خبرگزاری مهر -گروه هنر-علیرضا سعیدی: دنیای موسیقی، دنیایی پیچیده، دنیایی پر از حرفهای ناگفته و دنیایی سرشار از خاطرهسازیها و آفرینش است. هرکدام از ما در هر جای دنیا از قطب شمال گرفته تا جنوبیترین بخش قطب جنوب که بنیبشری در آن زندگی نمیکند، شنونده اصوات و ملودیهای مختلفی هستیم که بر اساس موقعیت جغرافیایی و آداب و فرهنگ هر نقطه از دنیا تناسب شنیداری خود را یافتهاند. چارچوبی بسیار متنوع و پایان ناپذیر که هرچه قدر هم در آن کنکاش کنیم بازهم میتوانیم کاشف پدیدهها و اصواتی شویم که نامشان موسیقی است.
در این شرایط برخی از موسیقیها هم هستند که در میان گوناگونی و تنوعات رنگارنگ ملودیها و نغمهها با چاشنی تصویر برای ما خاطره میسازند و میمانند تا هر وقت و در هر شرایط سنی، وقتی ملودی آنها به گوشمان میآید، یک عالم خاطره و نوستالژی در حافظهمان بازی را شروع میکنند و ما را میبرند به دنیایی از خاطرات خوب و بد. یعنی یک چیزی شبیه نوستالژی که دربرگیرنده بخشی از شناسنامه ما یا اشخاص دیگر در موقعیتهای گذشته است.
همه اینها را نوشتیم تا برسیم به یک موسیقی وابسته به تصویر که به آن تیتراژ میگویند، یک فرم نمایشی – تجسمی و حتی موسیقایی که در آغاز و پایان فیلمها و سریالهای تلویزیونی قرار میگیرد و در قالب آن و بر اساس آنچه در تعاریفش میگویند، سه عنصر گرافیک، حرکت و صدا اهمیت دوچندان پیدا میکند.
میگویند کارکرد تیتراژ چیزی شبیه به جلد کتاب است، که طراحش تلاش میکند با انتخاب عناصر، فرمها و چینشها با کمک گرافیک و موسیقی مخاطبان یک اثر را در جریان موضوع قرار دهد. شرایطی که گاهی بسیار نکته سنج، اندیشمندانه و حساب شده پیش روی مخاطبان قرار میدهد و گاهی هم به قدری سردستانه و از روی رفع تکلیف ساخته میشود که بیننده را از اساس از یک اثر تصویری دور میکند.
اما آنچه در این روزها بهانهای شد تا بار دیگر رجعتی به کلیدواژهای چون «تیتراژ» داشته باشیم، بازخوانی بخشی از ماندگارترین و خاطرهسازترین موسیقیهای مربوط به برخی برنامهها و آثار سینمایی و تلویزیونی است که برای بسیاری از مخاطبان دربرگیرنده خاطرات تلخ و شیرینی است و رجوع دوباره به آنها برای ما در هر شرایطی میتواند یک دنیا خاطره سازی باشد. خاطره سازی که فرصت تعطیلات نوروزی و در ادامه روزهای کرونایی میتواند حداقل روح و ذهنمان را ببرد به سالهایی که حالمان احتمالاً بهتر از این روزها بود.
«خاطرهبازی با تیتراژهای ماندگار» عنوان سلسله گزارشهای گروه هنر خبرگزاری مهر است که در تعطیلات نوروز ۱۴۰۰ میتوانید با آن همراه شوید.
در اولین گام از این روایتهای رسانهای، موسیقی تیتراژ سریال «روزی روزگاری» با بازی خسرو شکیبایی، محمود پاکنیت، ژاله علو، جمشید لایق، محمد فیلی، حسین پناهی، شهره سلطانی، محمود جعفری، پرویز پورحسینی، گوهر خیراندیش، جمشید اسماعیلخانی، بهروز مسروری، منوچهر حامدی، صدرالدین حجازی، امیر وطن زاد، مهدی وثوقی راد، محمدرضا حقگو، پرویز شاهین خو، حسین خانی بیگ، آتش تقی پور، انوشیروان ارجمند، عبدالله محمدی، نصرت دستمزدی و آهنگسازی فرهاد فخرالدینی (بدون در نظر گرفتن تقدم و تأخر) را انتخاب کردیم که برای بینندگان دهه ۶۰ و ۷۰ تلویزیون ایران و حتی بعدتر دربرگیرنده تصویر و ملودی خاطره ساز و ماندگار از مجموعهای بودند که بدون تردید از ذهنمان پاک نخواهد شد.
