حوزه و دانشگاه تعامل راهبردی لازم دارند / تحقق ماهیت علوم در ابزار و ساختار
سیدسجاد ایزدهی با تأکید بر اینکه ابزارسازی در علم محتوا را نیز تحت تأثیر قرار میدهد، اظهار کرد: برای مثال نظام بانکداری بحث ربا را به همراه دارد. همچنین هرچقدر فریاد بزنیم که باید جمعیت را زیاد شود، اما ذات خانههای محدود این اجازه را نمیدهند تا تکثر جمعیت داشته باشیم، لذا ابزارها تاثیر جدی در ماهیت و محتوا دارند و هرچه از اقتصاد و ابزار صحبت...
به گزارش ایکنا، نشست «کارآمدی و آینده همکاری علمی حوزه و دانشگاه»، امروز ۲۵ آذرماه، به همت پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و به صورت مجازی و با سخنرانی غلامرضا بهروزی لک، استاد تمام دانشگاه باقرالعلوم(ع) و عضو شورای علمی گروه آیندهپژوهی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه؛ غلامرضا صدیق اورعی، عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد و همکاری علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و پژوهشگاه حوزه و دانشگاه؛ حجتالاسلام والمسلمین سیدسجاد ایزدهی، مدیر گروه فقه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی؛ سید علیرضا واسعی، عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد و همکاری علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و محمد شجاعیان، مدیر گروه علوم سیاسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه برگزار شد.
حجتالاسلام والمسلمین سیدسجاد ایزدهی در این نشست با موضوع «کارآمدی گرایشهای بینارشتهای در تعامل حوزه و دانشگاه با تأکید بر فقه سیاسی» به ایراد سخن پرداخت که در ادامه میخوانید؛
حوزه دین یک حوزه ذهنی محض نیست، یعنی ولو در حوزه ذهنیات، لازمهاش یک عینیات و تحقق خارجی است، حتی در اموری مانند عقاید که سنخ آنها باور است. مثلا مراد از توحید، فقط باور ذهنی یک فرد به وحدانیت خدا نیست، بلکه مراد تعین خارجی توحید در عرصه اجتماع نیز هست که در روش، ابزار و ... این توحید را محقق میکنیم. برای اینکه این دین در ذهنیات، اخلاقیات و شرعیات محقق باشد، نیازمند یک تعین خارجی است که بتواند به گونه مطلوب در جامعه تحقق پیدا کند. از طرف دیگر، این فرض را داریم که دین عملا ولو در امور محدودی، ساختار، ابزار و روش ارائه کرده است، اما به دلیل اینکه دین باید در فرایند تطور و تحول زمانه باقی بماند و بتواند جامعه را در فرایند تحولات اداره کند، نمیتواند محدود به ابزارهای خاصی باشد.
اگر در زمان شارع، ساختاری مثل نظم از بالا به پایین را داریم و بحث دموکراسی اصلا مطرح نیست و جایگاهی ندارد و مردم این مسئله را نمیفهمند و نظم قبیله، مدینه و ... جاری میشود، امروزه ذیل نظم مردمسالاری تنفس میکنیم و در این نظم نیز داریم به دین اعتنا میکنیم و بر این اساس رفتار میکنیم. علت این است که ما در ادوار مختلف از ابزارهای مختلفی بهره گرفتهایم تا بتوانیم این محتوا، ضابطه و وحی را در جامعه عملیاتی کنیم. اینکه در یک زمانی در صدر اسلام از مقولهای به نام سکه یا پول برخوردار نیستیم و مردم با این عنوان آشنا نیستند، اما بعد از فتوحات، تجربه روم و ایران به عنوان یک تجربه مدنی به کار میآید و میگوید مردم میتوانند از پول استفاده کنند و این مقبول واقع میشود و بعدها این سکه تبدیل به کاغذ میشود و کاغذ نیز تبدیل به چک و ... میشود.
ابزارها را شارع ایجاد میکند
ابزارها چیزهایی نیستند که شارع ایجاد کرده باشد و چهبسا کار شارع هم نیست، بلکه لازمه تطور این است که این بنای بشری در ایجاد ابزار را به رسمیت بشناسد. البته در بحث ابزار، ساختار و روش این نکته را باید تاکید کنیم که ابزارها، ساختارها و روشها هیچگاه خنثی نیستند؛ یعنی ابزارها دارای بار محتوایی هستند که باید همان را به دوش بکشند و لذا از هر ابزاری برای هر محتوایی نمیشود بهره گرفت. مثلا امروزه در جامعه غربی از مقولهای به نام بانک یاد میکنند که در نظام مادی ایجاد شده است و مسئلهاش نیز گردش سرمایه در غرب است که سرمایهدار باید بتواند سرمایهاش را تجمیع کند و باید توجه کرد که هیچوقت بانک موجب تقویت عدالت اجتماعی نمیشود. آنها که ابزاری به نام بانک را ساختند، در داخلِ بانک، ربوی بودن را نهادینه کردند. البته اینکه آیا میتوان نظام بانکداری اسلامی داشت را نداشت را نمیخواهم وارد شود بلکه معتقدم باید ابزاری ساخته شود که بتواند این نظام اقتصادی را پشتیبانی کند وگرنه در این سیستم که روح حاکم بر نظام بانکداری ربا است، نمیشود از عدالت اجتماعی دم زد.
