همه ما در بسیاری از مواقع دروغ میگوییم و با تغییر شکل دادن واقعیت تلاش میکنیم دروغهایمان را توجیه کنیم، ولی وقتی یکی از کودکانمان دروغ کوچکی میگوید، بسیار عصبانی میشویم. فهم تفاوت میان واقعیت و دروغ مشکل است و شکل گیری این فهم در کودک، به زمان نیاز دارد. دکتر ژان پیاژه، روانشناس معروف کشف کرد که کودکان تا حدود چهار سالگی بر اساس خشنودی والدینشان رفتار میکنند. “به این معنا که هر رفتاری که پدر و مادر را خوشحال کند، آن رفتار خوب است و هر رفتاری که آنها را ناراحت کند، آن رفتار بد است.” به عنوان مثال: اگر دختر کوچکی به مادرش بگوید که گلدان مورد علاقه او را شکسته است، قطعا مادرش خیلی عصبانی و ناراحت میشود. از آنجا که عصبانی کردن مادر کار بدیست! راه حل واضح و روشن کودک این است که بگوید گلدان را نشکسته است.
دغدغه خیلی از والدین این است که فرزندشان دروغ بگوید و به دروغ گفتن عادت کند، در اینجا باید به والدین بگوییم که دروغ گفتن در طی مسیر رشد یک اتفاق طبیعی در تمامی سنین است. با دروغ گفتن بچهها میتوانند مرز خیال و واقعیت را تست کنند و به این طریق خود را از عواقب کارهایشان حفظ کنند. در کل باید به والدین این اطمینان را داد که دروغ گفتن حتی در بعضی موارد نشان دهنده این است که فرزندشان مسیر رشد را به درستی طی کرده است. اما به این نکته هم باید توجه داشت که بعضی از دروغها نشان از مشکلات زیر بنایی مثل مشکلات سلامت روان دارد. بعضی از روانشناسان دروغ را به دو دسته تقسیم میکنند:
دروغهای اجباری
دروغهای بیمارگون
دروغهای اجباری با دلیل گفته میشود مثلا کودک دروغ میگوید تا به خواستهای برسد و یا از تنبیه فرار کند. این نوع دروغ در بین بچهها به فراوانی دیده میشود برای مثال یک کودک میگوید که کیک نخورده در حالیکه لک خامه دور لبش دیده میشود. برخی از دروغهای اجباری به دلیل اختلال شخصیت به وجود میآید.
دروغهای بیمارگون دلیل مشخصی ندارند و به نظر میرسد بدون قصد و انگیزه قبلی گفته میشود. برای مثال کودک میگوید یک ماجرایی اتفاق افتاده، در حالیکه در عمل این اتفاق نیفتاده و برای این کار دلیل خاصی وجود ندارد. بیشتر به نظر میرسد که کودک آرزو، رویا و خواست خود را بیان میکند.
در کل والدین باید بدانند که بچهها همیشه دلایل خودشان را برای دروغ دارند و این را هم باید بدانند که شناسایی علت دروغ گفتن، از تنبیه کودک به خاطر دروغگویی مهمتر است. در مسیر رشد، علاوه بر دروغگویی، بعضی مشکلات روانشناختی مثل خشم ناگهانی، بیتوجهی به احساسات دیگران و تغییرات خلق ناگهانی نیز به وجود میآید. معمولا بین سنین ۳ تا ۸ سالگی، دروغگویی در کودکان شدت مییابد و بعد از این سن شدت دروغها کم شده و گهگاهی برای جلوگیری از تنبیه و یا حفظ اعتماد به نفس گفته میشود. ما در این مقاله میخواهیم ببینیم که چرا کودکان دروغ میگویند و راههای درمان آن چیست. بچهها به این دلایل به دروغگویی روی میآورند:
علت دروغ گفتن کودکان
به وجود آمدن تئوری ذهن: تئوری ذهن یعنی اینکه کودک بتواند درک کند که یک اتفاق از نگاه دیگران چگونه است، این درک از سن ۳ سالگی برای کودک ایجاد میشود و از همین سن نیز دروغگویی کودک شروع میشود.
رشد اخلاقیات: بچهها زمانی که در حال رشد و یادگیری درست از غلط هستند، بیشتر دروغ میگویند.
برای فرار از تنبیه: هر چه قدر تنبیه والدین شدیدتر باشد، شدت و دفعات دروغگویی کودک بیشتر میشود.
افزایش اعتماد به نفس: کودکان به همسالان و والدین خود دروغ میگویند تا بیشتر مورد احترام و توجه و محبت اطرافیان خود قرار بگیرند.
ندانستن دروغ: گاهی اوقات چیزی را که والدین دروغ میپندارند، کودکان آن را دروغ نمیدانند و بهتر است که این نوع دروغ از دید والدین مهم جلوه نکند.
سوءاستفاده کردن از کودک: بچهها برای مخفی کردن مورد سوءاستفاده قرار گرفتن و یا ترس از گفتن حقیقت به والدینشان دروغ میگویند.
اضطراب: بچههایی که استرس و اضطراب بالایی دارند، دروغ میگویند، چون نگران عواقب کارهایشان هستند.
اعتماد به نفس پایین: اینگونه بچهها دروغ میگویند تا مورد توجه اطرافیانشان قرار گیرند و اینکه دیگران دوستشان داشته باشند.
اختلال شخصیت: کودکانی که رفتارهای ضد اجتماعی و اختلال روان شناختی مثل دو قطبی دارند، بیشتر از بقیه کودکان دروغ میگویند.
بت آرکی معتقد است که کودکان ابتدا صادقانه با والدین خود صحبت میکنند ولی با برخورد نامناسب والدین مواجه میشوند و اینجاست که یاد میگیرند راست نگویند، ولی والدین میتوانند با برخورد و رفتار مناسب و درست، کاری کنند که کودک به دروغ گفتن متوسل نشود.
دکتر روس میگوید: یک دلیل دروغگویی کودکان این است که آنها این ایده را کشف کردند و آن را امتحان میکنند دقیقا مثل کارهایی که در طول رشدشان یاد میگیرند.
دکتر کارول بردی معتقد است که کودکان قبل از اینکه فکر کنند، حرف میزنند، بنابراین والدین فکر میکنند که کودک دروغ میگوید در صورتیکه کودک فکر میکند که آن کار را انجام داده و فکر نمیکند که دروغ میگوید.
گاهی اوقات نیز والدین کودک را تشویق میکنند که دروغ سفید بگویند. به عنوان مثال: والدین در حالیکه در خانه حضور دارند، از فرزند خود میخواهند که به دروغ به رییسشان بگوید که خانه نیستند و البته این را هم بگویم که به اشتباه از دروغ سفید به عنوان مهارت اجتماعی نیز یاد میشود.
به نظر دکتر روس راههایی وجود دارد که والدین برای دروغگویی فرزندانشان میتوانند به کار ببرند: اول اینکه وقتی والدین میفهمند که فرزندشان دروغ میگوید، آن را نادیده بگیرند. دوم اینکه برای کودکان کوچکتر تنبیهات خفیفی مثل ندیدن کارتون مورد علاقه در نظر بگیرند و در نهایت برای کودکان کمی بزرگتر، تنبیهات شدیدتر مثل منع کردن کودک در استفاده از وسایل مورد علاقهاش مثل تبلت یا موبایل.
علاوه بر گفتههای دکتر روس راههای دیگری هم برای درمان وجود دارد:
خانواده درمانی به والدین و کودک کمک میکند تا یکدیگر را بیشتر بشناسند و همدیگر را بیشتر درک کنند و در نهایت ارتباط موثرتری بتوانند با هم برقرار کنند. والدین میتوانند با به کار بردن راه کارهایی، تمایل کودک به دروغگویی را کم کنند. مثلا کودکی که قوانین خانه را رعایت نکرده، والدین به جای اینکه به او بگویند که این کار را کرده یا آن کار را نکرده، بهتر است با کودک صحبت کنند و دوباره قوانین را برایش یادآوری کنند.
در صورتی که روانشناس تشخیص داد که دروغگویی کودک مشکلات زیربنایی دارد، آنگاه درمان فردی میتواند به کودک کمک کند. درمانگر میتواند روی اضطراب و اعتماد به نفس و یا افسردگی کودک کار کند تا از میزان دروغگویی کودک کم کند.
مطالب مرتبط: عوامل عصبی بودن کودکان و راههای درمان آن