داستان یوهان کرایوف؛ پیامبر گل ها و استاد توتال فوتبال
انقلابی و معلم فوتبال. یوهان کرایوف بهترین بازیکن اروپایی قرن بیستم است. 24 مارس، پنجمین سالروز درگذشت یوهان...
تکنیک در فوتبال به معنای هزار بار دریبل زدن نیست. می توان با تمرین کردن هر دریبلی را یاد گرفت و سپس در سیرک کار کرد تا مردم سرگرم شوند. تکنیک در فوتبال یعنی پاس دادن تک ضرب توپ با سرعت درست روی پای تخصصی هم تیمی.
قبل از کرایوف، فوتبال به یک روش بازی می شد و پس از کرایوف، فوتبال دیگر مثل قبل نبود. هندریک یوهانس کرایوف یا همان عبارت ساده اش، یوهان کرایوف، با دوران فوتبالش یک یادبود تاریخی را در فوتبال حک کرده است. یوهان کرایوف، استاد "توتال فوتبال" است. توتال فوتبال، فلسفه ای است که نقش هایی ثابت در زمین را در نظر نمی گیرد و وقتی یک بازیکن از پست خودش خارج شود، یک هم تیمی دیگر به طور موثر می تواند جانشین پست او شود در حالی که تعادل تیم به هم نریزد. یوهان کرایوفِ کسی بود که ظرافت و کلاس بالا همراه با روحیه ورزشی فوق العاده داشت. در دوره بازی کرایوف، نحوه نوین تمرین و آماده سازی، تکنیک خیره کننده و شوت های دقیق و محکم او را نسبت به سایرین متمایز می کرد که این عناصر باعث شد کرایوف صفحاتی ماندگار را همراه با پیراهن آژاکس و بارسلونا در تاریخ فوتبال رقم بزند و البته او توانست هلند را به فینال جام جهانی 1974 برساند.
کرایوف، یکی از بهترین قهرمانان تاریخ فوتبال است و به او لقب "پیامبر گل ها" و "پله سفید" داده بودند. یوهان کرایوف، گل هایی غیرممکن به ثمر می رساند، گل هایی که بینندگان را به فکر فرو می برد و سه توپ طلا برد. به عنوان سرمربی، او در آژاکس و بارسلونا، هم درس فوتبال می داد و هم قهرمانی کسب می کرد. فدراسیون بین المللی تاریخ و آمار فوتبال (IFFHS)، کرایوف را بهترین فوتبالیست اروپایی قرن بیستم و دومین بازیکن برتر قرن پس از پله برگزید.
ریشه های اسطوره
یوهان کرایوف، 25 آوریل 1947 در منطقه بتوندورپ در حومه آمستردام زاده شد. پدر و مادر یوهان، یک مغازه میوه فروشی راه انداخته بودند. مانوس کرایوف، پدر یوهان، سنت های خاندان خود را دنبال می کرد و مثل آن ها میوه فروش شد و نل درایر، مادر یوهان یک زن خانه دار بود. یوهان همراه برادر بزرگ ترش هاینی و بقیه بچه های محله، صبح تا شب در خیابان ها فوتبال بازی می کرد. خودش در این باره گفته بود:
از ژاکت هایمان به عنوان تیر دروازه استفاده می کردیم. پیاده رو هم خط اوت ما بود. اگر توپ سه بار به کرنر می رفت، در ازایش یک ضربه پنالتی می زدیم.
یوهان کرایوف در کودکی دچار تغییر شکل مچ پا و صافی کف پا شد، به همین علت خرید کفش برایش مشکل شده بود. بعدا یکی از بزرگ ترین فروشگاه های ورزشی آمستردام، کفش هایی ویژه برای او درست کرد و وقتی که مشهور شد، فروشگاه را خرید و آن را به برادرش داد. یوهان کرایوف در پنج سالی، ویژگی هایی غیرعادی نسبت به سایرین داشت و بسیاری انتظار یک دوران فوتبال فوق العاده برای یوهان کوچک داشتند. آلفردو دی استفانو، الگوی یوهان کرایوف بود و او با دیدن اخبار دی استفانو در روزنامه ها یا فیلم های گل او در سینماها بزرگ شد. یوهان و هاینی در ده سالگی وارد آکادمی جوانان آژاکس شدند. در دوازده سالگی، زندگی کرایوف به طور کلی تغییر کرد. مانوس، پدر او در اثر سکته قلبی از دنیا رفت و خانواده کرایوف در وضعیت مالی بدی قرار گرفت. مادرش مجبور شد آپارتمان و مغازه را بفروشد. یوهان تحصیلات مدرسه را رها می کند و تصمیم می گیرد فوتبالیست حرفه ای شود. یوهان به باشگاه آژاکس پیشنهاد می کند که به مادرش شغلی بدهد و باشگاه هم درخواست او را پذیرفت چون به توانایی های کرایوف جوان اطمینان داشت. نل، مادر یوهان کرایوف به عنوان نظافت چی در باشگاه آژاکس مشغول به کار شد.
