نانش در روغن افتاد «نان روغنی» فروش شد !
کاریکلماتور حسین مقدسی نیا* نانش در روغن افتاد «نان روغنی» فروش شد !
* وقتی دیگر رودخانه به دریا برنگشت، دریا به گِل نشست !
* مرد فقیر ماهی را با سیلی سرخ می کرد!
* روزی که دستش از دنیا کوتاه شد به خواستگاری رویا رفت!
* شادی پس از زدن گل، با دیدن پلیس از سر معتاد پرید !
* در مسابقه طناب کشی، نقاشان از کاریکاتوریست ها پیشی گرفتند!
* چاقو حُسن یوسف را که دید، دسته خودش را برید !
* با طلاق رودخانه از دریا، رودخانه زمین گیر شد، باتلاق پدید آمد!
* مادر بزرگ شمعدانی ها را از روی طاقچه برداشت در باغچه حیاط کاشت، فضای خانه بوی گلهای لاله عباسی داشت!
* روغن گیر نیاورد، ماهی را با سیلی سرخ کرد!
* دیروز سیمرغ افسانه بود، امروز یک مرغ!
* روزی که دستش از دنیا کوتاه شد به خواستگاری رویا رفت!
*بعد از زدن گل حرکات موزون کرد پلیس دستگیرش کرد!
* برج مراقبت فرودگاه به پرنده زخمی برای نشستن روی باند اجازه فرود داد!