سفر ترویجگر «با من بخوان» به منطقهی بشاگرد هرمزگان
کتابخوانی و راهاندازی کتابخانههای کلاسی در روستاهای کمدارک، دولتآباد و...
کتابخوانی و راهاندازی کتابخانههای کلاسی در روستاهای کمدارک، دولتآباد و حسینآباد
زهرا شوندی از سفیران فعال «با من بخوان» است که از سال ۱۳۹۷ به کار ترویج کتابخوانی در منطقهی بشاگرد در استان هرمزگان مشغول است. منطقهی بشاگرد در شرق استان هرمزگان و در فاصلهی حدود ۳۰۰ کیلومتری از بندرعباس واقع است. بشاگرد روستاهای متعددی در اطراف خود دارد، فاقد جادههای آسفالت است و به دلیل دوری از مرکز استان و نداشتن امکانات اولیهی زندگی، از جملهی محرومترین مناطق استان هرمزگان به شمار میآید.
اما برای زهرا شوندی، بشاگرد جزیرهی امیدها، آرزوها و تلاشها هم هست! این ترویجگر خلاق و دلسوز که ارتباط خوب و دوستانهای با کودکان و نوجوانان برقرار میکند، در سالهای اخیر بارها به منطقهی بشاگرد سفر کرده و کتابخانههای کوچک کلاسی را در روستاهای دورافتادهی این منطقه راهاندازی کرده است. با آویختن این کتابخانههای کلاسی به دیوارهای کلاسهای این روستاها و ارائهی آموزشهای اولیه به آموزگاران یا کتابداران نوجوان ساکن روستا، کودکان میتوانند با کتابهای باکیفیت دنیای دیگری را تجربه کنند. در سال ۱۳۹۸ نیز با تلاشهای او و گروه «با من بخوان»، کتابخانهی «امید» در شهر سردشت، مرکز شهرستان بشاگرد، راهاندازی شد. این کتابخانه در دبیرستان شبانهروزی پسرانهی شهید رجایی قرار دارد که بیشتر شاگردان آن نوجوانانی هستند که از روستاهای منطقه برای تحصیل به سردشت میآیند. این نوجوانان ضمن بهرهمند شدن از کتابهای این کتابخانه، هر کدام در بازگشت به روستایشان در نقش سفیرانی جوان، کتابهای کتابخانه را برای کودکان روستا به امانت میبرند.
زهرا شوندی در خرداد ماه ۱۴۰۰ بار دیگر برای کتابخوانی و راهاندازی کتابخانههای کلاسی در روستاهای کمدارک، دولتآباد و حسینآباد به این منطقه سفر کرده است. گزارش سفر اخیر او را در ادامه میخوانید:
روستای اول: (روستای کمدارک)
روستای کمدارک روستایی از توابع بخش مرکزی بشاگرد و دهستان جکدان است که در ۲۵۰ کیلومتری بندرعباس واقع شده است. کمدارک حدود ۴۰۰ نفر جمعیت دارد که ۵۵ نفر آنها را دانشآموزان تشکیل میدهند. این روستا یک مدرسه با سه کلاس درس دارد که در آن سه آموزگار مشغول تدریس به کودکان پایههای اول تا ششم هستند.
نمایی از روستای کمدارک
در سفر قبلیام که برای اجرای برنامهی کتابخوانی به روستای بلبلآباد رفته بودم با یکی از آموزگاران فعال روستای کمدارک آشنا شدم. ایشان از اجرای این برنامه بسیار استقبال و از من دعوت کرد تا به روستای کمدارک هم بروم. از این رو در این سفر عازم روستای کمدارک شدم تا برای کودکان این روستا هم نشست بلندخوانی برگزار کنم.
در روستای کمدارک، مدیر مدرسه دانشآموزان را با رعایت پروتکلهای بهداشتی جهت اجرای برنامهی کتابخوانی در نمازخانهی روستا گرد هم آورده بود. هنگام ورود به نمازخانه و دیدار اولیه با دانشآموزان از نگاههای هیجانزده و لبان خندانشان دریافتم که امروز روز متفاوتی برای آنهاست. همین نگاه و لبخند، انرژی مرا برای شروع کتابخوانی دوچندان کرد. دانشآموزان گفتند که بیصبرانه منتظر این روز بودند زیرا به مدت یک سال از فضای کلاس و مدرسه دور ماندهاند و دلشان برای دور هم جمع شدن در مدرسه و یک تفریح خوب تنگ شده است.
