همیشه نمک همراه دارم برای ساختن لحظه‌های پُرشور/کاریکلماتور


همیشه نمک همراه دارم برای ساختن لحظه‌های پُرشور/کاریکلماتور

همیشه نمک همراه دارم برای ساختن لحظه های پر شور مجموعه کاریکلماتورها (سیبیل نوشت های 110) به پادویی می پردازند آدم های دم دستی. گاه... ادامه مطلب نوشته همیشه نمک همراه دارم برای ساختن لحظه‌های پُرشور/کاریکلماتور اولین بار در پایگاه خبری شیرین طنز. پدیدار شد.

همیشه نمک همراه دارم برای ساختن لحظه های پر شور

مجموعه کاریکلماتورها (سیبیل نوشت های ۱۱۰) به پادویی می پردازند آدم های دم دستی. گاه و بی گاه به سراغ دانشجویان خوابگاه می آید، خواب. بوی توطئه آمد، دماغش را گرفت نادان. ناخوش شد از خوش خدمتی چاپلوس. به درد کار در خشکشویی نمی خورد آدم بی بخار. بیم دارم در زندگی اما بام نه. آدم بی مال و منال، زندگی اش لجن مال نمی شود. زندگی با جیب خالی فقط با بی خیالی جواب می دهد. به قدری کار بر سرم ریختند تا بیکاری از سرم بیفتد اما فقط سرسنگین شدم. بی سر و پا دست بزن پیدا کرد بعد از بالا دست نشینی. همیشه نمک همراه دارم برای ساختن لحظه های پر شور.

نویسنده : محمدمهدی معارفی

همیشه نمک همراه دارم برای ساختن لحظه‌های پُرشور/کاریکلماتور

کاریکلماتور چیست ؟

در ۲۱ خرداد ۱۳۴۶ برای اولین بار کلمه ی «کاریکلماتور» در مجله ی خوشه به کار رفت و شاملو این نام را بر سیاق « کاریکاتور » از ترکیبی از « کاری + کلمات + ور » ساخت و آن را به نوشته های پرویز شاپور ( ۱۳۰۲ – ۱۳۷۸ ) اطلاق کرد . بدین قصد که همان کاری که یک کاریکاتوریست در عالم نقاشی می کند ، شاپور در حوزه ی زبان انجام می دهد ( رستگارفسایی ۱۳۸۰ : ۳۰۲ ) .

از پرویز شاپور شش کاریکلماتور منتشر شد و طرح های او نیز در کتاب های فانتزی سنجاق قفلی و تفریح نامه به چاپ رسید . کاریکلماتورهای شاپور نمودار نثر موجز طنزآمیز است که با سنجیدگی بسیار ، نکته یا نکته های تفکرانگیز و گاهی انتقادآمیز و حتی شاعرانه ای را در کمال ایجاز مطرح می کند و در عین حال لبخندی طنزآمیز بر لب می نشاند ، و خواننده را در دنیایی از زیبایی و ابهام و سؤال و واقعیت های تلخ فرو می برد .

-از تولدم فقط موهای سپیدم را به یاد دارم که رنگش به مرور زمان به فلفل نمکی گرایید و حالی که این سطور را رقم می زنم یکدست سفید شده است .

-از هفت سالگی به مدرسه رفتم . خوب یادم می آید زنگ های دیکته وقتی (جا) می انداختم ، کیفم را زیر سرم می گذاشتم و در آن (جا) آسوده به خواب عمیق فرومی رفتم .

-در دوره ی تحصیل ، به علت وضع خراب مالی ، ناگزیر بودم خودنویسم را از سیاهی شب پرکنم و روزی هم که می خواستم به مجلس ختم یکی از همکلاسی هایم بروم ، به علت نداشتن لباس تیره رنگ ، ناگزیر شدم سایه ام را راهی مجلس کنم زیرا هنوز به این مرحله از تکامل نرسیده بودم که با سیاهی شب ، برای خودم لباس رسمی بدوزم و در جشن تولد ماه شرکت کنم .

-حالا که صحبت از جشن تولد به میان آمد بد نیست این را هم بدانید که چون تاریخ تولد جسم و روحم با هم فرق می کند مجبورم سالی دوبار برای خودم جشن تولد بگیرم .

-عادت عجیبی هم که دارم این است که تا روبان سیاه به یقه ام نزنم غیرممکن است صفحه ی ترحیم و تسلیت روزنامه ها را بخوانم .

