خاطرات خواندنی از یک رزمنده لشکر فاطمیون/ از زندان طالبان تا شهادت در سوریه+ تصاویر
وقتی به دمشق رسیدند همه آرزوی زیارت حضرت زینب(س) را داشتند ولی وضعیت خیلی بحرانی بود، تکفیریها خیلی نزدیک حرم بودند و هرچی زودتر باید میرفتند و مستقر میشدند.
خیلی کم حرف و آرام بود یک شب که در پادگان نشسته بودیم، سردار آمد و از مشکلات بچهها سئوالهایی داشت، هرکسی یک چیزی گفت، وقتی سردار او را دید، پرسید کی از افغانستان آمدی؟ گفت سال ۷۹ و همان جا از سردار خواست که او را به گروه اطلاعات بفرستد، سردار لبخندی زد و گفت اطلاعات کاری سختی است، او هم پاسخ داد که من در افغانستان جزء گروه شناسایی بودم، سردار باتعجب گفت مگه شما در افغانستان جنگیدی؟ گفت بله من ۶ ماه اسیر بودم، حاجی خندید و گفت قبول باشد ولی اگرشما جزء کروه شناسایی قرار بگیری ممکنه همه چی رو خراب نکنی! گفت نه حاجی من در یک عملیات هم دستگیر شدم، بالاخره سردار گفت اسمش را بنویسید اگراحتیاج شد بفرستیدش سوریه.
اخبار سیاسی- گفتگوی که از نظرتان گذشت، بخش هایی از گفتگوی میان سردار شهید علیرضا توسلی معروف به ابوحامد فرمانده و بنیانگذار لشکر فاطمیون و شهید مدافع حرم شهید سید شیر آقا حسینی بود، که توسط یکی از همرزمان این شهید نقل شده است. در ادامه فرازهایی از زندگی این شهید بزرگوار را خواهید خواند:
شهید سیدشیرآقا حسینی در سال ۱۳۵۸ هجری شمسی در قریه کمج از توابع ولسوالی دره صوف علیا ولایت سمنگان دیده به جهان گشود. سرزمینی که از آغاز انقلاب اسلامی افغانستان با خون شهیدان رنگین شد و توسط مزدوران شوروی سابق در سال ۱۳۵۷ تعداد ۶۰ نفر از این قریه به خاک و خون کشیده شد.
شهید حسینی در ایام کودکی، در زمانی که ۷ سال بیشتر نداشت یگانه حامی و تکیه گاه خویش، پدر بزرگوارش را از دست داد و تحت سرپرستی برادران بزرگوارش تحصیلات ابتدایی خویش را در مکاتب سنتی منطقه با آموختن کلام الهی قرآن کریم آغاز نمود، همزمان با آموزش قرآن، دروس کلاسیک را نیز تا صنف پنج در قریه کمج فرا گرفت.
شهید بزرگوار، عشق و علاقهی خاصی برای حضور در جبهههای جنگ علیه کفر و نفاق داشت، از این رو، در سالهای ۷۵ و ۷۶ در جبهههای حق علیه باطل بر ضد رژیم منفور طالبان و فرقه ضالهی وهابیت دوشادوش سایر همرزمان شهیدش سلاح بر دوش کشید و با الگو گیری از جد غریب و بزرگوارش، سرور و سالار شهیدان حسینبنعلی(ع) در میادین نبرد حضور فعال و موثر داشت.
این شهید بزرگوار در برج اسد سال ۱۳۷۶ به اسارت رژیم دژخیم و خون آشام تروریسم القاعده به نام طالبان در آمد و مدت شش ماه در حبس طالبان بسر برد.
سپس طی مبادلهای که بین اسرای طالبان و جبهه مقاومت صورت گرفت، او آزاد شده و به آغوش خانوادهاش بازگشت.
بعد از اینکه توسط جبههی متحد تبادله شد و از زندان قندهار به دره صوف برگشت، در سال ۱۳۷۹ با تحمل سختیها و مشقتهای زیادی، به همراه خانواده به ایران مهاجرت نموده و در جوار بارگاه ملکوتی عمهاش فاطمه معصومه(س) در شهر مقدس قم رحل اقامت گزید.
