به گزارش خبرنگار ایمنا، در بین این دانشجویان همه قشرها حضور داشتند؛ از دانشجویان پیرو خط امام (ره) گرفته تا دانشجویان وابسته به منافقان. نهایتاً در ۱۳ آبان ۱۳۵۸، این تصمیم علمی شد، اما یک نگرانی وجود داشت و این بود که رهبری این حرکت به دست منافقان بیفتد، اما خیلی زود برطرف شد؛ زیرا حضرت امام خمینی (ره) از این حرکت حمایت کردند. خیابان طالقانی و مقابل لانه جاسوسی روزها و شبهای به یادماندنی داشت و فقط کسانی که از نزدیک لمسش کرده بودند، شیرینی و طراوت آن را میفهمند.
آمریکاییها باور نمیکردند سفارتشان که لانه جاسوسی هم بود به اشغال در بیاید و مورد حمایت قاطع امام (ره) و امت قرار بگیرد. در چنین شرایطی حضرت امام (ره) بیاناتی علیه ابرقدرتها و بویژه آمریکا داشتند و در واکنش به گناه گرفتن محمدرضا شاه پهلوی در این کشور پیامی را خطاب به دانش آموزان و دانشجویان صادر نمودند که بخشی از آن بدین شرح است: «بر دانش آموزان، دانشگاهیان و محصلین علوم دینیه است که با قدرت تمام، حملات خود را علیه آمریکا و اسرائیل گسترش داده و آمریکا را وادار به استرداد این شاه مخلوع جنایتکار نمایند و این توطئه بزرگ را بار دیگر شدیداً محکوم کنند.»
۱۳ آبان ۱۳۵۸ و روزهای بعد از آن، نبض انقلاب در خیابان طالقانی و در مقابل لانه جاسوسی آمریکا میتپید. مردم تصور میکردند که لانه جاسوسی را که مرکز همه توطئههای سالهای طولانی است، فتح کرده اند و حاضر نبودند که این سنگر را رها کنند.
آمریکاییها و دنباله روهای آنها اینطور تبلیغ میکردند که سفارت ایالات متحده به اشغال عدهای کجفهم و بی اعتنا به موازین بینالمللی درآمده و دیپلوماتها که از مصونیت سیاسی برخوردار هستند دستگیر شده اند و با آنها بدرفتاری میشود.
مردم میتوانستند پس از پیروزی انقلاب سریعاً به سفارت آمریکا بریزند و تمامی آمریکاییهای مقیم ایران را از کشور بیرون کنند، اما جامعه ایران اجازه حضور در کشور را به آنها دادند به زندگی خود ادامه دهند. حداقل توقع این بود که لااقل مدتی سکوت کنند، اما از فردای پیروزی انقلاب دست به توطئه بر علیه کشور زدند.
امام خمینی (ره) در واکنش به تهدیدات مطرح شده از سمت آمریکا برای آزادی نیروهای آنها در لانه جاسوسیشان، فرمودند: «شما میبینید که الان مرکز فساد آمریکا را جوانها رفتهاند گرفتهاند، و آمریکاییهایی هم که در آنجا بوده گرفتند و آن لانه فساد را به دست آوردند، آمریکا هم هیچ غلطی نمیتواند بکند. جوانها هم مطمئن باشند که آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند. بیخود صحبت اینکه اگر دخالت نظامی [کند]، مگر آمریکا میتواند دخالت نظامی در این مملکت بکند؟ امکان برایش ندارد. تمام دنیا توجهشان الان به اینجاست. مگر آمریکا میتواند مقابل همه دنیا بایستد و دخالت نظامی بکند؟ غلط میکند دخالت نظامی بکند.»
آمریکا در طول حیاتش تاکنون اینگونه تحقیر نشده بود و امام (ره) آن را انقلاب دوم نامیدند. تسخیر لانه جاسوسی اقدامی احساسی نبود، بلکه عملی کاملاً عقلانی و با محاسبه دقیق بود. کاری که سفارت آمریکا در ایران انجام میداد در حقیقت همین بود که شرایط را به دوره گذشته بازگرداند و تسخیر لانه جاسوسی، قطع کردن رشته حیات آنها در ایران بود که میتوانست فاجعهای بزرگ بر سر انقلاب اسلامی به وجود آورد.
اسناد به دست آمده از لانه جاسوسی آمریکا در تهران نشان میدهد که در سفارت خانههای ایالات متحده واحدی به نام مراکز عملیاتی وجود دارد. رؤسای این مراکز رهبری عملیات گوناگون جاسوسی در کشورهای حوزه ماموریتشان را بر عهده دارند. اینگونه افراد عموماً در پوشش دیپلماتیک فعالیت میکنند و از مصونیتهای آن برخوردار هستند.
در سفارتخانههای آمریکا، دفتری برای ثبت فعالیتهای مامورانی که زیر نظر سفارتخانه به کار جاسوسی مشغول هستند وجود دارد. در این دفتر تمام عملیات موفق و ناموفق عوامل نفوذی آمریکا در مراکز نظامی یا غیر نظامی با حروف و علائم رمز ثبت و به وزارت خارجه آمریکا فرستاده میشد.
آمریکا به دلیل تحقیری که در ایران شده بود، هر کاری که از دستش بر میآمد انجام داد. هیئتی ویژه به سرپرستی رمزی کلارک، وزیر سابق دادگستری ایالات متحده برای مذاکره با مقامات ایرانی وارد کشور شد؛ اما حضرت امام (ره) مخالف این مذاکرات بودند و ضمن اعلام امتناع از ملاقات با آنها، ملاقات مقامات دیگر با این هیئت را به شرطی ممکن شمرد که شاه را به ایران تحویل دهند.
