نگارگری مینیاتور ایرانی
ایران یکی از ثروتمندترین هنرهای تاریخی جهان را داراست.و نگارگری ایرانی از جمله هنر هاست که به قدمت همین تاریخ است.فلات ایران، بسیاری از فرهنگها را به خود دیده است و همه آنها ویژگیهای متمایزی به سبکهای مختلف هنر و معماری ایرانی اضافه کرده اند.واگر دست حوادث ،کتابخانههای بزرگ ایران را معدوم نکرده بود.امروز خزانه ملی،گنجینه پر بارتری برای ما داشت
هنرمندان ایرانی،هرگز طبیعت را به عنوان نهایتی از احساسات و عواطف و به گونهای مجرد و انتراعی ،مورد توجه قرار نداند و بیشتر به انسان و تفکراتی در حالات انسانی پرداختند و به همین جهت است که کمتر مینیاتور ایرانی را بدونِ صورت و هیأت انسانی میتوان یافت.
از سوی دیگر مینیاتور سازان ایرانی، هرگز پیوندهای خود را با شعر، فرهنگ و شیوههای تفکر بومی نبریده و افسانهها، اساطیر، قهرمانان ملی، سنن و شیوههای زندگی ایرانی، همواره نمودی آشکار در آثار آنان داشته و این وابستگی به زندگی و اعتقادات ملی به حدی نیرومند و قوی است که به مینیاتور ایرانی، علیرغم پیوندها و نقاط مشترک فراوانش با سایر مکاتب آسیایی (از جمله شیوههای نقاشی هندی ،چینی و ژاپنی) وجهة خاصی میدهد و باعث تمایزش از هنر سایر ملتها و ممالک میشود .
نگارگری ایرانی از جمله هنرهایی است که قابلیت به تصویر درآوردن تمامی طبیعت را در قالبی کوچک دارد. اما نباید چنین پنداشت که چون مقیاس تصاویر در مینیاتور سازی بسیار کوچک است
نگارگری، برابر با نگاریدن، کشیدن نقش، نقاشی و صورتگری آمدهاست. نگارگری ایرانی رویهمرفته به چند شیوه نقاشی ایران در دورههای گوناگون تاریخی گفته میشود که میتواند وابسته به یک کار هنری بزرگتر مانند کتاب، چیزهای کاربردی و آرایشی و با چندین شیوه مانند گل و مرغ، تذهیب، تشعیر انجام شود و یا اینکه همچون کاری جداگانه مانند یک پرده، بوم، مرقع و یا نقاشی دیواری انجام گیرد.
این هنر که به اعتقاد اکثر محققان در ایران تولد یافته ، بعد به چین راه برده و از دورة مغولها به صورتی تقریباً کاملتر به ایران برگشته و هنرمندانِ ایرانی ،تلاش بی شائبهای را صرف تکمیل و توسعة آن کردهاند ،از جمله هنرهایی است که قابلیت به تصویر در آوردن تمامی طبیعت را در قالبی کوچک دارد
نخستین کارهایی که بتوان نام نقاشی بر آنها نهاد، در غار دوشه لرستان به گونه ای چکیده به نمایش کشیده میشد و یا در سنگتراشیهای دورهی هخامنشیان شیوه ای آرمانی و اندیشه گرا هست که در نگارگریهای ایرانی-اسلامی هم دنبال میشود. با اینکه گواه کمی از نگاره های دیواری در ایران در دسترس است، میدانیم نگاره دیواری آمیخته با گچبری، از دوره اشکانیان در ایران کاربردی شد و در دوره ساسانی در جاهایی مانند کوه خواجه، و پنجکنت سمرقند در آسیای میانه به اوج خود رسید.
مفهوم
نگارگری ایرانی به هنر ظریف و ریزنقش خاور نزدیک گفته میشود که بیشتر به انگیزه ای ویژه مانند کتابهای ادبی، علمی و پزشکی و یا به گونه جداگانه (مرقع) ساخته میشوند. نگارگری ایرانی شاید نوعی مینیاتور باشد.
ولی واژه مینیاتور برای نگارگریهای کهن ایرانی نارسا و گمراه کننده است. «مینیاتور» که مخفف شدة کلمة فرانسوی «مینی موم ناتورال» و به معنی طبیعت کوچک و ظریف است و در نیمة اول قرن اخیر و حدوداً از دورة قاجاریان وارد زبان فارسی شده، اصولاً به هر نوع پدیدة هنری ظریف (به هر شیوهای که ساخته شده باشد) اطلاق میشود. و در ایران، بواژه مینیاتور بهویژه به نگارگری ایرانی گفته نمیشود و هر اثر ریز نقش و ظریف هنری که این ویژگیها را داراست به همین نام خواندهمیشود. نگارگریهای ایرانی، چه کهن چه نو، که از شیوه و روش اروپایی پیروی نکرده و دارای ویژگیهای نقاشی کهن و جداگانه ای هست، مینیاتور نامیدهاند که این واژه یک لغزش فراگیر پرکاربرد شدهاست که واژه شایسته این زمینه را باید نگارگری نام گذاشت
تاریخچه
سیر تاریخی مینیاتور ایرانی به گذشتههای دور پیش از ظهور اسلام میرسد اما میتوان گفت زمانی که ایرانیان توانستند در قرن سوم هجری قمری به دربار عباسیان وارد شوند نقاشی ایران پس از یک دوره رکود جانی دوباره گرفت.
مینیاتور ایرانی در واقع نقاشی ایران پیش از ظهور اسلام است که با عرفان و تفکرات اسلامی ادغام گردید وراهی شد برای ظهور جلوههای الهی. آثار مینیاتور نفیسی در دوره عباسیان خلق شد که متأسفانه بخش عظیمی از این آثار در طی حملات مغول در سدههای هفتم و هشتم از بین رفت.
در دوره ایلخانیان که اوضاع کشور به آرامش نسبی دست یافت گامهایی در راه پیشرفت هنر برداشته شد من جمله تأسیس ربع رشیدی در شهر تبریز پایتخت آن زمان که مکانی مناسب جهت بروز استعدادهای هنرمندان و خوشنویسان و دانشمندان شد.
