صلحخواهی و حکومتداری با چالبازی و فریبکاری
صلحخواهی و حکومتداری با چالبازی و فریبکاری تامین نمیشود! این بماند که در ۵_۶ سال اخیر ما شاهد چه دروغگوییها، چه پنهانکاریها و چه معاملههای ننگین و رنگین توسط سران حکومت بودیم. اما چیزیکه بگونه بسیار درد آور در چند سال...
صلحخواهی و حکومتداری با چالبازی و فریبکاری تامین نمیشود!
این بماند که در ۵_۶ سال اخیر ما شاهد چه دروغگوییها، چه پنهانکاریها و چه معاملههای ننگین و رنگین توسط سران حکومت بودیم. اما چیزیکه بگونه بسیار درد آور در چند سال اخیر در فضای سیاسی کشور به یک فرهنگ و عُرف مزخرف و منحط تبدیل شده این است که بجای توجه به قاعدهمند کردن سیاست و پایدار سازی نهادهای سیاسی در فرآیند دولت و حکومت داری، رهبری کنونی تلاش بسیار شرم آوری را در ترویج پوپولیسم و نابهنجار سازی رفتار سیاسی در قالب بروز بیحیایی، دیده درایی، تضعیف ارزشها و نهاد ها به خرج داده و این روند سقوط آزاد فاصله گرفتن از ارزش ها و اولویت ها و منافع ملی به سرعت تمام ادامه دارد!
این هنجار شکنی و فریب و چالبازی حکومتیان موجود در جدید ترین مورد که بحث صلح بین ایالات متحده آمریکا و طالبان آغاز گردید به گونه واضح خود را نشان داد. حکومت افغانستان و در راس داکتر محمد اشرف غنی- که پارادوکسیکال ترین شخصیت سیاسی در تاریخ معاصر کشور را از خود به نمایش گذاشته است- نقش حکومت افغانستان را در مسأله صلح خیلی سطحی و حاشیهای ساخت و نتوانست صیانت قوی و جدی از نظام جمهوری و استقلال سیاسی مندرج در قانون اساسی به عنوان یک چتر کلان برای تمام مردم افغانستان بنماید.
بهگونه مثال لیست اولیهى ٥٠٠٠ زندانی طالبان در ماه اگست سال قبل از طرف طالبان با آمریکایی ها شریک ساخته شد، چون قرار بود که تفاهم نامه بین ایالات متحده آمریکا و طالبان با حضور داکتر محمد اشرف غنى و عمرانخان در کمپ دیوید به امضا برسد و برای این منظور تمام آمادگی های لازم از جانب طرفین اتخاذ گردیده بود، اما حمله تروریستى بالای نظامیان آمریکایی در ششدرک کابل و تویت رییس جمهور ترمپ همه برنامه ها برهم زد و مذاکرات صلح به تعلیق در آمد. در آن مرحله این فقط آمریکا بود که مذاکرات صلح را با طالبان آغاز، تعلیق و دوباره آغاز کرد و متاسفانه حکومت افغانستان در هیچ جای این تصمیم حضور نداشت چنان که تاکنون ندارد.
پیداست که تصمیم اخیر داکتر محمد اشرف غنی مبنی بر واگذاری صلاحیت رهایی ۴۰۰ زندانی به جرگه مشورتی یک چالبازی و فریب افکار عمومی و ضیاع وقت مردم و حیف و میل دارای عامه بیش نیست. حکومت افغانستان با نمایش ژیست های مستقلانه و اکتهای صلاحیت دارانه و قانون گرایانه به هیج وجه نمی تواند وجهه قانونی و مشروعیت حقوقی و سلب مسوولیت سیاسی برای رهایى ٤٠٠ تن زندانى را فراهم نماید، فراخوانی این جرگه ها و جرگه های مشابه یک چالبازی بی معنا و شرم آور با مردم افغانستان می باشد.
زیرا که اگر حکومت واقعاً حافظ منافع مردم میبود، در مورد عدم رهایى ٤٠٠ زندانى/تروریست خطرناک که مردمان گمنامى هم نیستند، از همان ابتداى که لیست را بدست آورده بودند اعتراض میکردند، چرا حال در این مورد با عوامفریبى و چالبازی مساله حق العبد را مطرح می کنند؟ مگر در رهایى ٤٦٠٠ زندانى مساله حق العبد موجود نبود؟ مگر همین ها نبودند که به خاطر باجگیرى هاى شخصى و تیمى حتى قانون جزا را بدون اخذ راى از شوراى ملى تغییر دادند!
مردم و جامعه سیاسی افغانستان به درستی به یاد دارند که حضور آقای خلیلزاد با سفیر و قوماندان حمایت قاطع در مراسم تحلیف آقای محمد اشرف غنی و مشروعیت بخشى به نتایج انتخابات فقط یک شرط داشت و آن رهایی بیقید و شرط ۵۰۰۰ زندانی طالبان از زندان های افغانستان بود.
حالا که بحث رهایی ۴۰۰ تن تروریست زندانی را به برگزاری جرگه حکومتی واگذار کردهاند، هیچ حاصلی نخواهد داشت، جز مصرف بیهوده در کشور فقیر و بیچارهای مثل افغانستان و از جانبی هم، برگزاری چنین جرگهها فقط فریب کاری با مردم و بازی با خون سربازان قوای مسلح کشور می باشد. البته پیامد ناگوار دیگر این چالبازی ها پایین آوردن مورال و روحیه جنگی نیروهای قهرمان امنیتی در برابر دشمن خونخوار هم هست، چون آنها نمیدانند که فردا این سیاست بازان هزار چهره و چالباز کشور شان چه معامله دیگری را بالای مرگ و زندهگی آنها انجام خواهند داد.
با این همه مردم افغانستان نتیجه جرگه مشورتی را از همین اکنون میدانند که حکومت ۴۰۰ تن را رها خواهد کرد و مسوولیت آن را فقط با یک شکم نان و چند روپیه سفر خرج به دوش مردم افغانستان میاندازد و امتیاز رهایی ۴۰۰ تن را چند سیاست مدار ارگنشین بخاطر بقای کرسی و منصب خود کمایی خواهند کرد و بس!
فراموش نکنیم که آوردن صلح واقعى به افغانستان با نیت نیک، مدیریت شفاف و همه شمول و ایجاد فضاى اعتماد ملى تامین شده میتواند نه با جرگههای ساختگی و حکومتی که بخش عظیم آن را ماموران معاشبگیر حکومت در بر بگیرد.
اگر حکومت نیت واقعی نسبت به صلح و سرنوشت مردم افغانستان داشت؛ بهجای مطرح نمودن جرگهمشورتی (حکومتی) ریفراندم ملی را راه میانداخت و این ریفراندم ملی افغانستان شمول میبود و حتی اگر مردم درین ریفراندم خواراهی:
هان کنار رفتن شخص رییسجمهور و تیم مربوط شان میشد، آنها با جبین گشاده لبیک میگفتند و از سمت های شان کنار میرفتند، ولی حالا که دیده میشود، همه چیز برای خود و بقای خود است و در یک کلام با چالبازیها و جرگههای حکومتی، نه صلحی در میان خواهد بود و نه میتوان در انتظار آیندهٔ روشن برای مردم افغانستان بود. باید فکر و اندیشه و طرح نو در انداخت. طرحی که از دل افکار مردم و نخبگان واقعی کشور جوشش و رویش نماید!
رحمت الله نبیل