بازی با کلمات

عنوان کاریکلماتور گاهی به طنز کلمات ، بازی با کلمات و شوخی با کلمات نیز اطلاق می شود که به نظر می رسد چندان جامع و مانع نباشد . چراکه در اینصورت هرگونه بازی زبانی را می توان کاریکلماتور تلقی کرد و حال آنکه کاریکلماتور تنها دربرگیرنده ی آن دسته از بازی های زبانی است که در جهت هرچه تصویری تر و هرچه دیداری تر کردن زبان می کوشد . مثلاً توجه به کارکرد زبانی واژه ی شیر در سطر :

-شیر را محکم ببند

صرفاً توجه به وجوه معنایی این واژه است اما در :

-شیر اضافه ‎ی باغ‎ وحش‎، به درد ماست‎ بندی ‎‎نمی‎ خورد ( حسین ناژفر )

مؤلف از توجه به بعد معنایی واژه گامی فراتر نهاده و به حوزه ی تصویری وارد شده . در حقیقت کاریکلماتور باید به آن گروه از نوشته ها اطلاق شود که با استفاده از پتانسیل های کلمات چه در حوزه ی صورت و چه در حوزه ی معنا بتوانند طرحی گرافیکی و دیداری را به تصویر بکشند ، همان طور که عمران صلاحی می نویسد : « هر هنری برای بیان خود ابزاری دارد و وسیله ی بیان کاریکاتور هم خط است ، اما شاپور این وظیفه را بر عهده ی کلمه گذاشته است . او همانطور که با خط می نویسد با کلمه هم کاریکاتور می کشد ( شاپور ۱۳۷۱ : ۸ ) و به اعتقاد من اصیل ترین نوع کاریکلماتور راهم می توان کشید و هم می توان نوشت . مثل :

-پایین آمدن درخت از گربه ( پرویز شاپور)

-آی ِ با کلاه ، تنها‎حرفی است که سرش کلاه رفته ( حسین ناژفر )

#gallery-1 { margin: auto; } #gallery-1 .gallery-item { float: right; margin-top: 10px; text-align: center; width: 100%; } #gallery-1 img { border: 2px solid #cfcfcf; } #gallery-1 .gallery-caption { margin-left: 0; } /* see gallery_shortcode() in wp-includes/media.php */

با توجه به وجه تصویری و گرافیکی کاریکلماتور توجه به دو نکته حائز اهمیت است :

۱٫ از آنجایی که کاریکلماتور ترکیبی از طرح و کلمه است و در راستای تصویری کردن کلام می کوشد شاید محور قرار دادن وجوه شنیداری محض در آن چندان مناسب نباشد مثل کاریکلماتورهایی از پرویز شاپور که محوریت آن ها صدا و سکوت است :

– نسیم بهاری سرشار از صدای شکفتن شکوفه هاست ( پرویز شاپور )

-فاصله ی بین دو باران را سکوت ناودان پر می کند ( پرویز شاپور )

۲٫ از آنجایی که کاریکلماتور می کوشد وجوه گوناگون زبان را به وجه دیداری و تصویری نزدیک کند و به تعبیری سعی در عینیت بخشیدن به مفاهیم ذهنی دارد ، شاید نتوانیم مفاهیمی که نهاد و گزاره ی آن ها هر دو ذهنی هستند را کاریکلماتور بدانیم . چنانکه پرویز شاپور درباره ی سوژه های کاریکلماتورهایش می گوید : در واقع نمی شود گفت سوژه چیست ؟ سوژه جزو خط ها شده است . حالتی است دیدنی ، نه گفتنی ( شاپور ۱۳۷۱ : ۲۰ ) و با این حال خود نوشته های بسیاری دارد که گفتنی هستند ، نه دیدنی ، نظیر :

-غم کلکسیون خنده ام را به سرقت برد ( پرویز شاپور )

-فریاد زندگی در سکوت گورستان ته نشین می شود ( پرویز شاپور )

و گذشته از توجه به بعد تصویری کاریکلماتور نیز ، توجه به دو نکته ی دیگر ضروری به نظر می رسد :