در آن ایام، وقتی با او صحبت میکردی شدیداً از کسانی که با آمریکایی ها کنار آمدند ناراحت بود و میگفت هر چقدر در زندانها شکنجه شدم و به دست گروه القاعده حقارت کشیدم، برای اسلام و دفاع از نوامیس مردم مسلمان کشورم افغانستان بود! و هیچتوقعی هم از هیچکس و هیچ ادعایی هم ندارم! ولی هرگز آنهایی را که با آمریکا کنار آمدند و کشور ما را به جانیترین انسانهای روی زمین یعنی آمریکا فروختند نمیتوانم ببخشم! و آنها پا روی خون صدها شهید که در مقابل ابرقدرت جهان یعنی شوروی سابق مبارزه کردند و به شهادت رسیدند و شوروی را به تعبیر امام خمینی(ره) به زبالهدانی تاریخ انداختند، گذاشتهاند! و مدیون خون آنها هستند! خون پاک همه شهدایی که علیه کمونیستها و القاعده جهاد کردند و آمریکا را در این باتلاق گرفتار کرده و آنها سیلی محکمی از ملت مسلمان خواهند خورد! آنها از این کشور خواهند رفت، اما کسانی که خیانت کردند در روز قیامت به آن شهدا باید حساب پس بدهند!
یکی از ویژگیهای این شهید، وسعت نظر بزرگ او بود که به همه جهان اسلام نظر داشت وقتی اسرائیل به جنوب لبنان حمله نظامی انجام داد دوست داشت برود، اما زمینه برای اعزامش فراهم نشد.
میگفت که فقط خداست که میداند عاقبت ماچه میشود... ولی جهاد در راه خدا دوطرف سود دارد اگر لیاقت باشد انسان شهید شود خیلی عالی میشود و اگرشهید هم نشویم باز سود کردیم چون جهاد دراه خدا انجام دادیم...
ماجرای زیارت کربلا و نجف اشرف
زمانی که حکومت صدام سقوط کرد، خواهرش به همراه خانواده به زیارت کربلا مشرف شدند، وقتی برگشتند به دیدارشان رفت. خواهرش گفت راه کربلا باز شده فرصت خوبی است که شما هم یک سفر بروید، سرش را پایین انداخت و گفت آنوقت که امام حسین(علیه السلام) می گفتند کسی هست مرا یاری کند من نبودم الان بروم چه بگویم؟ خیلی بحث کردند و در آخر گفت اگر لیاقت پیدا کردم خود آقا دعوت میکند انشاءالله
این شهید والامقام یکی از محبان بیقرار و دوستدار اجداد بزرگوارش بود، به گونهای که همواره در عزای جد غریبش حسینبنعلی(ع) و عمهی مظلومهاش، امّالمصائب، عقیلهی بنیهاشم، حضرت زینب کبری(س) داغ نهان و اشک روان داشت.
شهید سید شیرآقا حسینی، شاید درک کرده بود که قرنهاست، فریاد «هلمِنناصر» جد غریبش، سیدالشهدا(ع) پهنهی زمان را پیموده و همچون نفحات حیاط بخش روحالقدس بر هر زمین مردهای که گذشته است آن را به حیات عشق بارور ساخته و گویا همهی تاریخ روزی بیش نیست و آن روز عاشوراست(کل یوم عاشورا)، و پهنه گیتی محلی جز کربلا نیست (کل ارض کربلا).
بهار سال ۹۲ بهار انتخاب برای شهید سید شیر آقا حسینی بود. سردار توسلی (ابوحامد) با یک گروه ۲۵ نفره به سوریه اعزام شدند.
روز ۲۵ خرداد ۹۲ بود که برای اعزام به سوریه ثبت نام کرد و منتظر اعزام بود. شب و روز نداشت. اخبار و تحلیل جبهه سوریه را به دقت از رسانهها پیگیر بود تا این که یک شب در خانه را زدند. یکی از دوستانش بود که با هم برای اعزام به سوریه ثبت نام کرده بودند. گفت که ان شاالله فردا صبح می رویم فرودگاه امام خمینی و از آنجا اعزام می شویم. خیلی خوشحال شد. ولی صبح که رفتند مسئول جذب گفت که باید قبل از عزیمت به سوریه یک ماه آموزش ببیند. شیر آقا گفت که زمانی که در افغانستان بودیم آموزش دیدیم، ولی قبول نکردند و گفتند شما قرار است به جنگ بروید و بدون فرم آموزش، اعزام ممنوع است. آنها به پادگان رفتند و پس از ۲۵روز اعزام شدند.
