همشهری آنلاین _ فاطمه عسگرینیا: این را همه مادران و بانوان موفقی میگویند که با وجود مشکلات بسیار توانستهاند افتخارات ارزشمندی در زندگی کسب کنند. به بهانه روز مادر و روز زن که مصادف است با میلاد با سعادت حضرتزهرا(س) گپی صمیمی زدیم با چند مادر نمونه و موفق در پهنه مرکز با هم این گفتوگوها را میخوانیم.
مادر قهرمان«مریم یوسفی» یکی از چهرههای موفق زنان در منطقه ۱۱ است. او با وجود معلولیت از سد همه مشکلات زندگی گذشته و امروز بهعنوان یکی از قهرمانان ورزش کشور مطرح است. قصه زندگی مریم را که با کمک خودش ورق میزنیم به روزهای سختی میرسیم که او با ایستادگی کوشید ثابت کند چیزی کمتر از زنان، مادران و همسران سالم ندارد: «ضایعه نخاعی من از همان نوزادی همراهم بود. گذراندن دوران کودکی با این معلولیت سخت بود و عمده سختی آن به نوع نگاه مردم و جامعه به من بهعنوان فرد معلول میگذشت. اما بزرگتر که شدم همه تلاشم را به کار گرفتم تا ثابت کنم توانایی ما کمتر از افراد سالم نیست.»
همه تلاشش را به کار میگیرد. حتی برای استقلال مالی در یک شرکت الکترونیک مشغول به کار میشود: «این شرکت حامی معلولان بود و همه نیروی انسانی مورد نیاز خود را از میان معلولان جذب کرده بود. فرصتی شده بود تا بچهها بیشتر با هم آشنا شوند و چه بسا ازدواجهای موفق زیادی هم در این مجموعه رقم خورد. حتی خود من در این مجموعه با همسرم آشنا شدم و این آشنایی منجر به ازدواجم در ۲۰ سالگی شد.»
ازدواج مریم فصل جدیدی را در زندگی او باز کرد؛ دست و پنجه نرم کردن با مشکلات جدید: «مستاجر بودیم و تمام خانههایی که برای اجاره کردن میدیدیم فاقد امکانات و شرایط لازم برای معلولان بود. یا پله داشت یا سرویس بهداشتی داخل حیاط بود. همه این شرایط را تا ۱۰ سال تحمل کردم، اما سختترین دوران من دوران بارداریام بود. خانهای که در آن دوران اجاره کرده بودیم شامل یک اتاق در طبقه دوم، آشپزخانه در طبقه سوم و سرویس بهداشتی در طبقه اول بود. ۸ ماه کامل از بارداری را در این خانه سپری کردم تا اینکه در ماه هشتم بارداری از پله سقوط کردم و همسرم مجبور شد خانه را عوض کند.»
مریم با هزار و یک سختی فرزندش را به دنیا میآورد و عزمش برای ادامه زندگی جزمتر میشود: «پسرم که به دنیا آمد قدرت من برای مبارزه با مشکلات بیشتر شد. به خودم و همسرم قول دادم خالق زندگی شیرینی برای خانواده باشم و همه تلاشم را به کار گرفتم.»
مریم امروز خوشحال است که به قولش عمل کرده و با صبوری و مهربانی هم فرزندی صالح تربیت کرده هم همسری همراه بوده است. علاوه بر این، در عرصه اجتماعی و ورزشی هم بهعنوان یکی از چهرههای موفق مطرح شده است: «ورود من به عرصه ورزش حال و هوای زندگیام را تغییر داد و باعث شد تا فرزند و همسرم نیز به تبعیت از من وارد این حوزه شوند. سلامت روح، جسم و روانم را مدیون فعالیتهای ورزشی هستم.»
مریم امروز عضو تیم ملی پرتاب دیسک و وزنهبرداری است و برای بازیهای پارالمپیک سال ۲۰۲۰ هم دعوت شد، هرچند کرونا مانع این حضور شد: «من از ۱۴ سالگی در جامعه معلولان تهران عضو شدم. به خاطر استقامت بدنی خوبم، بعد از انجام تستهای ورزشی، برای نخستین بار به مسابقات قهرمان کشوری در تبریز اعزام شدم و این مسابقات آغاز حضور حرفهای من در عرصه ورزش بود.»
