هدف جنگ قرباغ ایران است
رییس جمهور جمهوری خودخوانده قره باغ(آراییک هاتوریان) در اظهار نظر قابل تاملی اظهار داشته بود که هدف از جنگ قره باغ ایران است.
شاید در وهله اول برخی تعجب کنند که منظور چیست و چرا وی ایران را یکی از اهداف این جنگ می داند اما اگر به عمق ماجرا دقت داشته باشیم متوجه می شویم که ایشان خیلی هم بیراهه نرفته است.
البته قطعا منظور وی خمپاره ها و یا موشک هایی که به صورت سهوی در خاک ایران سقوط می کند نیست.
بحث بسیار پیچیده تر و فراتر از تصورات بسیاری است و شاید بتوان گفت خیلی مسایل امروزه در این بابت با هم گره خورده.
خواه نا خواه بروز چنین درگیری و جنگی موجب آن می شود که احساسات ایرانی های آذری از یک طرف و ایرانی های ارمنی از طرف دیگر تحریک گردد و خوب منافع ملی ایران هم به نوعی مورد تهدید قرار گیرد.
اینکه اسراییلی ها به این جنگ ورود کنند خود بحث بسیار قابل تاملی است.
همه می دانند که اسراییلی ها بی دلیل هیچ جا ورود نمی کنند و اینجا اگر ورود کرده اند قطعا منافع شان اقتضا می کند تا جای پای خود را در شمال غرب ایران تثبیت کنند.
مدت ها است ایران و آذربایجان در باره حضور اسراییلی ها در آذربایجان با هم بحث دارند و ایران همیشه ناظر تحرکات موذیانه اسراییلی ها در آذربایجان بوده و هست.
اگر ایرانی ها بخواهند بنا به احساسات قومی و مذهبی موضع گیری کنند قطعا باید طرف آذربایجان را بگیرند اما بنا به منافع ملی مجبور هستند طرف ارمنستان را بگیرند چون قطعا همکاری آذربایجان با اسراییل بسیار خطرناک به حساب می آید.
البته فعلا ایران احتمالا ترجیح می دهد موضع بی طرف اتخاذ کند تا در گیر و دار احساسات قومی و مذهبی از یک طرف و منافع ملی از طرف دیگر ورود نکند اما خوب قطعا تلاش آمریکایی ها و اسراییلی ها بر این است که ایرانی ها را وادار کنند درگیر این چالش شوند.
این تحرکات را نمی توان دور از ماجرای جابه جایی دیپلمات های آمریکایی در بغداد دانست.
آنها قرار نیست عراق را ترک کنند بلکه می خواهند به اربیل بروند، جایی که همین یکی دو سال پیش پرچم های اسراییل را در آن بالا بردند و با پشتیبانی اسراییل و ایالات متحده تلاش داشتند از عراق جدا شوند و در نهایت بر کسی پوشیده نبود که سردار شهید سلیمانی عراق را از این بحران نجات داد و با ورود به ماجرا همه نقشه های آمریکا و اسراییل در عراق را به هم زد.
بدیهی است این جابه جایی دیپلمات ها هم بی دلیل نیست و قطعا بیم آن می رود که آمریکایی ها با همکاری آقای مصطفی الکاظمی نقشه ای برای رویارویی با طرفداران ایران در عراق داشته باشند و به زودی بهانه این توطئه رو خواهد شد و احتمالا آقای الکاظمی بخواهد از ارتش عراق که همسو با آمریکا هستند و نیروهای ویژه مبارزه با تروریسم برای مقابله با الحشد الشعبی و نیروهای جبهه مقاومت استفاده کند و قطعا در این شرایط نیاز دارد که آمریکایی ها پشتیبانی هوایی ولژستیک از این نیروها انجام دهند.
بسیاری هم باور دارند بحث خروج دیپلمات های آمریکایی از بغداد هم به همین دلیل است و مزدوران آنها خود چند موشک بر علیه مراکز دیپلماتیک آمریکایی پرتاب کرده اند تا بهانه را به دست آورند و دیپلمات های آمریکایی که در صورت بروز جنگ داخل عراق می توانند هدف حمله رزمندگان عراقی قرار گیرند را از میدان جنگ دور کنند.
با توجه به شرایط سیاسی داخلی آقای ترامپ و اینکه بسیاری آمار نشان می دهد وی از رقیب خود بسیار عقب تر است برخی باور دارند ماه جاری میلادی اکتبرمی تواند آبستن اتفاقاتی باشد که شاید با تحریک اسراییلی ها و سعودی ها اتفاق افتد و اینها بتوانند ترامپ را قانع کنند تا درگیری و یا جنگی را به پا کند و همه توجه ها داخل آمریکا را به جنگ خارجی جذب کند.
به این ترتیب می توان گفت احتمال زیادی دارد که آمریکایی ها و اسراییلی ها ابتدا تلاش کرده اند با برقراری ارتباط میان امارات و بحرین و فشار بر علیه دیگر کشورهای عرب حوزه خلیج فارس کاری کنند که تمرکز دیپلماسی ایرانی به آن سمت برود و با راه انداز جنگ قره باغ کاری کنند که توجه نیروهای امنیتی و نظامی ایران به سمت شمال کشور تمرکز یابد و با بستن مرزهای ایران و عراق به بهانه انتشار کرونا و جلوگیری از ورود زائرین اربعین کاری کنند که ارتباط ایرانی ها با متحدینشان در عراق قطع شود تا آنها سر فرصت بتوانند توطئه خود را پیاده کنند.
اهمیت جنگ قره باغ از نظر اقتصادی برای ایران و روسیه هم در این است که آمریکایی ها تلاش دارند خط لوله نفت و گاز آسیای میانه را از طریق آذربایجان و ترکیه به اروپا برسانند در حالی که در حال حاضر روسیه واروپا در حال احداث خط لوله “ساوث استریم” هستند و پروژه فعلی انتقال نفت و گاز آسیای میانه به اروپا از طریق ایران به نام “ناباکو” است.
خط لوله موازی ناباکو که قرار است از گرجستان عبور کند بی ثباتی خود را به دلایل شرایط آب و هوایی به اثبات رسانده و آمریکایی ها و اسراییلی ها در تلاش هستند که آذربایجان بتواند بخش هایی از قره باغ و محیط آن را تصرف کند و شرایط انتقال این خط لوله از آن طرف محیا گردد و شرکت های آمریکایی که در آذربایجان و آسیای میانه در حال استخراج گاز و نفت هستند مجبور نباشند برای عبور این نفت و گاز به ایران هزینه ترانزیت پرداخت کنند.
همچنین در صورت موفقیت اینها برای انتقال نفت و گاز آسیای میانه به اروپا از یک طرف و دسترسی اروپایی ها به نفت و گاز دریای مدیترانه و لیبی از طرف دیگر این امکان را به اروپا می دهد تا از وابستگی به گاز و نفت روسیه درآید و در نهایت با ایالات متحده در تحریم ها بر علیه روسیه همکاری کند.
در حال حاضر به دلیل وابستگی اروپا به نفت و گاز روسیه کشورهای اتحادیه اروپا از همکاری با آمریکا برای اعمال تحریم بر علیه روسیه سر باز زده اند.
همچنین آمریکایی ها امیدوار هستند که بتوانند آذربایجان را وادار کنند که یک پایگاه نظامی روی دریای خزر که آرزوی دیرینه آنها می باشد در اختیارشان قرار دهد، تا هم بر علیه ایران و هم بر علیه روسیه بتوانند فعالیت کنند.
اگر همه این قطعات پازل را کنار هم بگذاریم متوجه می شویم که جرقه شروع جنگ قره باغ بی دلیل زده نشده و اهداف بسیار بزرگتری از آنچه بسیاری تصور می کنند در پشت پرده این ماجرا وجود دارد.