آژاکس کرایوف و توتال فوتبال
ویک باکینگام، مربی آکادمی آژاکس که بعدا سرمربی تیم اصلی شد، در پرورش فوتبال کرایوف جهان نقشی تعیین کننده داشت و توانست با در نظر گرفتن فعالیت های بدنی سنگین برای یوهان، او را به بالفعل کردن پتانسیلش کمک کند. کرایوف در اولین فصل حضورش در تیم جوانان توانست 74 گل بزند. برای کرایوف، پست خاصی در نظر گرفته نشده بود و او بین خط هافبک و حمله بازی می کرد. در 14 سالگی، کرایوف با تیم جوانان آژاکس اولین قهرمانی اش را کسب کرد و در 16 سالگی به تیم اصلی اضافه شد. بدن نحیف کرایوف حالا قدرتمند تر شده بود و غیرقابل مهار به نظر می رسید. وقتی کرایوف پا به توپ می شد، حریفان نمی توانستند مانع سرعت بالای او حین دریبل زدن شوند. کرایوف در خصوص تمرین های سنگینی که داشته، گفته:
در طول هر جلسه تمرینی، که فرقی ندارد چه ورزشی است، شما احساس نابودی می کنید چون هر در جلسه تمرینی باید فراتر از حدود خودتان ظاهر شوید. شروع به دویدن و شوت زدن می کنید و پس از مدتی حس می کنید دیگر انرژی ندارید اما این در حالی است که تازه ماجرا شروع شده. در این حالت، شما باید تلاش کنید که از این بحران کوچکی که مانع شماست گذر کنید و به گام دوم برسید. واضحا بعد از چند دقیقه دوباره کار سخت می شود. وقتی مربی دستور توقف می دهد، قلب شما تند می زند و گویی که این قلب می خواهد درون قفسه سینه شما منفجر شود. باید بتوانید در کم تر از دو دقیقه، تپش قلب را به ریتم طبیعی برگردانید. اگر نتوانستید، باید سعی کنید یک مغازه فروش سیگار و دخانیات بزنید یا این که تلاش کنید نخست وزیر شوید. اگر نتوانید در تمرینات این موانع را برطرف کنید، یعنی کار اشتباهی انجام می دهید و کار شما ورزش کردن نیست.
در هفده سالگی بود که باکینگام، او را در تیم اصلی بازی داد. پانزده نوامبر 1964 در دیدار خرونینخن و آژاکس، یوهان کرایوف برای اولین بار با پیراهن آژاکس بازی کرد و در جریان پیروزی 3-1 تیمش، اولین گل دوران فوتبالش را زد. روز بعد، نام کرایوف در روزنامه ها دیده می شد اما اسمش را غلط نوشته بودند. البته از بازی بعد، نام کرایوف را درست نوشتند چون او در پیروزی 5-0 آژاکس مقابل آیندهوون بازهم درخشید. یک ستاره شکوفا شده بود و همه در سراسر جهان به زودی با نام یوهان کرایوف آشنا نمی شدند. در ژانویه 1965، آژاکس در نزدیکی منطقه سقوط قرار داشت. هنگامی که آن ها در دربی مقابل رقیب دیرینه خود یعنی فاینورد روتردام با نتیجه 9-4 شکست خوردند، ویک باکینگام اخراج شد و رینوس میشل، مهاجم 38 ساله سابق آژاکس هدایت تیم را برعهده گرفت. رینوس میشل همان مردی است که کرایوف بخش مهمی از موفقیت های فوتبالی اش را مدیون او می داند.