شنا، بسکتبال، دارت، وزنهبرداری و پرتاب دیسک از جمله رشتههایی است که او در آنها افتخارآفرینی کرده است: «حدود ۱۵۰ مدال طلا، نقره و برنز دارم. ضمن اینکه رکورددار رشته وزنهبرداری و پرتاب دیسک در تهران هستم و همین مسئله باعث شد تا از دست شهردار تهران هدیه ارزشمندی را دریافت کنم.»
مریم امروز در نقطهای از زندگی ایستاده که به خودش، به خاطر تمام ایستادگیها و جنگیدنهایش در مقابل دشواریهای زندگی، افتخار میکند: «در این چند سال با تمام توان جنگیدم و خدا را شاکرم که با وجود معلولیت، زندگیام سرشار از شادی و موفقیت است؛ مثل کوه ایستادم تا خاطر همسر و فرزندم هیچوقت مکدر نشود.»
«پریسا رحمانی» بانوی جوان ۲۵ ساله، ساکن محله منیریه است. پریسا را همه بهعنوان بانوی تاریخساز ایران در رشته کاراته میشناسند. او کسی است که موفق شد با کسب مدال طلا برای نخستینبار در مسابقات لیگ جهانی ترکیه عنوان بانوی تاریخساز ایران در رشته کاراته را از آن خود کند: «از سال ۷۹ فعالیت در رشته کاراته را با تشویق خالهام شروع کردم. البته در یک خانواده ورزشی بزرگ شدم، پدرم فوتبالی بود و مادرم در رشته والیبال مشغول بود. باشگاه خاله در شهرری بود و من هم از ۹ سالگی ورزش را در این باشگاه شروع کردم. الان هم در همین باشگاه مشغول به کارم.»
از همان کودکی برای خودش نقشه راهش را ترسیم کرد: «مادرم الگوی من بود. کسی که هم در خانهداری هم در جایگاه مادر و هم در فعالیتهای ورزشی موفق عمل میکرد. او همیشه یادآوری میکرد موفقیتم در گرو برنامهمداری و نظم است. من هم با همین دستورالعمل جلو رفتم و موفق شدم. امروز در کنار کسب ۶ مدال آسیایی، ۲ مدال مسابقات لیگ جهانی را کسب کردهام؛ یکی نقره یکی هم طلا. این مدال طلا برای نخستینبار توسط بانوان در مسابقات لیگ جهانی کسب شد.»
پریسا ۲ مدال بینالمللی مسابقات مجارستان را هم در کارنامه دارد و همین چند روز پیش موفق شد در کنار دیگر دوستان همتیمیاش روی سکوی سوم سوپرلیگ کشور بایستد: «موفقیت و درخشش زنان و دختران را در عرصههای مختلف ورزشی و اجتماعی دوست دارم و معتقدم یک زن موفق باید در تمام عرصههای زندگی موفق باشد.»
او حالا با همین باور و تفکر در آستانه تشکیل زندگی مشترک است، هرچند کرونا جشن عروسیاش را به تعویق انداخته است، اما پریسا همچنان در تلاش است تا با آمادگی بیشتری فصل جدید زندگیاش را شروع کند: «زنان موفق میدانند که ازدواج و زندگی مشترک مانع پیشرفتهای آنها نیست، بلکه این موقعیت میتواند بسترهای رشد و تعالی آنها را نیز فراهم کند.»
پریسا از کودکی تا به امروز در محله منیریه زندگی کرده و معتقد است این محله در علاقهمندی او به ورزش بیتأثیر نبوده است: «از کودکی هر وقت به اطرافم نگاه کردم، مغازههای ورزشی و لوازم ورزشی رنگارنگ را دیدم و این فضا را همیشه دوست داشتم. بعد از شروع فعالیتهای ورزشیام این فضا خیلی به من در تأمین ملزومات ورزشی کمک کرد. اما باید به این مسئله هم اعتراف کنم که تنها محله ورزشی تهران فاقد حتی یک سالن ورزشی برای بانوان است و این مشکل باعث شد تا سالیان سال برای تمرینات ورزشی به خارج از محله بروم.»
