هبوط در کویر مبنای هستی‌شناختی و انسان‌شناختی شریعتی است


هبوط در کویر مبنای هستی‌شناختی و انسان‌شناختی شریعتی است

آیدین ابراهیمی بیان کرد: به نظر می‌رسد هبوط در کویر مبنای هستی‌شناختی و انسان‌شناختی شریعتی، ماقبل ورود به جامعه سیاست، فرهنگ و تاریخ است، اما خود همه اینها است. هبوط، داستان خلقت است و با اسطوره خلقت که یک اسطوره غیرتاریخی است، شریعتی با نوع انسان مواجه است و از همین‌جا موضع خود را برای ورود به مباحث روشن می‌کند.

هبوط در کویر مبنای هستی‌شناختی و انسان‌شناختی شریعتی است

به گزارش ایکنا، سمینار ملی «شریعتی و راه آینده»، امروز 16 آذرماه به صورت مجازی و از طریق کانال تلگرامی سیدجواد میری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، با سخنرانی جمعی از جامعه‌شناسان برگزار شد. در ادامه متن صحبت‌های آیدین ابراهیمی، جامعه‌شناس را می‌خوانید که با موضوع «تقابل یا تفاهم بنیادهای غیرتاریخی و گفتمان‌های تاریخی مبتنی بر روایت هبوط در کویر» ایراد شده است؛

سال‌ها بود که بخش اجتماعی و نقدهای تند و تیز سیاسی و فرهنگی شریعتی در حوزه جامعه، تاریخ یا ادبیات بسیار پررنگ بود و پس از آن بازگشتی به کویریات انجام گرفت که فکر می‌کنم این بازگشت نیز یک واکنش بود؛ یعنی واکنشی به غلبه گفتمان‌های فربه و گفتمان‌های بسیار اجتماعی و کلان شریعتی که با توجه به اقتضائات زمان، پژوهشگران و ... سعی کردند با پررنگ کردن وجوه فردی و عرفانی وجود شریعتی از او بهره بگیرند یا به او انتقاد کنند.

اما رجوع من از سر واکنش و مقتضیات زمان نیست، بلکه از سر واگویه کردن اهمیت اندیشه در جامعه‌ای است که اندیشیدن ریسک بالایی دارد. در حوزه‌های رسمی علوم انسانی، اندیشیدن به معنای انتقاد کردن است و نه مبنا داشتن. این کار را سخت می‌کند، چون هرکسی انتقاد کند، اندیشمندتر است و بیشتر در ویترین است و هرکسی که این کار را نکند، متهم می‌شود که منزوی است. اما هبوط در کویر نقطه‌ای است که اساساً تمایز فهم شریعتی از اندیشه و حقیقت را بر ما نمایان می‌کند. سعی کرده‌ام با فراغت از ارزش و از دید یک محقق به شریعتی نگاه کنم و انتقاداتی نیز به او وارد دانسته‌ام، اما در اینجا باید نشان دهم که چرا متمایز بود و چه کرد که توانست گزاره‌هایی بیافریند که هنوز ماندگار و چالش‌برانگیز هستند و هنوز ما را وادار به تفکر می‌کند.

هبوط در کویر مبنای هستی‌شناختی و انسان‌شناختی شریعتی

به نظر می‌رسد هبوط در کویر مبنای هستی‌شناختی و انسان‌شناختی شریعتی، ماقبل ورود به جامعه، سیاست، فرهنگ و تاریخ است، اما خود همه اینها است. اما این چطور است و با چه مکانیزمی توانسته بنیان هستی‌شناسانه‌ای برای ما عرضه کند که نیازمند بازگشت به این مفاهیم هستیم. هبوط در کویر، غیرتاریخی‌ترین و غیر‌اجتماعی‌ترین کتاب شریعتی است. هبوط، داستان خلقت است و با اسطوره خلقت که یک اسطوره غیرتاریخی است. شریعتی با نوع انسان مواجه است و از همین‌جا موضع خود را برای ورود به مباحث روشن می‌کند.

یکی از بنیادهای شریعتی هبوط است؛ یعنی آنجا که از انسان، تنهایی، درد و مسئولیت صحبت می‌کند. انسان شریعتی انسان بسیار دردمند، تنها، مسئول، خالق، بیانگر و در عین حال مضطرب است. شریعتی اینجا هبوط و روایتش از هبوط را در تلفیقی از مذهب و هنر و عرفان بیان می‌کند و تعریف او عبور از ثنویت‌ها و رسیدن به یک انتخاب است. برای شریعتی عصیان و انتخاب انسان ارزشمند است و عصیان حتی در برابر امر قدسی و یا در برابر هرچه تا امروز به عنوان امروز مقدس پنداشته‌ایم، ارزش دارد. شریعتی در اینجا دایره انتخاب را باز کرده و مرزهای ایمان و کفر را درنوردیده است. داستان حسادت شیطان در این کتاب در روایت هبوط، داستان حسادت به یک انسان عاصی و گناهکار اما آزاد است.

اما خیلی‌ها این داستان را روایت کرده‌اند و خیلی از اندیشمندان به آن اشاره کرده‌اند، اما چرا شریعتی در اینجا مطرح است؟ دلیل تمایز شریعتی در این روایت و بنیاد غیرتاریخی این است که شریعتی در ادبیات خود تمام ثنویت‌ها را در یک امر کلی جمع کرده و این هنرمندانه است. البته نه به این معنا که یک اثر صرفاً هنری است. در این روایت، ادبیات، محتوای گریزناپذیر متن غیرتاریخی یا مکاشفه شریعتی است که عین هستی‌شناسی است؛ یعنی فرم در خدمت معنای متن است و ادبیات عین هستی‌شناسی شریعتی است. کلمه نیز کلمه حقیقی معطوف به تنهایی اضطراب و درد بودن است.

