هرآنچه باید قبل از دیدن «منک» / Mank دیوید فینچر بدانید
«منک»، فیلم جدید دیوید فینچر که نتفلیکس آن را منتشر میکند درباره تولید فیلم «همشهری کین» است، ولی حرفهای زیادی هم درباره صنعت سرگرمی و آمریکا و انتخابات ریاستجمهوری سال 2020 دارد.
کاظم کلانتری | شهرآرانیوز - هالیوود در سالهای اخیر عطش سیریناپذیری پیدا کرده برای بازگشت به دوران طلاییاش؛ برای نبشقبر گذشته و بیرونآوردن مومیاییها از تابوت و نشاندادن عتیقههایشان. بازسازی درستوحسابی آنهمه کلاسیک ناب که قدرتشان به همان حسوحال سیاهوسفید و تصاویر تیرهوتارشان است چندان برای هالیوود معنایی ندارد. این غول بیشاخودم میخواهد رنگ تازه به آنها بپاشد و اگر اقبالی نیابد چندان برایش مهم نیست؛ درواقع هالیوود نمیخواهد از این بازسازیها تحسین و ستایش منتقدان را بگیرد؛ امپراطوری عظیم ساخت فیلم با پول فربهتر میشود. در این میان کارگردانهایی هستند که بازگشت به گذشته برایشان سرکزدن به تاریخ هالیوود است، به ساز و کار استودیوهای قدرتمند و بهچالشکشیدن شمایل تر و تمیز و اتوکشیده کارگردانها و بازیگران دهههای طلایی سینما. دیوید فینچر با فیلم «منک» (Mank) به «همشهری کین» (Citizen Kane)، دردانه سینمای هالیوود قدیم، نزدیک شده است. روایت داستان عجیب ساخت این فیلم در دهه ۳۰ و اختلافات و جنگ و دعواهایی که فیلم اورسن ولز به وجود آورد. او روی نقطهای حساس از تاریخ هالیوود و بزرگان و قدرتمندانی دستنیافتنی انگشت گذاشته؛ اورسن ولز و هرمن جی منکیویچ و ویلیام راندولف هرست و ماریون دیویس و یکدوجین استودیو غولپیکر.«منک» دو روز دیگر (۱۳ نوامبر / ۲۳ مهر) از نتفلیکس پخش میشود. ولی خیلی از منتقدین فیلم را دیدهاند و آن را نقدی تند و تیز درباره رابطه هالیوود و خلاقیت، و نامهای عاشقانه به تاریخ هالیوود دانستهاند. از میان این نقدها، دیوید سیمز، منتقد «آتلانتیک»، فیلم «منک» را با حالوروز امروز هالیوود و آمریکا و انتخابات اخیرش متناسب دیده است. آنچه میخوانید ترجمه نوشته اوست برای فیلم آخر دیوید فینچر.در توضیحات انتهای مطلب، اطلاعاتی جامع درباره «همشهری کین»، افراد دخیل در ساخت آن و داستان عجیبو غریب تولید و بایکوتش آمده است. لازم نیست بگویم که فیلم «منک» برای سینهفیلیها و عاشقان تاریخ سینماست ولی درک تماموکمال آن به دانستن این نکات بستگی دارد. پس حتما آنها را هم بخوانید. در انتها هم گزیدهای از نظرات منتقدین درباره فیلم آمده است.