در نتیجه این مذاکرات، هواپیمای حامل محمدرضا شاه در راه ایران بود که ناگهان مسیر خود را به سمت ترکیه تغییر داد. جلب است بدانید که محمدرضا شاه پهلوی در آن روزها بعد از یک عمل سخت به دلیل سرطان که در بیمارستان نیویورک انجام شده بود، مرخص شد و به طور موقت به پایگاه لکلند تگزاس منتقل شد.
فریده دیبا از زبان فرح پهلوی در مورد این پایگاه مینویسد: رفتار بسیار زنندهای با آنها میشود. در یک اتاق با وسایل مندرس اسکان داده میشدند و حتی فرمانده این پایگاه، ژنرال آکر مرتب از فرح میخواهد که همبازی تنیس وی باشد.»
تماسهای آمریکا با برخی از غرب زدگانی که گمان میکردند، میتوانند در جهت آزادی گروگانها اقدامی بکنند و یا اعزام گروههای میانجی برای برگرداندن گروگانهایشان از جمله تلاشهای آمریکا بود؛ اما هیچکدام اینها به نتیجه نرسید. پس از بی ثمر ماندن این قبیل اقدامات، آمریکا به اقدامات جدی تری پرداخت.
محاصره اقتصادی و بلوکه کردن داراییهای ایران، قطع کامل روابط با تهران و بالاخره تهدید نظامی و مانورها جهت ترساندن ملت ایران توسط آمریکا آغاز شد. آمریکا پس از بی نتیجه ماندن این اعمال، دست تصمیم به دخالت نظامی و ربودن گروگانها زد که در ادامه آن، همه نیروهایشان به دلیل گیر افتادن در طوفان طبس، کشته شدند.
با طولانی شدن مدت گروگانگیری و افزایش فشارها و موضع گیریهای بنیصدر رئیس جمهور و دیگر مقامات دولتی، امام خمینی (ره) نیز ۱۱ روز بعد از مأمور شدن مجلس شورای اسلامی، طی حکمی از سیدمحمد موسویخوئینیها خواستند تا حفاظت از گروگانهای آمریکایی به شورای انقلاب واگذار شود.
ایشان در این حکم ضمن تشکر از نیروهای کمیته انقلاب و دانشجویان پیرو خط امام فرمودند: «مقتضی است تا تکلیف قطعی که به عهده مجلس شورای اسلامی است، حفاظت جاسوسان آمریکایی را به عهده شورای انقلاب قرار داده و به خدمت خودتان در این امر خاتمه دهید.»
فرآیند تشخیص صرفه و صلاح ملت ایران در اولین دوره مجلس شورای اسلامی حدود ۱۱ ماه طول کشید. در این مدت طرحها، پیشنهادات، انتقادات و مباحث فراوانی بین مجلس، دولت و کمیسیون ویژه مجلس برای رسیدگی به مساله گروگانها و جریانهای حاکم سیاسی رد و بدل شد تا در نهایت بر اساس آنچه که آیتالله هاشمی رفسنجانی در کتاب «انقلاب در بحران» منتشر کرد، «مجلس چهار شرط آزادسازی کلیه سرمایههای ایران، لغو تمام ادعاهای آمریکا علیه ایران، تضمین عدم دخالت سیاسی و نظامی آمریکا در ایران و باز پس دادن اموال شاه را تصویب کرد و کیفیت اجرا هم بر عهده دولت گذاشته شد و مقرر شد اگر آمریکا شرایط را پذیرفت، اقدامات اجرایی صورت گیرد و اگر نپذیرفت، پیشبینی شد قوه قضائیه خود را برای محاکمه جاسوسهای آمریکایی آماده کند.»
در ادامه خاطرات رئیس مجلس شورای اسلامی در دوره اول، آمده است: «مذاکره مستقیم با آمریکا ممنوع شده بود، اما حضور یک میانجی بین ایران و آمریکا برای شروع مذاکرات لازم بود. ضروری بود که این کار به دولت الجزایر که حافظ منافع ایران در آمریکا بود، سپرده شود. سرانجام پس از ماهها مذاکره و مشورتهای گسترده، با درایت و دقت نمایندگان ایران و الجزایر، مذاکرات به نقطه قابل قبولی رسید و با دو لایحهای که دولت در تاریخ ۲۲ دی ۱۳۵۹ در ارتباط با حل و فصل اختلافات مالی و حقوقی ایران و آمریکا و همچنین باز پس گرفتن اموال شاه و بستگانش، به مجلس فرستاد که به تصویب رسید، مذاکرات سرعت بیشتری گرفت و به امضای سه سند در تاریخ ۲۹ دی ۱۳۵۹ - که به بیانیه الجزایر معروف گردید - منجر شد.»
سرانجام پس از مذاکرات و گفتوگوهای زیاد و بعد از امضای بیانیه الجزایر که به حل و فصل اختلافات بین دولتهای ایران و آمریکا پرداخت، طرف آمریکایی عملاً شرایط مندرج در بیانیه را پذیرفت و بدینترتیب بیش از ۵۰ گروگان بازداشتی آمریکا در ایران پس از ۴۴۴ روز در مورخ ۳۰ دی ۱۳۵۹ آزاد شدند.