فضای مجازی و احساس پوچی در زندگی
درگیر شدن بیش از حد در شبکه های اجتماعی و سایت های خبری نیز می تواند دلیل دیگر احساس پوچی باشد
صدای ایران- پوچی، احساسی انسانی است و زمانی رخ می نماید که آدمی در برابر معنای زندگی با خلا مواجه می شود. به هر حال در چنین شرایطی چه باید کرد؟ در این درس برخی راهکارهای مقابله با احساس پوچی و بی انگیزگی منتج از تحقیقات علمی ارائه می شود که می تواند شما را در خارج شدن از این شرایط و بیرون آمدن از پوچی یاری کند.
سواد زندگی؛ توسعه توانمندیهای فردی- پوچی، احساسی انسانی است و زمانی رخ می نماید که آدمی در برابر معنای زندگی با خلا مواجه می شود. وقتی نمی دانیم از زندگی مان چه می خواهیم احساس پوچی می کنیم و نیز زمانی که در میانه زندگی پس از تشکیل خانواده و دارا شدن همسر و فرزند به پایان و مرگ می اندیشیم تردید در جانمان ریشه می دواند و از خود می پرسیم اینهمه چه معنا و فایده ای دارد. اینجا هم احساس پوچی آدمی را در بر می گیرد.
افراد معمولا در دو برهه از زندگی گرفتار احساس پوچی میشوند . اول در نوجوانی زمانی که در مسئولیت زندگی خود را درک می کنند و از ورای رویاهای کودکی به در آمده سرگشته اند که در این جهان چه کاره اند و چه بایدشان کرد. و دوم در میانسالی که لذت های زندگی را چشیده اند و فانی بودن آنها را دریافته اند و سایه مرگ را در پس نیمه عمر خود به چشم می بینند. غیر از این دو نیز در موقعیت هایی آدمی گرفتار احساس پوچی می شود. در مرگ عزیزان وقتی نزدیکان آدمی در چشم به هم زدنی فانی و نیست می شوند؛ در حوادث و فجایعی چون زلزله یا جنگ که هستی انسان و آرزوها و معنای زندگی تحت سلطه امری مقتدرتر از معنا تهی میشود و آدمی کوچکی خود را لمس می کند. همچنین در موقعیت هایی چون ورشکستگی مالی، جدایی عاطفی و طلاق، مهاجرت ناخواسته از کشور، شکست در تحصیل یا در روابط عاطفی. در تمامی این موارد افراد به فراخور سن و نگرش خود به زندگی و نیز تجربه زیسته دچار احساس پوچی می شوند.
احساس پوچی چیست؟
ممکن است عجیب به نظر برسد، اما پوچی یک احساس است. وقتی احساس خلاء و خالی بودن می کنید، احساسات ناخوشایندی را تجربه می کنید. برخی از افراد پوچی را به عنوان یک احساس جسمی در بدن خود گزارش می دهند که باعث می شود نتوانند زندگی را همانطور که می خواهند ادامه دهند. بدون توجه به شرایط، احساس می کنید درک شادی و غم دشوار است یعنی نه می توانید غمگین شوید و نه شاد باشید. ممکن است در قفسه سینه خود احساس خلاء یا پوکی داشته باشید یا حس کنید بی حال و حوصله اید. یا ممکن است اغلب اوقات بدون آنکه کار دشواری انجام داده باشید، احساس خستگی کنید و فکر کنید هیچ چیز مهم نیست. حتی ممکن است دچار احساس بی حسی در برخی از اندام های خود شوید و رخوت وجود شما را در بر گیرد.
احساس پوچی می تواند ترسناک باشد و شما از خود بپرسید که چرا چنین احساسی دارید. ممکن است از خود بپرسید که آیا تجربه پوچی به معنی گرفتار شدن به یک بیماری روانی است؟
دلایل احساس پوچی
برای بعضی از افراد، پوچی یک احساس مزمن است. شما سالها برای زندگی سخت تلاش کرده اید و حالا ممکن است احساس کنید که از زندگی خود جدا شده اید و این حس را دارید که چیزی از دست رفته است و خلائی وجود دارد که نمی توان آن را پر کرد.