کارگاههایی برای خلق نسخ خطی و مصور سازی آنها در ربع رشیدی وجود داشت. مکتب تبریز در این دوران به اوج شکوفایی خود رسید و آثار برگزیدهای همچون شاهنامه فردوسی و شاهنامه دموت در این دوران خلق شد. با گذشت زمان مینیاتور ایران دستخوش تغییرات زیادی شد و مکاتب گوناگونی با خصوصیات خاص خود شکل گرفت که از آن جمله است
مکاتب
شیوههای نامگذاری مکاتب نگارگری ایرانی بر اساس مرکزیت امپراتوری حاکم بر کشور انجام شدهاست، یعنی هر جا که محل تمرکز قدرت و تجمع ثروت بوده و مقر حکومت کشور محسوب میگردیدهاست، هنرمندان از گوشه و کنار، به میل و رغبت یا به اکراه و اجبار، به آن جا میآمدند. این شیوه نامگذاری و تقسیمبندی مکاتب نگارگری ایرانی را محققان غربی رایج کردهاند که در پژوهشهای ایرانی هم کم و بیش معمول شدهاست.
باید توجه داشت که همپوشانیها در تاریخهایی که در پس این بخش خواهد آمد، با توجه به پراکندگی حکومتها و پایتختهای ایشان در قلمروی فرهنگ و هنر ایرانی و نه قلمروی سیاسی آن٫ قابل توجیهاست.
از جمله مکتبهای نگارگری ایرانی میتوان این موارد را نام برد
مکاتب/مکتب بغداد/مکتب سلجوقی/مکتب تبریز اول/مکتب جلایری/مکتب شیراز اول/مکتب هرات/مکتب شیراز دوم/سبک ترکمنها/مکتب تبریز دوم/مکتب اصفهان/مکتب قاجار
مکتب بغداد یا مکتب عباسی با روی کار آمدن عباسیان در بازهی زمانی (۶۵۶–۱۳۳ه. ق) و با پایتخت قرار دادن بغداد ایجاد شد.بغداد که در میان دو تمدن بزرگ واقع شده بود.در ابتدا از یک سو تحت تأثیر هنر بیزانس و ساسانی و سپس از سویی دیگر دارای خلاقیت خود مسلمانان است. در این دوره کار ترجمه کتب غیر عربی رواج پیدا کرد.
و چون نقاشان عرب،ایرانی و سریانی در شکل گیری این مکتب سهم داشتند آن را مکتب بین المللی عباسی نیز می گویند.این سبک تحت نفوذ کمتر هنر ایرانی بود و تمایل بیشتری به سبک نقاشی بیزانسی و واقعگرایی داشت.
مشاهیر دوره مکتب بغداد
عبدالله بن فضل مشهورترین نقاش شیوه عباسی بهشمار میآورند که در (619 ه ق)کتاب می نوشته و آن را نقاشی میکرده و نسخهٔ خطی کتاب (خواص عقاقیر)گیاهان را از آثار او است
کتب و آثار برجسته دوره مکتب بغداد
الادویه المفرده (در زمینه مواد طبی)
معرفه الحیل الهندسیه (۷۱۵ ه.ق)
فی معرفه الخیال الهندسیه (هندسه و ریاضیات)
خواص عقاقیر
کلیله و دمنه (مصور شده به سال ۱۲۰۰م/ترجمه نصرالله منشی از سانسکریت به عربی و عبدالله مقفع روزبه ترجمه به فارسی)
مقامات حریری (مصور شده به سال ۱۲۳۷م/نوشته یحیی بن واسطی همدانی)
البیطره (مصور شده به سال ۶۰۵ ه.ق/در زمینه دامپزشکی)
داروشناسی و خواص گیاهان دارویی دسیقوریدوس (خواص الادویه) (۶۲۷ ه.ق)
عجایب المخلوقات قزوینی
خصوصیات سبک بغداد
نگارههای این مکتب ساده و زیباست. البسه از پرداخت قابل توجهی به خصوص در چین و شکن جامهها برخوردار است و همچنین استفاده از نقوش اناری، بالهای فرشته گون و شیوههای بازنمایی حیوانات وام گرفته شده از هنر ساسانی است و در بیشینه این نگارهها شاخه و برگی به نشانه طبیعت به چشم میخورد.
نقاشیهای این مکتب بسیار سادهاند.از خصوصیات نگارههای این دوره آن است، که نقشها و شکل جانوران واشخاص قدر درشت تر ترسیم شده، و اندامها مشخص و صریح، طرح شدهاند.در مجالس رنگ زمینه یا اصلاً نیست یا بسیار اجمالی است.رنگهایی که در نگارهها به کار رفتهاست معدود اما تناسب آنها با یکدیگر، بسیار دقیق و لطیف صورت گرفتهاست.چهرهٔ افراد به نژاد سامی(عربی)تعلق دارد، اما نفوذ هنرمندان بیزانسی وروم شرقی را نیز، در این تصاویر میتوان مشاهده کرد.جامهها ولباسهای مسیحی را با همان چینهای متعدد و سنگین به شیوهٔ نقاشیهای بیزانسی و گاهی نیز ترکیب بندی پیکرهها را میتوان در آثار مسیحی باز شناخت. معمولاً تعداد محدود پیکره انسانی و شاخ و گل در این آثار وجود دارد. کتابهای نگارگری شده در این دوره معمولاً کتابهای علمی و کتابهای شعر و حکایت هستند
از خصوصیات دیگر این نگارهها میتوان به پسزمینههای ساده و اصطلاحا تربتی رنگ که یا بدون رنگ رها شده یا بهطور اجمالی رنگ آمیزی شدهاند گویی که نگارهها در فضا رهایند، رنگها در نگاره اصلی اندک هستند ولی با هماهنگیای چشمنواز به کار رفتهاند.
مکتب سلجوقی
مکتب سلجوقی اولین مکتب نگارگری ایران پس از اسلام است که در آن تاثیرات هنر ایرانی کاملا مشهود است و کم کم انگاره های مکتب بغداد از آن کنار می رود.
مکتب سلجوقی به دورهای از جریان هنر تصویری ایران که سلجوقیان بر ایران قدرت داشتند اطلاق میشود. از قرن چهارم هجری و در دوران سلجوقیان سبکی در نگارگری ایرانی ظهور مییابد که به این سبک شهرت مییابد. این سبک اولین مکتب در زمینه نگارگری ایرانی است. در این دوره دوباره تصویرسازی کتاب ارژنگ مانی رونق مییابد و سفالگری و نقاشی روی سفال به اوج میرسد.
در این دوره با اینکه احتمال میرود هنر بصری در شاخههای مختلف رواج پیدا میکند، آثار کمی برای بررسی به جا مانده و بیشترین منبع تصویری نقاشیهای روی سفالینه هاست. به علت تحریم استفاده از فلزات گرانبها در دوره اسلامی، ساخت ظروف سفالی رونق یافت. نقشهای سفالها عمدتاً ویژگیهای نگارههای این عهد را بازتاب میدهند و در مورد خطوط از خط کوفی بر سفالینهها سود بردهاند.