یک موسیقی ناب با تصویری از یک اسب پریشان با یال و دمی حنایی رنگ که دوان دوان در یک بیابان به سمت و سویی نامعلوم میرود، کمکم نوشتههای تیتراژ با دست خط مسعود اردوخانی نمایان میشود و یک موسیقی ناب که ۳۰ سال پیش آنچنان شنیدنش کیف داشت که برایش هر هفته لحظه شماری میکردیم.
«روزی روزگاری» مجموعهای تلویزیونی به نویسندگی و کارگردانی امرالله احمدجو بود که بین سالهای ۷۰ تا ۷۱ از شبکه یک سیما پخش شد. یک مجموعه بدیع در آن زمان که داستان راهزنی معروف به نام مرادبیگ را روایت میکرد که طی نزاعی با گروه راهزن دیگری مجروح شده و توسط خانواده روستایی از مرگ نجات پیدا کرده و طی زندگی با این روستاییان تحولاتی عمیق در زندگی او رخ میدهد. رفتهرفته در طول داستان متحول و به فردی صالح تبدیل میشود. روزی روزگاری در واقع داستان کمال یافتن انسانی است. امرالله احمدجو که خود این شیوه زیست را تجربه کرده، صحنهها و اکشنها را بسیار طبیعی طراحی کرده است.
امرالله احمدجو سالها قبل طی گفتگویی، درباره قصه ساخت تیتراژ سریال گفته بود: پیشنهادم این بود که بوتههای گون را آتش بزنیم و بگذاریم تا کامل خاکستر شود و بعد فیلم را برعکس کنیم تا از خاکستر شعلهها بیرون بیایند. فرهاد صبا فیلمبردار کار بود. او گفت برای چندبار دیدن خوب است اما بعد از آن دیگر خسته کننده میشود و معنایش شعاری است. او گفت که یک اسب را رها کنیم تا بدود و از او فیلم بگیریم. در نهایت یک اسب ترکمن سفید آوردیم و یال و دمش را حنا گرفتیم. البته از اسبهای سریال ما بعداً برای سریال امام علی علیه السلام استفاده شد.
احمدجو درباره اولین باری که موسیقی تیتراژ را شنید، اظهار کرده بود: من در زمانی که دوستان مشغول ساخت موسیقی تیتراژ سریال روزی روزگاری بودند، در استودیو حضور نداشتم اما وقتی برای اولین شاهد ترکیب تصویر، تیتراژ و موسیقی بودم متوجه انطباق کامل همه اجزای تیتراژ شدم و همانی بود که از قبل خواهش کرده بودم، رعایت شود. این نمایش زیبایی هم نشان دهنده استعداد و هوشمندی آهنگسازی چون فرهاد فخرالدینی است که فقط استعداد نداشت بلکه شخصیتی در پشت این استعداد وجود داشت که چنین باشکوه موسیقی را خلق کند.
وی درباره موسیقی فرهاد فخرالدینی در سریال روزی روزگاری بیان کرد: آنچه فرهاد فخرالدینی در این سریال انجام داده نشان دهنده درک عمیقش از موسیقی محلی ایران است که وی را به عنوان یک «موزیک ساز» متبحر در عرصه موسیقی فیلم معرفی کرده است. او با همین درک بالا بود که با ترکیب موسیقی ارکسترال، موسیقی ردیف دستگاهی ایران و موسیقی نواحی ایران شرایطی را برای آهنگسازی سریال ایجاد کرد که شنوندگان میتوانستند از مکان جغرافیایی فیلم نمایشگاهی از موسیقیهای مختلف کشور را بشنوند که کاملاً با تصویر انطباق داشت. موسیقیها و نجواهای بکری که به قدری در تنظیم ماهرانه طراحی شده بود که گویی صدبار آنها را در یک رنگین کمان موسیقایی شنیدهایم.
