هنگام افطار ثروتمند سفره رنگین و فقیر سفره دلش را پهن کرد !
کاریکلماتورهای حسین مقدسی نیا* قبض گاز را که دست گرفت، دستش را گاز گرفت !
* رودی که مسیر خانه اش را گم کرده بود سر از خانه مردم در آورد!
* هنگام افطار ثروتمند سفره رنگین و فقیر سفره دلش را پهن کرد !
* مرد فقیر ماهی را با سیلی سرخ می کرد!
* با فرار «رود» از خانه اش، مردم شهر همه از خانه فرار کردند!
*در خلاف کردن تا پای دار، پایدار بود !
* رود طغیانگر تمام پل های پشت سرش را خراب کرد!
* ژیمناست ها پیش قاضی معلق بازی می کنند !
*قاضی ناشی بازیکن خاطی را بجای اخراج، ممنوع الخروج کرد!
* سکه که از هفت سین افتاد، هفت سین هم از سکه افتاد !
* نقاشی که قلم مو نداشت با دستان خالی پر کشید!
* درخت بی بر، دسته تبر می دهد ثمر !
* دست زدن به گل و گل زدن با دست هر دو مردود است!
*برماست که از ماست کره بگیریم نه از آب!
* آنقدر زن بیل زد به درخت گلابی، که با زنبیل پر از گُل آبی رفت!
* سگ هار بر اثر گاز گرفتگی خفه شد!
* نقاشی که درد می کشید، تابلویی برای فروش نداشت!
* چشمم ترسیده بود، شکمم آب آورد غافل از اینکه چشمم آب نمی خوره !
* دلم آتش گرفت چشمانم ابر بهاری شدند، دلم خنک شد !
* غنی با پُر خوری و فقیر با خود خوری بیمار شدند !
* به سیخ کشیدم جگرش را، گوسفندی که دلم را برده بود!
*همه فکر نان هستند غافل از اینکه آب که نباشد نان همه آجر است!
* آب در هاون می کوبد و می خورد آنکه آب خوش راحت از گلویش پایین نمی رود!
* آدم چشم و گوش بسته ی بی دست و پا که دل و دماغ ندارد فقط لب و دهن است!
* هر وقت دلم می سوزد، چشمانم بارانی می شوند!
* آنقدر دندان بر جگرش گذاشت، جگرش خون شد!
* برای همه نقش بازی می کرد، بی آنکه نقشی در بازی داشته باشد!