این احساس می تواند برای افرادی اتفاق بیفتد که به نظر می رسد همه چیز را با هم دارند: یک خانواده سالم، یک شغل خوب و یک زندگی شلوغ اجتماعی. احساس پوچی منحصر به کسانی نیست که این دستاوردهای زندگی را از دست داده اند. دلیلش این است که پوچی از بیرون به وجود نمی آید بلکه حسی درونی است که از درون شما می آید و می تواند بر همه جنبه های زندگی شما تأثیر بگذارد.
اگر احساس پوچی می کنید و اخیرا اتفاق یا رویداد ناخوشایند بیرونی مانند از دست دادن یکی از نزدیکان، جدایی عاطفی و طلاق، شکست تحصیلی یا شغلی یا ... را نداشته اید شرایطتان از چند حالت بیرون نیست. یکی از دلایل احساس پوچی چنین فردی می تواند بیماری روانی یا اختلالی مثل افسردگی باشد. دلیل دیگر می تواند نبود یک سیستم پشتیبانی عاطفی در گذشته یا حال باشد. یعنی در گذشته از سوی والدین به اندازه کافی بار عاطفی دریافت نشده یا در حال حاضر از سوی کسی دوست داشته نمی شود.
دلیل دیگر می تواند سوءِ مصرف مواد مخدر یا دارو یا وابستگی به الکل باشد که پس از مدتی و طی شدن دوران سرخوشی و ایجاد وابستگی منجر به احساس پوچی در فرد می شود.
همچنین درگیر شدن بیش از حد در شبکه های اجتماعی و سایت های خبری نیز می تواند دلیل دیگر احساس پوچی باشد. شبکه های اجتماعی مانند اینستاگرام و دیدن روزانه تصاویر و ویدئوهای افرادی که ظاهرا شاد و خوشحالند می تواند در برخی افراد منجر به از دست دادن حس ارزشمندی شود. درگیری بیش از حد در اخبار رسانه ها که غالبا منفی هستند نیز می تاواند فرد را به نقطه ای برساند که در آن معنایی برای زندگی متصور نشود و دچار تردید بی معنایی و پوچی گردد.
به هر حال در چنین شرایطی چه باید کرد؟ در این درس برخی راهکارهای مقابله با احساس پوچی و بی انگیزگی منتج از تحقیقات علمی ارائه می شود که می تواند شما را در خارج شدن از این شرایط و بیرون آمدن از پوچی یاری کند.
چگونه با احساس پوچی مبارزه کنیم؟
درک اینکه زندگی ما چه معنایی دارد بسیار مهم است و اغلب افراد برای یافتن معنای زندگی خود تلاش می کنند. اما گاهی که از درک احساسات خود و این که برای چه زندگی میکنیم باز می مانیم ممکن است برای پر کردن این خلاء به جایگزین هایی ناسالم متوسل شویم که هر چند به طور مقطعی جای خالی را در زندگی ما پر می کنند اما مشکل را بر طرف نمی سازند. روی آوردن به روابط متنوع عاطفی و جنسی، پرخوری، خرید های غیر ضروری، مواد مخدر یا الکل، اقدام به جمع آوری برخی اشیا و کلکسیون بازی و نیز درگیر شدن در فضای مجازی و روی آوردن افراطی به شبکه های اجتماعی برخی از این انتخاب های ناسالم است که خود پس از مدتی به مشکلی مضاعف تبدیل شده و احساس پوچی فرد را چند برابر و مزمن می کنند.
پس به جای نادیده گرفتن احساسات خود، برخی از مراحل زیر را امتحان کنید.
1- احساس پوچی خود را بپذیرید و به آن اقرار کنید
در صورتی که احساس پوچی را تجربه می کنید که شبیه یک گودال خالی است، به آن اقرار کنید، و با خودتان سخاوتمندانه رفتار کنید. خودتان را به دلیل این احساسات سرزنش نکنید. تلاش نکنید که احساساتتان را نادیده بگیرید و یا تغییرشان دهید.
در صورتی که این احساس خلاء به دلیل مرگ یک عزیز است، از خودتان به خاطر سوگواری در ماه های بعد عصبانی نشوید. از آنجا که از دست دادن یک عزیز دردآور است و این فقدان در طول زمان تغییر شکل می دهد، شما یاد می گیرید که به زندگی تان علی رغم فقدان آن شخص ادامه دهید.
