از دیوار مرگ تا رستگاری با 2 جوان برزیلی و کلمبیایی تازه مسلمانشده
در گزارش زیر گفتگو با 2 جوان برزیلی و کلمبیایی تازه مسلمانشده که موتورسواران دیوار مرگ بودند را میخوانید.
به گزارش شریان نیوز،شاید بتوان یکی از دلایل گرایش غیرمسلمانان به اسلام را عناصر قلبی، احساسی و عاطفی موجود در این دین در عرصه عمل به شمار آورد که هر انسان آزاده و آزادهخواهی را به سمت این دین بزرگ و معنوی میکشاند.
بعد از تحقیقات و سیر مطالعاتی درباره اسلام، حدود دو ماه پیش، دو جوان از آمریکای جنوبی (لاتین) افتخار بزرگ گرویدن به دین اسلام در امامزاده صالح (ع) نصیبشان شد. یکی از این دو، چیکینیو ۲۹ ساله برزیلی است. او که از نوجوانی تجربه موتو رسواری در کره وحشت سیرک را دارد، یک روز برای اجرای حرکات آکروباتیک خود تصمیم میگیرد به تهران سفر کند و در مدت حضورش با دوستان ایرانی آشنا میشود و به واسطه آنها پس از چهارسال مطالعه و تحقیق به اسلام شیعی رو میآورد.
کارنامه افتخار چیکینیو به مسلمان شدن خودش خلاصه و محدود نمیشود و او در این راه، رفیق و همکار کلمبیایی خود، ویکتور را هم همراه میکند و او را به دین اسلام دعوت و در نهایت با اقناع وی، ویکتور کلمبیایی هم مسلمان میشود. چیکینیو که نام محمد و ویکتور هم که نام حسین را برای خود برگزیده اند، در گفتگو با خبرنگار ما از نحوه آشناییشان با کاملترین و بهترین دین، دلایل و انتخاب آن و ... بیشتر برایمان میگویند. این را هم بگوییم در گفتگو با این افراد، حجت الاسلاموالمسلمین محمدرضا خراسانی و میلاد ثانی، فعال فرهنگی زحمت ترجمه را عهدهدار شدند.
در دیوار مرگ به ترس فکر نمیکنم
به عنوان اولین سوال از محمد (چیکینیو) درباره حرفهاش میپرسم. همانطور که در ابتدای مطلب اشاره کردیم محمد سالهای طولانی در کره (دیوار) مرگ موتورسوار بوده است. او درباره انتخاب این شغل ترسناک و هیجانی میگوید: «پدر و مادرم در سیرک کار میکردند و من هم از بچگی در سیرک بزرگ شدم. کار اصلیام موتورسواری روی کره وحشت با موتور کراس است و منبع درآمدم هم از همین راه است، اما الان به خاطر کرونا سیرکها تعطیل هستند و درآمد خاصی ندارم. در طول این سالها به ۲۴ کشور برای اجرای موتورسواری سفر کردم. از آن جایی که مردم به حرکاتم علاقه دارند، من هم تشویق شدم و این کار را ادامه دادم و اصلا به ترس فکر نمیکنم.»
ایران برخلاف چیزی است که دیگران میگویند
اشاره به دین قبلی و نحوه آشنایی با اسلام، بخش آغازین صحبتهای محمد با ما درباره مسلمانشدنش است: «دین قبلیام مسیحیت کاتولیک بود و در برزیل همیشه در برنامههای کلیسا شرکت میکردم. در اولین سفرم به ایران یعنی چهار سال و نیم پیش، از اسلام تصور متفاوتی داشتم. متاسفانه عدهای هم ایران را به من کشوری پر از خشونت معرفی کرده بودند، ولی خوشبختانه زمانی که به ایران آمدم همه چیز برعکس بود. به طور مثال، دیدم که خانوادههای ایرانی با بچههایشان به خوبی رفتار میکنند، اصولی به آنها آموزش میدهند و اینکه بچهها پیش پدر و مادرشان و تحت حمایت آنها بزرگ میشوند و از آنها جدا نمیشوند، برایم خیلی جالب بود. در مجموع همه چیز سر جای خودش بود، امنیت خوبی دیدم. بارها در برج میلاد اجرا کردم و علاوهبراین به شهرهای زیاد دیگری برای اجراهایم سفر کردم، چون کار ما هیجان دارد، مردم هم ابراز علاقه میکنند. برای آینده هم دوست دارم در ایران زندگی کنم و اگر سیرکها باز شوند، موتورسواری در کرهوحشت را ادامه میدهم وگرنه یک آموزشگاه باز میکنم و این رشته را به افرادی که علاقهمندند آموزش میدهم. این را هم بگویم در مسیر تشرفم به دین اسلام، دوستانم آقایان محمدرضا خراسانی، میلادثانی و حاجآقا بیآزار تهرانی همراهی و حمایتم کردند که لازم میدانم از آنها تشکر کنم.»