رینوس میشل، روش های تمرینی آژاکس را تغییر داد. مربیان قبلی بیشتر در زمینه شدت بازی و تمرینات هوازی از بازیکنان کار می کشیدند اما میشل سعی کرد به بازیکنان آژاکس آموزش دهد در زمین کدام فضاها را پوشش دهند؛ نقش هایی که بین اعضای تیم ثابت نیستند اما به خاطر حرکت مداوم بازیکنان، سیستم بازی ثابت و متعادل می ماند؛ این تولد توتال فوتبال بود، سبکی جدید که کیفیت های یوهان جوان را چند برابر می کرد. کرایوف تقریبا به عنوان یک هافبک تهاجمی بازی می کرد اما در طول بازی مدام بین خطوط هافبک و حمله در حرکت بود. کرایوف که در دریبل زدن ماهر بود، دریبل مخصوص خودش یعنی چرخش کرایوف را ابداع کرد. پس از زدن چهار گل در فصل اول، او در فصل بعدی این عدد را به توان دو رساند و 16 گل به ثمر رساند. حالا همه می دانستند همان پسری که کف پایش صاف است، آینده ای روشن در پیش دارد. از جنبه زندگی شخصی، روز سیزدهم ژوئن 1967 یوهان کرایوف در جشن عروسی هم تیمی اش پیت کایزر، با دیانا مارگارت، دختر یکی از ثروتمندان آمستردام آشنا شد؛ عشق در یک نگاه. در دسامبر 1968 یوهان کرایوف و دنی ماراگارت ازدواج کردند. پدر همسر کرایوف بعدا مدیر برنامه او شد. یوهان کرایوف به اولین فوتبالیستی تبدیل شد که حق تصویر و تبلیغات داشت.
آژاکس طی 5 سال، 4 قهرمانی لیگ هلند و 4 قهرمانی جام حذفی هلند را کسب کرد. کرایوف با این که مهاجم نوک نبود، گل های زیادی زد و در فصل 67-1966 با زدن 33 گل، آقای گل لیگ هلند لقب گرفت. جواهر آژاکسی ها به "پیامبر گل ها" ملقب شد، لقبی که بهترین توصیف از درک فوتبالی او بود. با این حال رویای آژاکس آمستردام قهرمانی در اروپا بود و آن ها به تدریج به این هدف دست یافتند. در جام باشگاه های اروپا فصل 69-1968، آژاکس به فینال رسید و با میلان روبرو شد اما روسونری با هت تریک پیرینو پراتی، 4-1 پیروز و قهرمان شد. با این حال همه می توانستند تشخیص دهند که قرمز و سفیدها در حال آغاز یک عصر جدید در تاریخ فوتبال هستند. بلوغ و بهترین سطح فوتبالی یوهان کرایوف هنوز از راه نرسیده بود و البته در سال های آینده، جوانان بیشتری از آکادمی آژاکس به تیم اصلی رسیدند که آوازه ای برای خودشان پیدا کردند.
پس از فتح جام های داخلی، آژاکس با رینوس میشل توانست سه بار متوالی فاتح جام باشگاه های اروپا شود. در فینال 1971، آژاکس توانست با برتری 2-0 مقابل پاناتینایکوس تحت هدایت فرانس پوشکاش قهرمان شود. فینال بعدی، 1972 بود که آژاکس در روتردام هلند توانست 2-0 مقابل اینتر به برتری برسد. دو گل این بازی را یوهان کرایوفی زد که گابریله اوریالی را دیوانه کرد چون او نتوانست از پس مهار کرایوف بر بیاید. پیروزی بعدی هم مقابل تیمی ایتالیایی بود؛ آژاکس در 1973 توانست یوونتوس را 1-0 شکست دهد و سومین بار قهرمان اروپا شود. در سال 1972، آژاکس در دو دیدار رفت و برگشت مقابل ایندیپندنته آرژانتین توانست در مجموع پیروز شود و فاتح جام بین قاره ای شد تا آژاکس بر بام جهان قرار گیرد. غیر از جوایز تیمی، یوهان کرایوف که به "پله سفید" شهرت یافته بود، توانست در سال های 1971 و 1973 برنده توپ طلا شود.