راهیان کربلای سوریه و مدافعان حرم و حریم اهل بیت(ع) را بنگرید و به یاد آرید ورق پارههای تقویم تاریخ را که میگوید هزار و سیصد و هفتاد و چهار سال است که از عاشورا میگذرد، و شما از خود میپرسید: پس اینهمه شور و اشتیاق و اینهمه شتاب در این راهیان کربلا از چیست؟ اینان آنچنان مشتاقانه به جبهههای دفاع از حریم ولایت میپیوندند که تو گویی هنوز کاروان سال ۶۱ قمری به بیابان پردرد و بلای کربلا نرسیده است.
سوریه- دمشق- حرم حضرت زینب(س)
وقتی به دمشق رسیدند همه آرزوی زیارت حضرت زینب(س) را داشتند ولی وضعیت خیلی بحرانی بود، تکفریها خیلی نزدیک حرم بودند و هرچی زودتر باید میرفتند و مستقر میشدند.
اکنون که یک بار دیگر یزیدیان زمان با نقاب وهابیت گمراه تکفیری، با امکانات سران کفر و استکبار، عاشورای دیگری به راه انداخته و در صدد تخریب قبلهی آمال شیفتگان اهل بیت عصمت و طهارت(ع)، حرم ملکوتی سفیر کربلا، عصمت کبرای الهی حضرت زینب(س) بر آمده است، پاک سیرتانی چون شهید حسینی خود را در برابر فریاد یاری خواهی عمهاش زینب مسئول احساس میکند و روح مشتاقش بیتابانه، همچون کبوتر حرم، به سوی کربلای شام بال میگشاید، و با اقتدا به عمویش ابوالفضل العباس، فداکارانه به دفاع از حریم عمهاش سر از پا نمیشناسد.
بالاخره نیروهای اعزامی به حومه حلب رسیدند و خدمت سردار توسلی ابوحامد رفتند و ایشان از دیدن آن ها خیلی خوشحال شده بود. دسته بندی شده و در قسمت زرهی مستقر شدند. خدا را شکر بعد از یک هفته قسمت زیادی از حلب آزاد شد. پس از این پیروزی یک شب ابوحامد آمد و گفت: «بچهها خسته نباشید دیگه وقتشه برید خدمت بی بی جانمان...»
زیارت حرم حضرت زینب(س)
آن شب خیلی شب خوبی بود. یکی از هم رزمان شهید سید شیر آقا حسینی میگفت، ایشان بعدها خیلی زیاد حرم حضرت زینب(س) میرفتند هر دفعه بعد از زیارت حضرت و نماز زیارت عاشورا میخواند، خیلی وقتها هم که فرصت گیر می آورد، می رفت و بابچههای آوارهی سوری صحبت میکرد.
یکی از روزهایی که به حرم مشرف شده بود، طبق معمول نمازش را که خواند، زیارت عاشورا را باز کرد تا بخواند. یکی از دوستانش که همراهش بود، گفت که زودتر برویم تا دیرمان نشده. با حالت خواهش گفت اجازه دهید تا زیارت را بخوانم و بعد برویم، همان لحظه بود که همرزمش گفت خوشحال نباش تو شهید نمیشوی، یک نگاه به او کرد و یک نگاه به ضریح حضرت زینب(س) گفت یادت باشه که عمه ما را دعوت کرده هرچه خودش صلاح بداند من راضی هستم.
بازگشت به قم
همه از اینکه شیر آقا حسینی سالم برگشته، خوشحال بودند، شهید به کسی نگفته بود که به کجا سفر میکند، خانواده بعدها خبردار شدند که سوریه رفته بود، طبیعی بود که همه نگران بودند.