کتب و آثار برجسته دوره مکتب سلجوقی
ورقه و گلشاه (عیوقی -این کتاب شامل 71 صفحه نگاره افقی است و تنها کتابی است که مشخصا مربوط به مکتب سلجوقی است – قرن پنجم)
سمک عیار(خدادا کاتب الارجانی- به وضع عیاران و خصایل آنها میپردازد.)
الاغانی (در زمینهٔ موسیقی و تألیف ابوالفرج اصفهانی با ۱۰۰ترانه برای هارون الرشید آغاز میشود )
مفید الخاص فی علم الخواص (زکریای رازی)
خواص الاشجار (زکریای رازی)
شاهنامه توپقاپوسرای (اشاره به نام موزهای در ترکیه)
شاهنامه کاما (شروع با تصاویر سلطان محمود و اتمام با تصاویر اسکندر و دارا، محفوظ در موسسه شرقشناسی کاما در بمبئی)
طب جالینوس
شاهنامه فردوسی(شاهنامه گاما) یکی از معروف ترین و قدیمی ترین نسخه های شاهنامه که در این دوران مصور گردیده،به شاهنامه گامامعروف می باشد.
رساله صور الکواکب از عمر الصوفی
اندرزنامه
کلیله و دمنه
خصوصیات سبک سلجوقی
پیشینه هنر تصویری سلجوقی به قبل از اسلام و به طور خاص به هنر ساسانیان و آسیای میانه بر میگردد. نحوه نمایش پیکرهها در تصاویر٬ نوع رنگ گذاری و نقوش همه یادآور حجاریهای ساسانیان و نقاشیهای کتاب مانوی در آسیای میانه است.
مکتب سلجوقی دارای خصایلی شبیه مکتب بغداد است یعنی سادگی. استفاده از پیکرههای انسانی و گل و گیاه در این مکتب رواج دارد. اما تفاوتهایی هم وجود دارد؛ اولین تفاوت این است که در نگارگری این مکتب پسزمینه را رنگ میکردند و معمولاً رنگها هم سرخ بودند. تفاوت دوم این است که در این مکتب معمولاً لباس پیکرهها چینوچروک ندارد و تفاوت سوم استفادهٔ زیاد از نقوش اسلیمی است.
از منظر دیداری در این مکتب هم چنان ترکیب بندیهای ساده هم چون مکتب عباسی حفظ شده ولی تأثیراتی که از نقاشی عهد ساسانی و سلایق نقاشی آسیای میانه بر این مکتب حاکم شده وجه عمده تمایز آن با مکتب عباسی است. نقاشیهای روی سفال معمولاً یک یا دو پیکر انسانی در برابر یک منظره هستند که به صورت موجز و خلاصه شده و نمادین بر روی ظروف کشیده شدهاند.
مکتب تبریز اول
مکتب تبریز اول مصادف با حکومت ایلخانان مغول در ایران است که مرکز خود را تبریز قرار دادند.بیشتر با عنوان سبک مغولی و گاه سبک رشیدیه معرفی شده است.حکومت ایلخانی دو نتیجه مهم برای نگارگری ایرانی داشت. اولی انتقال عناصر و تکنیک هنر چین به ایران بود و دومی بنیانگذاری نوعی هنرپروری به صورت گروهی در کارگاهها و کتابخانههای سلطنتی را به وجود آورد. مکتب تبریز اول همراه با دوره بعدی خود یعنی جلایریان بن مایه اصلی نگارگری ایرانی را تشکیل دادهاست.
در این دوره سعی هنرمندان به یکپارچه کردن هنر دیداری و تصویری بود.از مهمترین اتفاقاتی که میتوان در این دوره به آن اشاره کرد ایجاد شهرکی فرهنگی در تبریز به دستور رشیدالدین فضلالله همدانی، وزیر غازان خان در نزدیکی تبریز بود. این مکان که ربع رشیدی نام داشت، محلی برای گرد هم آمدن هنرمندان، محققان و کاتبان ایرانی و خارجی بود.اوج هنر تبریز اول را میتوان در شاهنامه دموت دیداز آثاری که در ربع رشیدی تولید شد، جامع التواریخ است که هنرمندان زیادی با سبکهای متنوع روی آن کار کردند.
از محصولات دیگر کارگاههای تبریز ( رَبع رشیدی )، شاهنامه فردوسی ( معروف به شاهنامه دموت یا ابوسعیدی است ) که نگارههای آن توسط چند نقاش اجرا شده است و هم اکنون تنها چند تصویر پراکنده از آن باقی است. در نگارههای شاهنامهٔ دموت سنتهای ایرانی و بینالنهرینی پیش از مغول با سنتهای خاور دور آمیخته شدهاند. تصویرگران شاهنامه دموت تمایلی به نشان دادن حالات عاطفی انسان و تجسم حجم و عمق نشان میدهند که در سنت نقاشی ایرانی بیسابقه است. شاهنامهٔ دموت را میتوان نقطهٔ اوج پیشرفت نقاشی عهد ایلخانی دانست.
کتب و آثار برجسته دوره مکتب تبریز اول
از آثار این مکتب میتوانیم به منافع الحیوان ابن بختیشوع (۶۹۵ ه.ق)، جامع التواریخ رشیدی (۷۱۴ ه.ق) ، یک نسخه کلیله و دمنهکه در آن عناصر منظره طبیعی تنوع قابل ملاحظهای یافتهاند، معراج نامه ، تاریخ چنگیزی و از محصولات دیگر کارگاههای تبریز، شاهنامه دموت است که نگارههای آن توسط چند نقاش اجرا شدهاست و هماکنون تنها چند تصویر پراکنده از آن باقی است. در نگارههای شاهنامهٔ دموت سنتهای ایرانی و بینالنهرینی پیش از مغول با سنتهای خاور دور آمیخته شدهاند. شاهنامهٔ دموت را میتوان نقطهٔ اوج پیشرفت نقاشی عهد ایلخانی دانست. بیشتر این کتابها در ربع رشیدی تهیه شدند.
خصوصیات سبک مکتب تبریز اول
سبک تبریز اول به طور کلی نسبت به دوره قبلی خود یعنی سلجوقیان تغییراتی اساسی کرد. نحوه هاشورزنی، پرداخت ابرها و کوها، نحوه پرداخت صورتها ترکیب بندی و دسم گذاری همه از هنر چینی وام گرفته شد و استفاده از رنگ نقرهای، پرداخت جامهها یادآور هنر بیزانسی و بین النهرینی است. با این حال حالت فیگور انسانها و نحوه چیدن آنها در تصویر مایه ایرانی دارند. صحنهها فراختر شدند و ما در تصاویر بخشی از آسمان را نیز میتوانیم ببینیم.
