مزارشریف چگونه در معاملات پنهانی سقوط کرد؟


روایت شاهد عینی از سقوط مزار شریف ؛ اشاره: من صدای پای داراکولا های عصرمان یعنی طالبان را میشنوم که با چکمه های آهنین، روی سنگفرش های خونین در حرکت اند. این صداها روزتاروز نزدیک و نزدیک تر میشوند. روایت « شاهد عینی » سقوط مزار شریف در...

روایت شاهد عینی از سقوط مزار شریف ؛
اشاره: من صدای پای داراکولا های عصرمان یعنی طالبان را میشنوم که با چکمه های آهنین، روی سنگفرش های خونین در حرکت اند. این صداها روزتاروز نزدیک و نزدیک تر میشوند. روایت « شاهد عینی » سقوط مزار شریف در اسد سال 1377 خورشیدی را بخاطر منتشر میکنم که در این سقوط به عیان دستان پنهان معامله گران و خیانت ورزان داخلی هزاره ها، برای حذف کامل هزاره و ازبیک در مزار شریف، تا مرفق بخون این بیگناهان آلوده اند. اینک این زالوهای تاریخ (طالبان) دوباره نیت فتح و تسخیر را در ذهن می پرورانند و در عمل هم میادین جنگ را گرم نگهداشته اند، باید جوامع محروم از جمله هزاره ها هم متوجه معامله گران و خاینان داخلی خود باشند و هم به گفته تمیم عاصی برای «مقاومت دوم» آماده شوند. چون وضعیت کنونی بطور قطع با اوضاع سال 77 مشابه نیست، کماکان کانون های مقاومت در سراسر کشور شکل میگیرد و مردم از کیان، شرف و عزت خود در مقابل طالبان دفاع میکنند.
علی تقوایی

روایت شاهد عینی
تابستان سال۱۳۷۶ خورشیدی در اثر اختلافات بین جنرال دوستم و جنرال ملک، طالبان بر شهر مزار شریف مسلط شدند. بعد ازچهار روز بخاطر نارضایتی جنرال ملک و قیام فرزندان هزاره ازسید آباد، طالبان شکست سختی را متحمل شدند. تعداد کشته و اسیر دادند و بقیه فرار کردند.
احسان الله احسان یکی از رهبران ارشد و مهم طالبان گویا به عنوان اسیر بطرف چهارکنت برده شد و مدتی مهمان سید اسد بود. چون سید اسد چند ماه قبل وقتی به جبهه فاریاب رفته بود با طالبان در تماس شده و پرتوکول همکاری بین او و طالبان امضا شده بود، لذا علی رغم اسرار استاد محقق و جنرال دوستم از سید اسد مبنی بر تحویل احسان الله احسان به جبهه متحد ابا ورزید و گفت که: من نزد طالبان اسیر دارم، خودم تبادله میکنم. اما احسان الله احسان مدتی بعد سر از قندهای درآورد.

اما همچنان جنگ ها ادامه یافت تا تابستان ۱۳۷۷ روزهای ۱۵ و ۱۶ اسد ۱۳۷۷ حلقه محاصره شهر مزار شریف تنگ تر شده بود سران جبهه متحد شمال (جنرال دوستم استاد محقق، استاد عطا، سید انوری، سید جاوید، سید اسد، شیرعرب ووو) طی جلسه ای مبنی بر دفاع قاطع از شهر مزار شریف ساحات و اراضی استراتژیک جنگی را تقسیم کردند، از جمله: ساحات شهرک و کمپیرک و کمربند شبرغان را حزب وحدت و جنبش بعهده گرفتند و ساحات کود برق و طرف چمتال و دهدادی را جمعیت و حرکتی ها مسوولیت دفاع را بعهده داشتند.