کارگردان سریال «روزی روزگاری» در جای دیگری با اشاره به نقش مهم موسیقی در کارهایش گفته بود: زمانی که مشغول تصویربرداری سریال بودیم، در خیلی از سکانسها مطمئن بودم فقط این موسیقی است که باید در کنار تصویر حضور داشته باشد. کما اینکه در همه مقاطعی از دوران زندگیام که مشغول نگارش اثری بودم، این موسیقی بود که همواره با من در نوشتن همراهی میکرد. جالب اینکه بیشتر اوقات هم موسیقی «نی نوا» حسین علیزاده در یک سمت کاست و تک نوازی او در دستگاه ماهور بیشترین حضور را داشتند. از این جهت آنچه برای روزی روزگاری هم نوشته شد، نشات گرفته از این رویکرد بود که فرهاد فخرالدینی به خوبی و بسیار دقیق از عهده کار برآمد.
فرهاد فخرالدینی نیز در یکی از گفتگوهایش که پیرامون آثار موسیقاییاش در سریالها و فیلمهای سینمایی ترتیب داده شده بود، درباره موسیقی متن سریال «روزی روزگاری» گفته بود: آن سادگی که در موسیقی سریال طراحی شده بود، کاملاً از روی نقشه و برنامهای بود که من برای این سریال در نظر داشتم. یک ساده اندیشی و رواننویسی در موسیقی که آگاهانه است و باید هم در چنین مبنایی پیش روی شنونده قرار میگرفت.
وی درباره موسیقی تیتراژ سریال هم گفته بود: به خاطر دارم وقتی که دوستان مشغول ساخت صحنههای مربوط به تیتراژ سریال بودند، شنیده بودم که آن اسب هر از چندگاهی که به این سو و آن سو میدوید در هوا جفتک میزد. شرایطی که تصاویرش را هم دیدم و از همان جا بود که موسیقی تیتراژ هم به ذهنم خطور کردم و بر اساس حرکات آن اسب موسیقی را نوشتم که خوشبختانه هم روی تیتراژ کار نشست و هم با استقبال مخاطبان هم روبهرو شد.
به هر ترتیب موسیقی سریال «روزی روزگاری» یکی از آثار بسیار مهم موسیقی در بخش تیتراژ است که پس از گذشت ۳۰ سال از پخش آن همچنان دربرگیرنده یک حس نوستالژیک و خاطره سازی بوده که دربرگیرنده ارزشهای نهفته در موسیقی ردیف دستگاهی و موسیقی نواحی مختلف ایران بوده است.
خبرگزاری مهر -گروه هنر-علیرضا سعیدی: دنیای موسیقی، دنیایی پیچیده، دنیایی پر از حرفهای ناگفته و دنیایی سرشار از خاطرهسازیها و آفرینش است. هرکدام از ما در هر جای دنیا از قطب شمال گرفته تا جنوبیترین بخش قطب جنوب که بنیبشری در آن زندگی نمیکند، شنونده اصوات و ملودیهای مختلفی هستیم که بر اساس موقعیت جغرافیایی و آداب و فرهنگ هر نقطه از دنیا تناسب شنیداری خود را یافتهاند. چارچوبی بسیار متنوع و پایان ناپذیر که هرچه قدر هم در آن کنکاش کنیم بازهم میتوانیم کاشف پدیدهها و اصواتی شویم که نامشان موسیقی است.
در این شرایط برخی از موسیقیها هم هستند که در میان گوناگونی و تنوعات رنگارنگ ملودیها و نغمهها با چاشنی تصویر برای ما خاطره میسازند و میمانند تا هر وقت و در هر شرایط سنی، وقتی ملودی آنها به گوشمان میآید، یک عالم خاطره و نوستالژی در حافظهمان بازی را شروع میکنند و ما را میبرند به دنیایی از خاطرات خوب و بد. یعنی یک چیزی شبیه نوستالژی که دربرگیرنده بخشی از شناسنامه ما یا اشخاص دیگر در موقعیتهای گذشته است.
همه اینها را نوشتیم تا برسیم به یک موسیقی وابسته به تصویر که به آن تیتراژ میگویند، یک فرم نمایشی – تجسمی و حتی موسیقایی که در آغاز و پایان فیلمها و سریالهای تلویزیونی قرار میگیرد و در قالب آن و بر اساس آنچه در تعاریفش میگویند، سه عنصر گرافیک، حرکت و صدا اهمیت دوچندان پیدا میکند.