چهرهها، نحوه نمایش طبیعت مثلاً ترسیم تنه پیچیده و گرهدار درختان و صخرههای تیز و چین وچروک لباسها متاثر از سنت بیزانسی ودشتهای بریده و ابرهای مواج، مراعات نسبتها، دقت در رسم گیاهان و اعضای بدن حیوانات، و تحرک و جنبش بیشتر در نمایش صحنهها به جای آرامش و سکون موجود در نقاشی سنّتی ایرانی در این مکتب دیده میشوند.
هنرمندان ایرانی در عین پذیرش عناصر تازه که به آثار آنان جلوهای نو و تحرکی بیشتر میبخشید، این عوامل را با شیوه سنتی نگارگری ایرانی چنان آمیختند که به سختی میتوان این عناصر تازه را در میان تاروپود هنر سنّتی تمیز داد. در واقع، آمیختن این عناصر جدید به شیوهای کاملاً ایرانی انجام پذیرفت؛ بهطوریکه لطمهای به تداوم هنر نگارگری ایرانی وارد نکرد.
مکتب جلایری
یا مکتب تبریز-بغداد مکتب نگارگری ایرانی سده هشتم است که پس از فروپاشی حکومت ایلخانان مغول توسط تیمور در ایران شکل گرفت. این مکتب تأثیرات بسیار زیادی از مکتبهای بغداد، شیراز و تبریز دریافت کرد و مجموعهای از ویژگیهای این مکتبها را در مکتب جلایری میبینیم. معروفترین نگارگر این دوره جنید بغدادی (سلطانی) و معروفترین خطاط این دوره میرعلی تبریزی است. اثر بسیار مهم این دو نفر دیوان خواجوی کرمانی (۷۹۹ ه.ق) است. در این دوره نقاشی ایرانی از نفوذ هنری چینی رهایی یافت و رنگها درخشانتر شد. منظرهها و باغهای بسیاری وارد آثار نگارگری شد.
تغییر خط افق
این دستاورد بزرگ و مهم که هنر نگارگری ایرانی را متحول و وارد مرحله تازه یی ساخت ،در دوره جلایریان آغاز شد و با ادامه یافتنش در دوره های بعدی به کمال رسید .
مشاهیر دوره مکتب جلایری
عبد الحی
جنید بغدادی
میر علی تبریزی
خصوصیات سبک مکتب جلایری
از تحولات دیگر این دوران می توان به استفاده از تشعیر در حاشیه کتب خطی برای زیبا سازی زمینه اشاره کرد که هرچند متاثر از هنر چینی بود ولی در دوران های بعدی چهارچوبی ایرانی به خود گرفت . نمونه های تشعیر این دوران می توان به تشعیرهای بکار رفته در حاشیه دیوان سلطان احمد جلایر اشاره کرد.
زمان جلایری تحول دیگری نیز رخ داد و آن ابداع خط نستعلیق توسط میرعلی تبریزی بود و از آن به بعد برای متونِ کتبِ ادبیِ فارسی نظیر شاهنامه و خمسه و… از این خط زیبای فارسی بهره گرفته شد .
مکتب دوران آل جلایر به موضوعات تغزلی و عرفانی و عاشقانه توجه ویژه شده است.
در مکتب جلایری بر خلاف مکاتب پیشین ، پیکره ها در پلان جلو قرار نداشتند ، بلکه در پلانهایی عقب تر ترسیم شده اند و به همین دلیل کوچکتر اند و دست نقاش برای پرداختن به طبیعتی پر از عناصر ریز و تزئینی و ظریف باز است. در نگاره های بجای مانده از دوران جلایری منظره و طبیعت مانند یک فرش پر نقش و نگار با ظرافت تمام تصویر شده است .
از دیگر ویژگی های خاص مکتب جلایری (تبریز- بغداد) می توان به اختصاص یافتن یک برگ کامل برای نگاره اشاره کرد. تا پیش از این همیشه نقاشی و متن نگارشی با هم تصویر می شد ولی از این دوران به بعد برای نگاره ها ، صفحه ای جدا تعبیه شد و کادری نیز در داخل نگاره برای نوشتن نام اثر ( نام صحنه) در نظر گرفته شد که به عنوان یک سنت تا سالیان طولانی باقی ماند .
کتب و آثار برجسته دوره مکتب جلایری
خمسه نظامی
عجایب المخلوقات
قزوینی
کلیله و دمنه
دیوان خواجوی کرمانی باشد که مثنوی عاشقانه همای و همایون بخشی از آن است
مکتب شیراز اول
شیراز که به عنوان مرکز ایالت پارس در دورههای تاریخی بود در زمان حمله مغول به ایران با دادن پیشکشها از حملهٔ ایشان در امان ماند. و بسیاری از هنرمندان و فرهیختگان ایرانی به این شهر زیر سایه دو حکومت محلی آل اینجو و بعدتر آل مظفر پناه آوردند. به همین دلیل این شهر مرکزی برای حفظ و ادامه سنتها و هنرهای قدیم ایرانی مثل هنر سلجوقی و مقاومت دربرابر هنرهای بیگانه شد. تولیدات کتاب در شیراز به قدری زیاد بود که محصولات خود را به کشورهای دیگری مثل ترکیه و هند صادر میکرد. سنتی که از آن با نام سبک تجاری یاد میکنند و تا دوره مکتب اصفهان در شیراز پا برجا ماند.
همزمان با مکاتب ایلخانی و جلایری در تبریز و بغداد در سده هشتم هجری در شهر شیراز جریان هنری مستقلی اتفاق میافتد. که از مکتب تبریز بسیار بیشتر به مایههای ایرانی و شیوهٔ کهن نقاشی ایرانی نزدیک است.
خصوصیات سبک مکتب شیراز اول
کمترین میزان تاثیر هنر چینی در میان مکاتب نگارگری
بازگشت به هنر ایران قبل اسلام
گزینه رنگی محدود
استفاده از طیف رنگهای گرم خصوصا رنگ قرمز
عدم توجه به رنگ پردازی، بعضا خطوط طراحی هم مشخص میشده
خلاصه نگاری مثلا یک بوته نمادی از گلزار است و یا یک سرباز نمادی از لشکر
در نقاشیهای مکتب شیراز موضوع اصلی «انسان»است و عناصر دیگر، تابع آن نقش و تنها به عنوان تزئین و پر کردن فضاهای خالی تصویر به کار گرفته شدهاند. علاوه بر آن عناصر دیگری مانند به کار گرفتن جداول و نوعی رنگ آمیزی موزون و آمیخته با ظرافت و استفاده از رنگ گلگون مایل به بنفش، آبی لاجوردی و آبی ایرانی در بیشتر آثار این مکتب مشاهده میگردد.
