سهشنبه ۲۰ مهر، روز حافظ، مصادف است با انتشار ششصدمین شماره از ضمیمه «ادب و هنر» روزنامه اطلاعات. دسترسی به حافظ که نیست؛ لذا از ناچاری بهتر آن دیدم که به سراغ دبیر ضمیمه، یعنی جناب رضا رفیع برویم و از تداوم ۶۰۰ شماره ادب و هنر بپرسیم.
با زحمت فراوان، ایشان را پیدا کردیم. تازه از زیارت حافظیه برگشته بودند و در تدارک ویژه نامه شماره ۶۰۰ به مناسبت روز حافظ بودند. یقه شان را گرفتیم و گفتیم که برخلاف برخی مسؤلین، باید به سؤالات ما پاسخگو باشید. پس چنین پرسیدیم:
* جناب رفیع، از مشکلات راه بگویید؟ـ چون امروز، روز بزرگداشت جناب حافظ است؛ اگر اجازه بدهید، بیشتر با زبان و بیان ایشان سخن بگویم. دوست ندارم خیلی از زبان خودم حرف بزنم.
* بله بله، چه بهتر!….ما نیز به سمع رضا میشنویم.ـ ممنون. و اما در پاسخ به سوال شما باید عرض کنم که……. که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکلها…. راستش، ما نیز طی این مرحله با همرهی خُضر کردیم. چون اعتقاد داشتیم که:
در کوی ما شکسته دلی میخرند و بس
بازار خودفروشی از آن سوی دیگر است
در ضمن….
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
* آقای رفیع، نشریه شما که از کاغذ دولتی برخوردار است. شما دیگه چرا؟!ـ اولاً به اندازه ای نیست که کفافش را دهد. در ثانی، کاش مشکل ما فقط کاغذ بود.
فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهر آشوب
چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را
* در هرحال، با تمام کارشکنیها و حسادتهای احتمالی، اکنون به پلّه ۶۰۰ رسیدهاید و این در عرصه روزنامهنگاری، کار بسیار مهمی است. این همه محبوبیت و انتشار مداوم یک ضمیمه دلپذیر که بدون حاشیه در دل مخاطب جا باز کرده را مدیون چه هستید؟ــ باید باز حافظانه عرض کنم که:
شکر خدا که هرچه طلب کردم از خدای
بر منتهای همت خود، کامران شدم
لازم به توضیح است که حضور دوستان، از چهار گوشه این مرز پرگهر، حمایت مدیر و سردبیر بزرگوار و حضوری بیطرفانه در نشر ادب و هنر و اندیشه؛ اینها همه دست به دست هم داد تا از شماره یک تا ۶۰۰ را محترمانه و آبرومندانه طی کنیم.
همین خود شما جناب آقای اکسیر، از اولین شماره، حدود یازده سال، همکاری صمیمانه ای با ما داشتید. ستون ثابت «نقدینه» را که در خاطر دارید؟ و این نمونهای از خروار است؛ از انبوه راهیان فداکار ادب و هنر این سرزمین. و من به خاطر این همه محبت و ایثار، تا شماره ده هزار اعلام آمادگی میکنم.
گرچه راهی است پر از بیم زما تا برِ دوست
رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی
#gallery-1 { margin: auto; } #gallery-1 .gallery-item { float: right; margin-top: 10px; text-align: center; width: 100%; } #gallery-1 img { border: 2px solid #cfcfcf; } #gallery-1 .gallery-caption { margin-left: 0; } /* see gallery_shortcode() in wp-includes/media.php */ * میخواهم از طرف عموم خوانندگان و همکاران و دوستان، به مناسبت انتشار ۶۰۰ شماره ویژه ادب و هنر، خسته نباشیدی به شما عرض کرده باشم و از اینکه شما پیشتاز در انتشار سایر ضمیمههای روزنامه اطلاعات هستید، یک تبریک صادقانه تقدیم شما بنمایم جناب رفیع!از اینکه با تمام برنامههای ادبی ـ هنری در صداوسیما و سابقاً در برخی روزنامهها و مجلات و محافل هنری، اینگونه با جان و دل، ضمیمه ادب و هنر را ادامه میدهید، به سهم خودم متشکرم. واقعاً خسته نباشید.
ــ خواهشم میکنم. شما زیادی محبت دارید. باید مقداریش حذف شود!
تا زمیخانه و می، نام و نشان خواهد بود
سـرِ ما خـاک رهِ پیرمغـان خواهـد بـود
حلقـه پیرمغانـم ز ازل در گـوش اسـت
بر همانیـم که بودیم و همان خواهد بود
* جناب رفیع، به عنوان سؤال آخر می پرسم که از آخرین کتاب طنز شما چه خبر؟ از کتاب طنز و تغزلی که سابقاً خصوصی به من گفتید.ــ هیچی؛ کتاب در انتشارات شریف مروارید، آماده چاپ و انتشار است و مجموعهای است از غزلیات طنز آمیز حقیر. بعد از انتشار چند مجموعه طنز منثور از سوی انتشارات محترم اطلاعات، جای کتابی از شعرهای طنزم خالی بود. چون کارم و تمام زندگیام طنز اجتماعی است و آوردن لبخندی بر لب مخاطبان امروز. و باز به قول جناب حافظ که امروز، روز بزرگداشت اوست:
ای پسته تو خنده زده بر حدیث قند مشتاقم از برای خدا یک شکر بخند!
که شاید مراد خواجه از «قند»، اشارتی باشد به برنامه تلویزیونی «قندپهلو» ما که فعلاً بزرگواران صداوسیما به امان خدا رهایش کردند؛ و «شکرخند» هم ای بسا منظور همان برنامه شکرخند ما باشد که آن هم قریب سیزده سال در فرهنگسرای ارسباران تهران و با حضور خیل مشتاقان، برگزار شد. سال ۹۸،اول خود سازمان فرهنگی هنری شهرداری، آن را زمین زد و دو سه ماه بعدش هم ویروس کووید ۱۹ کارش را تمام کرد و تیر خلاص را زد! (با همکاری تنگاتنگ هم پیش رفتند!)
نویسنده : اکبر اکسیر در روزنامه اطلاعات