هویت ملی چیست؟ هویت ملی داریم؟
چگونه اشرف غنی هویت فردی و قومی خود را "هویت ملی" جا می زند؟ بحث من اینجا یک بحث تیوریک روی پدیده "هویت ملی" نیست. فقط اشاره به این است که هر فرد، گروه، قوم، قبیله و یا مجموع آنهایی که در یک حدود جغرافیایی که یک کشور است زندگی...
چگونه اشرف غنی هویت فردی و قومی خود را "هویت ملی" جا می زند؟
بحث من اینجا یک بحث تیوریک روی پدیده "هویت ملی" نیست. فقط اشاره به این است که هر فرد، گروه، قوم، قبیله و یا مجموع آنهایی که در یک حدود جغرافیایی که یک کشور است زندگی میکنند دارای مشخصات و ویژگی های اند که آنها را از یکسو با دیگران متمایز میکند و از سوی دیگر این مشخصات جزو وجود آنها است. عنصری است که من و تو و دیگران به آن وابسته هستیم، عناصری است که محصول صدها و هزاران سال است. ممکن است با این مشخصات چندان میانه خوب نداشته باشیم ولی جزو ما هستند. مثل دین، مذهب، زبان... به آن میگویند هویت مسلمان، هنود، سیک، شیعه، سنی، اسماعلیه، پشتون، هزاره، تاجیک، فارسی، پشتو، ازبک .....
عناصر اجتماعی، رسم و رواج و عنعنات، طرز زندگی، طرز پخت و پز غذا... هم میتواند بخشی از هویت یک فرد یا یک قوم باشد. فکر نمیکنم این یا آن غذا را در سرتاسر افغانستان یکنوع مصرف کنند. به استثنای دوستان هزاره من چند درصد دوستان دیگر من میدانند بوسراق چه نوع غذایی است و چه وقت خورده میشود.
یکی از عناصر متشکله و در عین حال متمایز کننده هویت یک فرد، قوم و ملت لباس است. کم نگیرید لباس و حتی طرز پوشیدن آن در تعیین هویت نقش مهم دارد. آیا کسی اندیرا گاندی را به غیر از ساری و یا بینظیر بوتهورا به غیر از لباس پنجابی دیده است؟ امرای خلیچ فارس را به جز عبای بزرگ و دستمال سر و... دیده اید؟
لباس، زمانی که توسط دولتمردان پوشیده میشود دارای پیام مهم است. تعلق شخص به هویت ملی کشوریست که وی نماینده آن است.
در این میان کشورهای "کثیرالمله" و یا چند قومی بوده اند که از یک قرن و نیم به اینسو خواسته اند که با پذیرفتن لباس قدرتهای استعماری گذشته و احتراز از رسمیت بخشیدن لباس یک قوم آنرا به یک عنصر وحدت میان اقوام و یا وحدت ملی مبدل کنند.
بگذریم از کشورهای آسیایی، آسای میانه، شرق میانه، شمال افریقا... و حتی درجمهوری اسلامی ایران که مبارزه علیه فرهنگ غرب را جزو سیاست رسمی دولت دانستند فقط یک تغییر کوچکی در یخن پیراهن غربی آوردند و دولتمداران (به غیر از روحانیون) همان لباس غربی را به حیث قابل قبول ملت میپوشند.
برخی کشورهای که هنوز یک ملت واحد نشده اند، توجه خاص به طرز لباس پوشیدن دارند. عراق یکی از این کشورها است. بطور عمده عراق از دو قوم بزرگ تشکیل شده؛ عرب و کرد. رییس جمهور کرد است و نخست وزیر عرب. کسی جلال طلبانی را با لباس ملی کرد در ریاست جمهوری ندیده است. همچنان کسی هیچ نخست وزیر را با عبا و قبای عربی ندیده است. همه با لباس اروپایی ظاهر میشدند. لباس یک قوم نباید مظهر قدرت باشد. البته رییس اقلیم کردستان (خودمختار) و یا رهبران عرب در نجف لباس ملی (قومی) خود را می پوشند.
اینجا نظر من به آنچه که در افغانستان میگذرد معطوف است.
بعد از استقلال و به منظور ایجاد یک ملت امان الله توجه خاص به لباس رسمی داشت. وی نخستین پادشاهی است که ترجیح داد تا لباس اروپایی "دریشی" یا کت و شلوار را رواج دهد. این نوآوری امان الله دوام نمود. نادرشاه، ظاهر شاه، داود خان به حیث رییس جمهور، همه با لباس اروپایی ظاهر میشدند. این لباس تنها نمونه مدرنیت نه بلکه نمونه اتحاد و وحدت همه پنداشته میشد. پوشیدن "لباس خواب" (ما پیراهن و تنبان را فقط در منزل و هنگام خواب میپوشیدیم) در مدارس و ادارات ممنوع بود. به تدریج اهالی شهر، بویژه دانشجویان،کارمندان دولت، کارمند های موسسات غیر دولتی همه از پوشیدن لباس خواب در شهر جلوگیری می کردند.
برای اولین بار بعد از یک قرن نجیب الله که علیرغم کمونیست بودن و شعار های ملی شدیدآ قوم پرست بود به پوشیدن لباس قومی به حیث رییس دولت، بویژه زمانی که میان اقام پشتون میرفت، روی آورد.
با بقدرت رسیدن مجاهدین و سپس طالبان افغانستان دوباره به قرن ۱۹ برگشت و لباس خواب لباس دولتی و اسلامی شد. ولی مجاهدین و حتی طالبان پیام سیاسی خاصی با رسمیت دادن این لباس نداشتند. آنها فقط به گذشته برگشتند. در افغانستان ۲۰ سال اخیر، افغانستان نیمه مستعمره، حامد کرزی خواست با "لباس افغانی" حکومت کند. ولی حامد کرزی میان تمایلات قوم پرستی و نیاز نیآزردن اقوام غیر پشتون "لباس رسمی" را اختیار نمود که گرچه بیشتر میان اقوام غیر پشتون رواج داشت (چپن و کلاه قره قل) ولی پیام برتری قومی را نداشت. کسی حامد کرزی را متهم به قومپرستی ازبک نمی کرد و در عین حال وی به خود "چهره افغانی" میداد.
با اشرف غنی ما وارد یک مرحله خطرناکی شدیم که لباس برای وی مظهر برتری و تبعیض قومی است. وی مانند نجیب الله و حامد کرزی که در مناطق پشتون نشین چنین عبا و قبای قومی را بر تن میکردند عمل نمیکند. او هیچ فرصتی را از دست نمیدهد تا به مردم بفهماند که او نماینده یک قوم است. دولت به پشتون ها تعلق دارد. این آفیش (بیلبور) رسمی که وی در هنگام کامپین انتخابات ریاست جمهوری در سرتاسر کشور پخش نمود بهترین مصداق این گفته است.
شعارها و آفیش های یک کاندید همیشه پیامی را به مردم، به رای دهندگان میرساند. حتی تحقیقات روانشناسی در فرانسه نشان داده که گاهی یک عکس یا یک آفیش انتخاباتی پیامی دارد که به "ضمیر نا آگاه" افراد رجوع میکند. این بیلبورد در کنار پیامی که به پشتونها دارد ( قدرت از ماست) بازهم به آنها میرساند که اشرف غنی بابا دو "معاون" نه بلکه دو زیردست از اقوام دیگر هم دارد.
در این بیلبورد این واقعیت نهفته است که کاندید و دو معان اش روی برابری قرار ندارند. در حالیکه اشرف غنی به حیث "بابا" عرض وجود میکند، سه همکارش یکی با لباس خواب کرتی اروپایی روی آن، دومی واسکت پاکستانی و سومی با لباس کامل اروپایی (کروات) حالت کسانی را دارند که "مشر و بابا" را همراهی و در همان جهت نگاه میکند. حتی مشر در این بیلبورهم باید از زیر دستانش قامت بلند تر و رساتر داشته باشد. اما آنها مانند درباریان شاهان گذشته حق ندارد جامه ایرا به تن و کلاهی را بر سر بگزارند که شاه آنرا به تن دارد. ولی اینجا این تاجی شاهی غنی تعلق قدرت دولتی به یک قوم را بیان میکند نه به تمام ملت را.
کریم پاکزاد