علامه بلخی کیست؟
سخن از سالگرد رحلت علامه بلخی هست. این مناسبت غم انگیز و تاریخی اندیشمندان و نویسندگان و تحلیلگران کشور را برانگیخته است تا ابعاد زندگی سیاسی و علمی و شخصیتی علامه را مزین صفحات رسانه ها سازند. برخی ها در مورد علامه نگاشته اند...
سخن از سالگرد رحلت علامه بلخی هست.
این مناسبت غم انگیز و تاریخی اندیشمندان و نویسندگان و تحلیلگران کشور را برانگیخته است تا ابعاد زندگی سیاسی و علمی و شخصیتی علامه را مزین صفحات رسانه ها سازند.
برخی ها در مورد علامه نگاشته اند که وی تحصیلات حوزه ای، علمی، عرفانی، سیاسی کم و یا ضعیفی داشته است و ایشان تحصیلات حوزه ای دانشگاهی نداشته و او فیلسوف و تاریخ دان و نویسنده و روشنفکر هم نبوده است!
و متاسفانه انها با تاسی از حریفان و دشمنان اندیشه و همقطاران مسلکی علامه، وی را با کم لطفی قلمی خویش اخوند روضه خوان و ملای قریه قلمداد کرده اند و ...
نمی دانم شخصیتی همانند بلخی که در کشورهای عراق، افغانستان و ایران می رود برای طلاب علوم اسلامی که درس خارج می خوانند و در دانشگاه ها برای دانشجویان رشته های مختلف و در جمع مراجع تقلید و مجتهدین عظام همانند ایة الله حکیم و شاهرودی و امام خمینی و مرحوم نواب صفوی قرار میگیرد ایا برای فراگیری درس و اموختن علوم و فنون شعر و تاریخ وقاعده نحوی (ضرب زید عمرا) و یا برای شنیدن قاعده اصولی (لا تنقض الیقین بالشک) و یا دانستن اقسام نجاسات و مطهرات می رود؟
و یا با استقبال ان ذوات محترم از وی او حرفی برای گفتن دارد؟
آیا یک طلبه ساده روضه خوان و ملای قریه و بدون قلم و کتاب و باعدم اطلاع از تاریخ و بدون شناخت از علوم دینی و انسانی چگونه می تواند تاریخ نگاران، دانشجویان و طلاب سطوح متعالی فقه و اصول و عرفان و فلسفه و سیاستمداران و روشنفکران برجسته کشور های منطقه را به زیر کرسی ارشاد و بیان خویش فرا خواند!
بلخی که در نشت با امام خمینی و مراجع تقلید و مجتهدینی همانند مرحوم سید محسن حکیم مرجع اعلای زمان و مرحوم نواب صفوی چهره شناخته شده انقلابی ضددستگاه ستم پیشه پهلوی حرف دارد، بلخی که در زیر منبر و میز خطابه او دانشجویان رشته های علوم انسانی و طلاب حوزه های علوم اسلامی زانو بر زمین میزنند و بلخی که در تایید شخصیت علمی و اصلاح گرانه و سیاسی وی اجماع عامه شیعه و سنی شکل میگیرد.
او می تواند مرجع و مرکز امید مردم کشور و شهرهای کلان میهن همانند کابل و هرات و مزار گردد.
با اینکه بلخی خودش از نژاد قریش و هاشمی است اما فقط او متکای ملیت های هزاره و ازبک و تاجیک و پشتون و شیعه و سنی در کشور می گردد، شخصیت وی چنان ملی و مردمی می شود که هزاره او را از خود و شیعه از خود و سنی وی را از خود می داند.
چیزی که تا هنوز در کشور افغانستان گوهری نایاب است.
در سفری که او از مشهد به هرات امد تقریبا تمام نفوس مردم هرات تا مرز اسلام قلعه تا هرات مسافت صد کیلومتر را به استقبال او شتافتند و او خود در سخنان خویش خود چنین بیان نمود که استقبالی که مردم هرات از من نمودند همانند استقبال مردم نیشابور از امام هشتم امام رضا علیه السلام بود و الیته چنین سخنی را با درنظر گرفتن توازن نفوس و زمان و مکان اگر مقایسه نماییم قطعا چنین کلامی از حانب وی نمی تواند توام با اغراق باشد.
سؤال این است که یک طلبه ساده و روضه خوان چرا چهارده سال از عمر پرثمر خویش را در تک سلول زندان سپری نماید و چرا در حالیکه از جانب شخصیت های بلند پایه کشورهای اسلامی منطقه تقاضای ازادی وی از زندان صورت گیرد اما هر روز شرایط زندان وی از جانب دولت وقت برای او سخت تر می شود؟
آری علامه بلخی ممکن است شهادت نامه دانشگاهی و رشته های فیزیک و شیمی و ریاضی و هندسه را نداشته باشد و ممکن است از او چندان اثاری قلمی در علوم مختلف مکتوب نشده است اما بلخی با نبوغ سرشاری که داشت و با استعداد و تلاش و به گفته خودش با خوردن دود چراغ توانست بود او استاد و مصلح و روشنفکر و فقیه و عالم و عارف و مجتهد زمان خویش گردد.
با توجه با اینکه در دوره و زمان او کشور از داشتن امکانات اولیه زندگی هم در سطح دانش و صنعت برخور دار نبود اما او برای همه اقشار مردم از عالم و دانشجو و سیاست مدار تا عوام مایه امید و چراغ و شمع محفل روشنفران زمان خویش بود.
آری!
این است معنای فقیه و عارف و روشنفکر و دانشمند و فیلسوف و مجتهد.
مصباح هراتی