میگویند کارکرد تیتراژ چیزی شبیه به جلد کتاب است، که طراحش تلاش میکند با انتخاب عناصر، فرمها و چینشها با کمک گرافیک و موسیقی مخاطبان یک اثر را در جریان موضوع قرار دهد. شرایطی که گاهی بسیار نکته سنج، اندیشمندانه و حساب شده پیش روی مخاطبان قرار میدهد و گاهی هم به قدری سردستانه و از روی رفع تکلیف ساخته میشود که بیننده را از اساس از یک اثر تصویری دور میکند.
اما آنچه در این روزها بهانهای شد تا بار دیگر رجعتی به کلیدواژهای چون «تیتراژ» داشته باشیم، بازخوانی بخشی از ماندگارترین و خاطرهسازترین موسیقیهای مربوط به برخی برنامهها و آثار سینمایی و تلویزیونی است که برای بسیاری از مخاطبان دربرگیرنده خاطرات تلخ و شیرینی است و رجوع دوباره به آنها برای ما در هر شرایطی میتواند یک دنیا خاطره سازی باشد. خاطره سازی که فرصت تعطیلات نوروزی و در ادامه روزهای کرونایی میتواند حداقل روح و ذهنمان را ببرد به سالهایی که حالمان احتمالاً بهتر از این روزها بود.
«خاطرهبازی با تیتراژهای ماندگار» عنوان سلسله گزارشهای گروه هنر خبرگزاری مهر است که در تعطیلات نوروز ۱۴۰۰ میتوانید با آن همراه شوید.
در اولین گام از این روایتهای رسانهای، موسیقی تیتراژ سریال «روزی روزگاری» با بازی خسرو شکیبایی، محمود پاکنیت، ژاله علو، جمشید لایق، محمد فیلی، حسین پناهی، شهره سلطانی، محمود جعفری، پرویز پورحسینی، گوهر خیراندیش، جمشید اسماعیلخانی، بهروز مسروری، منوچهر حامدی، صدرالدین حجازی، امیر وطن زاد، مهدی وثوقی راد، محمدرضا حقگو، پرویز شاهین خو، حسین خانی بیگ، آتش تقی پور، انوشیروان ارجمند، عبدالله محمدی، نصرت دستمزدی و آهنگسازی فرهاد فخرالدینی (بدون در نظر گرفتن تقدم و تأخر) را انتخاب کردیم که برای بینندگان دهه ۶۰ و ۷۰ تلویزیون ایران و حتی بعدتر دربرگیرنده تصویر و ملودی خاطره ساز و ماندگار از مجموعهای بودند که بدون تردید از ذهنمان پاک نخواهد شد.
یک موسیقی ناب با تصویری از یک اسب پریشان با یال و دمی حنایی رنگ که دوان دوان در یک بیابان به سمت و سویی نامعلوم میرود، کمکم نوشتههای تیتراژ با دست خط مسعود اردوخانی نمایان میشود و یک موسیقی ناب که ۳۰ سال پیش آنچنان شنیدنش کیف داشت که برایش هر هفته لحظه شماری میکردیم.
«روزی روزگاری» مجموعهای تلویزیونی به نویسندگی و کارگردانی امرالله احمدجو بود که بین سالهای ۷۰ تا ۷۱ از شبکه یک سیما پخش شد. یک مجموعه بدیع در آن زمان که داستان راهزنی معروف به نام مرادبیگ را روایت میکرد که طی نزاعی با گروه راهزن دیگری مجروح شده و توسط خانواده روستایی از مرگ نجات پیدا کرده و طی زندگی با این روستاییان تحولاتی عمیق در زندگی او رخ میدهد. رفتهرفته در طول داستان متحول و به فردی صالح تبدیل میشود. روزی روزگاری در واقع داستان کمال یافتن انسانی است. امرالله احمدجو که خود این شیوه زیست را تجربه کرده، صحنهها و اکشنها را بسیار طبیعی طراحی کرده است.
امرالله احمدجو سالها قبل طی گفتگویی، درباره قصه ساخت تیتراژ سریال گفته بود: پیشنهادم این بود که بوتههای گون را آتش بزنیم و بگذاریم تا کامل خاکستر شود و بعد فیلم را برعکس کنیم تا از خاکستر شعلهها بیرون بیایند. فرهاد صبا فیلمبردار کار بود. او گفت برای چندبار دیدن خوب است اما بعد از آن دیگر خسته کننده میشود و معنایش شعاری است. او گفت که یک اسب را رها کنیم تا بدود و از او فیلم بگیریم. در نهایت یک اسب ترکمن سفید آوردیم و یال و دمش را حنا گرفتیم. البته از اسبهای سریال ما بعداً برای سریال امام علی علیه السلام استفاده شد.
