یکى بود یکى نبودِ فرهنگنامه؛ به بهانه‌ی انتشار نوزدهمین جلد فرهنگنامه کودکان و نوجوانان


یکى بود یکى نبودِ فرهنگنامه؛ به بهانه‌ی انتشار نوزدهمین جلد فرهنگنامه کودکان و نوجوانان

«همه‌ی قصه‌ها با یکى بود، یکى نبود، غیر از خدا هیچ‌کس نبود شروع مى‌شوند. قصه این...

«همه‌ی قصه‌ها با یکى بود، یکى نبود، غیر از خدا هیچ‌کس نبود شروع مى‌شوند. قصه این فرهنگنامه هم با یکى بود، یکى نبود شروع مى‌شود.»[۱] بانى بزرگ «فرهنگنامه کودکان و نوجوانان»، زنده یاد توران میرهادى، در این جملات، با به‌کارگیرى استعاره‌اى برآمده از دنیاى ادبیات کودک، توصیفى درخور از یادگار ستُرگ خود در عرصه‌ی فرهنگ کودکى، یعنى فرهنگنامه بر جاى نهاد.

روند آماده سازى، تدوین، تولید و نشر فرهنگنامه، قصه‌ایست مطول که به تعبیر نخستین بانى‌اش، «قصه‌اى چندین ساله» دارد. گنجاندن این قصه‌ی چندین ساله در قالب یک نوشتار، کاری‌ست دشوار.

لاجرم این قصه بى‌پایان را باید بُرش زد و آن را از زاویه‌اى خاص و محدود، بازخوانى کرد. از دیرینه‌شناسى فرهنگنامه و یا نخستین بانیان این دانشنامه مى‌توان آغاز کرد. همچنان که ساختار درونى و سازمان این دایره‌المعارف مرجع را واکاوى مى‌توان کرد. از فرهنگنامه‌نویسان بى‌ادعا و ویراستاران پُر تلاش آن و شبکه‌ی دوستداران و حامیانش می‌توان نوشت، و یا با طرح موضوع مخاطب‌شناسى، از فرهنگنامه‌خوانان، یعنى کودکان و نوجوانان سخن گفت، و از کارکرد مؤثر این دانشنامه‌ی منحصر به‌فرد ایرانى قلم گرداند. مشکل این‌جاست که حتى با انتخاب همه‌ی این زوایا، باز هم گوشه‌هاى بسیارى از این قصه‌ی بلند و فاخر، جا خواهد ماند. به‌رغم این دشوارى‌ها، باز هم گریزى از انتخاب نیست. شاید دیرینه‌شناسى فرهنگنامه و نوشتن از نخستین تکاپوها و تلاش‌هاى بنیادگذاران این دانشنامه، از مهم‌ترین و جذاب‌ترین فرازهاى قصه‌اى باشد که در درازناى نیم سده‌ی اخیر، حکایت‌گر شکل‌گیرى یکى از گنج‌هاى شایگان فرهنگ کودکى در ایران بوده است.

نخستین انگیزه‌ها

«فرهنگنامه کودکان و نوجوانان»، نخستین دانشنامه عمومى به زبان فارسى است که براى مخاطبان ده تا شانزده ساله منتشر مى‌شود. تاکنون نوزده جلد از این دانشنامه‌ی بیست‌وپنج جلدى منتشر شده است.

اینک فرهنگنامه کودکان و نوجوانان فراتر از یک دانشنامه و کتاب مرجع، یک نهاد و به تعبیر زنده یاد توران میرهادى، یک «دانشگاه» است. شکل‌گیرى فرهنگنامه در قالب یک نهاد، به پاییز سال ١٣٥٨ شمسى باز مى‌گردد. از این زاویه، نهاد فرهنگنامه کودکان و نوجوانان، نهادى برآمده از دل نهاد دیرپاى «شوراى کتاب کودک» است. اما از زاویه‌اى دیگر، فرهنگنامه برآمده از یک تأمل و حاصل نوعى اندیشه‌ورزى در نیازهاى جامعه‌ی ایران و کودکان ایران به کتاب، در اوایل دهه‌ی چهل شمسى نیز هست. یعنى همان دغدغه‌اى که منجر به شکل‌گیرى شوراى کتاب کودک در سال ١٣٤١ ‌شد. از این‌رو، در بسیارى از منابع و نقل قول‌ها، از فرهنگنامه و شوراى کتاب کودک با عنوان «نهادهاى دوقلو» یاد شده و مى‌شود. بر این اساس، از هم‌پوشانى فلسفه‌ی وجودى شوراى کتاب کودک و فرهنگنامه کودکان و نوجوانان می‌توان سخن گفت.