گاهی اوقات این خلاء به این دلیل شکل می گیرد که در جریان زندگی عشق خود را از دست داده اید. این به معنای آن نیست که یک خانواده ی دوست داشتنی نداشته اید و باید از خودتان متنفر باشید.
محققان پیشنهاد می کنند که در چنین مواردی با خودتان مشفقانه صحبت کنید. برای نمونه، ممکن است بگویید: "احساس تنهایی خیلی سخت است یا تو حق داری؛ تو نیاز به عشق بیشتری داشتی."
2- هر روز برای خودتان وقت بگذارید
به جای اینکه بخواهید خلاءِ درونی تان را با داروها، الکل، بازی های کامپیوتری، پرخوری، گشتن در پاساژها و خریدهای غیر ضروری یا چیزهای دیگر پر کنید، به درون تان نگاه کنید و با خودتان وقت بگذرانید. محققان توصیه می کنند که در طی این زمان، امیال، آرزوها و رویاهای شخصی خود را بکاوید. این به ایجاد «معنای بیشتر در زندگی روزانه و آینده تان کمک می کند».
از آنجا که فعالیت های مختلف برای افراد مختلف جواب می دهد، ممکن است مراقبه، نوشتن شرح حال روزانه یا ورزش به شما در متمرکز شدن مجدد بر خودتان جواب بدهد. در آغاز ممکن است احساس ناراحتی کنید، اما هر چه زمان بیشتر و انرژی بیشتری برای خودتان و توجه و مراقبت از خودتان بگذارید، احساسات پوچی کمتر ظهور می یابند.
3- احساسات کنونی تان را بکاوید
ساعت تان را برای پنج دقیقه کوک کنید و بر آنچه در حال حاضر احساس می کنید متمرکز شوید. ببینید احساس شما چیست و چگونه شکل می گیرد. مجبور نیستید که اعماق ذهنتان را بکاوید. ممکن است بنویسید احساس «خستگی» یا «گیجی» یا «کنجکاوی» می کنم.
انتخاب یک نقطه از بدن مثل دست یا سرتان نیز ممکن است به شما در خودکاوی کمک کند. به نقطه خاصی از بدنتان متمرکز شوید و حواس متنوعی چون دما، نبض، تنش یا حرکت را بررسی کنید. به این ترتیب همان طور که برای بازه های زمانی کوتاهی به احساساتتان اجازه دیده شدن می دهید، به تدریج بازه ی تحملتان وسیع تر شده و شامل احساساتی بزرگتر برای بازه های زمانی طولانی تر می شود.
4- احساس پوچیتان را کشف کنید
سوالات زیر را از خود بپرسید. این کار را در حین خواندن روزنامه، پیاده روی یا نوشیدن یک فنجان چای می توانید این کار را انجام دهید.
1- آیا من خودم را قضاوت می کنم یا با دیگران مقایسه می کنم؟
2- آیا به خودم چیزهای مثبتی می گویم؟
3- یا گرایش دارم که شکست هایم را به طور مرتب به یاد آورم و یا به خودم لقب احمق یا زشت بدهم؟
4- آیا احساسات من در روابطم مورد توجه قرار می گیرد یا هر آنچه را که احساس می کنم بی ارزش جلوه می دهم؟
5- آیا به نیازهای جسمی و سلامتی ام فعالانه پاسخ می دهم؟
6- آیا برای اجتناب از احساساتم سراغ رفتارها ناسالم یا اعتیادهایی رفته ام؟
7- آیا برای چیزهایی که خارج از کنترل من هستند، احساس گناه می کنم یا خودم را سرزنش می کنم؟
8- آیا صرفا بر نیازهای افراد دیگر متمرکز هستم؟
9 - در زندگی برای بردن یا تایید چه چیزی تلاش می کنم؟
10- آیا به خودم به همان اندازه ای که با یک دوست نزدیک یا عضوی از خانواده مهربانم، مشفقانه رفتار می کنم؟
11- آیا به نظرات شخصی ام احترام می گذارم و یا به تصمیماتم بها می دهم؟
احساس پوچی می تواند به افکار پریشان کننده ای چون «زندگی ارزش زیستن ندارد» و یا «هیچ امیدی وجود دارد» بیانجامد. همچنین می تواند به شما در بررسی دلایل زیربنایی که منجر به این احساسات شده کمک کند.
