منظور از ازدواج آگاهانه چیست؟
شاید فکر کنید منظور ما از ازدواج آگاهانه فقط این باشد که احساسی تصمیم نگیرید و طبق منطق تان پیش بروید,ازدواج آگاهانه چیست
شاید فکر کنید منظور ما از ازدواج آگاهانه فقط این باشد که احساسی تصمیم نگیرید و طبق منطق تان پیش بروید! در حالی که یک ازدواج آگاهانه، ازدواجی است که در آن شما حتی نسبت به احساسات خودتان در مسئله ازدواج و انتخاب این فرد خاص، آگاه باشید. گاهی این آگاهی در شما وجود دارد اما در طرف مقابل تان نه، و شاید خودش هم متوجه نیست که نسبت به انتخابش آگاهی ندارد، پس شاید لازم باشد که شما بتوانید او را به چالش بکشید تا بتوانید متوجه این مورد بشوید.
برای رسیدن به این نکته که میزان آگاهی شما و طرف مقابلتان در ازدواج، در چه سطحی است، باید بتوانید به این سوال جواب بدهید که: «شما و طرف مقابل تان، تا الان برای زندگی خود چه کار کرده اید و چگونه زندگی کرده اید؟» چون مطمئناً از این به بعد و در زندگی مشترک، هم شما و هم طرف مقابلتان، همین مسیر را طی خواهید کرد.
اگر طرف مقابلتان فردی وابسته، الکلی، وسواس و بی مسئولیت است، اگر خواسته های نابجا از والدین دارد، دوستانش را دور می زند، پول اولویت زندگیاش است، فردی عصبی است و خوبی های آدمها را با اولین چالش در روابطش، نادیده میگیرد، باید بدانید که در رابطه با شما هم در زندگی مشترک، همه این موارد را به صورت شدیدتر خواهد داشت.
میدانید چرا ؟! چون شما قرار است فرد اول زندگی او بشوید و بنابراین این فرد، با شما کمترین رودربایستی را در آینده نخواهد داشت. پس میزان هر رفتاری که تاکنون از این فرد شاهد بوده اید، با کنار رفتن پرده حجاب و رودربایستی، تشدید خواهد شد و این فرد عصبی تر، الکلی تر، وسواس تر و بی مسئولیت تر خواهد شد.
هیجانات دوران آشنایی، معمولاً جلوی دید آگاهانه شما را می گیرد و مطمئن باشید دیر یا زود این امر توی ذوق شما خواهد زد و آن وقت است که می فهمید چه کلاهی سرتان رفته!
چطور ازدواج آگاهانه داشته باشیم
هیچ وقت یادتان نرود که در اوایل آشنایی این مهم نیست که رفتار طرف مقابل با شما به چه شکل است، مهم این است که با چشم باز بتوانید ببینید که، طرف مقابل تان چه رفتاری با اطرافیانش دارد و هرگز تصور نکنید که شما همیشه برای او، با دیگران متفاوت خواهید بود. دیر و یا زود، شما هم به لیست افراد عادی تبدیل خواهید شد.
بخش دوم یک ازدواج آگاهانه، این است که من دقیقاً به چه دلیل وارد این رابطه می شوم؟! آیا از تنهایی می ترسم؟ چون هم سن و سالان من ازدواج کردهاند من هم باید ازدواج کنم؟ سنم بالا می رود؟ شرایطم در خانواده پدری خوب نیست و من باید زودتر ازدواج کنم؟ می خواهم به واسطه این ازدواج، فقط امنیت مالی به دست بیاورم؟ همه اینها آفتهای یک ازدواج آگاهانه هستند.
هم شما و هم طرف مقابلتان، اگر مجردی خوبی ندارید، زندگی مشترک خوبی هم نخواهید داشت، چون هنوز یاد نگرفته اید چگونه احساس خوبی داشته باشید که حالا در بحث ازدواج بخواهید این حال خوب را با همسرتان به اشتراک بگذارید.
اگر طرف مقابل تان مجردی خوبی ندارد، اوضاع برای شما خطرناک تر هم می شود. زیرا احتمالاً شما نقش یک ناجی را به عهده خواهید گرفت و می خواهید او را نجات دهید، در حالی که در ازدواج، شما نمی توانید ناجی باشید، چون دیر یا زود احساس ناکامی و قربانی بودن میکنید.
پس تا اینجا سوالی که باید هم خودتان و هم طرف مقابل تان بتوانید به آن پاسخ دهید «چرایی ازدواج» است، اما باید مراقب خطاهای شناختی در تشخیص برخی مسائل باشید. یکی از خطاهای شناختی رایج، مخصوصاً زمانی که میخواهید برچسبی را به طرف مقابل تان بزنید، خطای «همه و هیچ» و یا «صفر و یک» است.
گاهی ممکن است که ما آدمها با دیدن یک بار عصبانیت فرد مقابل مان، برچسب عصبی بودن به او بزنیم و یا خودمان آنقدر وسواس فکری داریم، که کمترین رفتار فرد در جهت رعایت بهداشت فردی اش را دال بر وسواس بودن او بگذاریم. باید بدانیم که هر رفتار، برای اینکه نیاز به درمان و برطرف شدن داشته باشد، باید تقریباً به طور مداوم و با تعداد دفعات بالا، از فرد سر بزند تا بتوانیم بگوییم مثلاً او فردی عصبی، وسواس و یا پرخاشگر است.
متاسفانه چیزی که گاهی اتفاق میافتد این است که، ما دچار خطای شناختی همه و هیچ و یا صفر و صد می شویم. یعنی شاید طرف مقابلمان رفتاری را بروز میدهد که اگر خود ما هم در آن موقعیت خاص قرار داشتیم، با احتمال زیادی، همان رفتار را بروز می دادیم، اما در مورد طرف مقابلمان، این امر را فراموش میکنیم و با دیدن اولین نشانه، او را روی نقطه ی صد قضاوت می کنیم.
در حالی که رفتار انسان ها طیف گونه است و نمی تواند فقط روی دو نقطه صفر یا صد قرار بگیرد. گاهی یک رفتار روی نقطه ، گاهی و گاهی هم می تواند تعبیر و تفسیر شود و هر کدام از این نمره ها، تعبیر و تفسیر خودشان را دارند.
پس، در یک ازدواج آگاهانه به چند سوال باید بتوانید که پاسخ دهید: اول این که به چه دلیل من و طرف مقابلم می خواهیم ازدواج کنیم؟ و دومین سوال که از اهمیت ویژهای نیز برخوردار است، این می باشد که من و طرف مقابلم تا به امروز چگونه زندگی کردهایم و برای زندگی خود چه کارهایی انجام داده ایم؟
و در آخر مراقب خطاهای شناختی یا ذهنی، در تعبیر و تفسیر رفتارهای خود و طرف مقابل تان باشید تا بتوانید با دید واقع بینانه تر و آگاهانه تری دست به انتخاب بزنید.
بیشتر بخوانید: برای موفقیت در ازدواج چکار کنیم
:ایمیل
نظر شما