زنده یاد توران میرهادى روند شکل‌گیرى شوراى کتاب کودک را این چنین توضیح مى‌دهد:

«... با یکی از نخستین نیازها، زمانی برخوردیم که برای کودکان خردسال قصه می‌گفتیم. متوجه شدیم تعداد کتاب‌ها برای کودکان در ایران بسیار کم است. اولین نمایشگاه کتاب را در سال ١٣٣٥ در «دانشکده هنرهای زیبا» و با کمک مجله «سپیده فردا» دایر کردیم. قصد داشتیم مجموعه تمام کتاب‌هایی را که در ایران برای بچه‌ها منتشر شده است، به نمایش بگذاریم. در بازار به جست‌وجو پرداختیم. ابتدا کتاب داستان «خاله سوسکه و آقا موشه» را با نقاشی‌های ناشیانه و چاپ سنگی پیدا کردیم. سپس به سراغ «جبار باغچه‌بان» و کتاب‌هایش مانند «خانم خزوک» و «زندگی اطفال» رفتیم. کتاب‌هایی مثل «حسین کرد شبستری»، «لیلی و مجنون» و «گلستان» و «بوستان» را هم جمع‌آوری کردیم... این نمایشگاه کوچک، فقر ما را در زمینه کتاب‌های کودکان به‌وضوح مطرح می‌کرد... زمانی که نخستین نمایشگاه را برمی‌چیدیم، دور هم نشستیم و تصمیم گرفتیم در سال ١٣٣٧ نمایشگاه دیگری دایر کنیم. اگر هدف نخستین نمایشگاه نشان دادن فقر ما در زمینه‌ی کتاب‌های کودکان بود، نمایشگاه دوم می‌بایست مراحل مطالعه را از خانواده تا اجتماع مطرح کند... .

ضمن این حرکت متوجه شدیم که بعضی کارها از عهده‌ی ما خارج است. یک مؤسسه کوچک نمی‌تواند جوابگوی نیاز کودکان یک مملکت باشد. بنابراین کوشش خود را در جهت به‌وجود آوردن سازمانی که بتواند به آن نیاز پاسخ گوید، متمرکز کردیم ... نمایشگاه ١٣٣٧، زاینده نمایشگاه ١٣٣٩ شد. این‌بار تکیه بر موضوع‌ها بود و قصد این بود که ببینیم «در چه زمینه‌هایی کتاب داریم و در چه زمینه‌هایی نداریم.» در نمایشگاه ١٣٣٩ با خواندنی‌های نوع سوداگرانه برخورد کردیم. انتشار مجله برای کودکان باب روز مطبوعات شده بود. تعداد این مجلات زیاد و کار آن‌ها سوداگرانه بود. در این نمایشگاه، متوجه شدیم کار ادبیات و کتاب‌های کودکان بسیار گسترده است و ما نمی‌توانیم از عهده آن برآییم. می‌بایست جزئی از یک کُل می‌شدیم. این نتیجه‌گیری سرآغاز تأسیس شورای کتاب کودک (١٣٤١) شد...».[٢]

نوش‌آفرین انصارى، دبیر شوراى کتاب کودک و استاد کتابدارى که با نگاه ویژه به ایده‌ی کتابدارى اجتماعى و همچنین با شناخت از کتاب‌هاى مرجع ناب، در شکل‌گیرى فرهنگنامه و انتشار آن تا به امروز مؤثر بوده است، فلسفه‌ی وجودى فرهنگنامه را چنین توضیح مى‌دهد:

«حس نیاز به تدوین یک دانشنامه ایرانى براى نوجوانان این سرزمین، به «مدرسه فرهاد»[٣] و جایگاه والاى این‌گونه آثار در اندیشه‌ی تربیتى خانم توران میرهادى برمى‌گردد. پس جاى تعجب نیست که فکر تدوین فرهنگنامه در سال ١٣٤٢ مطرح شد و این که ایران و کودک ایرانى نیاز به کتاب‌هاى مرجع دارد.»[٤]

نخستین تلاش‌ها

هم‌پوشانى میان فلسفه‌ی وجودى شوراى کتاب کودک و نیاز کودک ایرانى به کتاب مرجع، باعث مى‌شود تا در زمانى اندک، نخستین انگیزه‌هاى فکرى تدوین یک دانشنامه مرجع براى کودکان در ذهن اعضا شوراى کتاب کودک، تبدیل به یک کنش نهادى و اجتماعى شود. بنیادگذار شورا و فرهنگنامه این کنش را چنین روایت مى‌کند:

«تقریباً از سال ١٣٤٥، جلسه‌اى در شوراى کتاب کودک نبود که ما به متخصص‌ها، ناشران، نویسنده‌ها و دانشگاهى‌ها اعلام نکنیم که ما یک مرجع براى بچه‌ها مى‌خواهیم و در این زمینه کتابى نداریم.