مهم است که به احساس پوچی تان اقرار کنید و آنها را بپذیرید. مهم است که مشفقانه با خودتان رفتار کنید. خواه در حال گذر از یک رابطه دشوار باشید یا با از دست دادن یا نداشتن هدف و معنا درگیر باشید، شما ارزش زیستن یک زندگی رضایت بخش و معنادار را دارید.
سواد زندگی؛ توسعه توانمندیهای فردی- پوچی، احساسی انسانی است و زمانی رخ می نماید که آدمی در برابر معنای زندگی با خلا مواجه می شود. وقتی نمی دانیم از زندگی مان چه می خواهیم احساس پوچی می کنیم و نیز زمانی که در میانه زندگی پس از تشکیل خانواده و دارا شدن همسر و فرزند به پایان و مرگ می اندیشیم تردید در جانمان ریشه می دواند و از خود می پرسیم اینهمه چه معنا و فایده ای دارد. اینجا هم احساس پوچی آدمی را در بر می گیرد.
افراد معمولا در دو برهه از زندگی گرفتار احساس پوچی میشوند . اول در نوجوانی زمانی که در مسئولیت زندگی خود را درک می کنند و از ورای رویاهای کودکی به در آمده سرگشته اند که در این جهان چه کاره اند و چه بایدشان کرد. و دوم در میانسالی که لذت های زندگی را چشیده اند و فانی بودن آنها را دریافته اند و سایه مرگ را در پس نیمه عمر خود به چشم می بینند. غیر از این دو نیز در موقعیت هایی آدمی گرفتار احساس پوچی می شود. در مرگ عزیزان وقتی نزدیکان آدمی در چشم به هم زدنی فانی و نیست می شوند؛ در حوادث و فجایعی چون زلزله یا جنگ که هستی انسان و آرزوها و معنای زندگی تحت سلطه امری مقتدرتر از معنا تهی میشود و آدمی کوچکی خود را لمس می کند. همچنین در موقعیت هایی چون ورشکستگی مالی، جدایی عاطفی و طلاق، مهاجرت ناخواسته از کشور، شکست در تحصیل یا در روابط عاطفی. در تمامی این موارد افراد به فراخور سن و نگرش خود به زندگی و نیز تجربه زیسته دچار احساس پوچی می شوند.
احساس پوچی چیست؟
ممکن است عجیب به نظر برسد، اما پوچی یک احساس است. وقتی احساس خلاء و خالی بودن می کنید، احساسات ناخوشایندی را تجربه می کنید. برخی از افراد پوچی را به عنوان یک احساس جسمی در بدن خود گزارش می دهند که باعث می شود نتوانند زندگی را همانطور که می خواهند ادامه دهند. بدون توجه به شرایط، احساس می کنید درک شادی و غم دشوار است یعنی نه می توانید غمگین شوید و نه شاد باشید. ممکن است در قفسه سینه خود احساس خلاء یا پوکی داشته باشید یا حس کنید بی حال و حوصله اید. یا ممکن است اغلب اوقات بدون آنکه کار دشواری انجام داده باشید، احساس خستگی کنید و فکر کنید هیچ چیز مهم نیست. حتی ممکن است دچار احساس بی حسی در برخی از اندام های خود شوید و رخوت وجود شما را در بر گیرد.
احساس پوچی می تواند ترسناک باشد و شما از خود بپرسید که چرا چنین احساسی دارید. ممکن است از خود بپرسید که آیا تجربه پوچی به معنی گرفتار شدن به یک بیماری روانی است؟
دلایل احساس پوچی
برای بعضی از افراد، پوچی یک احساس مزمن است. شما سالها برای زندگی سخت تلاش کرده اید و حالا ممکن است احساس کنید که از زندگی خود جدا شده اید و این حس را دارید که چیزی از دست رفته است و خلائی وجود دارد که نمی توان آن را پر کرد.
این احساس می تواند برای افرادی اتفاق بیفتد که به نظر می رسد همه چیز را با هم دارند: یک خانواده سالم، یک شغل خوب و یک زندگی شلوغ اجتماعی. احساس پوچی منحصر به کسانی نیست که این دستاوردهای زندگی را از دست داده اند. دلیلش این است که پوچی از بیرون به وجود نمی آید بلکه حسی درونی است که از درون شما می آید و می تواند بر همه جنبه های زندگی شما تأثیر بگذارد.