«هما هماوندی» کسی است که به همه زنان نشان داد بدون چشم هم میشود هم زیباییهای دنیا را دید هم این زیباییها را به دیگران نشان داد.
بانوی ۴۲ سالهای که نابیناست، اما قصه سفرهای او با دوچرخه به شهرها و کشورهای دیگر همراه خانوادهاش قصهای شنیدنی و امیدبخش است: «۳ ماه بیشتر نداشتم که خانوادهام پی به نابینایی من بردند، اما این خبر باعث نشد تا تأثیری در روند تربیتی و پرورش من وارد شود. مادرم برای اینکه من متوجه تفاوتم با دیگران نشوم تمام وسایل مرا کدبندی کرده بود و با توجه به این روش بهراحتی میتوانستم خودم وسایلم را از هم تشخیص دهم.»
کودکیهایش را با موسیقی گذراند و از محضر استادانی چون «محمد نوری» بهرهجست: «درست است تمام کودکانگیهایم را در نتهای موسیقی خلاصه کردم، اما همیشه دوست داشتم در رشته روانشناسی درس بخوانم و بهسختی هم موفق شدم مدیر گروه را راضی کنم تا اجازه ادامه تحصیل در رشته روانشناسی را بدهد. در واقع، اصرارم به ادامه تحصیل در این رشته این بود که به همه ثابت کنم یک نابینا هم میتواند روانشناسی موفق باشد.»
حاصل ازدواج او یک فرزند پسر است در خانوادهای که امروز دوشادوش هم از سد مشکلات میگذرند و هما میکوشد بهعنوان یک مادر، یک همسر و یک بانوی فعال اجتماعی به تمام وظایفش بهدرستی عمل کند. او از نابترین تجاربش برایمان میگوید: «سال ۱۳۸۱ بود که برای نخستین بار دوچرخهسواری کردم. این پرهیجانترین بخش زندگی من بعد از قبولی در دانشگاه علامه طباطبایی و حس خوب مادر شدنم بود؛ وقتی همه درباره نخستین زن دوچرخهسوار نابینا سخن گفتند.»
نامش «بهنوش کیانی شاد» است، اما همه او را خانم باوند صدا میکنند. این اسم و رسم را هم از فرزندش به یادگار دارد؛ امیرحسین، کودک ۴۷ کروموزومی، که در خردسالی بهنوش را تنها گذاشت تا او به جای مادری برای امیرحسین امروز مادر دهها کودک ۴۷ کروموزومی خندان شود. بهنوش کیانی شاد که این روزها بهسختی تنها غرفه عرضه محصولات کودکان سندروم داون را در مرکز تجارت جهانی واقع در میدان فردوسی حفظ کرده تا شر کرونا کم شود و بچهها دوباره سر کسب و کارشان برگردند، میگوید: «بعد از اینکه امیرحسین را در ۶ سالگی از دست دادم بهشدت افسرده و ناراحت بودم، اما تصمیم گرفتم با خدمت به کودکان سندروم داون یاد و خاطره امیرحسین را زنده نگه دارم. امروز خوشبختانه با همکاری انجمن سندروم داون شاهد حال خوب بچهها هستیم، هر چند کرونا کلاسهای آموزشی ما را تعطیل کرد، اما با جدیت و پشتکار سعی کردیم کلاسهای خلاقانه دیگری در فضای مجازی برای کودکان تشکیل دهیم.»
خانم کیانی شاد امروز به نوعی مادر ۴۰ نوجوان مبتلا به سندروم داون است. کسی که توانسته با برگزاری دورههای آموزشی و کارگاههای حرفهآموزی، استقلال مالی را به این کودکان هدیه دهد. او حالا مادرانههایش را در گوش این ۴۰ نوجوان و جوان سندروم داون زمزمه میکند. زمزمهای که با همنوایی نغمههای مادران بچهها زیباترین ملودی زندگی را در کارگاهها و فروشگاه عرضه محصولات این گروه جاری ساخته است.