۱٫ عمران صلاحی می گوید : شاپور در طراحی کمترین خط و در نوشتن کمترین کلمه را به کار می گیرد و بیشترین حرف را می زند ( شاپور ۱۳۷۱ : ۱۴ ) و از آنجایی که ایجاز از شروط اصلی کاریکلماتور است ، شاید نوشته هایی که به وسیله ی ترکیبات وصفی و اضافی متعدد و استفاده از قیود زمانی و مکانی و حالت و … به اطناب می گرایند از دایره ی شمول کاریکلماتور – به معنای واقعی کلمه – خارج شوند نظیر :

– برای آب خنک خوردن احتیاجی به زندان رفتن نیست ، فقط کافیست در یخچال را باز کنید ( سهراب گل هاشم)

۲٫ یکی از مؤلفه های اصلی کاریکلماتور طنز است و همین مؤلفه است که کلمات قصار و حکمت را اساساً از کاریکلماتور جدا می کند . بنابراین عباراتی چون :

– درختی که از زمستان بترسد به بهار نمی‌رسد.

– متوسط بودن ؟! یا بزرگ باش یا بمیر !( سید ابراهیم نبوی )

– فردی که فکرش سیاه است مویش زودتر سپید می شود .( پرویز شاپور )

– سایه ی درخت چون ریشه ندارد نمی تواند سرپا بایستد. ( پرویز شاپور )

– چون عمر شهاب کوتاه است شتاب دارد. ( پرویز شاپور )

عملاً از حوزه ی کاریکلماتور خارج می شوند .

با توجه به این ابعاد می بینیم که بخش عظیمی از نوشته هایی که امروزه تحت عنوان کاریکلماتور نوشته و منتشر می شوند و حتی تعدادی از نوشته های مرحوم پرویز شاپور خارج از حوزه ی حقیقی کاریکلماتور اند . شاید بتوان این قبیل نوشته ها را طرح یا پیش شعرهایی دانست که زمینه ی مناسب برای شعر شدن را دارند اما در حد دریافت های ذهنی باقی مانده اند .

#gallery-2 { margin: auto; } #gallery-2 .gallery-item { float: right; margin-top: 10px; text-align: center; width: 100%; } #gallery-2 img { border: 2px solid #cfcfcf; } #gallery-2 .gallery-caption { margin-left: 0; } /* see gallery_shortcode() in wp-includes/media.php */

با نگاهی دقیق تر می توان کاریکلماتورها را به دو گروه ادبی و غیر ادبی تقسیم کرد که در این تقسیم بندی لفظ ادبی صرفاً متضمن بیان حالتی از حالات نفسانی و برانگیختن رحم و رقت خواننده یا تحریک خشم و غیرت او نیست ، بلکه بر کاریکلماتورهایی اطلاق می شود که اساس شکل گیری آن ها شگردی ادبی است . نظیر کاریکلماتورهای زیر :

بر مبنای تشبیه

-هنگام ِ پیری ، ارتفاعاتم‎ سفیدپوش‎‎شد ( ناز *)

– قفس پرنده کنسرو بی عدالتی است ( پرویز شاپور )

-فیلم نامه ی ‎عمر ، تنها ‎دو سکانس خواب و بیداری‎ دارد ( ناز )

-قلبم پرجمعیت ترین شهر دنیاست ( پرویز شاپور )

بر مبنای جاندارانگاری اشیاء بی جان

-درخت آلزایمر گرفت ، زمستان شکوفه کرد ( حسین ناژفر)

-مترسک ، عاشق بازی کلاغ پر است ( ناز )

-در زمستان پوست موز را نمی کنم چون می ترسم سرما بخورد ( پرویز شاپور )

بر مبنای جاندار انگاری مفاهیم ذهنی

– غم ، کلکسیون خنده ام را به سرقت برد ( پرویز شاپور )

بر مبنای حسن تعلیل

-آدم ها وقتی به آسمان خوشبین بودند هواپیما ساختند و وقتی بدبین شدند چترنجات را ( مهدی ساعی )

– می خواست در مصرف زندگی صرفه جویی کند ،خودش را دار زد ( رویا صدر)

-برای اینکه قطرات اشکم را با دانه های باران اشتباه نکنم در روزهای بارانی اشک نمی ریزم ( پرویز شاپور )

-نغمه سرایی پرندگان بهاری درختان را از خواب زمستانی بیدار می کند ( پرویز شاپور )

-گاهی کلمات از ترس سانسور،پشت چند نقطه پنهان می شوند ( سهراب گل هاشم )

بر مبنای تضاد

-آدم های با نمک ، حرف های شیرین می زنند ( سهراب گل هاشم )