اگر احساس پوچی می کنید و اخیرا اتفاق یا رویداد ناخوشایند بیرونی مانند از دست دادن یکی از نزدیکان، جدایی عاطفی و طلاق، شکست تحصیلی یا شغلی یا ... را نداشته اید شرایطتان از چند حالت بیرون نیست. یکی از دلایل احساس پوچی چنین فردی می تواند بیماری روانی یا اختلالی مثل افسردگی باشد. دلیل دیگر می تواند نبود یک سیستم پشتیبانی عاطفی در گذشته یا حال باشد. یعنی در گذشته از سوی والدین به اندازه کافی بار عاطفی دریافت نشده یا در حال حاضر از سوی کسی دوست داشته نمی شود.
دلیل دیگر می تواند سوءِ مصرف مواد مخدر یا دارو یا وابستگی به الکل باشد که پس از مدتی و طی شدن دوران سرخوشی و ایجاد وابستگی منجر به احساس پوچی در فرد می شود.
همچنین درگیر شدن بیش از حد در شبکه های اجتماعی و سایت های خبری نیز می تواند دلیل دیگر احساس پوچی باشد. شبکه های اجتماعی مانند اینستاگرام و دیدن روزانه تصاویر و ویدئوهای افرادی که ظاهرا شاد و خوشحالند می تواند در برخی افراد منجر به از دست دادن حس ارزشمندی شود. درگیری بیش از حد در اخبار رسانه ها که غالبا منفی هستند نیز می تاواند فرد را به نقطه ای برساند که در آن معنایی برای زندگی متصور نشود و دچار تردید بی معنایی و پوچی گردد.
به هر حال در چنین شرایطی چه باید کرد؟ در این درس برخی راهکارهای مقابله با احساس پوچی و بی انگیزگی منتج از تحقیقات علمی ارائه می شود که می تواند شما را در خارج شدن از این شرایط و بیرون آمدن از پوچی یاری کند.
چگونه با احساس پوچی مبارزه کنیم؟
درک اینکه زندگی ما چه معنایی دارد بسیار مهم است و اغلب افراد برای یافتن معنای زندگی خود تلاش می کنند. اما گاهی که از درک احساسات خود و این که برای چه زندگی میکنیم باز می مانیم ممکن است برای پر کردن این خلاء به جایگزین هایی ناسالم متوسل شویم که هر چند به طور مقطعی جای خالی را در زندگی ما پر می کنند اما مشکل را بر طرف نمی سازند. روی آوردن به روابط متنوع عاطفی و جنسی، پرخوری، خرید های غیر ضروری، مواد مخدر یا الکل، اقدام به جمع آوری برخی اشیا و کلکسیون بازی و نیز درگیر شدن در فضای مجازی و روی آوردن افراطی به شبکه های اجتماعی برخی از این انتخاب های ناسالم است که خود پس از مدتی به مشکلی مضاعف تبدیل شده و احساس پوچی فرد را چند برابر و مزمن می کنند.
پس به جای نادیده گرفتن احساسات خود، برخی از مراحل زیر را امتحان کنید.
1- احساس پوچی خود را بپذیرید و به آن اقرار کنید
در صورتی که احساس پوچی را تجربه می کنید که شبیه یک گودال خالی است، به آن اقرار کنید، و با خودتان سخاوتمندانه رفتار کنید. خودتان را به دلیل این احساسات سرزنش نکنید. تلاش نکنید که احساساتتان را نادیده بگیرید و یا تغییرشان دهید.
در صورتی که این احساس خلاء به دلیل مرگ یک عزیز است، از خودتان به خاطر سوگواری در ماه های بعد عصبانی نشوید. از آنجا که از دست دادن یک عزیز دردآور است و این فقدان در طول زمان تغییر شکل می دهد، شما یاد می گیرید که به زندگی تان علی رغم فقدان آن شخص ادامه دهید.
گاهی اوقات این خلاء به این دلیل شکل می گیرد که در جریان زندگی عشق خود را از دست داده اید. این به معنای آن نیست که یک خانواده ی دوست داشتنی نداشته اید و باید از خودتان متنفر باشید.
محققان پیشنهاد می کنند که در چنین مواردی با خودتان مشفقانه صحبت کنید. برای نمونه، ممکن است بگویید: "احساس تنهایی خیلی سخت است یا تو حق داری؛ تو نیاز به عشق بیشتری داشتی."