مهم این است که ابزارسازی در علم بسیار مهم است و محتوا را نیز تحت تأثیر قرار میدهد؛ یعنی اگر نظام بانکداری تاسیس شده، با خودش بحث ربا را به همراه دارد. اگر ما فریاد بزنیم که باید جمعیت را زیاد کنیم، اما ذات خانههای محدود این اجازه را نمیدهند تا تکثر جمعیت داشته باشیم، لذا ابزارها تاثیر جدی در ماهیت و محتوا دارند و هرچه از اقتصاد، ابزار و ... صحبت کنیم، اما ابزار لازم را نداشته باشیم ماهیت محقق نمیشود. با وجود اینکه عملا در مورد عدالت و ... ندا داده میشود، اما تا تبدیل به ابزار نشود، فایدهای ندارد. اگر سنخ ابزار بگوید هرچه شما بیشتر استفاده کنید، از امکانات بیشتری بهره میبرید، در این شرایط چرا باید صرفهجویی کنم؟ اما اگر بگوید کمتر استفاده کنید، بخشودگی دارید، اینجا اسراف از بین میرود. آموزههای ما اگر تبدیل به یک تعین اجتماعی و ساختار نشود، نمیتوانیم ماهیت و محتوا را در جامعه محقق کنیم.
ابزار و ساختار تحققبخش نظامهای دینی و ... هستند
در بحث علوم ما در اسلام از یک جهت علوم دینی داریم که مشتمل بر احکام، عقاید و شریعت است که هرکدام بخشهایی از زندگی ما را پوشش میدهند. اما اگر ما بیاییم و همه اینها را در یک نظام تعبیه کنیم، مسئله متفاوت میشود. برای نمونه، وقتی میگوییم نظام به مثابه یک خودرو است، حال ممکن است همه چیز این خودرو خوب باشد، اما مثلا بنزین یا لاستیک نداشته باشد که موجب میشود راه نیفتد و با خلل کوچکی منجر میشود از کارایی بیفتد. وقتی از نظام اقتصادی، اجتماعی و ... صحبت میکنیم نیز باید به صورت نظامواره از آن یاد کنیم. این رویکرد از طرفی بحث امور دینی و ذهنی است که باید محقق شود، اما چون نتیجه تابع اخص مقدمات است و اگر ابزار و ساختار متناسب برای این کار مهیا نشود، کارایی نخواهند داشت، لذا باید بتوانیم ابزارهای آن را تهیه کنیم. اگر یک زمانی کسی تفکیک قوا را پیشنهاد کرد و یا چهار قوه را در عرض هم پیشنهاد کرد تا تحدید قوا شکل بگیرد، شما چه بخواهید یا نخواهید، در فرض تکقوهای شائبه وجود دارد و در نظام اسلامی میگویند تکقوهای باشد، اما عدالت ضمیمه شود.
در نظام غربی میگفتند عدالت که نداریم، لذا ساختار را تفکیک میکنیم و حزب، رسانه و ... را ایجاد میکنیم که اینها بتوانند نظام را به اهدافش برسانند. در نظام اسلامی اگر قرار باشد این نظام تبدیل به یک نظام عینی شود، نیازمند نرمافزارهایی هستیم که دین به ما میدهد. همچنین، علوم انسانی و علوم غیرانسانی را داریم. در علوم انسانی نوع تعامل با علوم دینی متفاوت است و علوم تجربی نیز نوع مواجههاش فرق دارد. اگر نیاز است اقتصاد خود و عدالت اجتماعی را محقق کنیم، باید ابزاری مشابه با بانک، متناسب با غایات اقتصاد اسلامی مهیا کنیم، تا خروجیاش آن چیز بشود که ما میخواهیم. لذا ابزارساختن، لازمه تحقق این کار است و اینطور نیست که بگوییم نظام اقتصادی خود را در یک کتاب ارائه کردیم و تمام شد. این تمام کار نیست، بلکه نیمی از کار است و در مرحله بعد باید تبدیل به ساختار شود.
در تعامل حوزه و دانشگاه تعامل راهبردی را میخواهیم
اگر در بحث تعامل حوزه و دانشگاه بحث میکنیم و کارآمدی مدنظر است، باید یک تعامل راهبردی و نه تاکتیکی داشته باشیم. اینها یک سنخ است، اما در بحث تعامل مهم این است که یک تعامل راهبردی داشته باشیم که یک هدف مشخص پیشینی دارد و از دو مسیر باید پیگیری شود؛ یکی سختافزار و یکی هم نرمافزار که اینها عملا بتوانند یکدیگر را پوشش دهند. در این نوع مواجههها نرمافزار و محتوا از جانب دین است و از حیث ساختار نیز باید دینمدار و منتسب به دین باشد، نه ساختاری که همراهی ندارد. لذا در بحث علوم تجربی، بحث ایجاد ابزار مناسب مطرح است. در حوزه علوم سیاسی و فقه سیاسی، بحث ما سر ابزارهای تجربی نیست، اما ابزارهای انتزاعی و ساختاری مانند تفکیک قوا و اینکه نسبتها چطور هستند و چگونه تعامل دارند باید براساس گونه خودمان بازتعریف شود.
نکته دیگر اهمیت کار موضوعشناسی مناسب است که اگر دقیق نباشد کار به سرانجام نمیرسد. برای نمونه، برخی از فقهای ما با اینکه پیشگام در بحث تفکیک قوا هستند، اما به گونهای از این مقوله یاد میکنند که گویی قائل به توزیع قوا هستند. لذا در حوزه تبیین مسئله، کار تجربه است که باید همراستا با علوم دینی باشد. موضوع، حکم، محتوا، روش و رابطه اگر در کنار ابزار به صورت یک بسته لحاظ شوند، با یک پارادوکس مواجه نمیشویم. اگر قرار بر نظم باشد، باید حوزه و دانشگاه و علوم وحیانی و انسانی در یک راستا به کار گرفته شوند که این وحدت راهبردی، مبتنی بر یک منطق پیشینی است.
انتهای پیام