کتب و آثار برجسته دوره مکتب شیراز اول
شاهنامه توپقاپو (۷۳۱ هجری)
شاهنامه قوامالدین حسن وزیر (۷۴۱ هجری)
مونس الاحرار محمد بن بدر (۷۴۲ هجری)
شاهنامه فردوسی ( 733هـ.ق)
مکتب هرات
در دوران حکومت تیموریان، هرات تبدیل به مرکز هنری شد. کتابخانه بایسنقر میرزا فرزند شاهرخ و سپس کتابخانه سلطان حسین بایقرا با گردهم آوردن بهترین هنرمندان ایران از اقصی نقاط کشور توانستند. تحول شگرفی در عرصه هنر نگارگری ایجاد کنند
سنت کارگاهی که ره آورد ورود ایلخانان به ایران بود در این دوران نیز تداوم می یابد. و کارگاه بایسنقر میرزا و سپس کارگاه سلطان حسین بایقرا مرکز فعالیت هنرمندان مکتب هرات می شود.
تحت حمایت او چهل نفر کاتب و خطاط به راهنمائی مولانا جعفر تبریزی معروف به جعفر بایسنقری که خود او نیز شاگرد عبدالله بن میر علی است. به استنساخ کتب مشغول بودند.
خصوصیات سبک مکتب هرات
در آثار نگارگری این دوره طرحبندی بطور قاطعی معماریوار است و احساس تعادل که همواره در نزد نگارگران ایرانی قویاست.
بکارگیری رنگهای مکمل و خاکستریهای رنگی در جهت ایجاد هماهنگی و هارمونی چشمنواز.
استقلال هنر نقاشی از قید و بند کتابت به جهت رونق بازار نقاشی و نیز تعدد نگارگران حرفهای.
اندامها و چهرهها در کسوتی عارفانه و شاعرانه از حالت توصیفی و داستانی بهدرآمده و به حالتی بیانی و احساسی متمایل میشوند.
مشاهیر دوره مکتب هنری هرات
استاد منصور، مولانا ولیالله نقاش، روحالله میرک نقاش هروی، خواجه علی مصور، سیداحمد نقاش. استاد کمالالدین بهزاد مولانا حاجی محمد نقاش، شاه مظفر، شیخزاده، محمودمذهب هروی مشهور به محمد سیاه قلم و… از مشهورترین هنرمندان دور دوم مکتب هنری هرات بودند.
کتب و آثار برجسته دوره مکتب هرات
از مهمترین آثاری که در این مکتب هنری خلق شدهاست میتوان به شاهنامه بایسنقری اشاره کرد.که در سال 1430 (میلادی) به سفارش شاهزاده بایسنقر میرزا تهیه شدهاست. این کتاب ارزشمند که شامل 22 صحنه است خوشبختانه به صورت دست نخورده در موزه کاخ گلستان موجود است.
کلیله و دمنه بایسنقری، شاهنامه محمد جوکی، بوستان سعدی، خمسه نظامی، مرقع گلشن . دیوان میرعلیشیرنوایی و هشت بهشت از دیگر کتبی است که در دوران پادشاهی شاهرخ و سلطان حسین بایقرا در هرات تصویرسازی شد.
مکتب شیراز دوم
مکتب شیراز دوم به مجموعهای هنری که از اواخر سده هشتم هجری در شیراز و خصوصا دوره تیموری تولید شدهاند اطلاق میشود.
مراکز هنری در شیراز، هرات و سمرقند توسط سه پسر تیمور (شاهرخ، بایسنقر و ابراهیم سلطان) برپا بود. اما پیش از این سه نفر یکی دیگر از بستگان تیمور به نام اسکندر سلطان، ماهر و چیرهدستترین هنرمندان زمانه را در شیراز گردآورده بود. او زمینه تحول و شکلگیری مکتب شیراز دوم و در نتیجه کتابآرایی دورهی تیموری را به وجود آورد.
خصوصیات سبک مکتب شیراز دوم
نمایش افقی وسیع، در این نقاشیها معمولاً آسمان کوچک و زمینه بلند و وسیع است.
نمایش و رنگآمیزی آسمان با رنگ طلایی درخشان یا آبی و یا لاجوردی و پرستاره
ترسیم صخرهها بهصورت اسفنجی و دندانهدار
پیکرهای باریک اندام که میراث مکاتب قبلی (تبریز اول) بودند.
وجود نظم هندسی در چینش درختان و بوتهها
جویبارهای نقرهای پر پیچ و خم
استفاده از زمینهی روشن در کنار ترسیم عناصر اصلی تصویر با رنگ تیره
تأکید بر پیکر آدمها و حیوانات
ترسیم بناها و اشیا با نقوش تزئینی
قرینهسازی در نگارههای این مکتب به طور قابل ملاحظهای دیده میشود و همچنین تضاد رنگی عناصر نگاره و پس زمینه آن، استفاده از ابرهای پیچان و سادگی در ترکیببندیها از مهمترین ویژگیهای دیداری این مکتب است.
سرهای شعلهگون مشخصهٔ اصلی نگارههای این دوره است
کتب و آثار برجسته دوره مکتب شیراز دوم
ظفرنامه علی یزدی (839هـ.)
شاهنامه فردوسی(849هـ.)
تاریخ جهانگشا( 841هـ.) شامل 6 نگاره
خاوراننامه از ابن حسام خوسفی (883 ه.ق.)
گلچین اسکندر سلطان (813 ه.ق.)
شاهنامهی ابراهیم سلطان (837 ه.ق)
مکتب ترکمنها
به طور کلی سبک ترکمنان مخلوطی از مکاتب هرات، تبریز، شیراز و بغداد بود. آنها مانند رسم تیموریان کارگاه سلطنتی برپا کردند و همه نگارگران محلی و غیرمحلی را به خدمت خود درآوردند.