2- هر روز برای خودتان وقت بگذارید
به جای اینکه بخواهید خلاءِ درونی تان را با داروها، الکل، بازی های کامپیوتری، پرخوری، گشتن در پاساژها و خریدهای غیر ضروری یا چیزهای دیگر پر کنید، به درون تان نگاه کنید و با خودتان وقت بگذرانید. محققان توصیه می کنند که در طی این زمان، امیال، آرزوها و رویاهای شخصی خود را بکاوید. این به ایجاد «معنای بیشتر در زندگی روزانه و آینده تان کمک می کند».
از آنجا که فعالیت های مختلف برای افراد مختلف جواب می دهد، ممکن است مراقبه، نوشتن شرح حال روزانه یا ورزش به شما در متمرکز شدن مجدد بر خودتان جواب بدهد. در آغاز ممکن است احساس ناراحتی کنید، اما هر چه زمان بیشتر و انرژی بیشتری برای خودتان و توجه و مراقبت از خودتان بگذارید، احساسات پوچی کمتر ظهور می یابند.
3- احساسات کنونی تان را بکاوید
ساعت تان را برای پنج دقیقه کوک کنید و بر آنچه در حال حاضر احساس می کنید متمرکز شوید. ببینید احساس شما چیست و چگونه شکل می گیرد. مجبور نیستید که اعماق ذهنتان را بکاوید. ممکن است بنویسید احساس «خستگی» یا «گیجی» یا «کنجکاوی» می کنم.
انتخاب یک نقطه از بدن مثل دست یا سرتان نیز ممکن است به شما در خودکاوی کمک کند. به نقطه خاصی از بدنتان متمرکز شوید و حواس متنوعی چون دما، نبض، تنش یا حرکت را بررسی کنید. به این ترتیب همان طور که برای بازه های زمانی کوتاهی به احساساتتان اجازه دیده شدن می دهید، به تدریج بازه ی تحملتان وسیع تر شده و شامل احساساتی بزرگتر برای بازه های زمانی طولانی تر می شود.
4- احساس پوچیتان را کشف کنید
سوالات زیر را از خود بپرسید. این کار را در حین خواندن روزنامه، پیاده روی یا نوشیدن یک فنجان چای می توانید این کار را انجام دهید.
1- آیا من خودم را قضاوت می کنم یا با دیگران مقایسه می کنم؟
2- آیا به خودم چیزهای مثبتی می گویم؟
3- یا گرایش دارم که شکست هایم را به طور مرتب به یاد آورم و یا به خودم لقب احمق یا زشت بدهم؟
4- آیا احساسات من در روابطم مورد توجه قرار می گیرد یا هر آنچه را که احساس می کنم بی ارزش جلوه می دهم؟
5- آیا به نیازهای جسمی و سلامتی ام فعالانه پاسخ می دهم؟
6- آیا برای اجتناب از احساساتم سراغ رفتارها ناسالم یا اعتیادهایی رفته ام؟
7- آیا برای چیزهایی که خارج از کنترل من هستند، احساس گناه می کنم یا خودم را سرزنش می کنم؟
8- آیا صرفا بر نیازهای افراد دیگر متمرکز هستم؟
9 - در زندگی برای بردن یا تایید چه چیزی تلاش می کنم؟
10- آیا به خودم به همان اندازه ای که با یک دوست نزدیک یا عضوی از خانواده مهربانم، مشفقانه رفتار می کنم؟
11- آیا به نظرات شخصی ام احترام می گذارم و یا به تصمیماتم بها می دهم؟
احساس پوچی می تواند به افکار پریشان کننده ای چون «زندگی ارزش زیستن ندارد» و یا «هیچ امیدی وجود دارد» بیانجامد. همچنین می تواند به شما در بررسی دلایل زیربنایی که منجر به این احساسات شده کمک کند.
مهم است که به احساس پوچی تان اقرار کنید و آنها را بپذیرید. مهم است که مشفقانه با خودتان رفتار کنید. خواه در حال گذر از یک رابطه دشوار باشید یا با از دست دادن یا نداشتن هدف و معنا درگیر باشید، شما ارزش زیستن یک زندگی رضایت بخش و معنادار را دارید.