همیشه وقتی برای نخستین بار میخواهم کودکان یک منطقه را با کتابخوانی آشنا کنم، انتخاب اولین کتاب برای بلندخوانی برایام چالش بزرگی است. بنابراین چندین کتاب را مقابل بچهها قرار دادم و انتخاب کتاب را به عهده خودشان گذاشتم. کتاب «قورباغه و گنج» بیشترین رای را آورد و بلندخوانی آغاز شد.
هنگام بلندخوانی کتاب «قورباغه و گنج»، کودکان سراپا گوش بودند و قدم به قدم با قورباغه و خرس کوچولو در جستجوی گنج همراه شدند. با دقت گوش میدادند و به تصاویر نگاه میکردند و در بحث و گفتوگو مشارکت میکردند. کودکان روستای کمدارک آنقدر خوب مرا در بلندخوانی همراهی کردند که گمان کردم آموزگارشان نشستهای منظم کتابخوانی را در برنامههای کلاسیاش گنجانده است. پس از بلندخوانی در این باره از آموزگار پرسوجو کردم. این آموزگار دلسوز گفت که او همیشه سعی میکند درسها را با داستان و قصه همراه کند و از این رو دانشآموزان به داستان بسیار علاقهمند هستند ولی تاکنون در این روستا هیچ کتاب داستانی وجود نداشته تا برای بچهها بخوانند، و این اولین تجربهی کتابخوانی گروهی برای کودکان روستای کمدارک بشاگرد بوده است.
تصاویری از بلندخوانی کتاب قورباغه و گنج در نمازخانهی روستای کمدارک
پس از بلندخوانی، مشغول کشیدن نقاشی شدیم. بعضی از کودکان همچنان غرق در داستان قورباغه و گنج بودند و دوستی قورباغه و خرس کوچولو را به تصویر کشیدند و برخی هم تصاویر دیگری را به روی کاغذ آوردند.
نقاشی گروهی با دانشآموزان روستای کمدارک
پس از پایان نشست بلندخوانی و فعالیتهای آن، کودکان را با کتابخانه کلاسی کوچکشان آشنا کردم. مدیر دبستان کمدارک در این باره گفت: مدتی بود که در فکر یک کلاس مناسب برای اوقات فراغت تابستانی دانشآموزان بودم. این برنامه کتابخوانی میتواند بهترین فعالیت برای روزهای تابستان کودکان این روستا باشد.
حالا کودکان روستای کمدارک یک کتابخانهی کوچک کلاسی در مدرسهشان دارند و قرار بر این شد که با شروع تابستان یکی از آموزگاران مدرسه، که در روستا مستقر است، سه روز در هفته را به برنامهی بلندخوانی اختصاص دهد و فعالیتهایی همچون نقاشی، کاردستی، نمایش و ... را در پیوند با کتابها با کودکان به اجرا بگذارد.
کتابخانهی کلاسی دانشآموزان روستای کمدارک
روستای دوم: (روستای دولتآباد)
روستای دولتآباد، روستایی از توابع بشاگرد و دهستان درآبسر در ۳۵۰ کیلومتری بندرعباس است که حدود ۳۰۰ نفر جمعیت دارد. برای رسیدن به این روستا باید از یک جادهی خاکی و کوهستانی و پر از گردنه گذشت.
روستای دولتآباد جز معدود روستاهایی است که هنوز در آن معماری خانههای کپری حفظ شده است و به جز چند ساختمان، مانند مدرسه و مسجد، بیشتر خانهها کپری هستند.
نمایی از روستای دولتآباد بشاگرد
در طی سفرهایی که در سالهای گذشته به منطقه بشاگرد داشتهام، تعریف این روستا و دانشآموزان فعالاش را زیاد شنیده بودم و پیشتر با برخی از دانشآموزان فعال این روستا در کتابخانهی امید شهر سردشت آشنا شده بودم. یکی از دلایل انتخاب این روستا در این سفر وجود همین دانشآموزان مشتاق بود که تعداد آنها به ۷۰ نفر در پایههای اول تا ششم میرسد.
هنگام ورود به روستا با استقبال کودکان و نوجوانان در جاده ورودی روستا روبهرو شدیم. چه آشنایی شیرینی!
در ابتدا از دانشآموزان خواستم به دو گروه، به تفکیک پایههای اول تا سوم، و همچنین پایههای چهارم تا ششم، تقسیم شوند تا برای هر کدام کتاب جداگانهای متناسب با گروه سنیشان را بلندخوانی کنم. گروه اول مشغول بازی و نقاشی شدند و گروه دوم برای بلندخوانی در فضای باز و سکوی بیرون مدرسه گرد یکدیگر حلقه زدند.