در همین مدت کوتاه مسلمانشدنم عاشق امامعلی (ع) شدم
محمد (چیکینیو) در ادامه به طور مشخص از دلایلی میگوید که او را مجذوب دین اسلام کرده است: «تضادهایی که قبلا در رسانههای خارجی درباره اسلام شنیده بودم با چیزهایی که در خود ایران دیدم کاملا متفاوت بود و همین تضادها باعث شد بیشتر به دین اسلام گرایش و علاقه پیدا کنم. قبل از تشرفم به این دین، دوستان ایرانیام مقالات و کتابهایی را که درباره اسلام به زبان برزیلی ترجمه شده بود، به من تقدیم و مطالعهشان کردم و در نهایت دین اسلام را انتخاب کردم. الان هم در حال مطالعه همان کتابها و در کنارش مشغول مطالعه تاریخ اسلام هستم. در همین مدت کوتاه مسلمانشدنم، عاشق امامعلی (ع) شدم و کتاب نهجالبلاغه ایشان را هم خواندهام.»
بیشتر بخوانید
برادرم در برزیل فیلسوف تاریخ است
شاید با خود بگویید زمانی که خانواده محمد از تصمیمش برای تغییر دین و مسلکش مطلع شدند چه واکنشی داشتند؟ او میگوید: «برادرم در برزیل فیلسوف تاریخ است. مسلمان نیست، ولی درباره اسلام زیاد مطالعه میکند. زمانی هم که این قضیه را با برادرم در میان گذاشتم، او از کتابخانهاش کتاب قرآن را برایم فرستاد و به من گفت من هم با این کتاب غریبه نیستم و همیشه مطالعهاش میکنم و اتفاقا مرا به انتخاب دین اسلام تشویق کرد. دیگر اعضای خانوادهام هم از این تصمیمم استقبال کردند.» چیکینیو حرکات دلاورانه و تلاش باورنکردنی خود با موتورسیکلت را تاکنون بر دیوار مرگ بسیاری از کشورهای دنیا به نمایش گذاشته است. چنین افرادی به طور طبیعی هوادارانی دارند که کارها و برنامههایشان را دنبال میکنند. از وی میخواهم درباره واکنش هوادارانش هم به این انتخاب بگوید: «وقتی به طور رسمی اعلام کردم مسلمان شدهام، طرفدارانم در خارج از کشور، از تصمیمم استقبال و به من اظهار لطف کردند. به خاطر دارم در برزیل فقط یک نفر به من گفت چرا این کار را کردی و بعد هم قانعش کردم.»
قصد دارم با یک دختر ایرانی ازدواج کنم
«ان شاءا... قصد دارم در آینده با یک دختر ایرانی ازدواج کنم»، محمد با این مقدمه کوتاه از تصمیمش برای ازدواج در ایران با دختری مسلمان میگوید: «فعلا دختری را برای خودم در نظر نگرفتم، در واقع نتوانستم دختر مورد علاقهام را پیدا کنم. اما نکته مهم اینکه خانواده همسر آیندهام خیلی برایم مهم است، یعنی همسرم حتما باید در محیط خانواده بزرگ شده باشد تا بعدش هم بتواند تربیت درست را به بچههایش منتقل کند. در مجموع یک دختر خانوادهدار ایرانی میخواهم که با فرهنگ ایران تربیت شده باشد.»
اولین نمازم، انرژی فوقالعادهای به من داد
تازهمسلمان برزیلی پس از اسلامآوردنش تصمیم میگیرد نام پیامبر رحمت، حضرت محمد (ص) را به عنوان نام جدیدش انتخاب کند. او میگوید: «نام محمد را انتخاب کردم، چون بیشتر دوستان ایرانیام به نام محمد بودند و از این نام گذاری حس خیلی خوبی دارم و زمانی هم که دیگران با این نام صدایم میکنند، لذت میبرم. اولین نمازم را در امامزاده صالح (ع) خواندم و در آن لحظه انرژی فوقالعاده و مثبتی به من دست داد و احساس کردم تمام انرژیهای منفی که از قبل داشتم، از من دور شدند». او همچنین در صحبتهایش به وضعیت گرایش مردم برزیل به اسلام و رشد دین اسلام در کشورش هم اشاره میکند و میگوید: «از زمانی که بعضی طلبهها در برزیل مشغول تبلیغ دین اسلام هستند، احساس میکنم گرایش مسیحیان برزیلی به اسلام روز به روز بیشتر شده است.»
خونگرمی ایرانیها در بین اروپاییها نیست
وی از ویژگیهای ناب اخلاقی ایرانیان میگوید که در مردمان ۲۴ کشور دیگری که به آن جا سفر کرده، کمتر دیده است: «هر جایی آدم خوب و بد دارد، ولی ایرانیها خیلی خوب هستند. زمانی که ایرانیها من را به عنوان یک فرد خارجی دیدند و به کمکشان نیاز داشتم، تا زمانی که مشکلم حل نمیشد، رهایم نمیکردند. مهماننوازیشان هم که زبانزد است، در صورتی که اروپاییها اصلا اینطور نیستند. خونگرمی که در مردم ایران دیدم، در مردم اروپا ندیدم، ولی روابط اجتماعی ایرانیها خیلی قوی است. در ایران مهم نیست که پول داری یا نه، وقتی با هم دوست هستید، بدون هیچ توقعی دوست هستید، ولی در کشورهایی که من سفر کردم، باید سطح مالی افراد به یک اندازه باشد تا بینشان دوستی ایجاد شود. بهتر بگویم معنویت خاصی در روابط ایرانیها با همدیگر وجود دارد. در کشورهایی که من سفر کردم، مخارج زندگی کاملا دنگی دونگی است و کمتر همدیگر را مهمان میکنند، ولی در ایران این مورد را کمتر دیدم.»