دیوید سیمز | «آتلانتیک» - هرمن جی منکیویچ (Herman J. Mankiewicz) فیلمنامهنویس، جایگاهی عجیبوغریب در دستگاه عریض و طویل ساخت فیلم هالیوود قدیم دارد. او، همانطور که گری اولدمن نقشش را در فیلم زندگینامهای دیوید فینچر بازی کرده، یک شمایل آشفته و پریشان در حاشیه هالیوود است، یک سخنپرداز نیویورکی تحسینشده که مثل چرخدندهای کوچک در ماشین عظیم هالیوود عمل میکند. در فیلم «منک» او احضار میشود ۱ برای نوشتن فیلمنامهای درباره ویلیام راندولف هرست (William Randolph Hearst)، روزنامهنگار معروف و تهیهکننده فیلم. ۲
ویلیام راندولف هرست در فیلم «منک» / با بازی چارلز دنس
از نظر هرست، منکیویچ چیزی نیست جز یک دلقک که به مجموعهای از دوستان خلوضعش اضافه میشود. جالب اینجاست که از نظر منکیویچ، هرست حتی بدتر و وحشتناکتر از این توصیفهاست. ۳
هرمن جی منکیویچ در فیلم «منک» / با بازی گری اولدمن
امروزه منکیویچ را بهعنوان نویسنده شاهکار اورسن ولز، «همشهری کین»، میشناسند. این فیلم، نقدی تند و تیز بود به هرست و طبقه سرمایهدارانی که او به آن تعلق داشت. برخی گمان میکنند «منک» که جمعه هفته جاری در سینماهای آمریکا و شبکه نتفلیکس منتشر میشود، درباره مراحل سخت و طاقتفرسای نوشتن فیلمنامه اولین فیلم اورسن ولز است، ولی کارکرد و موضوع فیلم فینچر فراتر از اینها میرود. این فیلم رابطه شکننده «خالق» و قدرتمندان پرنفوذ صنعت فیلم را واکاوی میکند؛ رابطهای که هالیوود آن را برای بنگاه تبدیل «هنر» به «تجارت» ضروری میداند؛ چه در دهه ۳۰ میلادی و چه امروزه.
فینچر در منکیویچ یک قهرمان بینامونشان کامل پیدا کرده است؛ مردی که سعی میکند با صنعتی که معمولا تجارت را بر اصالت و اعتبار ترجیح میدهد کنار بیاید؛ کسی که درنهایت، فیلمنامه بهترین فیلم تمام دوران را نوشت.
ماریون دیویس در فیلم «منک» / با بازی آماندا سیفرید
ممکن است کسی «منک» را نادیده بگیرد، به این دلیل که فیلمی خاصپسند است و دوباره مشاجرههای قدیمی درباره تولید پردردسر «همشهری کین» را زنده کرده و به دنبال دلیلی است که دوباره هرست و معشوقه بازیگرش، ماریون دیویس (با بازی آماندا سیفرید) را محکوم یا سرزنش کند، اما فیلم «همشهری کین» فقط یک دستآویز است برای کاوش عمیق فینچر در محافظهکاری غیرقابلتغییر هالیوود در دهه ۱۹۳۰ که همچنان ادامه دارد. دورانی که «منک» نشان میدهد، رکود اقتصادی بیداد میکند و سینمای آمریکا درحالشکوفایی و ترقی است. در آن دوران بیشتر قدرت داستانسرایی صنعت هالیوود که رادیکالیسم سیاسی را زیرپا گذاشت، در دست افراد بانفوذ و قدرتمندی مثل جک وارنر، داریل اف. زانوک و لوئیس بی. می بود.
هرمن جی منکیویچ و اورسن ولز (با بازی تام برک) در «منک»
«منک» هم مثل «همشهری کین»، بسیاری از قصههایش را با فلشبک روایت میکند. فیلم بین تلاشهای منکیویچ برای نوشتن فیلمنامه «همشهری کین» در یک خانه دورافتاده ۴ و خاطراتش از دوستی با هرست، دیویس و مایر (که او را برای کار در استودیوی مترو گلدوین مایر / MGM استخدام کرد)، جریان دارد.
منکیویچ، که قبلا منتقد و نمایشنامهنویس بود، مانند بسیاری از نویسندگان بزرگ آن دوران - اف. اسکات فیتزجرالد، ویلیام فاکنر، دوروتی پارکر – محبوبیت میان مردم را با پول عوض کرد؛ همانطورکه در فیلم «منک» مایر سر منکیویچ فریاد میزند: «این شغلی است که آدم در آن به جز پول چیز دیگری گیرش نمیآید. آنچه که در این صنعت فروخته میشود هنوز متعلق به فروشنده است. این جادوی واقعی فیلمهاست.»
