«شنای پروانه» روایتی اصیل از «جنوب شهر»/ بازگشت «قهرمان» به سینمای ایران/ سرنوشت هرکس دست خودش است!


«شنای پروانه» روایتی اصیل از «جنوب شهر»/ بازگشت «قهرمان» به سینمای ایران/ سرنوشت هرکس دست خودش است!

در سکانس پایانی فیلم، خانواده «حجت» سر سفره شام دور هم جمع شدند و فیلم با این دیالوگ حجت تمام می‌شود که «سرنوشت هرکس دست خودشه». این دیالوگ مهم‌ترین‌ پیامی‌ست که جهان «شنای پروانه» به مخاطب می‌گوید.

گروه فرهنگی-رجانیوز: ضعف در قصه‌گویی و فیلمنامه‌نویسی از همان ابتدا با سینمای ایران همراه بوده اما با این حال هر ساله از میان بیش از صد فیلم سینمایی تولید شده، به تعداد انگشت‌های یک دست فیلم‌هایی پیدا می‌شوند که ارزش دیدن دارند؛ «شنای پروانه» یکی از همین فیلم‌هاست که هم سرگرم کننده و جذاب است و هم برای مخاطب ارزش افزوده دارد.
به گزارش رجانیوز، در این ایام کرونایی که حال و روز سینما خوش نیست فیلم «شنای پروانه» به کارگردانی «محمد کارت» و تهیه‌کنندگی رسول صدرعاملی بعد از یک وقفه هفت ماهه دوباره به پرده نقره‌ای بازگشته و جان تازه‌ای به سینمای ایران بخشیده است. «شنای پروانه» در سی‌و‌هشتمین جشنواره فیلم فجر خوش درخشید و علاوه‌ بر اینکه موفق به دریافت پنج جایزه شد، سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه مردم را نیز از آن خود کرد. این فیلم در روزگاری که بحران قصه‌گویی بیش از پیش دامن‌‍‌گیر سینمای ایران شده و کمتر فیلمی پیدا می‌شود که ارزش دیدن داشته باشد، از قصه و فیلمنامه قرص و محکمی برخوردار است و همین موضوع نیز باعث درخشش آن در جشنواره فیلم فجر شد.
فیلمنامه «شنای پروانه» مبتنی بر قواعد کلاسیک است. یک شاه‌پیرنگ که حادثه خلق می‌کند و داستان خود را در بستر این حوادث پیش برده و مخاطب را با خود همراه می‌کند. فیلمنامه خوب «شنای پروانه» در کنار کارگردانی کارت، بازی‌های خوب جواد عزتی، امیر آقایی، پانته‌آ بهرام و ... باعث تولید یک اثر قابل تحسین در سینمای ایران شده است. کارت مخاطب را برای وقوع «حادثه» و برهم خوردن نظم موجود معطل نگه نمی‌دارد. حادثه محرک در همان دقایق ابتدایی فیلم اتفاق می‌افتد و داستان با یک ریتم خوب آغاز می‌شود. فیلم در ادامه نه‌تنها از ریتم نمی‌افتد بلکه با یک غافلگیری جذاب و ریتم خوب هم پایان می‌یابد. در پایان فیلم مخاطب به همه‌ی سوالات خود می‌رسد و هیچ ابهامی برای او باقی ‌نمی‌ماند. یکی از نقاط قوت «شنای پروانه» این است که سکانس یا نمای اضافه‌ای در فیلم وجود ندارد. تمامی سکانس‌ها در خدمت بیان داستان قرار دارند و حذف هرکدام از آن‌ها به برداشت مخاطب از فیلم و فهم او از داستان آسیب می‌زند.
کارت در اولین تجربه سینمایی خود توانسته از پس شخصیت‌پردازی بربیاید و «کاراکتر» خلق کند. شخصیت‌های «شنای پروانه» برای مردم، به‌خصوص مردم جنوب شهر، کاملا آشنا و باورپذیر هستند. ما شخصیت‌هایی همچون «هاشم»، «حجت»، «افسانه»، «مصیب»، «اشکان» و... را می‌شناسیم و اطراف خودمان می‌بینیم. کارت در روند داستان شخصیت‌پردازی خود را کامل می‌کند و هر کجا که نیاز است از شخصیت‌ها به مخاطب دیتا بدهد، می‌دهد و زیاده‌گویی نمی‌کند.
باوجود اینکه تعدادی از بازیگران فیلم همچون آبان عسگری، نابازیگر هستند اما از پس بازی نقش‌ها برآمده‌اند و به طرز قابل تحسینی خوب بازی می‌کنند. جواد عزتی در نقش «حجت» بار دیگر نشان می‌دهد که بازیگر توانمدی‌یست و تعجب‌برانگیز است که چرا سیمرغ بهترین بازیگر مرد در جشنواره سی‌وهشتم را دریافت نکرد! امیر آقایی نیز در نقش «هاشم» از پس کاراکتر یک لات جنوب‌شهری که همیشه دنبال «یک محل بودن است» برمی‌آید و باورپذیر بازی می‌کند. البته در این میان نباید توامندی کارت را در «بازی گرفتن» از بازیگران را نادیده گرفت؛ کارت می‌داند که از بازیگران خود چه بازی‌ای می‌خواهد.