قهرمانی ها با بارسلونا و آن گل غیرممکن
در فصل 73-1972، کرایوف به خاطر مشکلات با باشگاه و هم تیمی ها، به خاطر غرورش تصمیم گرفت آژاکس را ترک کند تا در اسپانیا به فوتبالش ادامه دهد اما مقصد او رئال مادرید، تیم محبوب ژنرال فرانکو نبود. آژاکس می خواست او را به رئال مادرید بفروشد اما کرایوف می خواست پیش رینوس میشل، مربی سابقش در بارسلونا برود. کرایوف پایش را در یک کفش کرد که می خواهد به بارسلونا برود، نه رئال مادرید. آژاکس در نهایت مجبور شد کرایوف را با 3 میلیون فلورین (معادل 2 میلیون یورو) به بارسلونا بفروشد. البته با توجه به مشکلات حق تصویر و امضای قرارداد، کرایوف اولین بازی اش برای بارسلونا را در اکتبر 1973 انجام داد؛ دیداری که بارسا با نتیجه 4-0 توانست گرانادا را شکست دهد و کرایوف بریس کرد.
این اولین برد از ده برد پیاپی بارسلونا بود که به آن ها کمک کرد پس از شروع بد فصل، به جایگاه های بالای جدول برسند. کرایوف در طول فصل به درخشش هایش ادامه داد؛ در 22 دسامبر او با یک ضربه سر عالی مقابل اتلتیکو مادرید گلزنی کرد تا بارسا 2-1 پیروز شود. این گل بسیار زیبا به خاطر دشواری های زیاد در نحوه زدن توپ، به گل غیرممکن شهرت یافت. خوان کارلوس لورنزو، سرمربی اتلتیکو مادرید گفت در قبال این گل فوق العاده هیچ کاری جز تشویق کردن نمی شد انجام داد. در 16 فوریه 1974، کرایوف نقش اول پیروزی 5-0 بارسلونا مقابل رئال مادرید در سانتیاگو برنابئو بود. در پایان فصل، کرایوف در 26 بازی توانسته بود 16 گل بزند و این بهترین آمار او در یک فصل لیگ اسپانیا بود و البته به بارسلونا کمک کرد پس از 14 فصل ناکامی، قهرمان لیگ اسپانیا شود. آخرین بار، بارسلونا با هلنیو هررا و لوئیس سوارز توانسته بود فاتح لیگ شود.
در پایان فصل 75-1974 بارسلونا سوم شد و فصل بعد هم اوضاع بدتر شد. رینوس میشل از بارسلونا رفت و هانس ویزویلر آلمانی سرمربی شد و موفق نبود. در ادامه میشل بازهم به بارسلونا برگشت اما اوضاع مثل قبل نشد. در اسپانیا، یوهان کرایوف توانست در فصل 78-1977، فاتح کوپا دل ری شود اما زمان خداحافظی ارسیده بود. پس از 86 گل در 227 بازی، پیامبر گل ها تصمیم گرفت از فوتبال خداحافظی کند.
پرتقال کوکی
از بازی های باشگاهی گفتیم اما از فوتبال ملی نه؛ بهتر است مروری هم روی دوران کرایوف در تیم ملی هلند هم داشته باشیم. کرایوف که در سطح باشگاهی بسیار موفق بود، می خواست با تیم ملی هلند هم موفقیت های بین المللی کسب کند. هلند قبل از کرایوف هرگز فاتح جامی نشده بود. یوهان در سال 1967 در دیداری دوستانه مقابل مجارستان، برای اولین بار پیراهن هلند را به تن کرد و خیلی زود توانست در تیم ملی هلند هم یک رهبر شود. در فصل 74-1973 که بهترین فصل فوتبالی کرایوف بود، هلند را مدعی قهرمانی جام جهانی 1974 آلمان غربی می دانستند. هلند تحت هدایت رینوس میشل، فوتبالی زیبا بازی می کرد؛ کیفیت فنی بازیکنان بسیار بالا بود و هر بازیکن می توانست در نقش های مختلفی بازی کند، حتی یان یونگبلود، دروازه بان تیم ملی هلند به خاطر بازی با پای خوبش در بازیسازی مشارکت داشت.
