کار میکرد حقوق نمیدادند،دل به کار نمیداد دیگر
شعر طنز فرانو
کوردل و عصای سفیداز چاله در آمد و در چاه افتاد
از چاه در آمد و در سیاه چال افتاد
از سیاه چال در آمد و در سیاه چاله افتاد
بیهوده انتظار نکشید
هنوز کسی یا چیزی از سیاه چاله بیرون نیامده!
چِک منتقد در بانک نقد نشد
قانون چِک را نقد کرد
چَکی محکم زیر گوشش زدند
گفتند این سیلی نقد بگیر
و دست از انتقاد از ما بردار برادر!
اکنون یک ماه است که نسیه خرید می کند
مردی که همیشه دست به نقد بود!
نگاه باربد به آسمان بود
ابرهای باردار باریدند
زمان آبستن حادثه بود و زمینِ بارور آماده کشت
مادر که بار خود را زمین گذاشت
باربد بار زندگی را به دوش کشید
یک عده باربر آمدند بار باربد را هم برداشتند
روی بار خود گذاشتند، بار خود را بستند و بردند خارج
باز نگاه باربد به آسمان ماند
مادر می گفت: ما در یک بازی برد- بار قرار داریم!
کار میکرد حقوق نمی دادند
دل به کار نمی داد دیگر
کار دستش دادند
دست از کار کشید
دوباره سر کارش گذاشتند
دست و دلش دیگر به کار نرفت
هر ماه حقوق بیکاری بهش دادند!
وقتی به روی دنیا خندید محکم زد توی گوشش
گفت من کجایم خنده داره؟!
مقصر خودش بود
وقتی به رویش خندید پُر رو شد
دروغه هر کی گفته
بخند تا دنیا هم به روت بخنده !
شاعر : حسین مقدسی نیا