بر مبنای تجاهل العارف

-عرب جاهل ، دختران را می کاشت تا درختشان سبز شود ( فاطمه شتابی وش )

بر مبنای کنایه

-برای آب خنک خوردن احتیاجی به زندان رفتن نیست ، فقط کافیست در یخچال را باز کنید ( سهراب گل هاشم )

-رد پای ماهی نقش بر آب است ( پرویز شاپور )

بر مبنای حس آمیزی

– بویایی ، ‎حس بینایی شکم است ( ناز )

بر مبنای استخدام

-«ی» در بین الفبا ، حرف آخر را می زند ( ناز )

-لنگیدن ، درد مشترک پا و چرخ زندگی است ( ناز )

– وقتی لحظه ها ساعتم را هل می دهند جلو می رود ( پرویز شاپور )

بر مبنای ایهام

– با آدم بی‎کله ، نمی توان «سر به سر» گذاشت ( ناز )

-آخرین «تور» ماهی ، سفر به خشکی است ( ناز)

– تنها خطی که متحول نشده است ، «خط فقر» است ( ناز)

-قالی ، قبل از تولد به دار آویخته ‎شد ( ناز)

– فنر‎‎‎خاصیت ارتجاعیش‎ را از دست‎ داد ، روشنفکر‎‎شد ( ناز )

-پول‎سازترین آدم ها ، در «ضرابخانه» کارمی کنند ( ناز)

-در باغ وحش تشنه بودم ، ترسیدم به شیری دست بزنم ( حسین ناژفر )

– زن آدم نیست ، حواست ! ( سعیدنژادسلیمانی )

– برای اینکه حرف های پخته بزنم به کلاس آشپزی رفتم ( سهراب گل هاشم )

– برای آنکه آینده اش را خراب کنند حالش را گرفتند ( سهراب گل هاشم )

– وقتى خبرى دهان به دهان بچرخد حتما بودار مى شود چون خیلى ها مسواک نزده اند ( سهراب گل هاشم )

– آن قدر تند صحبت کرد ، زبانش سوخت ( شیندخت )**

– وقتی پرنده را از قفس منها می کنم اشک شادی در چشمم جمع می شود ( پرویز شاپور )

اما گذشته از شگردهای ادبی مألوف که تحت عناوین صنایع ادبی در کتاب های بسیاری ذکر شده اند ، کاریکلماتورهای زیبایی وجود دارند که در راستای هرچه تصویری تر و گرافیکی تر کردن کلام از شگردهای دیگری بهره جسته اند که در تصویرسازی شعر معاصر بسیار مورد توجه واقع شده اند ، نظیر قواعدی چون :

این همانی ( که چیزی فراتر از تشبیه است ، و حال آنکه در استعاره هم نمی گنجد )

– وقتی عکس گل محمدی در آب افتاد، ماهی‌ها صلوات فرستادند ( پرویز شاپور )

که به طور ضمنی می گوید تصویر گل محمدی همان گل محمدی است .

#gallery-3 { margin: auto; } #gallery-3 .gallery-item { float: right; margin-top: 10px; text-align: center; width: 100%; } #gallery-3 img { border: 2px solid #cfcfcf; } #gallery-3 .gallery-caption { margin-left: 0; } /* see gallery_shortcode() in wp-includes/media.php */

این قاعده ی هنری در شعر معاصر ، در اشعار گروس عبدالملکیان نمود چشمگیری دارد :

دود ، فقط نام های مختلفی دارد

وگرنه سیگار من و خانه های خرمشهر

هردو به آسمان رفتند .

و نیز :

ندیده ای ؟!

همان انگشت که ماه را نشان می داد

ماشه را کشید

توجه به ظرفیت های نوشتاری ( که در برخی کتب صنایع بدیعی تحت عنوان حرف گرایی اشاره ی مختصری به آن شده و این بیت خاقانی را به عنوان شاهد مثال ذکر کرده اند :

چنان استاده ام پیش و پس طعن که استاده الف های اطعنا )

– آی ِ با کلاه ، تنها ‎حرفی است که سرش کلاه رفته ( حسین ناژفر )

– بیناترین حرف در الفبا ، «هـ » دوچشم است ( حسین ناژفر )

اختفای فاعل حقیقی ( که می توان با مسامحه آن را زیر مجموعه ی جاندارانگاری قرار داد )

-زمستان سر خیلى ها را کلاه گذاشت ( سهراب گل هاشم )