فریب شیوه روایت قدیمی «منک» - تصاویر سیاه و سفید- و دیالوگهای پژواکگونه و موسیقی ملودراماتیکش را نخورید. این فیلم بهطرز شگفتانگیزی درباره سال ۲۰۲۰ است. از زمانی که دیزنی حق مالکیت «فاکس» را خرید، هالیوود متمرکزترین دورانش را از زمان «عصر طلایی» ۵ میگذراند. حتی تازهواردهایی مثل «نتفلیکس»، که اتفاقا پخشکننده «منک» هم هست، دستگاه چندمیلیاردیای هستند که با هر اثر مهمی که منتشر میکنند به سلطه جهانی نزدیکتر میشوند. این فیلم از درماندگی و ناتوانی خلاقیت در چنین سیستم سفتوسختی صحبت میکند، چیزی که خود فینچر هم تجربهاش کرده است. تولید اولین فیلم او، «بیگانه ۳» (Alien 3)، حکایت مشهوری است. او طی ساخت این فیلم با استودیو درگیر شد و کنترل تدوین نهایی را از دست داد. فینچر اخیرا در مصاحبهای با ناامیدی و افسوس یادآوری کرد که یک هلدینگ رسانهای عظیم چندملیتی او را برای ساخت یک فیلم اجیر کرده است. تعجبی ندارد که او منکیویچِ بدخلق را تحسین میکند، مردی که همیشه در جک و شوخی و نوشیدن زیادهروی میکرد و از اینکه یک سوسیالیست عصبانی در اتاق میلیونرهاست به خود میبالید.
کارنامه فینچر پر از فیلمهایی است که بر چهرههای وسواسی و ناهنجار متمرکز هستند. آنها علیه جهانی خصمانه و ناسازگار مبارزه میکنند. «منک» دارای یک شکوه و جلال بصری نوستالژیک است که فوکوسهای جادویی «همشهری کین» را دوباره زنده کرده، اما این اتمسفر آنتیک و قدیمی به همینجا ختم نمیشود.
فیلم «منک» برای شبیهشدن به فیلمهای قدیمی، وضوحی دیجیتالی و حسی نامأنوس و مبهم در تصاویر سیاهوسفیدش دارد؛ برای همین است که ممکن است فیلمهای قدیمی گرم و تار و مبهم به نظر برسند. این نگاه با دیدگاه سختگیر منکیویچ متناسب است که فیلمنامههای خیالانگیزی برای استودیوها مینوشت، ولی به این صنعت با بدبینی عمیقی مینگریست. ۶
منکیویچ در نیمی از فیلم «همشهری کین» چهره هرست را جذاب و باشکوه نشان میدهد، که شوخطبعی همراه با خودکمبینی، او را جذابتر هم میکند. اما رابطه منکیویچ و هرست طی اتفاقاتی سیاسی شکرآب شده بود.
همانطور که فینچر در فیلم آورده استودیو «مترو گلدوین مایر» و هرست پیشگام نوعی اخبار جعلی هستند که از درخشش و زرق و برق سینما برای کنترل مخاطبان و منحرفکردن ذهن مردم از یک واقعیت کسلکننده و بیهیجان استفاده میکنند. ۷ این موضوع در «منک» بیشترین کارکرد را دارد، فیلمی که پس از دوران انتخابات طولانی ریاستجمهوری ۲۰۲۰ که پر از دروغ و تظاهر و اخبار تحریفشده رسانههای اجتماعی است از راه میرسد. فینجر اصلا نمیخواست فیلمی درباره سیاست امروز دنیا بسازد. او یک داستان جهانشمول ساخته است درباره تغییر یک صنعت (و یک دنیا) که در آن هر سیستمی با کندی و بیاثری حرکت میکند.