میخواهم در اینستاگرام برای ایران و اسلام تبلیغ کنم
محمد از یک هدف مهمش در آینده هم میگوید: «در حال راهاندازی پیجی در اینستاگرام هستم تا چهره واقعی ایران و اسلام را بر خلاف چیزهایی که دیگران به اشتباه منتقل میکنند، حداقل به دوستان برزیلی خودم معرفی و آنها را قانع کنم که ایران امنیت خوب، طبیعت، مکانهای تاریخی و گردشگری زیبایی دارد. خودم از میان شهرهای ایران، اصفهان و میدان امام خمینی این شهر را خیلی دوست دارم. میخواهم در حد توانم مبلغ دین اسلام در جهان شوم.»
خدا دوستمان داشت که مسلمان شدیم
داستان ویکتور که مانند محمد مسیحی کاتولیک بوده کمی فرق میکند. او متاهل است و مدام در گفتگو با ما از فراق، دوریاش از خانواده و دلتنگیهایش میگوید. او داستان مسلمانشدنش را اینطور روایت میکند: «من یک سال بعد از محمد به دین اسلام روی آوردم و مانند او در کره وحشت کار میکردم. وقتی شنیدم محمد مسلمان شده، اولش خیلی به دلم ننشست، اما بعد از این که مقالات و کتابهایی را که دوستان به من معرفی کردند، خواندم، به قول ایرانیها ۱۸۰ درجه نظرم برگشت و تصمیم گرفتم به اسلام و مذهب تشیع مشرف شوم. نزدیکترین چیزی که برای دلیل تشرفم به اسلام میتوانم به آن اشاره کنم، این است که ما هم حضرت مسیح (ع) را قبول داریم، مطلبی که در قرآن مجید هم به آن اشاره شده است؛ بنابراین نزدیکی این دو دین را به همدیگر احساس کردم و هیچ تضادی بین دین مسیح و اسلام ندیدم و همین که اعتقاد مسلمانان به حضرت مسیح (ع) و حضرت مریم را دیدم تضادها از ذهنم پاک شد و اتفاقا اسلام را دین کامل تری دیدم. هم من و هم محمد، معتقدیم که خدا دوستمان داشت که مسلمان شدیم». او که نام امام حسین (ع) را برای خود برگزیده است، درباره انتخاب این نام هم میگوید: «زمانی که قرار شد مسلمان شوم، بدون هیچ تردیدی نام حسین را برای خودم انتخاب کردم. در واقع زمانی که ماجرای کربلا را شنیدم، عاشق امام حسین (ع) شدم و خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم.»
همسرم مسیحی است و با مسلمانشدنم مشکلی نداشت
«سالها پیش ازدواج کردم و دو فرزند دختر به نامهای پائولا و شری دارم»، حسین با این مقدمه به واکنش همسرش، مردم کلمبیا و هموطنانش به مسلمان شدنش اینطور اشاره میکند: «همسرم مسیحی است و هیچ مشکلی با این قضیه نداشت و از تصمیمم استقبال کرد. مردم کشورم هم همین طور، چون در کلمبیا خیلی آزادانه زندگی میکنند و کاری به اعتقادات همدیگر ندارند بنابراین در مقابل این تصمیمم جبهه نگرفتند و اینجور چیزها را یک مسئله شخصی میدانند. یک نکته هم خیلی برایم جالب است، این که در اسلام زن و مرد اول ازدواج میکنند، به همدیگر محرم و بعد از آن بچهدار میشوند، ولی متاسفانه چنین قانونی در کشور کلمبیا وجود ندارد. در کلمبیابرخی اول بچهدار میشوند و بعد از آن با همدیگر ازدواج میکنند.»
شاید من پنجمین یا ششمین مسلمان کلمبیا باشم
حسین صحبتهایش را اینطور به پایان میرساند: «در کلمبیا تعداد مسلمانان خیلی کم و انگشتشمار است. به نظرم من در سراسر کلمبیا پنجمین یا ششمین مسلمان این کشور باشم. مطمئنم اگر بیشتر افرادی که از کلمبیا مهاجرت میکنند، در مسیر درست قرار گیرند، مسلمان میشوند. این را هم بگویم زمانی که اولین نمازم را در امامزاده صالح (ع) اقامه کردم، حالی توصیف نشدنی از برقراری ارتباط با خداوند گرفتم. در مجموع اینکه میتوانم در هر زمان و مکانی با خداوند ارتباط برقرار کنم خیلی برایم جالب است. این را هم بگویم که اگر به کلمبیا برگردم، تبلیغ دین اسلام را میکنم تا قدمی در این راه پرخیر و برکت برداشته باشم.»