پس از عبور آسان از دور نخست، نوبت درخشش کرایوف در دور حذفی رسید. در دور اول حذفی، هلند به راحتی توانست با بریس کرایوف، آرژانتین را حذف کند. در ادامه نوبت به برزیل رسید و هلند با سوپرگل کرایوف، مدافع عنوان قهرمانی را کنار زد. همه به تیم ملی هلند، لقب "پرتقال کوکی" داده بودند، لقبی که برگرفته از فیلم مشهور استنلی کوبریک بود. فینال جام جهانی میان هلند و آلمان غربی میزبان با فرانتس بکن باوئر برگزار شد. ابتدای بازی طوری بود که هرگز دیده نشده بود، 16 پاس پیاپی و آلمان ها دست شان به توپ نمی رسید؛ کرایوف در محوطه جریمه استارت زد و توسط فوگتس با خطا متوقف شد. هلند با گل یوهان نیسکنز از روی نقطه پنالتی پیش افتاد اما آلمان دقیقه 25 توسط پل برایتنر با یک ضربه پنالتی، بازی را به تساوی کساند و در آستانه پایان نیمه اول، گرد مولر گل دوم آلمان غربی را زد. هلندی ها نمی توانستند یک دیگر را پیدا کنند. آلمانی ها بازی را حفظ کردند و در نهایت جام را بالای سر بردند. ناکامی در فینال جام جهانی، بزرگ ترین ناامیدی زندگی حرفه ای یوهان کرایوف بود. با این حال توپ طلای سال 1974 که سومین توپ طلای دوران فوتبال کرایوف بود، می توانست کمی تسلی بخش باشد.
پیامبر گل ها، فوتبال ملی اش را در سال 1977 خاتمه داد؛ او در 48 بازی توانست آمار بسیار خوب 33 گل را کسب کند اما برنده جامی نشد. حتی در جام ملت های اروپا 1976 که هلند مدعی شماره یک قهرمانی بود، در نیمه نهایی توسط چکسلواکی و آنتونین پاننکا حذف شدند. کرایوف ناامید شد و شخصیت قوی و ایده آل گرایانه او منجر به بروز اختلافات با برخی هم تیمی هایش شد. دلایلی که دیگر شبیه به دلایل چند سال پیش حین جدایی از آژاکس نبودند. به همین دلیل کرایوف تصمیم گرفت در جام جهانی 1978 آرژانتین شرکت نکند. علاوه بر مخالفت با رژیم ویدلا، داستان آدم ربایی خانواده اش، دلیل دیگری بود که او نتوانست در جام جهانی بعدی همراه هلند باشد. کرایوف در این خصوص گفت:
چند ماه پیش از ماجرای آدم ربایی، من بینشم در زندگی ام را به طور کلی و برای همیشه عوض کردم که این شامل نقشم در فوتبال هم می شد. در بارسلونا، شخصی اسلحه را به سوی سرم گرفت و من و همسرم را روی زمین خواباند؛ آن هم جلوی سه فرزندمان. فرزندان من به کمک پلیس به مدرسه می رفتند. پلیس ها سه یا چهار ماه در خانه ما می خوابیدند. با بادیگارد به تمرین و مسابقات می رفتم. این چیزها دیدگاه شما نسبت به زندگی را کلا تغییر می دهد. این یعنی تغییر ارزش ها. می خواستیم این وضعیت را عوض کنیم و زندگی متفاوتی داته باشیم. در آن زمان به ترک فوتبال فکر می کردم و تصمیم گرفتم در جام جهانی آرژانتین بازی نکنم.
داستان آدم ربایی ناموفق خانواده یوهان کرایوف را این جا به صورت مستند و دوبله اختصاصی تماشا کنید:
دور و نزدیک فوتبال؛ چرا آدم ربایی ناموفق، کرایوف را از شرکت در جام جهانی 1978 بازداشت؟ (دوبله اختصاصی)آمریکا، هلند و میلان
کرایوف جدا تصمیم داشت بعد از خداحافظی از بارسلونا، بازنشسته شود اما بازنشسته نشد و به لطف پدر همسر متمول خود، برای بازی در NASL، لیگ فوتبال آمریکا راهی ایالات متحده شد. او ابتدا دو بازی دوستانه برای نیویورک کاسموس انجام داد اما از فضای شهر نیویورک خوشش نیامد و راهی شهر لس آنجلس در ساحل غربی شد تا پیراهن لس آنجلس آزتکس را بپوشد. پس از دو سال حضور در لس آنجلس، کرایوف راهی تیم واشنگتن دیپلماتس شد و البته در این بین او سال 1979 به عنوان بهترین بازیکن فصل لیگ آمریکا برگزیده شد. با این حال این تبعید شاهانه، کرایوف را راضی نکرد چون آقای شماره 14 هنوز می توانست در سطح اول فوتبال اروپا بازی کند. در سال 1981، در یک بازی دوستانه یوهان کرایوف پیراهن میلان را مقابل فاینورد به تن کرد اما پس از جراحی اداکتور پای چپ، او، با وجود تبلیغات زیاد در ایتالیا، انتقال او به میلان منتفی شد. سپس کرایوف دوران کوتاهی را همراه با لوانته در لیگ دسته دوم اسپانیا تجربه کرد.