منکیویچ نه خیلی رادیکال است و نه آنقدرها پایبند به اصول و قواعد. او تلاش میکند تجربههای خودش از هرست را با یک روایت هالیوودی منتقل کند. او یک داستان آشنا درباره آرمانگرایی متلاشیشده را به یک اثر هنری انقلابی تبدیل میکند.
آیا قدرت و تأثیر «همشهری کین» فقط بهخاطر «منک» است؟ فینچر که فیلمنامه پدرش جک (یک روزنامهنگار که سال ۲۰۰۳ درگذشت و فیلمنامه دیگری ندارد) را به فیلم تبدیل کرده میداند که این ادعای جسورانهای است. همکار منکیویچ در نوشتن فیلمنامه «همشهری کین»، یعنی اورسن ولز ۲۵ ساله، با ابهت و کاریزماتیک است همانطور که نقشش را تام برک بازی میکند، اما او در فیلم «منک» شخصیتی ثانویه محسوب میشود. درواقع او منتظر است که کار منکیویچ تمام شود و بعد زمام امور را به دست بگیرد.
اورسن ولز یکی دیگر از آن غولهای قدرتمند و با نفوذ است که فیلمنامهنویس فروتن هنگام تلاش برای انجام وظایفش دربرابر او دستوپا میزند. ۸ این فیلمساز جوان ۹ در لحظهای عالی با یک داستاننویس پیر و عصبی همکاری کرد و قلب زخمی فیلمنامه او را به دست گرفت تا جذبه و غرور غولهای صنعت هالیوود را به چالش بکشد. به این ترتیب، «منک» داستانی درباره پیروزی است که بارها و بارها روی صفحه نقرهای سینما روایت شده است، اما هرگز اینچنین با ترکیب واقعگرایی و افسوس همراه نبوده است.
تریلر فیلم «منک»
توضیحات مترجم
۱. منکیویچ از آن دسته فیلمنامهنویسهای هالیوود قدیم است که معمولا برای تمامکردن فیلمنامههای ناتمام استخدام میشدند. این فیلمنامهنویسها آنقدرها مشهور نمیشدند، چون بیشتر اوقات نامشان در عنوانبندی فیلمها نمیآمد. فیلمنامه «منک» را سالها پیش جک فینچر، پدر دیوید فینچر، نوشته است. او سال ۲۰۰۳ فوت کرد. اگر در ریویوها و نقدهای فیلم «منک» خواندید که منتقدان، فینچر را برای آوردن نام پدرش ستودهاند نه بهصرف آوردن نام او بلکه برای قدرت تفسیری و انتقادیای است که این عمل در خودش دارد و درواقع به هالیوود قدیم میتازد.
منکیویچ در دنیای واقعی
۲. ویلیام رندولف هرست، یکی از غولهای رسانهای آمریکا بود. بنگاه او، «هرست» چندین مجله، روزنامه و شبکه تلویزیونی در اختیار داشت. از معروفترین روزنامههایی که تحتمدیریت او چاپ میشد میتوان هوستون کرونیکل، سانفرانسیسکو کرونیکل، سن آنتونیو اکسپرس نیوز و... را نام برد.ویلیام رندولف هرست واقعیخانه مجلل او حدود پانزده سال پیش به قیمت ۱۶۵ میلیون دلار فروخته شد. آنزمان این ملک گرانترین خانه مسکونی آمریکا بود، با ۲۹ اتاق خواب، سه استخر شنا، دو زمین تنیس و یک سالن سینما.ماریون دیویس و ویلیام رندولف هرست واقعی۳. منکیویچ با چارلز لدرر، فیلمنامهنویس هالیوود که برادرزاده ماریون دیویس بود دوست شد. لدرر در هالیوود بزرگ شده بود و مدت زیادی را در سن سیمئون سپری میکرد، جایی که دیویس، معشوقه ویلیام راندولف هرست، سلطنت میکرد. هرست هم منکیویچ را برای آخر هفتهها به سن سیمئون دعوت میکرد و از همینجا دوستی هرست و منکیویچ پا گرفت.۴. منکیویچ مدام مینوشید. پایش هم در سانحه رانندگی صدمه دیده بود بنابراین ولز او را به مزرعه «کمپبل کمپر» برد تا بتواند بدون مزاحمت روی «همشهری کین» کار کند.