وقتی به او گفتید که چرا نگفتید به سوریه می روید، لبخندی زد و گفت احتمال داشت که خانواده مانع رفتنش به سوریه شوند، اما وقتی که فهمید تکفیریها چه انسانهایی وحشی هستند دیگر آرام و قرار نداشت. کسی که در محرم برای امام حسین (علیه السلام) گریه میکند، سینه بزند امروز که حرم حضرت زینب(س) خواهر امام حسین (علیه السلام) و حرم حضرت رقیه (سلام الله علیها) دختر امام در خطر است، دیگر نمی تواند ساکت باشد. وقتی جنایات وحشیانه مزدوران رژیم صهیونیستی و امریکا را می بینی، دیگر هیچ عبادتی فایده ندارد. خدا را شکر میکردم که خداوند متعال چه توفیق بزرگی را به او داده است. یکی از اقوامش گفت، الحمدلله از عراق و لبنان نیرو اعزام شده و فاطمیون هم نیرو زیاد دارد. شما دیگر به فکر خانواده خود باشید، حرف را عوض کرد و نمیخواست که دراین مورد کسی حرفی با او بزند.
همان ایام بود که خواهر و برادرانش همه دورش جمع شدند و از او خواستند که دیگر به سوریه نرود، اما او دلش پیش حضرت زینب(س) بود و این صحبت ها فایده نداشت. گفتند که دیگر نرو! خدا قبول کند. شما هم در افغانستان هم در سوریه جهاد کردی؛ همه نگران شما هستند، ولی او دلش آرام و قرار نداشت و به آنها می گفت، بارها شنیدم که گفتید در کربلا یک عده دنیاپرست در مقابل امام حسین (علیه السلام) ایستادند و یک عده دیگر بهانه آوردند، یکی گفت من کار دارم یکی گفت زن و بچه دارم از قافله عشق جا ماند. امروز خیلی جالب است که میگویید نروم. یادتان هست چند سال قبل به من گفتید برو کربلا؛ من به شما گفتم باشد هروقت آقا امام حسین علیه السلام دعوت کرد و لیاقت پیدا کردم میروم امروز همان روز هست واقعا احساس میکنم هرلحظه کسی میگوید بیا.
ما امروز به عنوان مدافع خیمههای امام حسین علیه السلام انتخاب شده ایم. دیگر بهانهای نیست نباید غفلت کنم که آن واقعه عاشورا تکرار شود و یک بار دیگر نسل یزید حرم حضرت زینب(س) به آتش بکشد. راستش این روزها مردم خیلی حرفها به ما میگویند که تحملش سخت است و دعا کنید که خداوند متعال عاقبت ما را ختم بخیر کند.
سرانجام سوز سینههای این شهید بزرگوار در فراق عمهاش زینب(س)، او را به اقیانوس بیکران فیض الهی یعنی مقام والای شهادت و حضور در پیشگاه الهی وصل مینماید و روز نهم دی ماه ۹۲ در یک عملیات چریکی، جام گوارای شهادت را سر میکشد و در سن ۳۴ سالگی مهمان ارباب بی سرش می شود.
طواف اشتباهی در کربلا
در همان ایام شهادت ایشان اتفاق جالبی میافتد و پیکر شهید با یکی از شهدای حیدریون جابه جا می شود و اشتباها پیکر او را به عراق می برند و در کربلا و نجف طواف می دهند. انگار خود شهید سالها قبل از این ماجرا با خبر بود؛ وقتی خواهرش گفت راه کربلا باز شده و فرصت خوبی است که شما هم یک سفر بروید، او پاسخ داده بود که اگر لیاقت پیدا کردم خود آقا دعوت میکند.
یاد این شهید والامقام و راهش پر رهرو باد! خداوند روح این شهید والامقام را با اجداد طاهرینش محشور و به بازماندگانش صبر و اجر عنایت فرماید. از این شهید بزرگوار دوپسر به نامهای سیدعلیحسینی و سیداحمدحسینی به جا مانده است.
رهبر معظم انقلاب در دیدار با خانواده های شهدای فاطمیون با اشاره به حضور رزمندگان افغانستانی در دفاع از حریم اهلبیت (علیهم السلام) و تمجید از فداکاریهای آنان اظهار داشتند: افغانستانیها (فاطمیون) در میدان های جهاد و دفاع آنطور که به من اطلاع دادند از دیگران استقامت بیشتری داشتند و پایدارتر بودند. هرچه استقامت در راه خدا بیشتر باشد اجر و ثواب بیشتری دارد. خدا درجات شهدای ایشان را عالی کند.
در ادامه تصاویر و فیلم مربوط به روز تشییع پیکر این شهید مدافع حرم را مشاهده می کنید: