ریشهیابی تهاجم طالبان به بلخاب
(پارة دوّم) هیچحادثهای بدون وجود زمینه و فراهم شدن بسترهای لازم ایجاد نمیشود. عملیات نظامی طالبان در بلخاب بسترهای داخلی داشته و دارد که بدون بررسی آنها، نمیتوان به علّتهای پنهان حملات طالبان در بلخاب پی برد. در قسمت نخست...
(پارة دوّم)
هیچحادثهای بدون وجود زمینه و فراهم شدن بسترهای لازم ایجاد نمیشود. عملیات نظامی طالبان در بلخاب بسترهای داخلی داشته و دارد که بدون بررسی آنها، نمیتوان به علّتهای پنهان حملات طالبان در بلخاب پی برد. در قسمت نخست زمینههای سیاسی و اجتماعی تهاجم طالبان را بررسی کردیم و اکنون ریشههای آن را جستجو میکنیم.
به رغم نقش مهمی که بلخاب در جهاد ملّی بر ضد کودتای هفت ثور و دورة مقاومت داشت، در حکومت پساطالبانی به دلایلی که اکنون جای بررسی آنها نیست به فراموش سپرده شد و از همة امکانات و ظرفیتهای ایجاد شده پس از طالبان محروم ماند. از همه مهمتر اینکه از حاکمیت قوی دولتی برخوردار نشد.
میدانیم که در دوره جهاد و مقاومت ولایات و ولسوالیها در میان احزاب و گروههای مختلف و متخاصم تقسیم شده بود. حکومتی پساطالبانی، سیطرة خود را به مناطق مختلف گسترش داد و با فعال کردن نهادهای دولتی، دست گروههای سیاسی و نظامی را از این مناطق کوتاه کرد. معلومات میدانی نشان میدهد که هر چه حاکمیت دولتی در یک منطقه قویتر بوده از امنیت و بازسازی و رفاه بیشتری برخوردار شده است.
بلخاب از ولسوالیهایی است که به علّت دور بودن از مرکز و اختلافات رهبران آن، حاکمیت دولتی در آن محکم و استوار نشد؛ بلکه در این بیست سال یک گروه سیاسی به نام دولت در بلخاب حاکمیت و نفوذ خود را حفظ کرده است. سران این گروه از نفوذ خود در دولت استفاده کرده مسوولان ولسوالی را از حزب خود انتخاب میکنند. آشکار است که هدف حفظ نفوذ حزب و رهبری آن در منطقه میباشد. ولسوال و مسوولانی که اعضای گروه یادشده هستند و با حمایت آن گروه به پست و مقام میرسند، نه تنها از منافع آن گروه در منطقه حمایت میکنند بلکه تمام تلاش خود را برای جلوگیری از نفوذ گروههای دیگر نیز به کار میگیرند. این مسأله علّت اصلی ناامنیها، رقابتها و بستر نفوذ طالبان در بلخاب میباشد.
مردم بلخاب در این بیست سال، به خصوص در سالهای اخیر از گرفتاریهایی زیادی رنج برده اند؛ امّا فریادشان یا از دیوار گروه حاکم فراتر نرفته و یا فساد حکومت مانع پاسخ و اقدام شده است. خستگی و نارضایتی مردم به آنجا رسیده که حتّی طالبان را نیز به خیال خام تسلّط بر بلخاب انداخته است.
اکنون علّتهای نابهسامانی بلخاب و تهاجم طالبان را میشماریم:
1- فساد اداری؛ این فساد شامل بیعدالتی، رشوهستانی، بیبازخواستی، سوءاستفاده از هزینههای دولتی، حزببازی، قومگرایی و بیتوجّهی به خواستههای اساسی مردم میشود. سرمنشأ این فساد نیز عدم حاکمیت قدرتمند دولتی است. هرچند حکومت نیز در فساد غرق است و امید چندانی به آن نیست؛ امّا بهتر از حاکمیت یک حزب است. در این سالها انواع ظلمها و حقکشیها و جفاها در حق مردم شده است. مردم خسته و ناراضی هستند. نارضایتی و فساد بستر نفوذ گروه طالبان را فراهم کرده و چند نفری هم به آن گروه پیوستهاند.
2- رقابت گروهها؛ حاکمیت انحصاری یک گروه در بلخاب، باعث تشدید رقابتهای گروهی و تلاش گروههای دیگر برای نفوذ در بلخاب شده است. این رقابتها منجر به درگیری نظامی، ناامنی و جولان افراد مسلح غیرمسول گردیده است.
مولوی مهدی که اکنون از طرف طالبان ولسوال بلخاب معرفی شده و رهبری جنگ در بلخاب را به عهده دارد به همین ترتیب ظهور کرد. در پی یک اختلاف جزیی با یکی از قومندانان گروه حاکم، او را به زندان انداختند. در زندان وی توسط مولویهای طالب شستوشوی مغزی شد و پس از هفت سال با باورها و قیافة یک طالب بیرون آمد. بلافاصله احزاب مختلف برای جذب او به رقابت برخاستند؛ مبادا او در دام دیگری بیفتد! غافل از اینکه او در زندان به دام طالبان افتاده بود.
سرانجام گروه حاکم در بلخاب مولوی مهدی را با دبدبه و کبکبه به بلخاب آورد. از همینجا کار مهدی بالا گرفت. ناراضیان و مجرمان و فرصتطلبان در اطراف او جمع شدند. مهدی با امکانات طالبان برای خود گروه نظامی تشکیل داد و به قصد تصرف بلخاب دست به کار شد؛ امّا در یک جنگ خونین، شکست خورد و در سانچارک به طالبان پیوست. از آن پس راههای بلخاب ناامن شد و حملات طالبان آغاز گردید.
3- ناامنی؛ معضل کلان دیگر بلخاب ناامنی است؛ ناامنی ریشه در ضعف حکومت، فساد اداری و رقابتهای گروههای مختلف دارد. گروههایی که از حکومت محلی بلخاب بیرون ماندهاند، برای تضعیف حکومت متّکی بر یک گروه به ناامنیها دامن میزنند؛ در میان طرفداران خود سلاح توزیع و افراد مسلح بیبندوبار را به قانونشکنی تشویق میکنند. گروه حاکم برای دفاع از منافع و قدرت خود نیز همین کارها را میکند. در نتیجه ناامنی، قتل، دزدی، زورگویی و بیبندوباری گسترش یافته است. حکومت محلی که خود در فساد و ناتوانی غرق است، نمیتواند جلو ناامنیها را بگیرد. این ناامنیها روزنة نفوذ طالبان را نیز باز کرده است.
4- گروهگرایی و قومگرایی؛ فساد اداری و تعلق حکومت به یکگروه باعث شده که مردم برای دفاع ا ز جان و مال خود به سوی احزاب مختلف دست نیاز دراز کنند. از طرف دیگر بلخاب شاهد تغییرات فرهنگی نبوده و سطح آگاهی مردم در حد نازل مانده است. به این دلایل بازار گروه و گروهگرایی در بلخاب همچنان گرم مانده است. قومگرایی را که از سوی افراد نادان به شدّت دامن زده میشود نیز بر گروهگرایی بیفزایید. این پدیده نیز ناشی از عقبماندگی فرهنگی و رقابتهای ویرانگر گروههای مختلف است.
خطر جنگ و محاصره؛
در آستانة خروج نیروهای خارجی از کشور و احتمال مذاکره طالبان با دولت مرکزی، این گروه تمام توان خود را برای گسترش جنگ و سلطه بر مناطق بیشتری به کار گرفته و جبهة بلخاب بدین هدف نیز گشوده شده است.
اکنون خطر جنگ و محاصره بلخاب را تهدید میکند. راههای بلخاب از چهارطرف در کنترل طالبان در آمده و رفتوآمد و رساندن مواد ضروری دشوار شده است. از طرفی طالبان قصد دارند با نیروها و امکانات بیشتری دوباره به بلخاب حمله کنند. بدینگونه اکنون بلخاب در میان اژدهای سهسر جنگ، فساد و رقابت گروههای مختلف اسیر و گرفتار شده است.
به نظر این قلم برای نجات بلخاب در این مرحلة خطیر دو کار اساسی باید صورت بگیرد: اوّلاً مردم بلخاب مانند گذشتهها در برابر دیو طالب ایستادگی کنند و نگذارند متعصّبان کوراندیش بر "جزیره دین و دانش" مسلط گردد. مقاومت مردمی در برابر حملات طالبان در یک سال اخیر نشان داده است که طالبان به آرزوی خود نخواهد رسید.
ثانیاً نمایندگان پارلمان، نمایندگان شورای ولایتی، سران احزاب و بزرگان بلخاب و مردم این دیار، اختلافات و نزاعهای گذشته را بگذارند و یکصدا بر رییس جمهور، معاونان او، وزارت داخله و دیگر نهادهای حکومتی برای تقویت حکومت محلی و پیراستن آن از عوامل فسادزا فشار بیاورند. گروه حاکم در بلخاب نیز اجازه دهد که حکومت محلی وابسته به یک گروه تبدیل به حکومتی وابسته به دولت مرکزی و پاسخگو گردد و از نفوذ همة گروهها پیراسته گردد.
سخن آخر اینکه تا ناکارامدی، فساد اداری و رقابتهای گروهی در بلخاب جریان داشته باشد، سایة جنگ، طالبان، ناامنی و اختلاف از سر بلخاب دور نخواهد شد. باید بدانیم که اگر بزرگان و مردم بلخاب در دفاع از سرزمین زیبای خود کوتاهی کنند و طالبان بر آن مسلّط شود، از مردم بلخاب انتقام سختی خواهد گرفت. خطر قتلعام، تجاوز، کوچ دادن مردم و تبدیل بلخاب به دژ نظامی و اسکان تروریستان پاکستانی، ازبکستانی، چچینی و خانوادههای آنها بسیار زیاد است.
سیّد اسحاق شجاعی