... جواب‌ها این بود: بله، بله، چشم! ... اما فکر کردن ناشران و مترجم‌ها در این قصه، به این‌جا رسید که بعضى‌ها شروع کردند به چاپ کتاب‌هاى علمى، البته همه‌اش ترجمه. آن‌ها یادشان رفت که مخاطب این کتاب‌ها کودکان و نوجوانان ایرانى‌اند و محیط ایران با محیط آمریکا و اروپا فرق دارد.»[٥]

بدین ترتیب دانشنامه‌هاى ترجمه شده، نمى‌توانند خواسته و آرزوى اهالى شوراى کتاب کودک را محقَق کنند. اما پس از سالیان فترت، در پى درگذشت «محسن خمارلو» در تابستان ١٣٥٨، یک‌بار دیگر توران میرهادى، الگو و فرمول تکرارى زندگى‌اش را به‌کار مى‌گیرد تا غمى بزرگ –این‌بار درگذشت همسر - را به کارى بزرگ بَدَل کند. او این تبدیل را چنین روایت مى‌کند:

«من بعد از این که محسن فوت کرد، وسایل و کتاب‌ها و نامه‌هایش را که جمع‌وجور مى‌کردم، یک نامه پیدا کردم که اسم من روی‌اش بود و نامه را باز کردم. یک دستورالعمل بود ... جمله‌ی آخرش این بود که با یک سوم دارایى من یک کارى براى مردم بکنید ... در نتیجه من آن یک سوم دارایى‌اش را آوردم به شورا و در هیئت مدیره شورا مطرح کردم که این یک آورده است و ما آرزوی‌مان این است که یک فرهنگنامه براى بچه‌ها درست کنیم و من هم وقف این کار هستم.»[٦]

نخستین گام‌ها

بدین ترتیب با تأمین سرمایه‌ی اولیه در پاییز سال ١٣٥٨، نخستین گام‌ها براى تحقق آرزوى چند ساله برداشته مى‌شود و تولید فرهنگنامه براى کودکان و نوجوانان ایرانى، کلید مى‌خورد. جمعى دویست نفره گرد هم مى‌آیند تا در این‌باره تبادل نظر کنند. هیئت مدیره‌ی شوراى کتاب کودک پنج نفر را موظف مى‌کند تا این طرح را به‌پیش ببرند. مدخل گزینى از نخستین گام‌هایى است که برداشته مى‌شود. «در دهه ١٣٦٠، حدود ٥٢ نفر از استادان و کارشناسان رشته‌هاى گوناگون، کار داوطلبانه‌ی مدخل گزینى را براى فرهنگنامه کودکان و نوجوانان شروع کردند. آن‌ها از انبوه یادداشت‌ها و فهرست‌هاى استخراج شده از چند دایره‌المعارف، کتاب‌هاى مرجع بزرگ‌سال فارسى و انگلیسى و کتاب‌هاى درسى، مدخل‌هاى مناسب را مشخص کردند و فهرست نهایى، با راهنمایى نوش‌آفرین انصارى و به کمک کتابداران و کارشناسان دیگر، در یک کار داوطلبانه‌ی گروهى تنظیم شد. مدخل‌گزینان بیش از پنج‌هزار مدخل براى فرهنگنامه انتخاب کردند و در اختیار گروهى قرار دادند که عزم کرده بودند این کتاب مرجع عمومى را براى بچه‌ها پدید آورند.»[٧] بانى فرهنگنامه در توصیف قصه‌اى که بنیاد نهاد و عزم جزم این گروه مى‌گوید: «ماجراى این قصه به کسانى برمى‌گردد که روزگارى براى این که کارى را شروع کنند، جرأت کردند و نترسیدند.»[٨] آن‌ها وارد راهى شدند که نخستین رهروان آن بودند. راهى ناشناخته، دشوار و پُراُفت‌وخیز که پیش از آن کوبیده نشده بود.