همانطور که قبلاً ذکر شد، در شیراز سبکی تجاری از دوره مکتب شیراز اول وجود داشت که سنت آن با ورود ترکمنان نیز ادامه پیدا کرد. سبک ترکمنی ساده و بیپیرایه بود اما میتوان گفت به دلیل خاصیت تجاری داشتن، و تولید بالا سبکی مناسب برای اینکار به حساب میآمد. با این حال این تصاویر از لحاظ توصیف بسیار صریح و واضحاند. از جمله هنرمندان شیراز که احتمال میدهند مبدع سبک تجاری باشد، فرهاد نام دارد. او همان هنرمندی است که نسخه خاوران نامه نوشته ابن حسام خوسفی را تصویرسازی کرد. این نگارهها دارای ترکیببندیهای نوینی هستند که تخیل فرهاد را در آن به خوبی نشان میدهد. واپسین و پیشرفتهترین سبک ترکمن دوره حکومت یعقوب بیگ آق قویونلو رخ داد. در آن زمان هنرمندانی مثل شیخی و درویش محمد تصاویری از خمسه نظامی را تولید کردند. در این تصاویر مناظر رویایی و رنگهای متنوع به چشم میخورد و طبیعت بر انسان برتری مییابد. قدرت تخیل این تصاویر آنقدر بالاست که نوک کوههای اسفنجی به حالت صور انسانی و حیوانی درآمدهاند. این توصیف شاعرانه از طبیعت توسط سلطان محمد به مکتب صفوی نیز راه پیدا کرد
خصوصیات سبک مکتب ترکمنها
مشخصههای بارز مکتب ترکمنها پیکرهای خپل، چهرههایی گرد با ابروان قوسدار و دهانی کوچک است. آثاری که در منطقه تبریز تولید میشدند، به سبب ریشههای پر بار نقاشی از طبیعت در مکتب تبریز اول، در نگارگری ترکمن طبیعت بیشتر مورد توجه قرار گرفت و مناظری خیالی و غریب به وجود آمدند.
مشاهیر دوره مکتب ترکمنها
شیخی
درویش محمد
فرهاد
ابن حسام خوسفی
مکتب تبریز دوم
مکتب تبریز دوم به دورهای از هنر نگارگری ایرانی در زمان حکومت صفوی در تبریز گفته میشود. با تشکیل حکومت صفویه شاه اسماعیل مرکز حکومتش را تبریز برگزید و نگارگران از جمله سلطان محمد,شیخ زاده و کمالالدین بهزاد را در تبریز جمع کرد.در دوره شاه تهماسب این مکتب به اوج رسید و آثاری مثل خمسه تهماسبی و شاهنامه تهماسبی تولید شدند.
سبک تبریز دوم با انتقال پایتخت به قزوین متوقف شد و پس از قطع پشتیبانی شاه تهماسب از هنر بسیاری از هنرمندان به شهرهای مختلف پراکنده شدند.
مشاهیر دوره مکتب تبریز دوم
از هنرمندان دوره صفوی، کمالالدین بهزاد، رضا عباسی، میرعماد، آقامیرک و حسین بنا اصفهانی قابل ذکر هستند
کتب و آثار برجسته دوره تبریز دوم
خمسه تهماسبی
شاهنامه شاه طهماسب (دارای دویست و پنجاه و هشت تصویر به شیوه مکتب تبریز از آثار سلطان محمد, میرک نقاش, میر سید علیو… است که در دوران ریاست بهزاد و پس از آن در تبریزاجرا شد.)
خصوصیات سبک مکتب
یکی از مشخصههای نقاشی مکتب تبریز دوران صفوی وجود علامت یا شکلی شبیه میله کوچک قرمزی است که بر روی عمامهها نقش شدهاست. این علامت و عمامههای دوازده ترکی از نشانههای شیعیاندوازده امامی طرفدار شیخ صفی الدین اردبیلی بود که در ابتدای دوران صفوی متدوال گردید ولی بعد از وفات شاه طهماسب دیگر در تصاویر دیده نشد.
اتمام ماهرانۀ تصویر، قدرت خارقالعاده برای تجسم منظرۀ کوهستانی در یک فضای محدود، نمایاندن بنای یک کاخ و بخشی از حیاط، باغ و یا اندرونی کاخ شکل میگیرد همراه است
نقاشان مکتب تبریز سطح تخت نقاشی را شکستند و ترکیب بندیهای چند سطحی آفریدند .همه چیز آکنده از حرکت و جنبش بود رنگها درخشان و پرکشش و حالت مورد نظر را به وجود می آورد.
نگارگریها در مکتب تبریز بسیار شلوغتر شده و انسانهای بیشتری در یک صحنه جای داده شدهاند که همین موضوع باعث ترکیب بندیهای پیچیدهتر و تنوع رنگی بالای آثار شدهاست و غالباً فیگورها از فضا بیرون رانده شدهاند.
در مکتب تبریز دوم با اینکه پرسپکتیوی وجود ندارد و همان اصول نگارگری ایرانی اصیل رعایت شده، اما به دلیل روابط پیچیده عناصر و معماریها تصاویر هم دوبعدی و در عین حال سه بعدی به نظر میرسند.
همزمانی اتفاقات و مکانها در مکتب تبریز دوم به اوج خود رسیدهاست و در یک تصویر میتوان اتفاقات گوناگونی را که در یک فضا کار شدهاند را دید اما با این حال آثار را یکپارچه و واحد ببینیم.
مکتب اصفهان
با انتقال پایتخت صفویه به اصفهان توسط شاه عباس، دانشمندان وهنرمندان به این شهر مهاجرت میکنند و مورد حمایت دربار قرار میگیرند.در این دوره همه هنرهای صناعی رواج پیدا میکنند و در خدمت سلیقه شاه قرار میگیرند و به همین دلیل است که با تمایل شاهان صفوی به هنر غرب، این هنر به پوسته زیرین جامعه نیز نفوذ میکند.
در این دوره و حتی قبلتر از مکتب اصفهان با سبکی جدید روبرو هستیم که هنرمند آثاری مستقل از کتاب را به صورت گسترده تولید میکند. بروز این پدیده به دو عامل بستگی داشت: کاهش حمایت درباری و رشد طبقه بازرگانان. در واقع سلیقه شاهان در حال تغییر بود و هنرمندان نمیتوانستند تنها بر حمایت دربار تکیه کنند
رفته رفته سنت کارگاهی ضعیفتر شدند و ارزش فردی هر هنرمند به صورت مستقل در این دوره افزوده شد. به همین دلیل امضا زدن همراه با رقمزنی های طولانی در این دوره رواج پیدا کرد که خصوصاً در آثار معین مصور زیاد دیده میشود.
این دوره با سقوط اصفهان به دست افغانها و سرنگونی صفویان در سال ۱۱۳۶ هجری قمری/۱۷۲۲ میلادی به پایان رسید.