این شگرد هنری نیز در تصویرسازی های زیبا و شاعرانه ی بیژن نجدی بسیار به کار رفته است :

– مردم پشت سوختگی ، کف صابون ، رماتیسم و گریه هایشان پنهان شده اند [ به جای : سوختگی ، کف صابون ، رماتیسم و گریه ظاهر مردم را پوشانده است ]

– صدای بنان دریچه های یک پنجره را باز و بسته می کند [ به جای : کسی پنجره ای را باز و بسته کرد ]

توجه به بدیهیات ( یعنی توجه به اموری که مقابل دید همگان قرار دارد اما مورد توجه همگان قرار نمی گیرد )

-در آخرین دم ، بازدمی وجود ندارد ( سهراب گل هاشم )

– سایه ی چهار نژاد یک رنگ است ( ناز )

– دیدن شب احتیاج به چراغ ندارد ( پرویز شاپور )

– برای هواپیمای بازنشسته پریدن از جوی هم کار مشکلی است ( پرویز شاپور )

– قطره ی باران هدیه ی آسمانی است ( پرویز شاپور )

– موجود گیوتین زده شانس حلق آویز شدن رابرای همیشه از دست می دهد ( پرویز شاپور )

– بهترین دونده ها ، با تاتی تاتی آغاز کرده‎اند ( ناز )

#gallery-4 { margin: auto; } #gallery-4 .gallery-item { float: right; margin-top: 10px; text-align: center; width: 100%; } #gallery-4 img { border: 2px solid #cfcfcf; } #gallery-4 .gallery-caption { margin-left: 0; } /* see gallery_shortcode() in wp-includes/media.php */

مرحوم عمران صلاحی در مقدمه ی گزینه ی کاریکلماتورهای پرویز شاپور نوشته اند: به نظر می‌رسد کاریکلماتور قالب بسته‌ای داشته باشد و نتوان در آن جولان بیشتری داد ، اما این طور نیست . حتی ناشری تشخیص داده بود با این شیوه می‌توان رمان نوشت و از پرویز شاپور درخواست نوشتن رمان کرده بود .

شاپور گفته بود استعداد من در همین کوتاه نویسی‌هاست ( شاپور ۱۳۷۱ : ۲۸ ) . اما با توجه به این نکته که ایجاز شرط اصلی کاریکلماتور است هم تشخیص آقای ناشر زیر سؤال می رود هم قطعیتی که در « اینطور نیست » مرحوم صلاحی نهفته است .

البته توجه به این نکته نیز ضروری است که هر نوع ادبی در بدو پیدایش چهارچوب و قوانین مشخصی ندارد و پس از گذشت زمان و پدید آمدن نمونه هایی چند است که می توان با بررسی نمونه های اصیل به استخراج قوانین آن پرداخت .

چنانکه می بینیم مرحوم شاپور نیز که خود پدید آورنده ی این نوع ادبی است می گوید « استعداد من در همین کوتاه نویسی هاست » گواینکه خود شرط ایجاز را ذاتی کاریکلماتور نمی دانسته و احتمال خلق کاریکلماتورهای مطنب توسط دیگران را می داده است .

اما پس از گذشت سال ها و آفرینش کاریکلماتورهای بسیار ، و با توجه به وجوه ممیز کاریکلماتور از دیگر نثرهای ایجازی ، علاوه بر ایجاز ، می توان نزدیکی وجه نوشتاری زبان به وجه دیداری – تصویری – گرافیکی ، نزدیک کردن ذهنیت به عینیت ، و طنز را از مؤلفه های اصلی کاریکلماتور دانست .

بدیهی است با گذشت زمان و با خلق کاریکلماتورهای موفق اصول و قوانین حاکم بر آن گسترش خواهد یافت و چه بسا مؤلفه های دیگری به آن افزوده و عناصری از آن کاسته شود و همانطور که در آغاز این نوشتار ذکر شد ، این پژوهش تنها بر اساس نمونه ی کاریکلماتورهای موفق چاپ شده تا سال ۱۳۸۸ می باشد . امید است در سال های آتی شاهد نمونه های درخشان تری از این نوع ادبی باشیم .

* نام مستعار است

** نام مستعار است

نویسنده : لیلا کردبچه

تهیه و تنظیم برای تبیان: زهره سمیعی



سفره شب یلدا سنتی با تزیینات بسیار شیک