احمدجو درباره اولین باری که موسیقی تیتراژ را شنید، اظهار کرده بود: من در زمانی که دوستان مشغول ساخت موسیقی تیتراژ سریال روزی روزگاری بودند، در استودیو حضور نداشتم اما وقتی برای اولین شاهد ترکیب تصویر، تیتراژ و موسیقی بودم متوجه انطباق کامل همه اجزای تیتراژ شدم و همانی بود که از قبل خواهش کرده بودم، رعایت شود. این نمایش زیبایی هم نشان دهنده استعداد و هوشمندی آهنگسازی چون فرهاد فخرالدینی است که فقط استعداد نداشت بلکه شخصیتی در پشت این استعداد وجود داشت که چنین باشکوه موسیقی را خلق کند.
وی درباره موسیقی فرهاد فخرالدینی در سریال روزی روزگاری بیان کرد: آنچه فرهاد فخرالدینی در این سریال انجام داده نشان دهنده درک عمیقش از موسیقی محلی ایران است که وی را به عنوان یک «موزیک ساز» متبحر در عرصه موسیقی فیلم معرفی کرده است. او با همین درک بالا بود که با ترکیب موسیقی ارکسترال، موسیقی ردیف دستگاهی ایران و موسیقی نواحی ایران شرایطی را برای آهنگسازی سریال ایجاد کرد که شنوندگان میتوانستند از مکان جغرافیایی فیلم نمایشگاهی از موسیقیهای مختلف کشور را بشنوند که کاملاً با تصویر انطباق داشت. موسیقیها و نجواهای بکری که به قدری در تنظیم ماهرانه طراحی شده بود که گویی صدبار آنها را در یک رنگین کمان موسیقایی شنیدهایم.
کارگردان سریال «روزی روزگاری» در جای دیگری با اشاره به نقش مهم موسیقی در کارهایش گفته بود: زمانی که مشغول تصویربرداری سریال بودیم، در خیلی از سکانسها مطمئن بودم فقط این موسیقی است که باید در کنار تصویر حضور داشته باشد. کما اینکه در همه مقاطعی از دوران زندگیام که مشغول نگارش اثری بودم، این موسیقی بود که همواره با من در نوشتن همراهی میکرد. جالب اینکه بیشتر اوقات هم موسیقی «نی نوا» حسین علیزاده در یک سمت کاست و تک نوازی او در دستگاه ماهور بیشترین حضور را داشتند. از این جهت آنچه برای روزی روزگاری هم نوشته شد، نشات گرفته از این رویکرد بود که فرهاد فخرالدینی به خوبی و بسیار دقیق از عهده کار برآمد.
فرهاد فخرالدینی نیز در یکی از گفتگوهایش که پیرامون آثار موسیقاییاش در سریالها و فیلمهای سینمایی ترتیب داده شده بود، درباره موسیقی متن سریال «روزی روزگاری» گفته بود: آن سادگی که در موسیقی سریال طراحی شده بود، کاملاً از روی نقشه و برنامهای بود که من برای این سریال در نظر داشتم. یک ساده اندیشی و رواننویسی در موسیقی که آگاهانه است و باید هم در چنین مبنایی پیش روی شنونده قرار میگرفت.
وی درباره موسیقی تیتراژ سریال هم گفته بود: به خاطر دارم وقتی که دوستان مشغول ساخت صحنههای مربوط به تیتراژ سریال بودند، شنیده بودم که آن اسب هر از چندگاهی که به این سو و آن سو میدوید در هوا جفتک میزد. شرایطی که تصاویرش را هم دیدم و از همان جا بود که موسیقی تیتراژ هم به ذهنم خطور کردم و بر اساس حرکات آن اسب موسیقی را نوشتم که خوشبختانه هم روی تیتراژ کار نشست و هم با استقبال مخاطبان هم روبهرو شد.
به هر ترتیب موسیقی سریال «روزی روزگاری» یکی از آثار بسیار مهم موسیقی در بخش تیتراژ است که پس از گذشت ۳۰ سال از پخش آن همچنان دربرگیرنده یک حس نوستالژیک و خاطره سازی بوده که دربرگیرنده ارزشهای نهفته در موسیقی ردیف دستگاهی و موسیقی نواحی مختلف ایران بوده است.