کرایوف تصمیم گرفت به جایی برگردد که کارش را آن جا شروع کرده بود؛ آژآکس. دو فصل و دو قهرمانی در لیگ. او در آژاکس با دو جوان بااستعداد یعنی مارکو فن باستن و فرانک ریکارد هم تیمی شد. کسانی که الگویشان کرایوف بود. مارکو فن باستن، هرگز اولین دیدارش با قهرمان دوران کودکی اش را از یاد نبرده است:
عصر سه شنبه بود و در جلسه تمرینی دیدیم که یوهان کرایوف آن جاست. در واقع یوهان کرایوف بزرگ، تنها الگوی من بود. برای این مرد، احترام بی حد و حصری قائلم. وقتی در کوچه فوتبال بازی می کردیم من همیشه یوهان کرایوف بودم و حالا ناگهان او را در زمین کنار خودم می دیدم.
در سال 1983، آژاکس یک مسیر طلایی جدید را آغاز کرد، مسیری که با تکیه بر استعدادهای جوان همراه بود؛کرایوف در آخرین سال فوتبالش به فاینورد رفت. رود گولیت، ستاره جوان فاینورد که در آخرین سال فوتبال کرایوف با او هم تیمی بود، بعدها در کتاب خود در تمجید از کرایوف گفت:
ما وقتی با هم تمرین می کردیم، هرگز نمی توانستم توپ را از او بگیرم. این درحالی بود که یوهان 36 ساله بود. تصور کنید او در 24 سالگی چه بازیکنی بود.
یوهان کرایوف در سال 1984 و در 37 سالگی این بار تصمیم گرفت واقعا از فوتبال خداحافظی کند.
استاد فوتبال
عالی در زمین، فوق العاده روی نیمکت. دوران فوق العاده در سرمربیگری یکی از مزایای یوهان کرایوف در مقایسه او با سایر اساطیر فوتبال است و این نشان می دهد که او چه درک بالایی از فوتبال داشته است. پس از اصلاح روابط با آژاکس، او هدایت این باشگاه را از فصل 86-1985 آغاز کرد و این در حالی بود که مجوزهای لازم را نداشت. در سال های 1986 و 1987، کرایوف قهرمانی جام حذفی هلند را کسب کرد و در 1987 آژاکس با گل مارکو فن باستن، لوکوموتیو لایپزیش آلمان شرقی را شکست داد تا برنده جام در جام اروپا شود. یوهان کرایوف به بازیکنانش مدام این جمله را تاکید می کرد:
کیفیت بدون نتیجه به درد نمی خورد و نتیجه بدون کیفیت هم حوصله سر بر است.
در ژانویه 1988، کرایوف آژاکس را ترک کرد تا در ادامه مسیر فوتبالی فوق العاده اش راهی بارسلونا شود. کرایوف، بارسلونا را بازسازی کرد و پایه های "تیم رویایی" بلوگرانا را بنا نهاد. کرایوف بازیکنانی چون باکرو، بگیریستین، خولیو سالیناس، رونالد کومان، میشل لادروپ، هریستو استویچکوف و روماریو را به تیمش اضافه کرد. از آکادمی هم بازیکنانی چون پپ گواردیولا و گیلرمو آمور به تیم اضافه شدند. بارسلونای کرایوف، فوتبالی پویا و چشم نواز بازی می کرد. چهار قهرمانی لیگ اسپانیا، یک کوپا دل ری، سه سوپرکاپ اسپانیا و البته جام در جام 1989، یک جام باشگاه های اروپا با پیروزی مقابل سمپدوریا و سوپرکاپ اروپا در 1992. با این حال، عصر پرافتخار بارسلونا با یک شکست بد در فینال لیگ قهرمانان 1994 به پایان رسید؛ بارسلونا مقابل میلانِ فابیو کاپلو، 4-0 شکست خورد. کرایوف در این باره گفت:
میلان تیم خاصی نبود. اساس بازی آن ها روی دفاع بود و اساس بازی ما روی حمله. آن ها برای مارسل دسایی پول هزینه کردند و ما برای روماریو.