در ابتدا کمی با کودکان گفتوگو کردم. یکی از پسرها گفت بزرگترین آرزوی من این است که زود بزرگ شوم تا بتوانم از روستا بیرون بروم و به شهر سفر کنم، در آنجا درس بخوانم، کار کنم و برای همیشه در آنجا بمانم. یکی دیگر از دخترها گفت من هر شب که چشمهایم را میبندم به این فکر میکنم که کاش فردا خیلی زود بزرگ شوم و بتوانم برای خودم شغلی داشته باشم و به اهالی روستای خودم کمک کنم ولی هر روز صبح که از خواب بیدار میشوم از اینکه هنوز همان دختر کوچک هستم ناراحت میشوم. و این گونه بود که یکی یکی از آرزوهای بزرگ شدنشان را گفتند و افسوس خوردند که الان کوچک هستند و نمیتوانند کار مهم و جالبی انجام بدهند. از یک سو شنیدن این آرزوها برای من دلگرمکننده بود؛ اینکه این کودکان در سختترین شرایط هم آرزوها و امیدهای بزرگی دارند که برای رسیدن به آنها تلاش خواهند کرد. اما از سوی دیگر حس افسوس و حسرتی که در کلامشان بود برایام ناراحتکننده بود. با شنیدن این صحبتها به فکر فرو رفتم که چگونه میتوانم به آنها کمی کمک کنم تا از دوران کودکی و از خودبودنشان احساس رضایت بیشتری داشته باشند. ناگهان به یاد بهمن کوچولو، شخصیت کتاب «آدم کوچک و خوابهای بزرگ»، افتادم و اینگونه شد که ما بلندخوانی کتاب آدم کوچک و خوابهای بزرگ را آغاز کردیم.
وقتی به میانهی کتاب رسیدیم همه غرق در ماجرای بهمن کوچولو شده بودیم. ناگهان متوجه شدم تمام بچههای گروه اول نیز به دایرهی ما پیوستهاند و صفحه به صفحه با بهمن کوچولو همراه شدهاند. خواندن این کتاب برای کودکان روستای دولتآباد به قدری امیدوارکننده بود که پس از پایان بلندخوانی همگی با هم فریاد میزدند: اندازهی خود بودن چه خوب است، چه خوب است، چه خوب است...
بلندخوانی کتاب آدم کوچک و خوابهای بزرگ در روستای دولتآباد بشاگرد
بعد از بلندخوانی، کتابخانه کوچک کلاسیشان را به دهیار و معلم روستای دولتآباد تحویل دادم و با دختران فعال و پرانرژی روستا دربارهی برگزاری نشستهای بلندخوانی صحبت کردم تا از این پس بتوانند کودکان روستا را دور هم جمع کنند و با هم کتاب بخوانند.
تحویل دادن کتابخانه کلاسی به معلم و دهیار روستای دولتآباد بشاگرد
کلثوم دختر خوشذوقی است که مسئولیت نشستهای بلندخوانی و ترویج کتابخوانی در روستای دولتآباد را به عهده گرفته است.
روستای سوم: (روستای حسینآباد)
روستای حسینآباد یکی از دورافتادهترین روستاهای بشاگرد است که در ۴۰۰ کیلومتری بندرعباس و در دل گردنههای پر پیچ و خم منطقهی بشاگرد واقع شده است. این روستا هم یکی از روستاهای هدف برای اجرای نشست بلندخوانی و راهاندازی کتابخانه کلاسی بود که متاسفانه به دلیل نداشتن وسیلهی نقلیهی مناسب و خراب بودن جاده، برنامهی سفر به این روستا لغو شد. از آنجا که از طریق یکی از آموزگاران سابق روستای حسینآباد با این روستا آشنا شده بودم، کتابخانهی کلاسی را به ایشان سپردم تا به دست دانشآموزان این روستا برساند. طبق گزارشی که این آموزگار ارسال کرده است، او پس از ارائهی توضیحاتی دربارهی برنامهی کتابخانه کلاسی و چگونگی برگزاری نشست بلندخوانی، کتابخانه کلاسی را به گروهی از دانشآموزان فعال و کتابدوست سپرده است تا نشستها و فعالیتهای کتابخوانی را در روستای حسینآباد هم اجرا کنند.
تصویری از کودکان علاقهمند به کتاب روستای حسینآباد در کنار کتابخانه کلاسی شان
ارسالی توسط میثم زاهدی آموزگار سابق روستای حسینآباد
گزارشهای بیشتری از برنامهی «با من بخوان» در منطقهی بشاگرد: