خانواده اصلیترین نهاد اجتماعی در جامعه است و لازمه تشکیل آن، ازدواج است. گاهی اوقات عواملی در زندگی تاثیر میگذارد که باعث جدایی زوجین میشود و پس از مدتی این زوجین مجدد تصمیم به ازدواج میگیرند. ازدواج مجدد والدین با توجه به ساختار متفاوت با ازدواج عادی، چالشهای گوناگونی دارد که وجود فرزند این چالشها را پیچیدهتر میکند. هر چه پذیرش اجتماعی مقوله ازدواج مجدد بیشتر باشد، زنان سرپرست خانواده بیشتر با اطرافیانشان ارتباط داشته باشند، دارای فرزند کمتر یا اینکه اصلا فرزندی نداشته باشند، بیشتر به سمت ازدواج مجدد گرایش پیدا میکنند.
کودکان بعد از ازدواج مجدد والدین خود رفتار و ناسازگاریهایی از خود نشان میدهند، طوری که به یکی از چالشهای اصلی زوجین در اینگونه ازدواجها تبدیل شده است. اغلب مشکلاتی که میتوان به آن اشاره کرد عبارتند از: پرخاشگری، افت تحصیلی، لجبازی، ناسازگاری در مدرسه و خانه، رفتارهای تهاجمی، انزوا و گوشه گیری.
یافتهها نشان میدهند که پذیرش ازدواج مجدد از سمت فرزندان ملاکی مهم برای احساس رضایت زوجین در ازدواج مجدد است و بالعکس ناراضی بودن آنها باعث ایجاد مشکلات عدیدهای میشود. زوجین در اینگونه ازدواجها باید از قبل فرزندان خود را برای پذیرش زندگی جدید آماده کنند. مقدار این سازگاری به شخصیت کودک، شرایط جدایی والدین و سن کودک بستگی دارد. در اینجا با توجه به سن کودکان این مسئله را بررسی میکنیم.

تاثیر ازدواج مجدد والدین بر فرزندان
بچههای ۲ تا ۵ سالهتغییر در این سن برای کودکان بسیار سادهتر است، به این علت که بچهها نمیتوانند ساختار خانواده قبلی خود را به یاد آورند. مهم است بدانید که تغییرات در این سن میتواند منجر به سردرگمی کودکان در این سن شود. بچهها در این سن قدرت درک این موضوع را ندارند که پدر و مادر کنار هم نیستند و ممکن است احساس گناه کنند که نکند آنها کاری کردند که این اتفاق افتاده است. شما باید دائما به آنها اطمینان بدهید که هستید تا ترس از طرد شدن و احساس گناهشان کاهش پیدا کند. شما میتوانید با کلام، به آنها این اطمینان را بدهید و با این کار، باعث میشوید که کودک والد جدید خود را دوست داشته باشد.
بچههای ۶ تا ۱۰ سالهدر این سنین نیز کودکان احساس گناه را با خود حمل میکنند. تغییرات رفتاری آنها در نمرات پایینشان و همچنین ناسازگاری با همسالانشان مشخص میشود. این تغییرات نشانه احساسات آنهاست. کودکان در این شرایط احساس ضعف میکنند بنابراین با توجه به سن آنها باید به او آزادی انتخاب داد مثلا در مورد دکور اتاقش، مدل مو و… خودش انتخاب کند و با این نوع آزادی میتوانند خود را بیان کنند. مهم اینست که قوانینی هم کنار این آزادی برای او مطرح کنید. برای اینکه فرزندانتان با طیف وسیع احساساتشان کنار بیایند باید مرزهای ارتباطیتان را با آنها باز بگذارید تا بتوانند به راحتی با شما حرف بزنند و احساساتشان را بیان کنند.

تحقیقات نشان میدهد که دشوارترین سن برای سازگاری با ازدواج مجدد والدین سن ۱۰ تا ۱۴ سال است. به این علت که در این سن با تغییرات احساسی و جسمانی خود درگیر هستند و سعی میکنند که با آن کنار بیایند. در این سن بچهها شروع به کناره گیری میکنند تا حس استقلال کنند و هویت خود را کشف کنند. خشم بچهها در این سن در برابر مراجع قدرت و اتفاقی طبیعی در خانواده است، ولی این خشم میتواند در خانواده جدید و خانه جدید بیشتر شود. در حالیکه نیاز به استقلال دارند، نیاز به حمایت و درک هم دارند.
نوجوانان ۱۳ تا ۱۸ سالهبا شروع نوجوانی آنها بیشتر جنسیت و استقلالشان را درک میکنند و از آن آگاه میشوند. ممکن است نوجوانان ترجیح دهند وقت بیشتری را با والدی بگذرانند که حضانت آنها را به عهده ندارد تا بتوانند با شرایط کنار بیایند. اینگونه آرامتر با تغییرات کنار میآیند. انعطاف پذیری شما زمانی که نوجوانان با شرایط جدید و محیط جدید کنار میآید، به او کمک میکند تا بهتر با شرایط کنار بیاید و تنش را کاهش میدهد. تحقیقات نشان داده که نوجوانان بالای ۱۵ سال به طور عمومی زیاد درگیر رابطه با والد جدید نمیشوند، شاید به دلیل نیاز کمترشان به والد جدیدشان است. هر سنی تعارضات و نقاط قوت خود را دارد و با دانستن آنها بهتر میتوانید برای مشکلاتشان برنامه ریزی کنید.
بیشترین سنی که ممکن است فرزندان در مواجهه با طلاق و ازدواج مجدد والدین دچار آسیب شوند، پیش از دبستان و اوایل دوره بلوغ است. یکی از عبارات اشتباهی که والدین در پی ازدواج مجددشان به کار میبرند، آن است که به فرزندشان میگویند “میخواهیم برای تو پدر یا مادر جدید بیاوریم” این عبارت بسیار اشتباه است چرا که کودک خود داراری پدر و مادر است و همین جمله باعث میشود که فرزند در مقابل فرد جدید گارد بگیرد. به جای آن میتوانید به کودک بگویید” پدر یا مادرت با فرد جدیدی ازدواج میکند”. واژه “نامادری” در جامعه بار معنایی منفی دارد به طوریکه اگر مادری فرزندش را برای یک اشتباه تنبیه کند میگویند مادر است، ولی اگر همین کار را یک نامادری انجام دهد از او به عنوان “نامادر” یاد میکنند. به همین دلیل توصیه میکنیم که این دسته از زوجین که دارای فرزند هستند، پس از شروع زندگی جدید، دو سال اول ابتدایی آن را زیر نظر زوج درمانگر و مشاور کودک و نوجوان باشند تا پایههای زندگی به درستی شکل بگیرد و مرزها برای بچهها مشخص شود. زمانیکه شروع زندگی جدید والدین، هم از سوی خانواده و هم از سوی روانشناس به نتیجه مثبت رسید، باید به مرور کودک را با همسر جدیدتان آشنا کنید.
مطالب مرتبط: حقوق قانونی زن در صورت ازدواج مجدد همسرش