خصوصیات سبک مکتب
زیباتر و پرشکوهتر شدنِ باغها و گلها و دارا بودنِ لباسهای فاخر و مجلل برای افراد در نگاره ها و همچنین طراحی و اجرای بسیار دقیق و ظریف لباسها ، کاهش ِتعداد افرادِ تصویر سازی شده در یک نگاره و افزایش تکچهرهها ، سر و ریش و موی حالتِ واقعنمایانهتری یافتند و تعداد رنگهای به کار رفته در نقاشی محدود شدند. نقاشیهای دیواری افزایش یافتند. تأثیرات مکتب اصفهان هم پای از ایران بیرون گذاشت و هنرمندان عثمانی و هندی را تحت تأثیر خود قرار داد.
نقاشی دیواری از دیگر هنرهایی بود که در سده یازدهم هجری در کاخهای صفوی اصفهان جلوه پیدا میکنند و ادامه دهنده شیوه دیوارنگاری مکتب قزوین هستند. ترکیب بندیهای نقاشیهای دیواری شبیه به نگارگریهای داخل کتابها هستند و وقتی در مقیاسی بزرگ اجرا میشدند، حس ظرافتی که در کتابها داشتند را از دست میدادند.
با ورود اروپاییان سبک نقاشی غربی وارد نقاشیهای ایران میشود و سلیقه شاهان صفوی را جذب میکند.
در اواخر این دوره شاهد دو جریان اصلی هستیم، اولی سبک خاص و مستقل نگارگرانی چون رضاعباسی و معین مصور و دومی نقاشانی چون محمد زمان که به طبیعتگرایی اروپایی جلب شدهاند و آثار آنها را مکتب ایتالیا اصفهان خواندهاند . گرایش اول تا پایان زندگی معین مصور ادامه پیدا میکند اما گرایش طبیعت گرایی به خواستارانش افزوده میشود و قانونمندتر و رسمی میشود و سرآغازی نو را در سبک نگارگری ایرانی رغم میزنند
مشاهیر دوره مکتب
رضا عباسی ، شفیع عباسی ، معین مصور ، محمد یوسف ، محمد قاسم ، محمد علی ، آقا رضا هروی و آقارضا مصور کاشی را میتوان نام برد ،
مکتب قاجار
به آثار نقاشی اطلاق میشود که در دوره زند شروع شد و تا دورهٔ قاجار و کمی پس از آن امتداد یافت. این هنر هم مانند دیگر هنرهای دوره قاجاریه با هنر اروپایی تلفیق شده است. کاخهای این دوره مجلل بود و دیوارنگارها هم در این زمان تزئینکننده قصرها بودند. موضوع نقاشیها در این دوره صحنهها، مجالسِ پذیرایی و بزم شاهانه، ورود سفیران، جنگ، رقص و باده گساری بود. در این دوره از هلند معمان نقاشی را آوردند و در اصفهان مدارسی برای آموزش نقاشیان ایجاد شد.
خصوصیات
این شیوه بیشتر از تلفیق ویژگیهای هنر نقاشی سنتی ایرانی با عناصر و شیوههای از نقاشی اروپایی شکل گرفت. هرچند آثاری نزدیک به این شیوه از دوره صفوی در ایران تاحدی مرسوم بود و «فرنگی سازی» نامیده میشد اما ابتدا در دوره زند و در ادامه آن در دوره قاجار شکل مشخص خود را یافت. گونهای از نقاشی عامیانه با عنوان نگارگری قهوهخانهای پدید آمد.
علم پرسپکتیو نمودی رنسانسی، به ویژه ایتالیایی، دارد؛ نقش و نگار پارچه اغلب پارچهها در نقاشیها از نمو نههای قرن هجدهم فرانسوی است؛ شیوه اجرای همانندسازی با بافتهای طبیعی در این آثار به وفور دیده میشود که سعی در بازنمایی مشابه عین خارجی آن دارد. این بازنمایی در نقاشی از چهرهنگاری به اوج ظهور میرسد.
پیکرنگاری درباری نمایانگر اوج همآمیزی سنتهای ایرانی و اروپایی است در یک قالب پالایش یافته و شکوهمند. به سخن دیگر، این مکتبی است که در آن روشهای طبیعت پردازی، چکیده نگاری و آذینگری به طرز درخشان با هم سازگار شدهاند.
موضوعات نقاشی دوره قاجار
1ترسیم شمایلهای مذهبی: برخلاف سنت نقاشی دورههای قبل که شمایلنگاری پیامبر و امامان شیعه بسیار نادر بود و همواره چهرهٔ آنها را به وسیله نقاب پوشیده نگه میداشتند؛ نقاشان دوره قاجار شمایلهای متعددی کشیدند و چهره پیامبر و علی بدون نقاب ترسیم شد که عموماً تصویری متناسب و زیبا، صورتی گندمگون با محاسنی سیاه ترسیم میکردند.
2چهرهنگاری: از موضوعات پراهمیت نقاشی دوره قاجار چهرهنگاری است. در این چهرهپردازیها پرداختن به جزئیات چهره و نیز توصیف شخصیت در درجه اول اهمیت قرار داشت.
3مینیاتور: آنچه که از آن، به عنوان هنر مینیاتور در قاجار اشاره میشود، همانند هنر نگارگری دوره تیموری و صفوی نیست، چرا که در این دوره، با وارد شدن نقاشی اروپایی، فضای سنتی و کهن در قاجار ترک شده بود.
4نقاشی گل و بوته: تصاویر گل و گیاهان در بیشتر مینیاتورها، نقاشیهای روی دیوار، کاشیکاریها، نقوش قالی و سایر هنرهای صناعی ایرانی جای گرفتهاست و هنرمندان ایرانی از این عناصر زیبا در طرحهای خود بسیار استفاده کردهاند. از اساتید معروف و متبحر گل و بوته و آب رنگ «لطفعلی خان شیرازی» است.
5نقاشی گل و مرغ:نگل و مرغ سبکی در نگارگری ایرانی است.آثار گل و مرغ در دورانهای مختلف، تفاوتهایی با هم دارند اما روند تغییرات آنها در طول زمان کند بودهاست و بیشتر در شیوه اجرا تفاوتهایی وجود دارد برای مثال در مکتب شیراز، گلبرگها پُرتر هستند و در مکتبهای دیگری کاملاً نازک و اندک هستند.رنگآمیزی نقشهای گل و مرغ و بهطور کلی نگارگری ایرانی واقعگرا نیست و نقاش در انتخاب رنگها کمابیش آزادی عمل دارد.
6 نقاشی لاکی:نقنوعی نقاشی آبرنگ بر روی اشیاء مقوایی همچون قلمدان، جلد کتاب، قاب آئینه، رحل قرآن، جعبه ی آرایش، ورق بازی، سینی است که رویه ی آن با ماده ی جلا دهنده [لاک] پوشانیده می شود. از اواخر دوره ی صفوی شکل گرفت و در دوره افشاریه و زندیه و قاجاریه به واج کمال خود رسید.
