سومین شمارهٔ مجلۀ طنزآور منتشر شد.
ویژگی شاخص طنزآور این است که نیمی از آن به طنز ایرانی و نیمی دیگر به طنز ملل اختصاص دارد و در هر دو بخش نمونههایی از طنز بلند در قالب شعر، داستان کوتاه، قطعه و خاطره در پیوند با کاریکاتور ارائه شده است.
در این شماره بخش طنز ملل شامل داستانهایی است از وودهوس، پارکر، تاگور، بنچلی، وانهگت، تامر، تربر، کبروف، آرکانف و وریسیمو. در بخش طنز ایرانی نیز نام طنزنویسان و مترجمانی به چشم میخورد از جمله دهخدا، بهاالدین خرمشاهی، محمود فرجامی، آذردخت بهرامی، خزاعیفر، کیارش زندی، گلکار، انصاری، مرسلی، رفیعا، بهلولی، خانجان، گلچین، براتی، هاشمی میناباد، ملکشاهی، دلزندهروی، یداللهپور و خادمنبی.
#gallery-1 { margin: auto; } #gallery-1 .gallery-item { float: right; margin-top: 10px; text-align: center; width: 100%; } #gallery-1 img { border: 2px solid #cfcfcf; } #gallery-1 .gallery-caption { margin-left: 0; } /* see gallery_shortcode() in wp-includes/media.php */ دلیل شیوهٔ خنده در میان ایرانیاندر سردبیریه، علی خزاعیفر دلیل شیوهٔ خنده در میان ایرانیان را چنین توصیف میکند:
دلیل این امر را باید در هوشمندی تاریخی ایرانیان جست. اطبای سنتی ما آن زمانی که غربیها هنوز فرق بین جادوگری و پزشکی را نمی فهمیدند و در ظلمت قرون وسطایی دستوپا می زدند فهمیده بودند که خنده بر هر درد بی درمان دواست.
تودۀ مردم هم به فراست فهمیده بودند که خنده بادبزن دل است و خنده دل خوش نمی خواهد؛ بلکه، برعکس، باید خندید تا دل خوش شود چون خنده همه جای آدم را درگیر می کند.
از لب شروع میشود ولی بهسرعت می ریزد توی چشم و، اگر موضوع خنده خیلی خنده دار باشد، سریع از شکم سردرمیآورد و جسم را به ریسه وامیدارد و به روح میرسد و از روح هم سرریز شده و چون بهشدت مُسری است به محیط اطراف نشت میکند.
حکما همچنین فهمیده بودند که اگر آدم جلوی خندهاش را بگیرد خنده از لب فروبسته پایین رفته و از اولین شکاف بدن محکم خارج می شود و بنابراین نخندیدن را کاری کاملاً بیادبانه و غیراجتماعی تلقی میکردند.
امروزه ایرانیان بنا بر تجربۀ تاریخی خود می دانند که هر گرهای را که در کارشان افتاده فقط به زور خنده می توانند باز کنند و میدانند که خندۀ همگانی یک سرمایۀ ملی است و همبستگی میآورد چون در فرهنگی مختلط از قومیتهای مختلف، خنده تنها زبانی است که لهجه ندارد؛ تنها سلاحی است که در مقابل آن هرچیز دیگری بی سلاح است.