۵. در تاریخ سینمای آمریکا، «عصر طلایی هالیوود»، به دورانی گفته میشود که از پایان دوران سینمای صامت، یعنی از اواخر دهه ۱۹۲۰ میلادی، آغاز شده و تا حدود دهه ۱۹۶۰ میلادی به طول میانجامد. طی این دوران، که دورانی پربار در صنعت سینما محسوب میشود، استودیوهای فیلمسازی هالیوود تعداد بسیار زیادی فیلم تولید کردند. در این دوران بیشتر فیلمهایی که هالیوود میساخت، در ژانرهای وسترن، کمدیهای بزنوبکوب، موزیکال، کارتون و انیمیشن، یا زندگینامهای قرار میگرفتند. نظام استودیویی چنان بود که تیمهای سازنده هر کدام از فیلمهای یک استودیو، در سایر فیلمهای ساختهشده توسط همان استودیو نیز فعال بودند. استودیوهای فیلمسازی چنان قدرتی داشتند که بیشتر سالنهای نمایش فیلم را میخریدند. شرکت MGM از زمان شکلگیریاش در سال ۱۹۲۴، به صورتزنجیرهای بسیاری از سالنهای نمایش فیلم را تصاحب کرد. از همینجا دیگر استودیوها یکییکی سالنهای نمایش را تصاحب کردند.۶. راجر ایبرت، منتقد سینما، در مطلبی که درباره «همشهری کین» نوشته درباره تأثیر این فوکوسهای عمیق گفته است: «همشهری کین» از سایه و تاریکی بهرهبرداری فراوانی کرده است. ولز که با فیلمبردار نابغه گرگ تولند کار میکرد میخواست زندگی مردی را نشان بدهد که از شدت قدرت، وجود اطرافیان، ثروت و مرموز بودن در حال انفجار است.او سبک تصویری تیرهوتاری را در فیلم به کار برد که در نسخه ۳۵ میلیمتری تمام سوراخسنبههای فیلم که ممکن است آبستن نکته یا واقعیت مهمی باشند را به تصویر میکشد و بهخاطر شیوه معروف فیلمبرداری تولند یعنی «فوکوس عمیق» تمام زوایای عمقی و سطحی فیلم به خوبی زوایای راستی و چپی فیلم قابل تشخیصند. برای مثال گوی بلورینی که «کین» در هنگاه مرگش در دست داشته و آن را بر زمین میاندازد در خانه اولین معشوقه «کین» در بین خرتوپرتهای روی میز قابل رویت است. در صحنه نهایی فیلم نیز در انبار کذایی پرترهای از «چارلی کین» به همراه والدینش دیده میشود. هردوی این صحنهها و جزئیاتش را میشود به راحتی در نسخه ۳۵ میلیمتری مشاهده کرد ولی روی نسخه ۱۶ میلیمتری و حتی روی CD با کیفیت عالی قابل مشاهده نیست. اگر شما فیلم را فقط در پخش تلویزیونی یا نسخه ۱۶ میلیمتری درب و داغون کلاسهای سینمایی تماشا کردهاید مطمئنا جزئیات و شفافیت نسخه ۳۵ میلیمتری شما را شگفتزده خواهد کرد.۷. هرست به فیلم واکنش شدیدی نشان داد. عصبانیت هرست از فیلم تفسیرهای زیادی دارد. برخی میگویند او کلا از فیلم ناراضی بوده است؛ افسانهای هم هست که میگوید آنچه او را عصبانی کرده بود، تصویر خودش در فیلم نبود، بلکه خشم او از پرتره معشوقهاش، ماریون دیویس، در فیلم بود که دختری بیاستعداد در گروه کُر نشانداده شده است. هرست صاحب تمام روزنامههای قدرتمند و سالنهای نمایش بود. پس او هر اشارهای به این فیلم در روزنامهها، ایستگاههای رادیویی و تلویزیونهای کابلی را ممنوع کرد. به این ترتیب استودیوی سازنده فیلم RKO Pictures را هم بایکوت کرد.ماریون دیویس واقعیراجر ایبرت در همان نوشتهاش درباره فیلم «همشهری کین» اوضاع پس از اکران فیلم را اینگونه توصیف کرده است:
«در یکی از مذاکراتی که درباره اکرانشدن فیلم انجام شد حتی وجود خود فیلم هم زیر سؤال رفت. عدهای از کلهگندههای صنعت فیلمسازی تحترهبری «لوئیس بی مایر» (رئیس کمپانی مترو گلدن مایر) که از احتمال حرکتهای ضدهالیوودی در روزنامههای «هرست» ترسیده بودند، به ”RKO“ مبلغی را به عنوان خسارت پیشنهاد کردند تا فیلم را نابود کند. این مبلغ خرج ساخت فیلم را جبران میکرد و مقداری هم بابت سود باقی میگذاشت. اما تمام این نقشهها نقش بر آب شد. ولز فیلم را در نمایشهای خصوصی و تا حدودی دزدکی به خیلی از حضرات قدرتمند و جریانسازهای فکری نشان داده بود تا نشود به آسانی کلک فیلم را کند.
«همشهری کین» هیچوقت در خود آمریکا درست و حسابی اکران نشد. خیلی از سینماهای بزرگ شهرهای معروف فیلم را به نمایش نگذاشتند. چون استودیوهای گردنکلفتی که فیلم را بایکوت کرده بودند، تمام این سینماها را هم اجاره کرده بودند. به این ترتیب فیلم از تبلیغات مؤثر نشریات «هرست» هم محروم ماند (تنها چیزی که روزنامهها به عنوان تبلیغ برای فیلم نوشتند این جمله بود: یک جذبه سینمایی جدید!)»۸. منکیویچ و اورسن ولز هر دو روی فیلمنامه «همشهری کین» کار کردند، اما منکیویچ، کارگردان فیلم، یعنی ولز، را متهم کرد که قصد دارد او را از دایره توجهها خارج کند و حتی فاش کرد که او قصد داشته در ازای پرداخت مبلغی پول نام او را از تیتراژ حذف کند. فیلم «همشهری کین» سال ۱۹۴۲ نامزد ۹ جایزه اسکار شد که از آن میان فقط جایزه بهترین فیلمنامه اصلی را برد. در مراسم اسکار زمانی که فیلم «همشهری کین» برنده جایزه بهترین فیلمنامه اصلی معرفی شد، هواداران منکیویچ با فریادهای «منک، منک، منک» به این جریانات واکنش نشان دادند و حمایت خود را از او اعلام کردند. جایزه اسکار به هر دوی این افراد تعلق گرفت، گرچه هیچکدام از آن دو در آن مراسم شرکت نکرده بودند.۹. سال ۱۳۸۵ حامد صرافیزاده گفتوگویی را با پیتر باگدانوویچ، دوست اورسن ولز، در روزنامه «اعتماد» ترجمه کرد با این عنوان: «ولز آنقدرها هم روشنفکر نبود». باگدانوویچ در بخشی از آن گفتگو میگوید:«اورسن ولز یکبار هرست را در آستانه درِ آسانسور ملاقات کرد. اورسن از هرست پرسیده بود آیا به تماشای فیلم میرود و هرست این دعوت را رد کرده بود و اورسن هم در جوابش گفته: «چارلز فاستر کین [نام شخصیتی که در فیلم نماد هرست است و خود اورسن ولز نقشش را بازی میکند] برای تماشای فیلم میآید» و همچنین ادامه داده «آقای هرست، شما بهتره مراقب باشین، شاید یک روز بخواهم فیلمی هم درباره شما بسازم.»لینک کامل این گفتگو: روزنامه «اعتماد» و سایت «ابدیت و یک روز»
اریک کهن
ایندیوایر
علی رغم تصنعی که در هر قاب فیلم وجود دارد، «منک» بر واقعگرایی دیدگاه شخصیت اصلیاش بنا شده است و گری اولدمن با چنان انرژی سلطهگرانهای در هر صحنه حضور دارد که ممکن است این انرژی هر لحظه از لنزها بیرون بریزد. «منک» یک هزارتوی عجیبوغریب سینمایی است، رویکردی هیجانانگیز و غیرقابلپیشبینی به بررسی تاریخچه هالیوود به زبان خودش. نه! پشت پرده صریح «شهروند کین» جایی در فیلم ندارد، (و گزندی به شخصیت اورسن ولز وارد نمیشود)؛ بلکه از چشماندازی ستایشبرانگیز به ارزش آن پی خواهید برد.