روز ۱۷ اسد ۱۳۷۷خورشیدی حدود ساعت 11 بجه قبل از ظهر پیام مخابره ای به استاد محقق آمد مبنی بر اینکه: خط شکسته نیروها از تخته پل (قلعه زینی) در حال عقب نشینی اند، این در حالی است که نیروهای شهرک و کمپیرک در حال پیشروی میباشد و دشمن را عقب زده است. استاد محقق خودش را با عجله به منظور روحیه دادن، تشویق و حمایت نیروهای نظامی بطرف خط کمربند قلعه زینی با تعداد محدود از محافظانش حرکت کرد. چون محافظان استاد محقق کم بود من هم (شاهد عینی) همراه دو نفر دیگر با عجله مسلح شده از دنبال استاد محقق بطرف خط کمربند قلعه زینی حرکت کردیم، نرسیده به قلعه زینی متوجه شدیم که نیروها در حال عقب نشینی اند، استاد محقق از موتر بنز زرهی اش پیاده شد و نیرو ها را دستور داد که برگردید و مقاومت کنید، بچه ها میگفتند: نمیشه خط طرف کود برق بدون مقاومت عقب نشینی کرده، استاد محقق به نیروها گفت دروغ است برگردید، در این گیر و دار بود که یکی از محافظان استاد محقق بنام (اختر) که کمی پیشتر از ما بر تپه ای داخل سنگر موقعیت گرفته بود دویده آمد به استاد محقق گفت که: استاد بچه ها راست میگه داتسون های طالبان با بیرق های سفید شان معلوم میشه از شیرآباد نزدیک تیر شود، آمده روان است، همینکه خود استاد محقق دید و ما همه متوجه شدیم. استاد محقق خیلی نگران شد از طریق مخابره بالای استاد عطا و سید انوری و سید جاوید صدا زد کسی جواب نداد. استاد فورا به موترش سوار شد و حرکت کرد طرف شهر، وقتی به زراعت رسیدیم از داخل کوچه های زراعت بالای ما فیر شد. استاد محقق به طرف زراعت دور نخورد مستقیم بداخل شهر پیش رفت، از کوچه ها بالای ما فیر میشد اما کمی از ما دورتر بود ، هنوز طالبان به سرک زراعت نرسیده بودند، استاد محقق مستقیم به دفتر حزب وحدت (سابق خانه ماما ابراهیم) رفت ما هم به تعقیب شان، استاد محقق از داخل موتر با مخابره بالای استاد عطا، سید انوری و سید اسد صدا زد جواب ندادند. بالآخره از طریق مخابره مرکزی ریاست زون شمال حزب وحدت بنام (بامیان) بالای سید جاوید، سید انوری و سید اسد صدا زد، سید اسد جواب داد که: ما (سید اسد، سید جاوید و سید انوری ) یکجا هستیم و فعلا ما در تنگی شادیان موقیعیت داریم. استاد محقق گلایه آمیز گفت که: او برادر چه کردید چرا خط را ایلا دادید؟ و چرا وقتی خودتان رفتید بما اطلاع ندادید؟ سید انوری و سید اسد بدون اینکه جواب سوال محقق را بدهد به تکرار می پرسیدند که استاد شما کجا هستید؟ موقعیت تان کجا است؟ استاد محقق میخواست جواب بدهد که یکی از همراهانش مایک مخابره را عاجل از دست استاد گرفت. گفت استاد، آنها موقیعیت شما را میخواهد تثبیت کند و برای طالبان بدهد که دستگیرتان کند.

در اثر خیانت و معامله سید انوری، سید جاوید، سید اسد و استاد عطا و قونسولگری ایران (ریگی) تروریستان طالبان هزاران در هزار انسان هزاره بی دفاع قتل عام شدند که قتل عام شدگان مشمول ازبیکان هم میشدند. اتفاق دیگری که از همه کرده تکان دهنده است، این بود که میان ایران، پاکستان و طالبان از یک طرف، ایران، مسعود، سادات از طرف دیگر این تفاهم به وجود آمده بود که با آشغال شهر مزار توسط طالبان با دستگیری استاد محقق و جنرال دوستم، به مدت سه روز حداقل پنجاه هزار هزاره و ازبیک قتل عام شوند، تا شهر برای همیشه از وجود هزاره ها و ازبیک ها تخلیه گردد.
به این ارتباط ایرانیها به مسعود، عطا، سادات قول همکاری داده بودند که در آزادی دوباره شهر مزار شریف، با شما همکاری میکنیم تا بدون حضور هزاره و ازبیک شما در مزار شریف حاکم باشید.
با سقوط شهر مزار شریف بدست طالبان روسیه شوکه شد و برخلاف انتظار پس از کشته شدن دیپلومات های ایران بدست طالبان، بین ایران و طالبان اختلاف ایجاد شد، قتل عام طبق پلان ادامه نیافت.

علی تقوایی


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

کپشن غمگین | 100 کپشن غمگین خاص کوتاه و بلند برای استوری و پست