به نفع یک عده که از فساد تغذیه میکنند، فراهم میسازد.
دشواری مبارزه با فساد از اینجا آغاز میشود که سطح دوم فساد مورد توجه قرار نمیگیرد و فکر میشود که با بازداشت و محکمه چند آدم رشوهخوار میتوان جلو فساد را در کشور گرفت. دو دهه تجربه افغانستان که میلیونها دالر هزینه در پی داشت نشان داد که مبارزه با فساد فقط در شعار دولتمردان باقی مانده و گامهای اساسی برای ریشهکن کردن آن برداشته نشده است. در مورد تعریف فساد میگویند، اقدامی خارج از روندهای قانونی که فرد به نفع خود یا دیگری مرتکب میشود. چقدر از کارهایی که در افغانستان صورت میگیرد از روندهای قانونی خارج میشوند؟ شاید هیچ فعالیتی را نتوان سراغ گرفت که در جایی از آن اقدامی خارج از روندهای قانونی صورت نگرفته باشد. همین که میگویند فقط یک ماده از قانون اساسی افغانستان در طول این سالها نقض نشده و آن پایتخت کشور است و دیگر مادهها نقض شدهاند، خود نشان میدهد که سطح فساد چقدر گسترده و حجیم بوده است. فساد اداری در افغانستان حالا چنان ریشه دوانده که تمام سطوح دولتداری را آلوده کرده است. زمانی حامد کرزی رییس جمهور پیشین میگفت که فساد را خارجیها در افغانستان ترویج کردهاند و این کشور در گذشتهها با چنین پدیدهای زیاد آشنا نبوده است. این گفته هرچند میتواند شمهای از واقعیت را در خود داشته باشد، ولی فساد دولتمداران نیز کم از فسادی که خارجیها با خود آوردند، نیست. میگویند زمانی از امیر کبیر از امرای ایران، پرسیدند که چگونه فساد و دزدی را ریشهکن کردی؟ او در پاسخ گفت که خودم دزدی نکردم و به معاونم نیز اجازه ندادم که دزدی کند وقتی معاونم میدید که نمیتواند دزدی کند، او متوجه معاونش بود که دزدی نکند و همین طور ادامه مییافت.
این که دزدی پایینیها، در دزدی بزرگان یک کشور ریشه دارد حرف درستی است و به همین دلیل هم هست که مبارزه با آن را دشوار میکند. اگر مبارزه با فساد از مقامهای بالایی شروع نشود در پایینیها نیز اثربخش نخواهد بود و تنها هدر دادن وقت و یا هم شعار انتخاباتی حساب میشود.
با این حال برخی نظریهپردازان مسایل اجتماعی نسبت به فساد موجود در دولتها آن قدر نظر بدبینانه هم ندارند. یادم میآید که زمانی کتابی را میخواندم به نام «زندهباد فساد». در این کتاب نویسنده با آن که تلاش میکرد که راههای مبارزه با فساد را نشان دهد، ولی معتقد بود که فساد را به صورت کامل ریشهکن کردن، اگر نگوییم ناممکن است ولی کار سادهای هم نیست. به باور نویسنده کتاب، مقداری از فساد در هر دولتی وجود دارد و این فساد باعث ایجاد تغییرات میشود. همان گفته معروف در مورد معنای دموکراسی که میگوید دموکراسی آن است که بتوان اراذل و اوباش را، که بر سریر قدرت تکیه دادهاند، از قدرت به دور انداخت.
سعید حقیقی
هشت صبح