نگاهی به فیلم «یک مکان آرام» و دو عنصر مهم در سینمای وحشت
در «یک مکان آرام» (A Quiet Place) سکوت نشانهای برجسته برای فیلم است و درمقابل، صدای انسانها به تهدیدی برای سلامتشان تبدیل میشود. برهمین اساس فیلم جان کرازینسکی در حالتی استعاری از قواعد و عناصر سینمای وحشت آشناییزدایی میکند و یا آنها را در حالتی اغراقشده تغییر میدهد.
کاظم کلانتری | شهرآرانیوز - دیرپاترین و قدرتمندترین احساس انسانی، ترس است و دیرپاترین و قدرتمندترین گونه ترس هم ترس از ناشناخته. (اچ. پی. الوکرفت)
انتظار در تاریکی و سکوت سالن سینما قبل از نمایش فیلم، ناخودآگاه ترسی ناشناخته به وجود تماشاگر میاندازد. شما در سکوت منتظر چیزی قابلانتظار و قابلپیشبینی هستید و در تعلیقی فرو میروید که شما را برای حادثهای آماده میکند؛ اضطرابی که منبعش مشخص نیست. تصاویر با صدایی بلند به پرده میآیند و از آن به بعد، هرگونه تکلمی بیاحترامی به عظمت پرده است. کافی است چند کلمه زمزمه کنید تا نگاههایی شماتتبار شما را به سکوت دعوت کنند؛ این سکوت که پرده بر فضا تحمیل میکند و شما مجبور به تبعیت از آن هستید، بهنوعی همان ترس ناشی از سکوت حاکم بر جهان پساآخرالزمانی دوقسمت فیلم «یک مکان آرام» است.
معمولا صدا بیش از سکوت در فیلمهای ترسناک برجسته میشود؛ مثلا در فیلم «جمعه سیزدهم» صدای جیسون ورهیز، هیولای فیلم، (ma ma ma ki ki ki) به نشانهای برای شخصیت و فیلم تبدیل میشود، اما در «یک مکان آرام» سکوت نشانهای برجستهتر برای فیلم است و درمقابل، صدای انسانها به تهدیدی برای سلامتشان تبدیل میشود. برهمین اساس فیلم جان کرازینسکی در حالتی استعاری از قواعد و عناصر سینمای وحشت آشناییزدایی میکند و یا آنها را در حالتی اغراقشده تغییر میدهد.
هیولا (عنصر تهدیدکننده)
داستان فیلم «یک مکان آرام» در زمان و مکانی پساآخرالزمانی روی میدهد که بیشتر انسانها بهدلیل یک عامل غیرطبیعی نابود شدهاند و جمعیتی کوچک جان سالم به دربردهاند. این جمعیت کوچک یا با عواقب این فاجعه دست به گریبان هستند و یا آن عامل غیرطبیعی هنوز آنها را تهدید میکند. فیلمهای ترسناک معمولا از همین فرمول «عامل تهدیدکننده» برای برساختن وضعیتی نابهسامان و و حشتزا استفاده میکنند.
یکی از موضوعات اصلی ژانر وحشت تلاش برای نشاندادن چیزهایی است که تمدن ما سرکوب یا پایمالشان میکند یا آنها را به رسمیت نمیشناسد. عامل تهدیدکننده در بیشتر موارد، هیولایی دهشتناک است که بهشکلی فیزیکی حالتی از جهان واقع را نمایندگی میکند. فیلمهایی همچون مجموعه «بیگانه»، «آرواره ها» (۱۹۷۵)، «جنگیر» (۱۹۷۳) و «طالع نحس» (۲۰۰۶) هرکدام ترسی واقعی را نمایش میدهند که در هیبت هیولایی دهشتناک مجسم شده است. اما در برخی فیلمهای گونه وحشت، ترس روانشناختی بر جهان داستان حاکم است. «درخشش» (۱۹۸۰) و «دیگران» (۲۰۰۲) نمونهای از این فیلمها هستند. «یک مکان آرام» در حالتی دوگانه این دوترس را با هم ترکیب میکند. برای هیولای فیلم هرگونه صدایی آزاردهنده است و هستیاش را به خطر میاندازد. از طرف دیگر این هیولا برای انسانها، عاملی تهدیدکننده محسوب میشود، چون با ایجاد هرگونه صدایی هیولا حاضر میشود. در اینجا هیولا نماینده وضعیتی در جهان واقع است که تحمل شنیدن هیچ بیانی (چه مخالف و چه موافق) را ندارد. حضور هیولا و ترس از آن وضعیتی را به وجود میآورد که باعث یک ترس روانی میشود؛ ترس از سکوت که معمولا ناراحتی و مخدوشکردن احساسات دیگر را به دنبال دارد.
تضاد سکوت و صدا
فیلمهای ترسناک معمولا بر موسیقی و یا صداهای محیطی (فریادها و نجواها) متکی هستند و از آنها برای تأثیر بیشتر بر مخاطب استفاده میکنند. به همین دلیل آهنگسازان سعی دارند در این فیلمها صداهای آشنا را به شیوهای غیرمعمول به کار گیرند. این تحریف واقعیت یا آشناییزدایی ما را مضطرب میکند، حتی اگر آنچه میشنویم چیزی مبهم و بیمعنی باشد. معمولا صداها و موسیقی در فیلمهای ترسناک برای تأثیر احساسی ازجمله اضطراب، آشفتگی، تعلیق، انتظار (سکوت بین کنشها) و واکنش از روی وحشتزدگی (از جا پریدن) استفاده میشود. فیلم «یک مکان آرام» برخلاف فیلمهای ژانر وحشت که از صدا بیشترین استفاده را برای تأثیرگذاری برمخاطب میبرند، سکوت را بر جهان داستانیاش حاکم میکند و آن را به پیرنگش پیوند میزند، آن هم بهخاطر هیولایی که به کوچکترین صدایی حساس است و منابع تولید صدا را نابود میکند.
اضطراب و تشویش در بستر فیلمهای ترسناک با اعمالی ناگهانی و یا حمله موجودی وحشتناک بهسمت تصویر و یا خیرهشدن چشمهایی قرمز و جیغ و فریاد ایجاد میشود، اما سکوت فیلم «یک مکان آرام» در حالتی استعاری و تعلیقگون اضطراب را برای اتفاقی که ما از آن خبر داریم افزایش میدهد. برای شخصیتها صدا یک دشمن است و سکوت پناهگاهشان؛ اما همین سکوت با هولناکیاش تبدیل به هیولای اصلی میشود. به همین خاطر شخصیتها برای فرار از فشار سکوت به هندزفریهایشان پناه میبرند. شخصیتها میخواهند از سکوت نجات یابند و هیولا از هرگونه صدایی. جدال انسان و هیولا در بستر همین تضاد به پایانی پرمعنا میرسد؛ جایی که صدای تقویتشده با یک سمعک هیولا را نابود میکند.