7 نقاشی پشت شیشه:شیشههای نقاشی شدهٔ به دست آمده در ایران دوره ساسانی نشان میدهد. که بهطور حتم ایران نخستین کشوری است که این هنر را ابداع کردهاست. اما باید رونق و رواج نقاشی روی شیشه را در حد فاصل صفویه و قاجار دانست. و احتمال دارد ایرانیان از طریق نمونههای وارداتی از آلمان با این اسلوب آشنا شده باشند. نقاشان ایرانی مهارت زیادی در این زمینه به دست آوردند. تک چهرههای عالی از فتحعلی شاه و پسرانش را که توسط مهر علی در پشت شیشه نقاشی شدهاند را میتوان مثال زد.
8 نقاشی قهوهخانهای:برای اینکه افسانههای حماسی ملی مانند شاهنامه و حکایات دینی نظیر وقایع کربلا و داستانهای دلنشین ادبی از قبیل یوسف و زلیخا و لیلی و مجنون و مانند آنها که قصه گویان در قهوهخانهها میخواندند. محسوس تر باشد، برخی از وقایع این داستانها را نقاشی میکردند و بر در و دیوار آویزان میکردند. بنابراین نقاشی قهوهخانهای یکی از هنرهای سنتی است که از قهوهخانه سرچشمه میگیرد، از میان نقاشان قهوهخانهای میتوان از حسین قوللر آغاسی با تابلوی «یا سقای کربلا» و تابلوی «یوسف و زلیخا» متعلق به محمد مدبر نام برد.
برخی از نقاشان صاحبنام قاجار
میرزابابا اصفهانی
مهرعلی
عبدالله خان
علی اشرف
آقا زمان
آقا صادق
سید میرزا
آقا نجف اصفهانی
محمد جعفر
محمدکاظم
آقا احمد
آقا لطفعلی شیرازی
محمد اسماعیل اصفهانی
محمد شیرین نگار
محمود خان ملک الشعرا
اسماعیل جلایر
ابوالحسن غفاری (صنیع الملک)
عبدالحسین صنیع همایون
ابوتراب غفاری
حسین بهزاد
علیاکبر خان مزینالدوله
مهدی مصورالملک
کمال الملک
سنت کارگاهی
سنت اصلی کتابت و تولید هنر در دوره میانه اسلامی، به صورت کارگاهی بود و عمده هنرمندان نگارگر که معمولاً هم مرد بودند به صورت گروهی بر روی یک اثر و یا کتاب کار میکردند. این افراد شاخص معمولاً با استعدادترین و حرفهایترین هنرمندان در کارگاههای بازار شهر بودند که به عنوان نگارگر سلطنتی منتخب میشدند. با این حال، هویت کارگاههای سلطنتی به صورت کامل واضح نیست و نیاز به شناخت بیشتری دارد چراکه با توجه به برخی از آثار باقی مانده متوجه میشویم که برخی حاکمان، هنرمندان را در هنگام سفر با خود به شهرهای مختلف میبردند و برخی از آنها قادر بودند در محیط شخصیتری کار کنند.[۱۴] معمولاً در هر کارگاه سلطنتی، سرپرستی باتجربه تعیین میشد که وظیفه اصلی وی نظارت بر آثار در حال تولید بود و حتی بروی تولیدات خود نیز دست به قلم میشد. هنرمندان نگارگر به دلیل کارِ گروهی و همینطور دید عارفانهای که داشتند، آثار نگارگری خود را امضا نمیکردند و اگر هم اثری امضا میشد، از نامهای مستعار استفاده میکردند. از اولین آثار مرقوم کشف شده به دست یک نگارگر میتوان به دیوان خواجوی کرمانی اشاره کرد که جنید بغدای در دوره جلایریان مغول از خود در آن نام بردهاست.
مینیاتور ایرانیروشهای مختلف طراحی مینیاتور:
۱- طراحی رنگی : در این طرحها ، در بعضی از قسمتها رنگ بکار رفته است. در این شیوه،از رنگ طلائی حتماً استفاده شده است. زمینه ی طرح به حال خود باقی می ماند قسمتهای مختصری که رنگی است،
از رنگهای جسمی و روحی همراه با هم استفاده شده. ولی اکثر کار با خطوط قلم مو طراحی شده است.طرحهای رنگی بیشتر در دوره ی صفوی، در آثار رضا عباسی متداول گردید.
۲- طراحی بدون رنگ: اینگونه طرحها بطوری که از نام آن مشخص است فقط با قلم مو و رنگ سیاه رویزمینه های روشن کار می شود. این روش در تمام دوران مینیاتور ایران وجود داشته است. گاهی هم به جایرنگ مشکی از رنگهای تیره مثل رنگ قهوه ای، قرمز و آبی استفاده شده است.
۳- طراحی سفید قلم: طرحهایی که با قلم مو و رنگ سفید، روی کاغذ یا صفحه ی تیره رنگ کار شده باشد،طراحی سفید قلم نامیده می شود. در ابتدا این روش، بیشتر برای تزئین و طراحی روی جلد هایروغنی که اکثراً سطح آنها مشکی بود، استفاده می شد. علاوه بر رنگ سفید، گاهی هم مختصر رنگ طلائیو یا رنگهای روشن دیگر، در اینگونه طراحی ها استفاده می شود.
بزرگان و مشاهیر نگارگری ایرانی
آقا میرک
ابن بواب
احمد رائض
مصطفی اخواص
علی اشرف
میرزا آقا امامی
عیسی بهادری
حسین بهزاد
کمالالدین بهزاد
کمالالملک
فرخ بیگ
علیاصغر تجویدی
هادی تجویدی
شاهنامه طهماسبی
علیقلی جبهدار
دوستمحمد (نگارگر)
جواد رستم شیرازی
سلطان محمد نگارگر
سیاوشبیک گرجی
شیخ عباسی
صادقی بیگ افشار
صنیعالملک
رضا عباسی
شفیع عباسی
عبدالصمد شیرازی
عبدالله بخاری
عبداللهخان نقاشباشی
محمود فرشچیان
علی کریمی
اردشیر مجرد تاکستانی
محمد تجویدی
محمد زمان
محمد قاسم
محمدصادق
محمود مذهب
معین مصور
مولانا ولی الله
مهرعلی نقاش
محمد مهروان
میر سید علی
میرزابابا اصفهانی
میرک نقاش
میرمصور
محمد یوسف نگارگر