نکات غیرتاریخی از انسان در هبوط در کویر

در اینجا با نکاتی از انسان مواجه هستیم که غیرتاریخی است و همه انسان‌ها را وی به میدان می‌آورد. هر چهره تأثیرگذاری در تاریخ اندیشه، تاریخ مذهب و ... ببینید، در این کتاب به میدان آورده شده و شریعتی به مبارزه با آنها پرداخته تا انسان خودش را تثبیت کند و این تثبیت شدن با آن گناه نخستین امکان‌پذیر می‌شود و در این میدان و این چالش و بازی زبانی که شریعتی با تمامی تاریخ دارد، می‌خواهد وجه غیرتاریخی و اصیل درد و تنهایی را بیان کند که نوع انسان در تمام تاریخ با آن مواجه است.

به نظر می‌رسد شریعتی در روایت خود از مسئله هبوط، چهار عنصر را مورد تأکید قرار می‌دهد که عبارت از تاریخ، جامعه، خویشتن و طبیعت است و می‌گوید باید از اینها فراتر رویم و تأکید وی برای تاریخ‌زدایی و ... برای گذاشتن مبنایی فراتاریخی از طریق فرم و محتوای یکسانی است که در این متن تولید می‌کند.

یعنی وی تاریخ‌زدایی می‌کند تا در تاریخ جای بگیریم، خویشتن‌زدایی می‌کند تا به خویشتن بازگردیم و در مورد جامعه و طبیعت نیز اینطور است. این انسان خالق، ابتدا نیاز به ویرانی دارد و این ویرانی نیز کاری اضطراب‌آور است، برای همین زندگی با هبوط و کویر زندگی سخت و دردآوری است و انسان مصرف‌زده امروزی از این تفکر فرار می‌کند، چون نمی‌تواند این حجم از مسئولیت فراتاریخی را بر عهده بگیرد. اینجا است که این متن را به دلنوشته‌های شریعتی تقلیل می‌دهند که صرفاً ناشی از پرگویی‌های وی است. اما از این دوگانه‌ها باید فراتر رفت. متفکر و اندیشمند بسیار جدی با نوع انسان مواجه است و در تاریخ اندیشه ایران، شاید متفکری نداشته باشیم که اینچنین جدی با تاریخ اندیشه، هنر و مذهب مواجه می‌شود و حرف خود را برای ایجاد آن جایگاه سوژگی در هستی ارائه می‌دهد و آن را با محتوای بسیار عمیق که نیازمند ادبیات نیز هست در شریعتی شکل می‌دهد.

لذا هبوط در کویر، متن سختی است و برای همین بنیادهای غیرتاریخی دارد؛ چون اگر تاریخی و اجتماعی باشد، توان ایجاد یک جهان‌بینی را ندارد و هستی‌شناسی وقتی ایجاد می‌شود که تکلیف فرد با خویش، حقیقت هستی، خدای هستی و یا آنچه هستی می‌نامیم مشخص شود. شریعتی بسیار جدی و دقیق به این موضوع پرداخته است.

شریعتی در صفحه 549، مانیفست خود را ارائه می‌دهد و می‌گوید «جهان‌بینی هرکس بسته به آن است که انسان را چطور می‌بیند و این نوشته که مقدمه‌ای بوده است بر ترجمه‌ای در نقد و ادب، افق تازه‌ای را نشان می‌دهد که من انسان را و سه جلوه ماورایی روح انسان؛ مذهب، عرفان و هنر را در آن می‌بینم. این جهان‌بینی او و زاویه‌ای است که فلسفه وجودی انسان و مسیر کلی سرگذشت و سرنوشتش و معنی عام حیات و رسالتش را از آنجا می‌نگرم و از آن‌رو بار دیگر در آنجا می‌آورم تا افقی را که در این کویر برابر چشم داشته‌ام نشان دهم. چه، این نوشته هم سرآغازی است بر آنچه در کویر آمده است و هم تفصیلی».

اینجا دقیق می‌گوید و نیازی نیست که چیزی به آن بیفزاییم. در حقیقت تعریفی از هنر و مذهب و عرفان ارائه می‌دهد و هنر را آفریدگاری می‌داند و مذهب و عرفان را راهی که معطوف به جایی است، اما هنر را راه نمی‌داند. می‌خواهد نگرش خود را نشان دهد که چطور از این سه عنصر می‌توان نوع انسان غیرتاریخی را در مواجهه با امور تاریخی به یک تشخیص و انتخاب رساند و همین دقتش است که هنر را از صنعت نیز جدا می‌کند و می‌گوید صنعت نیز آفریدگاری است، اما هنر می‌خواهد چیزی بر طبیعت اضافه کند. می‌گوید توتم هر کسی ذکر آدم بودن او است و شاید بشود گفت مانیفست هستی‌شناسانه شریعتی همین است. او می‌گوید اینکه می‌گویم مسئله دین و بی‌دینی مسئله اساسی نیست، اینجا است. مسئله اساسی که در وجود و در حیات مطرح است، چه‌اندازه بودن است، چگونه بودن و چقدر بودن خود آدم است.

انتهای پیام


بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

دانلود آهنگ علی زند وکیلی غمگین ترین آهنگ