نخستین کاوش‌ها

توران میرهادى این دشوارى را با تمثیل «غار» توضیح مى‌دهد:

«ما درون غارى رفتیم که هزار راه داشت و نمى‌دانستیم از کدام راه باید برویم. آن‌قدر جست‌وجو کردیم تا بالاخره راه روشنایى را پیدا کنیم. در فرهنگنامه‌نویسى راه به روشنایى یعنى این که بدانیم مقاله را چه‌طورى بنویسیم که اصول، زبان، ساختار و... مقاله درست باشد و بچه‌ها قبول کنند و بفهمند.»[٩]

براى رسیدن به راه روشنایى، قهرمانان قصه‌ی فرهنگنامه، قریب به دوازده سال به کنکاش و کاوش مى‌پردازند. آن‌ها سر در بحر حقیقت فرو مى‌برند و تمام همت خویش را به‌کار مى‌گیرند تا از غرقاب حیرت بیرون بیایند و کار ستُرگ تهیه منبعى پاسخ‌گو براى فرو نشاندن عطش پرسش‌گرىِ کودکان و نوجوانان را به سامان برسانند. گزینش سرعنوان‌ها بیش از دو سال به طول مى‌انجامد. [١٠] «لغتنامه دهخدا»، «فرهنگ فارسى معین»، «دایره‌المعارف مصاحب»، «دانشنامه ایران و اسلام»، «دایره‌المعارف تشیع»، «دایره‌المعارف بزرگ اسلامى» و... براى مدخل گزینى، بازخوانى و بررسى مى‌شوند.

پس از نخستین گردهمایى گروهى از کارشناسان، پژوهشگران، نویسندگان و ناشران کتاب‌هاى کودکان و نوجوانان در اسفند سال ١٣٦١، سازمان فرهنگنامه شکل مى‌گیرد و با تشکیل شوراى ویراستاران و دبیرخانه فرهنگنامه، کار تهیه فرهنگنامه وارد مرحله‌ی اجرایى مى‌شود.[١١] «شرکت تهیه و نشر فرهنگنامه کودکان و نوجوانان» در سال ١٣٦٦ تأسیس مى‌شود. نخستین جلد فرهنگنامه کودکان و نوجوانان در سال ١٣٧٠ توسط این شرکت منتشر مى‌شود. با انتشار جلدهاى بعدى فرهنگنامه کودکان و نوجوانان، این مجموعه در سال ١٣٧٧ «جایزه کتاب سال جمهورى اسلامى ایران»[١٢] را دریافت مى‌کند و یک سال بعد، موفق به دریافت «جایزه ترویج علم» از «انجمن ترویج علم»[١٣] مى‌شود.

سالیان بعد، شرکت تهیه و نشر فرهنگنامه، کار انتشار آثار مربوط به بنیادگذار فرهنگنامه - زنده یاد توران میرهادى - را آغاز مى‌کند تا بنیادهاى نظرى فرهنگنامه و تجربه‌هاى منتهى به شکل‌گیرى آن را در دسترس جست‌وجوگران بگذارد. تلاشى که همچنان بر دوام است.

واپسین فراز قصه‌اى که همچنان ادامه دارد

واپسین فراز قصه‌ی فرهنگنامه، انتشار جلد نوزدهم در تیرماه ١٣٩٩ است که مشتمل بر مقاله‌هاى حرف «ف» و بخشى از حرف «ق» است. این جلد حاوى ١٩١ مقاله، ٣٤ مدخل ارجاعى، ٣٣١ تصویر، ١٢ نقشه و ٣٠ جدول و نمودار است. حدود ٩٠ مدخل به ایران اختصاص دارد و در باقى مدخل‌ها نیز، اطلاعات و آگاهى‌هایى درباره‌ی ایران منعکس شده است تا سُنت همیشگى و سیاست فرهنگى حاکم بر فرهنگنامه در طول دهه‌هاى متمادى، یعنى نگرش بومى و «نگاه از ایران» محفوظ و پایدار بماند.

انتشار جلد اخیر در پى راه‌اندازى «وبگاه جامع فرهنگنامه کودکان و نوجوانان» انجام گرفته است تا این دانشنامه‌ی مرجع، به‌رغم قدمتش، فرزند زمانه‌ی خویش نیز باشد.

