دلنوشته خاص تبریک تولد فرزند از سوی پدر و مادر
متن های زیبا و دلنوشته عمیق احساسی برای تبریک تولد فرزند پسر یا دختر از سوی مادر و پدر را در این مطلب روزانه آماده کرده ایم.
دلنوشته و متن تبریک تولد به دختر خوشگل یا پسر عزیز از طرف مادر مهربونش
به مناسبت تولد دخترم، عزیز دلم می نویسم: یک دست و جیغ و هورا… به سبک دوستانت که هم اکنون دور و برت را گرفتهاند و دارید توی اتاقت برای خودتان میرقصید. شما رفتهاید که دور هم دریک جمع دوستانه تولدت را جشن بگیرید و من این جا پشت میز آشپزخانه نشستهام تا برایت یک متن بنویسم.
من و تو اصلاً شبیه هم نیستیم. این را حتی از انتخابهای کودکیات هم احساس کرده بودم. هرچقدر من آرام و خشک و با درجه هیجانات اندک بودم، تو پرجنب و جوش و هیجانی بودی.
اما این تفاوت سلیقه و تفاوت ذاتی ما هرگز باعث نشده که تو را نخواهم… اعتراف بیهودهای است؟ میدانم اما امروز که قبل از آمدن دوستانت، در اتاقت را بستی تا به خودت برسی و نخواستی من ببینمت، فهمیدم که شکافی بین ما به وجود آمده ودر روز تولدت باید ان را یکجورهایی پر کنم. شاید با نوشتن این متن.
باورت میشود دلم می خواهد حس و حال مامانهای باحال رابه خودم بگیرم، بروم جلوی آینه یک آرایش جیغ، سایه چشم بنفش و رژ لب آلبالویی بزنم و بیایم با تو و دوستانت، به قول خودت حال کنیم؟ اما قبول کن که سخت است.
حداقل برای من که سالها گونهای دیگر زندگی کردهام. سالها مد و رنگ سال برایم بیمعنی بوده است، پس حق بده حرفت را نفهمم وقتی می خواهی در روز تولدت همه ی چیزت رابا هم ست کنی.
نه این که تولد تو برایم مهم نباشد. مگر روز زاده شدن میوه دل یک مادر میتواند برایش مهم نباشد؟ دخترم! تو ثمره زندگی من هستی و بخشی از من در وجود تو است.
کاش شادی بودن با دوستهایت آن قدر زیاد باشد تا بعد از رفتنشان اختلاف فکری خودت رابا من از یاد برده باشی. بگذار من و تو اختلاف فکری داشته باشیم اما یک دیگر را دوست بداریم. به داشتن دختری شاد و پرانرژی چون تو افتخار می کنم.
تبریک تولد از طرف مامانت
***
متن دلنوشته عاشقان یک مادر برای تبریک تولد به دختر یا پسرش
ای بهار آرزوی نسل فردا، دخترم
ای فروغ عشق از روی تو پیدا، دخترمامروز وقتی چشمهایت از دیدن هدیه تولدت درخشید و شاد و خوشحال مرا بوسیدی، تو را دختری به زیبایی و کمال رسیده دیدم. از این به بعد نه من، بلکه خودت باید قوی ترین و بهترین حامی برای خودت باشی.
سخت است اما واقعیتی است که باید در جشن تولد هجده سالگی به تو می گفتم، من همواره درکنار تو خواهم بود اما شاید به اندازه قبل نتوانم بگویم به من تکیه کن. انگار تو خود من هستی که سی سال جوان شدهام.
تو هم روزی مادر خواهی شد و معنی حرفهای امروزم را خواهی فهمید. دوست دارم دستت را بگیرم و باهم درحوالی زندگی قدم بزنیم و صحبت کنیم از سالهایی که گذشت.
از همه ی ان روزهایی که تو جلوی روی من قد کشیدی و من برای داشتن تو خدا را شکر کردم و از خدا خواستم کمکم کند تا بهترین مادر روی زمین باشم. تو باید بگویی که خوب مادری بودهام یا نه؟ امروز که تولد تو است، دوست دارم تو یک هدیه به من بدهی.
متانت، وقار، حجب و حیا و اخلاق نیکوی تو مرا از داشتن تو راضی و خشنود میسازد؛ آیا تو نیز از این که مادری چون من داری، راضی هستی؟ حالا دیگر آن قدر بزرگ شدهای که بتوانی همه ی مادرت رابا هم ببینی، خوبیها و بدیهایش را، نقاط ضعف و نقاط قوتش را و برآیند همه ی اینها را در مادری کردن. توانستم برایت مادر خوبی باشم؟ توانستم پاسخگوی نیازهای تو باشم؟
همیشه تلاش کردم تا بتوانی به کمال شایسته خودت برسی، تا روزی که علامتهای سوال ذهنم رابا ذکاوت و هوش سرشار خودت جواب بدهی. پس پاسخم را بده که بیصبرانه منتظرم.دوستدار تو؛ مادرت.
***
دلنوشتهاحساسی یک پدر برای تبریک تولد به فرزندش (دختر یا پسر)
روزی که، تو اومدی روی زمین
یه فرشته کم شد از آسمونامثل گل شکفتی بین آدما
گل سر سبد بودی بین اونادختر خوبم درود! تولدت مبارک. چقدر خوشحالم که امروز جشن تولد تو است و چقدر حرف دارم که دراین روز برای تو بگویم. حرفهایی که شاید برای تو هم جالب و جذاب باشند.
راستش قبل از بدنیا آمدن تو، من و مادرت از این که موجود جدیدی به زندگیمان پا بگذارد وحشت داشتیم؛ من از مادرت بیشتر! همیشه فکر میکردم تو که بدنیا بیایی من دیگر هرگز نخواهم توانست به علایق خودم برسم. باید با زندگی آسوده خداحافظی کنم و خودم را تمام وقت در اختیار تو قرار دهم.
با تمام اینها ما تصمیم به بچهدار شدن گرفتیم. نمی گویم تصورات قبلیم صد در صد اشتباه بود. اما تو را داشتن بسیار متفاوت بود با فکرهای قبل از آمدن تو و بودنت ارزشش را داشت که بخواهم از بعضی اسانیها بگذرم. تو آسودگیهایی را از من گرفتی، دغدغههای بیشتری آوردی و زندگی ما را معنادار کردی.
میخواهم در روز تولدت اعتراف کنم که تو چیزهای زیادی به من بخشیدی. اولینش مسئولیت داشتن بود. از وقتی که توی شکم مادرت وول میخوردی و برای مادرت این که تو خوب رشد کنی، غذاهایی که برای جنین مفیدتر است را انتخاب میکردم و برای مادرت تهیه میکردم ، فهمیدم که چقدر در قبال یک موجود دیگر مسئول بودن هم زمان سخت و شیرین است.
بدنیا که آمدی؛ وقتی تو رابا خودم بیرون میبردم، قداست یک پدر را احساس میکردم و نمیدانی چقدر از این که تو را داشتم، شادمان میشدم.
روزهایی کلافه و بدخلق میشدم و دلم می خواست از سختیهای زندگی فرار کنم، تو فسقلی با کلمات نصفه نیمه خودت، با تاتی تاتی کردنها و زمینخوردنها و حتی با بدخواب شدنها و گریه کردنهایت مرا به زندگی واقعی برمیگرداندی.
همیشه تو بودی و از وقتی دنیا آمدهای، معنادارترین چیزی که در زندگی من و مادرت وجوددارد، لبخندهای زیبا و دوستداشتنی تو است. نمی دانم اگر تو نبودی، من چگونه زندگی میکردم. ممنونم که به زندگی من و مادرت روشنی بخشیدی. یکبار دیگر
تولدت مبارک. از طرف پدری که بینهایت دوستت دارد.
***
دلنوشته های زیبای مامان بابای مهربون برای تبریک تولد به دخترشون
تولدت مبارک دختر زیبای بابا
تو دختر متولد شدی برای همیشه پاک بودن
تو دختر متولد شدی برای همیشه زیبا بودن
تو دختر متولد شدی برای لطیف بودن
تو دختر متولد شدی برای عشق ورزیدن
تو دختر متولد شدی برای محبوب بودن
تو دختر متولد شدی برای مهربان بودن
تو دختر متولد شدی برای تحسین شدن و تحسین کردن
تو آمدی و خدا خواست دخترم باشی
و بهترین غزل توی دفترم باشی
خدا کند که ببینم عروس گلهایی
خدا کند که عروس صنوبرم باشی
تو آمدی که اگر روزگارمان بد بود
تو دست کوچک باران باورم باشی
بیا که روی لبت باغ یاس میرقصد
بیا گلم که خدا خواست دخترم باشی
تو آمدی و خدا خواست از همان اول
تمام دلخوشی روز آخرم باشی
دختر نازنینم تولدت مبارک از طرف بابا