دختر خاله یکسال از من کوچکتر بود / سر علیرضا را بریدند و مرا تا گردن دفن کردند

دسته‌بندی: گوناگونتاریخ انتشار: ۱۴۰۰ خرداد ۱۵, شنبه ساعت ۲:۴۲

رکنا: آموزشی که تمام شد 15 روز مرخصی دادن . بقیه خدمتو بعد از مرخصی باید می رفتم سراوان .\ مرخصی داشت تموم می شد اما هنوز نگفته بودم کجا افتادم. خب مادر زود آه و ناله اش بلند میشد. تحمل غصه خوردنش برام سخت بود. ولی بالاخره 2روز مانده به پایان مرخصیم راستشو گفتم. خاله و دخترش خونه ما بودن گفتم اینها...