استیو واینتراب
کلایدر
«منک» دیوید فینچر یک پدیده است. همه چیزش از طراحی صدای درخشان تا بازیهای شگفتانگیز آن را به یکی از بهترین فیلمهای سال ۲۰۲۰ تبدیل میکند. سینهفیلها عاشق این فیلم خواهند شد.
مت گلدبرگ
کلایدر
فیلم جدید دیوید فینچر خیلی درباره ساخت «همشهری کین» نیست، بلکه درباره مردی است که میخواهد جایگاهش را در در یک سیستم خراب پیدا کند.
آنتونی برزنیکان
ونتی فر
فیلم درباره تصمیمگیری است، درباره روی گرداندن از آنچه که میدانید، از آنچه که سبب میشود ادامه دهید، وقتی که متوجه میشوید آن تصمیم چقدر اشتباه بوده است، مهم این است که همه چیز را بسوزانید.
راب هانتر
Film School Rejects
آخرین فیلم دیوید فینچر بههمان اندازه که نامهای عاشقانه است به هرمان منکیویچ، یک نامه عاشقانه است به جک فینچر، نویسنده فیلمنامه و پدر دیوید فینچر.
ایان فریر
مجله امپایر
فیلمی ماهرانه، هوشمند و پیچیده با بازی درخشان گری اولدمن، و با چرخشهاش هیجانانگیز و در آخر از بهترینفیلمهای دیوید فینچر.
دیوید ارلیک
ایندیوایر
خوشحالم که نام پدر دیوید فینچر به عنوان نویسنده فیلمنامه «منک» ذکر شده، فیلم خوبی در مورد اینکه چقدر ساختن یک فیلم خوب دشوار است.
گرگوری الوود
پلیلیست
«با اولین نگاه به «منک» میتوان فهمید که گری اولدمن و دیوید فینچر نامزد احتمالی اسکار خواهند بود، اما غافلگیرکننده بازی آماندا سایفرید است که خود را به بخش بهترین بازیگر زن نقش مکمل اسکار تحمیل میکند. آیا «منک» اسکار بهترین فیلم را میگیرد؟ نامزدی آن قطعی است…
اریک دیویس
فندنگو
نماهای «منک» چنان به دقت خلق شده که بیننده میخواهد فیلم را متوقف کند و به آنها خیره بماند. ادای دینی شورانگیز و قابلاستناد است که شیفتگان فیلمهای کلاسیک ستایشش خواهند کرد. اگر دوستدار داستانهای هالیوودی الهامبخش هستید، این فیلم برای شماست.
استیو پاند
رپ
تصور اینکه «منک» نامزد اسکار نشود دشوار است. در این مقطع آن را پیشتاز بخشهای فیلمبرداری، تدوین، کارگردانی هنری، موسیقی متن اریجینال، و حتی شاید بهترین فیلم و بهترین کارگردانی میدانم.