زنده یاد توران میرهادى درباره‌ی تفاوت قصه‌ی فرهنگنامه با سایر قصه‌ها مى‌گوید: «در اکثر قصه‌ها، زمانى هست که شما مى‌گویید ... و آن‌ها به‌خوبى و خوشى تا آخر عمر زندگى کردند، ولى در این قصه باید بگویید: و آن‌ها با خوبى و خوشى، هى ویرایش کردند و دوباره شروع کردند.»[١٤] در طول این سال‌ها، قهرمانان بسیارى در شکل‌گیرى سفینه‌ی پُر دفینه‌ی فرهنگنامه نقش‌آفرین بوده‌اند که مدام نوشته‌اند و ویرایش کرده‌اند و دوباره شروع کرده‌اند. شاید از این‌رو بود که استاد پیشکسوت ادبیات کودکان و نوجوانان، و از چهره‌هاى مؤثر در شکل‌گیرى فرهنگنامه، زنده یاد «ثریا قزل‌ایاغ» مى‌گفت: «فرهنگنامه بچه‌ی همه شده است و همه دارند آن را بزرگ مى‌کنند.»[١٥]

قصه‌ی فرهنگنامه کودکان و نوجوانان و ماجراهاى قهرمان‌هاى دیروز و امروزش که داوطلبانه وارد این قصه‌ی دشوار اما خوش‌خوان شده‌اند، همچنان ادامه دارد.

پى‌نوشت‌ها و مرجع‌ها

١. میرعلایى، مسعود. «گفت‌وگو با زمان؛ مجموعه گفت‌وگوهاى توران میرهادى، تهران: مؤسسه پژوهشى تاریخ ادبیات کودکان، ١٣٩٢، ص ٩٠.

٢. میرهادى، توران. «جستجو در راه‌ها و روش‌هاى تربیت»، تهران: دیدار، ١٣٩٦، صص ١٤٧ تا ١٤٩.

٣. یکی از مدارس پیشگام در آموزش نوین، که توران میرهادی در سال ١٣٣٤ آن را در تهران بنیاد گذاشت و تا سال ١٣٥٩دایر بود.

٤. صالحى، پیمانه. «ستاره فروزان؛ مصاحبه تاریخ شفاهى با نوش‌آفرین انصارى»، تهران: سازمان اسناد و کتابخانه ملى جمهورى اسلامى ایران، ١٣٩٦، ص ١٨٥.

٥. «گفت‌وگو با زمان»، ص ٩۲.

۶. رسولى، ندا و حسینى، حجت‌الحق. «افسانه پیروز؛ مصاحبه تاریخ شفاهى با توران میرهادى»،

تهران: سازمان اسناد و کتابخانه ملى جمهورى اسلامى ایران، ١٣٩٧، ص ٦٩.

٧. نسرین‌پى، پری‌چهر. «شوراى کتاب کودک، فرهنگنامه کودکان و نوجوانان؛ دو گفت‌وگو با زهره قایینى و پروین فخارى‌نیا»، تهران: شرکت تهیه و نشر فرهنگنامه کودکان و نوجوانان، ١٣٩٨، ص ٣٨.

٨. «گفت‌وگو با زمان»، ص ٩٣.

٩. منبع پیشین، ص ٩٧.

١٠. «فرهنگنامه کودکان و نوجوانان»، پیش‌گفتار جلد اول، تهران: شرکت تهیه و نشر فرهنگنامه کودکان و نوجوانان، ١٣٧٠، ص هجده.

١١. منبع پیشین، ص بیست‌ویک.

١٢. جایزه‌اى که همه ساله در بهمن ماه، «مؤسسه خانه کتاب» و با تأیید وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامى به آثار مختلف در حوزه‌هاى گوناگون اهدا مى‌کند.

١٣. مؤسسه‌اى که از سال ١٣٨٠ آغاز به‌کار کرده است. جایزه ترویج علم این مؤسسه هر سال به افراد یا سازمان‌هایى اهدا مى‌شود که بهترین فعالیت را در زمینه‌ی همگانى کردن علم و گسترش آن انجام داده‌اند.

١٤. «گفت‌وگو با زمان»، ص ١٠١.

١٥. صالحى، پیمانه. «دل سپرده به کودکان؛ مصاحبه تاریخ شفاهى با ثریا قزل‌ایاغ»، تهران: سازمان اسناد و کتابخانه ملى جمهورى اسلامى ایران، ١٣٩٧، ص ١٣٠.



(تصاویر) مخوف‌ترین مرکز بازداشت و شکنجه در دمشق