«شنای پروانه» روایتی اصیل از «جنوب شهر»/ بازگشت «قهرمان» به سینمای ایران/ سرنوشت هرکس دست خودش است!
کارت در اولین فیلم بلند داستانی خود یک جهان ترسیم می‌کند. «جنوب شهر» جهان محمد کارت در «شنای پروانه» است. کارت به‌خوبی مختصات، مناسبات، ادبیات، عناصر و آدم‌های این جهان را می‌شناسد و همین موضوع باعث می‌شود که لحن و تیپ شخصیت‌ها و صحنه‌پردازی‌ میزانسن‌ها، به خصوص که کارت خودش صحنه‌پرداز فیلم بوده، کاریکاتوری نباشد و در نهایت «شنای پروانه» یکی از موفق‌ترین فیلم‌های دهه نود سینمای ایران در به تصویر کشیدن جنوب شهر باشد. سابقه مستند‌سازی کارت، به خصوص در مستند «خون مردگی» نشان می‌دهد که او در این فضا نفس کشیده و زیست جهان جنوب شهر را با پوست، گوشت و استخوان حس کرده و می‌فهمد. بخاطر همین است که جنوب شهر «شنای پروانه» برخلاف «مغزهای کوچک زنگ‌زده» فیک نیست، اصیل است و این اصالت از تجربه شخصی کارت و دنیای او ریشه می‌گیرد.
«شنای پروانه» روایتی اصیل از «جنوب شهر»/ بازگشت «قهرمان» به سینمای ایران/ سرنوشت هرکس دست خودش است!
یکی از بهترین سکانس‌های فیلم لحظه‌ دستگیری «مصیب» است، دوربین چهره‌ی خندان مردم را نشان می‌دهد. در نمای بعدی حجت در میان مرده دیده می‌شود. نیمه‌ شعبان فرا رسیده و همه‌ مردم محل خوشحال هستند از اینکه دیگر «هاشم» و مصیب» در محل نیستند و بالاخره می‌توانند نفس راحتی بکشند.
«هاشم» و «حجت» برادر هستند و در یک خانواده و محل بزرگ و تربیت شدند اما سرنوشت متفاوتی با یکدیگر دارند. «حجت» در یک سکانس می‌گوید که «من شبیه داییم و هاشم نیستم چون نمی‌خواستم که باشم». در «شنای پروانه» برخلاف بسیاری از آثار اجتماعی سینما اراده فرد بر جبر محیط برتری و اولویت دارد. در سکانس پایانی فیلم، خانواده «حجت» سر سفره شام دور هم جمع شدند و فیلم با این دیالوگ حجت تمام می‌شود که «سرنوشت هرکس دست خودشه». این دیالوگ مهم‌ترین‌ پیامی‌ست که جهان «شنای پروانه» به مخاطب می‌گوید. «هاشم» در انتظار قصاص است و این سرنوشتی‌ست که او برای خودش رقم زده است!
«شنای پروانه» روایتی اصیل از «جنوب شهر»/ بازگشت «قهرمان» به سینمای ایران/ سرنوشت هرکس دست خودش است!
نسبیت گرایی اخلاقی در «شنای پروانه» به سلطل آشغال پرتاب می‌شود و همانطور که حجت در آخرین دیدار با هاشم می‌گوید «نمیذارم حقی پایمال بشه»، حقی هم پایمال نشد. «هاشم» با اینکه برادر قهرمان قصه‌ست و «حجت» می‌تواند او را از بند زندان آزاد کند، قصاص می‌شود چون مستحق آن است. «مصیب» به زندان می‌رود چون باید برود و مخاطب در پایان فیلم احساس نمی‌کند که داستان به‌گونه دیگر باید تمام می‌شد!
«شنای پروانه» برخلاف اکثر فیلم‌های اجتماعی سینمای ایران، سیاه نیست. فیلم تلخ هست اما به هیچ عنوان سیاه نیست. اولین فیلم سینمایی کارت انسداد و بن‌بست ندارد و این مایه امیدواری برای سینمای ایران است. «شنای پروانه» ارزش دیدن دارد و احتمالا اگر شرایط کرونایی نبود رکورد فروش گیشه را می‌شکست و دوباره پای مردم را به سالن‌های سینما باز می‌کرد.

روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

متن زیبا برای شب یلدا با جملات بسیار زیبا و دلنشین