بارسلونا در واقع میلان را دست کم گرفته بود و تنبیه شد. یوهان تا 1996 روی نیمکت بارسلونا باقی ماند اما به خاطر مشکلات جسمانی و سلامتی، تصمیم گرفت دوران سرمربیگری اش را به پایان برساند.
مرگ و یادبود
اولین مشکلاتی که سلامتی کرایوف را تهدید می کرد، در دهه 90 میلادی فرا رسید. عادت سیگار کشیدن کرایوف به چندین حمله قلبی منجر شد. در سال 1991، او در خطر مرگ قرار داشت اما تحت عمل جراحی فوری قلب قرار گرفت، عملی که بیش از 2.5 ساعت طول کشید. پس از ترک سیگار، کرایوف به عنوان مشاور خوان لاپورتا، رییس بارسلونا در دهه 2000 فعالیت کرد و بعدا مشاور باشگاه آژاکس شد. برای دو سال نیز او مدیریت ورزشی باشگاه چیواس گوادالاخارای مکزیک را عهده دار شد. یوهان کرایوف در یک جنبش معروف ترک سیگار، سخن مشهوری گفت:
در زندگی من دو ویژگی بارز وجود دارد؛ اولی فوتبال که همه چیز را به من داد و دومی سیگار که در آستانه از بین بردن همه چیزم در زندگی بود.
یوهان کرایوف از همسرش دنی، سه فرزند دارد؛ دو دختر به نام شانتال و سوسیلا و یک پسر به نام جوردی که همچون پدرش فوتبالیست شد و توانست برای بارسلونا به میدان برود. این روزها صحبت از بازگشت جوردی کرایوف به باشگاه بارسلونا به عنوان مدیر، مطرح می شود. در 22 اکتبر 2015، نتیجه آزمایش ها نشان داد که یوهان کرایوف به سرطان ریه مبتلا است. او تصمیم گرفت مبارزه کند اما پنج ماه بعد و در مارس 2016، یوهان کرایوف در 68 سالگی از دنیا رفت. آژاکس تصمیم گرفت نام استادیوم آمستردام آرنا را به یوهان کرایوف آرنا تغییر دهد و بارسلونا هم برای زنده نگه داشتن یاد کرایوف، مجسمه ای از او را بیرون نیوکمپ نصب کرد.
شماره 14
یوهان کرایوف در اکثر دوران فوتبال خود پیراهن شماره 14 را به تن کرد که این مسئله قطعا کنجکاوی های زیادی را برانگیخته که چرا شماره 14؟ یوهان کرایوف، شش سال اول فوتبالش را با پیراهن شماره 9 به میدان می رفت، این مسئله مربوط به زمانی است که یازده نفر ثابت تیم ها باید شماره پیراهنی بین 1 تا 11 را انتخاب می کردند. مشهورترین فرضیه را مورن، هم تیمی سابق کرایوف نقل کرده است. روزی مورن پیراهن شماره 7 خودش را پیدا نمی کرده و کرایوف، پیراهن شماره 9 خودش را به او می دهد. کرایوف هم از سبد لباس ها به طور اتفاقی پیراهن شماره 14 را بر می دارد. آن روز کرایوف عالی بازی می کند و دیگر از پیراهن شماره 14 دست نمی کشد. فرضیه دیگری هم وجود دارد که می گوید در ابتدای فصل 71-1970 و زمان تخصیص شماره ها، یوهان کرایوف مصدوم بود و به همین خاطر مجبور شد پیراهن شماره 14، تنها شماره باقی مانده را به تن کند. به هرحال او با پیراهن شماره 14 سال ها در آژاکس و تیم ملی هلند درخشید اما فدراسیون فوتبال اسپانیا که به رژیم فرانکو وفادار بود، اجازه انتخاب پیراهن های شخصی را نمی داد و به همین خاطر کرایوف در بارسلونا با پیراهن شماره 9 بازی می کرد. کرایوف در سال پایانی فوتبالش در فاینورد، پیراهن شماره 10 را به تن کرد.
کرایوف در دوران بازی اش، 716 بازی انجام داد و 402 گل زد. کرایوف در خصوص مقایسه خودش با بازیکنان امروز گفته بود من شاید شش بار نسبت به بازیکنان کنونی قدرتمنتر بودم و شاید جاودانه باشم. حق با کرایوف است. نام او در فوتبال جاودانه خواهد بود.
به قلم پائولو کامدا از وب سایت گل