به گزارش گروه فرهنگی ایرنا از روزنامه گاردین، از بین هر آنچه ویروس منحوس کرونا از ما گرفت، فیلمهای ژانر همهگیری شاید کماهمیتترینشان باشد اما دستکم تا چند سال آتی باید با این دسته از فیلمها خداحافظی کنیم.
در این نقطه از زمان همه ما میدانیم همهگیری دقیقا چیست و با آنچه در فیلم ها میبینیم چه تفاوتی دارد؛ زامبیها در خیابان جولان نمیدهند و قرار نیست برد پیت با خزیدن به درون آزمایشگاهی مملو از زامبی به ساخته شدن واکسن ویروس کمک کند. ویروس تراژیک کرونا، بیشتر خود را در قالب یک تجربه خسته کننده و ملالآور نشان داد. همه یا در خانه حبس شدند و یا در سوپرمارکتها فلشهای فاصله مطلوب اجتماعی را دنبال میکردند. گمان نمیرود کسی طالب تماشای فیلمی باشد که واقعیت زندگی در دوران این همهگیری را به رویش بیاورد.
با این وجود این اولین بار نیست که صنعت سینما تجربه یک همهگیری را از سر میگذراند. همانطور که از شواهد پیداست در بحبوحه شیوع آنفولانزای اسپانیایی (۱۹۱۸ تا ۱۹۲۰) که سینما هنوز به آن بلوغ نرسیده بود هم کسی مشتاق دیدن فیلمی درباره این همهگیری نبود. تنها نمونه سینمایی برجسته در این باره یک فیلم ۱۸ دقیقهای صامت به نام Dr Wise on Influenza است که در آن یک پزشک از اهمیت شستن دست و زدن ماسک میگوید. اگر از لنز کرونا به این فیلم نگاه کنید جذاب خواهد بود اما چیزی نیست که کسی عصر یک روز تعطیل هوس تماشایش را بکند.
در زمان حال نیز شرایط مشابهی وجود دارد؛ توماس دورتی تاریخدان فرهنگی از دانشگاه برندایس ماساچوست معتقد است تا چند وقت میزان تقاضا برای خروجی سینمای همهگیری کاهش پیدا خواهد کرد. وی میگوید: شخصا نمیخواهم هیچ سناریویی درباره ویروس و واکسن ببینم. از بُعد فانتزیهای آخرالزمانی نیز حس میکنم آدمکشی اژدهایان، آدم فضاییها یا لیام نیسون (ستاره هالیوودی)، گیشهپسندتر از فیلمهایی درباره محققان سفیدپوشی باشد که در آزمایشگاه به دنبال راهی برای از بین بردن یک ویروس مرگبار هستند.
آینده ژانر همهگیری در سینما
چند سالی که از بحران بهداشتی سال ۱۹۱۸ گذشت و همهگیری دیگر دغدغه مردم جهان نبود، سینما بار دیگر به استفاده از این ایده برای ساخت فیلمهای سرگرم کننده برگشت. در فیلم It’s Great to be Alive که در سال ۱۹۳۳ روی پرده سینماها رفت، خلبانی را میبینیم که پس از فرود درمییابد نسل بشر در اثر شیوع یک بیماری از بین رفته است و او دست تنها باید فکری به حال تکثیر جمعیت کند. در سال ۱۹۳۷، جهان آن قدر از دغدغه شیوع آنفولانزای مرگبار فاصله گرفته بود که سینماگران توانستند در فیلم Skeleton on Horseback از انتشار یک بیماری مسری به عنوان نمادی از ظهور فاشیسم استفاده کند. تا دهه ۵۰ میلادی کار به جایی رسید که هالیوود از درام Panic in the Streets درباره افسران پلیسی که در تلاشند از شیوع بیماری ذات الریه در نیو اورلئان جلوگیری کنند، به عنوان جاذبه سینمایی سال یاد کند.
اما نمونههای مدرن این ژانر از دهه ۷۰ میلادی ظاهر شدند. اگرچه مجموعه سینمایی سیاره میمونها در این راه پیشقدم شده بود، Omega Man و Andromeda Strain طرح اولیه کار را ترسیم کردند. در Omega Man، چارلتون هستون نقش تنها بازمانده یک جنگ زیستی را بازی میکند که در خیابانهای لسآنجلس به راه افتاده و مردههای متحرک را از بین میبرد. در Andromeda Strain نیز تیمی از دانشمندان را میبینیم که میکوشند از مردم زمین دربرابر یک پاتوژن ناشناخته محافظت کنند. آن زمان بود که سینمای همهگیری جهش یافت و به همان چیزی تبدیل شد که فیلمسازان میخواستند. در سال ۱۹۷۶ The Cassandra Crossing روی پرده رفت و سینماها در سال ۱۹۸۷ شاهد اکران فیلم Epidemic درباره نویسندهای بودند که برای یک طاعون مسری فیلمنامه نوشته بود.
قبل از شیوع کرونا حتی فیلمهایی با عناوین خشک و علمی نیز با استقبال سینمادوستان پاپکورن به دست روبهرو میشد؛ فیلمOutbreak (۱۹۹۵)با بازی داستین هافمن، Infection محصول سال ۲۰۰۴ کشور ژاپن، Quarantine (۲۰۰۸) به کارگردانی جان اریک داودل از این دسته فیلمها بودند. در این فیلمها نه تنها پادزهر و واکسن بیماری ظرف چند ثانیه ساخته میشود بلکه به محض تزریق تمام علائم را از بین میبرد. بنابراین تعجبی ندارد وقتی یک سال پیش خانهنشینی و قرنطینه ناشی از شیوع کرونا آغاز شد، هیچکس سمت این دسته از فیلمها نرفت و در عوض همه به تماشای دوباره فیلم شیوع (Contagion) به کارگردانی استیون سودربرگ نشستند که داستان شیوع یک آنفولانزای مرگبار در جهان را روایت میکند.
دلیل استقبال مردم این بود که شیوع برخلاف دیگر فیلمهای ژانر همهگیری، ریشه علمی دارد. یکی از شخصیتها از مفهوم عدد آر میگوید و دیگری با انتشار اطلاعات غلط فاجعه خلق میکند. در این بین، دولتها نیز در روند ساخت و توزیع واکسن این بیماری روزهای سختی را میگذرانند. لحظه به لحظه این فیلم، در ذهن مخاطب بحران شیوع کرونا را تداعی میکند. زمانی که بلاتکلیفی و ترس بر همه غالب شده بود، این فیلم مثل یک طناب بود که همه به آن چنگ زدند.
یکی دیگر از آثار ژانر همهگیری که در ۱۲ ماه گذشته بارها به آن اشاره شد، فیلم فرزندان آدم(۲۰۰۶) ساخته آلفونسو کوارون بود که در آن جامعه انسانی قدرت باروری خود را از دست میدهد. آنچه این فیلم را به شرایط کنونی جهان در روزگار کرونا شبیه میکند، غم افزایی دنیای خاکستری داستان است. از مارپیچ فلاکتبار ایستهای بازرسی و تست کرونا و علائم هشداردهنده تا تلاشهای امروزی برای چنگ زدن به سمبلهای روزگار خوشی، همه و همه فضای فیلم فرزندان آدم را تداعی میکنند. شاید بتوان گفت این فیلم بیش از هر فیلم دیگری در ژانر همهگیری به واقعیت نزدیک است.
به عقیده کارشناسان، لازم نیست نگران آینده سینمای همهگیری باشیم. سینما همانطور که قبلا از این شرایط گذر کرده باز هم با قدرت بازخواهد گشت.
دورتی میگوید: هالیوود سرانجام روزی برای ساخت فیلمهای سرگرمکننده سراغ کرونا خواهد رفت. حالا یا برای ساخت ملودرامهایی که آشکارا حس و حال این روزها را منعکس میکنند، یا کمدیهای عاشقانه و فیلمهای هیجانی. مواد لازم برای ساخت یک فیلم خوب در ژانر همهگیری، وحشت در خیابان، محمولههای پر از اجساد قربانیان و علائم وحشتناک است. اما مسلما تا چند سال آینده از این فیلمها خبری نخواهد بود.